ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: توسعه شهر نشيني و پيامد هاي آن ( با تكيه بر مورد ايران)
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
توسعه شهر نشيني و پيامد هاي آن
( با تكيه بر مورد ايران)
چكيده
شهرنشيني يكي از مهمترين پديده هاي عصر حاضر است. تا جائيكه صحبت از انقلاب شهري در دنيا مي شود. در ايران تحول شهرنشيني بسيار شتابان و سريع بوده است. متوسط رشد شهرنشيني در دوره مورد بررسي 4/4 درصد بوده است در حاليكه رشد توليد ناخالص داخلي در همين دوره 4/1 بوده است. از سوي ديگر يك قانون ساده جامعه شناختي مي گويد هر تحول و تغيير خارج از قاعده و سازماني منجر به پيامدهاي ناخواسته بسياري مي شود. الگوي توسعه شهري در ايران الگوي تسلط تك شهري و نيز تمركز گرايانه بوده است. در سه چهار دهه اخير ايران چندين بوم (Boom) مختلف را پشت سر گذاشته از آن جمله بوم نفت، بوم شهرنشيني و بوم زايشهاي بسيار (جمعيت). در چنين شرايطي شهرنشيني با پيامدهاي بسياري همراه خواهد بود از جمله توزيع بيعدالتي، گسترش آسيبهاي اجتماعي و ناهمگوني فزاينده اجتماعي و كمك به گسترش انواع بحرانهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي.
واژگان كليدي
شهرنشيني، پيامدهاي شهرنشيني، توسعه انساني، اميد زندگي، بوم، توليد ناخالص داخلي، مشاركت، آسيبهاي اجتماعي، نوگرائي
مقدمه
مطالعه شهر در معناي امروزي رشته جديدي ست ، اگرچه شهر وتوجه به آن از قدمت بيشتري برخوردار است .در معناي اخيرپس از انقلاب صنعتي ست كه شهر در كانون توجه متفكران قرار مي گيرد ، با اين حال، شهر هميشه مشغله فكري بشر بوده است: در دنياي كهن مطالعه شهر در آثار ارسطو ،افلاطون و آگوستين، در قرون ميانه در نظريات ماكياولي همچنين در آثار فيلسوفان قرن 17 مانند "بودن" مطرح شده است و در طول قرن 18 شهر در تئوري اجتماعي ژان ژاك روسو بازتاب مي‌يابد، ... اما هويت جامعه و شهر پس از انقلاب صنعتي است كه تغيير اساسي پيدا مي‌كند (.(ennett,1970:5 پس از اين تغييرات ،شهر در كانون توجهات صاحبنظران رشته هاي مختلف جامعه شناسي، جغرافيا، اقتصاد، برنامه ريزي و ... قرار مي گيرد. متفكران هنگامي كه راجع به عوامل و نيروهاي راشد شهرها و امكان پيش بيني تحولات آتي آنها صحبت مي‌كنند، دو نوع تئوري وجود دارد:
1ـ تئوري توضيحي[4] : آنچه را كه هست به توصيف مي‎كشاند و سعي در نماياندن علتهايش مي‎كند.
2ـ تئوري هنجاري[5] :هدف تعيين آن چيزي ست كه بايد باشد، يعني يافتن بهترين جايگزين‎ها براي شرايط موجود (اديبي 2536: 112) .
اما همچنان كه از راسل آكوف نقل شده است در عمل معمولاً اين دو نظريه يا نگرش با هم ادغام مي‎شود وي يادآور مي‎شود كه براي بررسي رابطه دو پديدة (مانند شهرنشيني و توسعه اقتصادي) سه رابطه متصور است:
1ـ رابطه علي، يعني يكي علت ديگر است
2ـ علت احتمالي كه مجموعه‎اي از علل معلول مشخص را ايجاد مي‎كنند.
3ـ رابطه همبستگي بين دو پديده. در اين حالت تغيير مجموعه‎اي از پديده‎ها با تغيير عده‎اي ديگر همزمان است ولي بين آنها رابطه علي وجود ندارد.
در تحقيقات شهري نوع سوم رايجترين رابطه‎اي است كه بين پديده‎ها يافت مي‎شود ولي در خيلي از موارد در اثر تحقيقات تجربي مي‎توان به توضيح رابطه علي نيز پرداخت (همان مأخذ 112
در گزارش حاضر ديدگاه سوم بيشتر مورد تأكيد واقع شده است و رابطه شهرنشيني با ساير پديده‎هاي اقتصادي ـ سياسي و اجتماعي مورد كنكاش قرار گرفته است.
شهرنشيني پديدة قرون جديد است، گر چه شهر و شهرنشيني از حدود 7 هزار سال قبل از ميلاد وجود داشته است ولي معناي جديد و توسعه فزاينده آن متعلق به قرون معاصر و جديد است. تعداد شهرهاي بيش از 100 هزار نفري كه بشر تا قرن 5 بعد از ميلاد از زمان پيدايش شهرنشيني ساخته است 67 شهر بوده است، اين تعداد در طول چهار قرن بعدي (تا قرن دهم ميلادي) به 61 شهر تبديل شده و تا قرن 15 ميلادي تنها به 75 شهر رسيده است. يعني در فاصله 20 قرن (5 قبل از ميلاد تا 15 ب م) تنها 8 شهر به شهرهاي با بيش از يكصد هزار نفر جمعيت جهان اضافه شده است. در حاليكه در فاصله 400 سال اخير از قرن 16 تا قرن بيستم 75 شهر ياد شده به 144 شهر افزايش يافته است. (يعني 69 شهر اضافه شده است). كه نشانگر انقلابي در زمينه توسعه شهر و شهرنشيني است.
شهرنشيني بيش از پنج هزار سال قدمت دارد. تا سال 1900 از هر هشت نفر، فقط يكي در مناطق شهري زندگي مي‌كرد. اما در پايان قرن كنوني نيمي از جمعيت جهان شهرنشين (بودند) دو سوم از اين جمعيت 3 ميلياردي در كشورهاي جهان سوم زندگي مي‌كنند (گيلبرت وگاگلر، 1375:7). گسترش شهرنشيني بخصوص در دوره معاصر سبب دل مشغولي بسياري از نخبگان و صاحبنظران گوناگون به مسائل و پيامدهاي ناشي از توسعه شهر وشهرنشيني شده است:گسترش شهرنشيني به عنوان يك پديده معمول در جوامع، موجب شده كه مسئله "شهر" يكي از مسائل مهم جامعه‌شناسي شود (ممتاز،1379:3 ).
بيان مسئله
يافته هاي اين بررسي نشان مي دهد[6]، طي يكدوره 80 ساله ميزان شهرنشيني در كشور ما بيش از دو برابر شده است و از 28 درصد در سال 1300 به 61.3 درصد در سال 1375 و سرانجام به 65 درصد در سال 1380 رسيده است (نتايج سرشماريهاي مختلف) و تعداد شهرهاي كشور از 199 در 1335 به 614 شهر در 1375 افزايش يافته است (ميرزائي و ديگران 1378 :49) و در نتيجه تركيب جمعيت كشور از يك وضعيت غالباً روستائي و عشايري به يك تركيب ديگر: "اكثريت شهرنشين" مبدل شده است. چنيين وضعيتي در همه كشور‌هاي جهان سوم از سال1950 ميلادي به بعد مشاهده مي شود. هرچند آهنگ تغيير و رشد شهرنشيني ميان كشورها و مناطق متفاوت است، اما تقريباً همه كشور‌هاي جهان (از جمله ايران) بسرعت در حال شهري شدن مي باشند. اين مسئله مطالعه شهر و پويشهاي شهرنشيني را بيش از پيش ضروري مي سازد: جامعه ما بتازگي قدم در مسير شهري شدن نهاده است، لذا مسائل و مشكلات اجتماعي، قومي و فرهنگي شهرها روزبروز اهميت بيشتر خواهد يافت (ديكنز، 1377 :8).
نظام شهرنشيني و روند سريع آن در كشور هاي در حال توسعه سبب هجوم گسترده به شهرها و پيدايش بخش خدمات متورم، حاشيه نشيني گسترده، بيكاري پنهان، پيدايش دوگانگي شبكه هاي اجتماعي مهاجرين در شهرها مي گردد. شهرهاي كشورهاي رشد نيافته نهاد‌هاي دورگه‌اي هستند كه در نتيجه دو واكنش پديد آمده‌اند: اول واكنش به تقسيم كار اجتماعي كه پديده اي بومي است و دوم واكنش به ادغام در اقتصاد جهاني (گيلبرت و گاگلر 1375 : 31).
در كشورهاي در حال توسعه بر خلاف كشور هاي توسعه يافته مراحل انتقال جمعيت بسرعت طي شده است. ورود دستاوردهاي تكنولوژي جديد موجب كاهش نرخ مرگ ومير و در عين حال به دليل عدم همزماني رشد شاخصهاي اجتماعي ـ فرهنگي همانند باسوادي كل جامعه بخصوص باسوادي زنان و جمعيت قابل توجه روستائي نرخ زاد و ولدها در حد دوره ماقبل صنعت باقي مانده است و اين امر سبب پيشي گرفتن رشد زاد و ولد بر ميزان مرگ ومير و در نتيجه افزايش جمعيت شده است (ازكيا 1374 :7). همزمان با اين تحول رويداد ديگري درمناطق روستائي كشور پديدار شده، در نتيجه اجراي اصلاحات ارضي و استفاده بخش كشاورزي از فن آوري روز ـ تراكتور، كمباين ـ نيروي مازاد فراواني در جامعه روستائي ظاهر گشته، اين جمعيت مازاد به دنبال فرصتي براي كار و فعاليت و سراب زندگي بهتر راهــــــي منــــاطق شهري شـــده و چــــون شهرهـــا آمـــادگي پذيـــــرش ايــــن ميهمانــــان ميليوني ناخوانده را نداشت (زيرا نرخ رشد جمعيت در منـــــاطق شهــــــري نيـــز بالا بوده و شهر حتـــي براي پاسخگوئــــي بــــه افزايش طبيعي ساكنان خود نيز دچار مشكل بوده است.) لذا، اين مناطق در كشورهاي در حال توسعه به آشفته بازار اجتماعي از مشاغل كاذب، ناهنجاريهاي اجتماعي، شكاف طبقاتي تبديل گرديده است.
همچنين بررسي تحولات شهرنشيني كشورها نشان مي دهد كه كلان شهرهاي محدودي بخش عمده ا ي از جمعيت مناطق شهري و امكانات توسعه اقتصادي كشور را به خود جلب و جذب نمودند و چون زير ساخت هاي آماده اي وجود نداشت لذا تبعات اقتصادي ـ اجتماعي ناخواستة فراواني را بر نظام اجتماعي اين كشورها تحميل كرده است. زيرا در محيط شهر سازمان اجتماعي، نوع احساسات، ذهنيات و نظام معيشت با جوامع پيشين تفاوت اساسي پيدا مي كند (گي روشه ,1375: صص85- 95 )
در ايران پايتخت به عنوان مادر شهراصلي بتنهايي حدود يك چهارم از جمعيت شهرنشين و حدود يك چهارم از واحدهاي مسكوني را در خود جاي داده است(طالقاني1369 :1) و كلان شهرهاي ديگري چون مشهد، اصفهان، تبريز، كرج، شيراز و اهواز به دنبال آن در حال رشد هستند. 8 شهر بيش از 500 هزار نفر جمعيت بتنهائي حدود نيمي از جمعيت شهرنشين كشور را در خود جاي داده اند.
اين مجموعه، الگوي شهرنشيني كه از آن به " الگوي شتابان شهرنشيني" (پيران 1367:85) ياد مي شود، علل رشد، مكانيزم و چگونگي تحولات آن را مورد كنكاش قرار داده و پيامدهاي ناشي از گسترش شهرنشيني كه در زبان ميلور از آن به" مسائل شهري"[7] تعبير شده است (Mellor,1970) را مورد تجزيه و تحليل قرارداده است. شهرنشيني در كشور ما همانند بسياري از جوامع در حال توسعه با سرعت فوق العاده زيادي گسترش يافته است. دليل اين گرايش افراطي به شهر در ايران، اين است كه شهر نشيني مساوي با برخورداري بيشتر از امكانات و فرصتهاي بيشتر و بهتر براي زندگي است. يك قانون ساده جامعه شناسي مي گويد: هر نوع تغيير سريع و خارج از قاعده اي در جامعه انساني مي تواند موجد آشفتگي و نابساماني ـ تئوري آنومي اجتماعي ـ گردد (رفيع پور 1379:13).
تب شهرنشيني بويژه از دهه چهل به بعد در ايران آغاز و تا امروز بسياري را مبتلا ساخته است و هنوز هستند بسياري ديگر كه در راه رسيدن به "سراب شهر" دچار اين تب هستند. صنايع، دانشگاهها، ديوانسالاري و ارتباطات نوين، بهداشت و پزشكي تخصصي همگي شهري هستند. بنابراين، مطالعه و بررسي شهر و شهرنشيني در ايران در سه محور اساسي:
1ـ تحليل علل رشد شتابان و سريع، 2ـ مطالعه روندها و مكانيزمهاي تحول شهرنشيني در مناطق مختلف 3ـ بررسي پيامدهاي ناشي از شهري شدن جامعه ايران مسئله اصلي اين بررسي است. اما بلافاصله بايد يادآور شد كه مطالعه شهرنشيني بويژه در ايران سكه دوروئي است كه روي ديگر ان روستا و تحولات آن مي باشد و تحليل تحولات و مكانيزمهاي شهري شدن بدون توجه به روي ديگر مقدور و ممكن نيست. نمودار شماره 1 روابط علت و معلولي و پيامدهاي ناشي از رشد سريع پديده شهرنشيني را در كشور و ارتباط بخشهاي مختلف نظام اجتماعي از جمله روابط متقابل بين شهر و روستا از يكسو و سياستهاي توسعه يا گسترش شهرنشيني از سوي ديگر را بخوبي نشان مي ‌دهد
نمودار چگونگي تحول وپيامد هاي شهر نشيني
افزايش درآمدهاي شهري
گسست روابط متقابل اشتغال شهر ي و مازاد نيروي كار روستائي
رشد شهرها مستقل از مازاد اقتصاد كشاورزي
جانشيني مازاد اقتصاد روستائي توسط مازاد اقتصاد ملي
مهاجرت از روستا به شهر
افزايش مازاد نيروي كار
در بخش كشاورزي
در حاشيه قرار گرفتن و فروپاشي
كشاورزي
رشد سريع شهرها
رشد نيازهاي شهري
عدم امكان پاسخگوئي به نيازهاي روز افزون شهري
تضعيف بنيان توليدي شهرنشيني و ضعف بخش خصوصي
بروز و تشديد مشكلات شهري
اعتماد،1377 :66
جامعه آماري:
اين بررسي داراي سه جامعه آماري متفاوت است كه عبارت اند از :
الف ـ شهروندان شهرهاي مركز استان كشور (800 نفر در 6 شهر)
ب ـ شهرداران شهرهاي مركز استان كشور (28 شهردار)
ج ـ صاحبنظران و انديشمندان ( 50 نفر)
روش نمونه گيري شهروندان:
ابتدا از بين شهر هاي كشور 6 شهر كه معرف اقليمهاي جغرافيائي، اجتماعي و اقتصادي متفاوت موجود در كشور بودند بـه شرح جــدول زير انتخــاب شدند، در داخــل شهرهــا ابتدا خوشه هائي از سه محله بالا، متوسط و پائين انتخاب و در محلات به روش سيستماتيك خانوار هائي جهت پاسخگوئي برگزيده شدند.
روش نمونه گيري شهرداران
در مورد شهرداران از روش "تمام شماري" استفاده شد. و پرسشنامه به 28 شهردار شهرهاي مركز استان كشور ارسال گرديد.[8]
صاحبنظران
براي انتخاب صاحبنظران با رهيافت اشتهاري (Repotation Approach) از بين صاحبنظران داخلي بنام در رشته هائي چون جامعه شناسي شهري و توسعه در حوزه علوم اجتماعي و ساير رشته هاي مرتبط مانند جغرافيا بويژه گرايش جغرافياي شهري و برنامه ريزي اقتصادي با تأكيد بر اقتصاد توسعه و اقتصاد ايران، برنامه ريزي شهري و منطقه اي و رشته معماري و شهرسازي نظر خواهي شد. معيار انتخاب افراد در حوزه هاي ياد شده داشتن تأليفات، تحقيقات، مقاله يا سوابق اجرايي، بوده است، سعي شد صاحبنظران فوق از دانشگاههاي مختلف كشور انتخاب شوند.
4ـ3ـ ابزار گردآوري داده ها
در تحقيق حاضر به منظور جمع آوري داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. سه نوع پرسشنامه، يكي براي جمع آوري اطلاعات از شهرداران و ديگري به منظور جمع آوري اطلاعات از صاحبنظران و سومي براي جمع آوري نظرات شهروندان مورد استفاده قرار گرفته اند.
چهار چوب نظري تحقيق
ابتدا مكاتب و نظريات گوناگون مربوط به شهر و شهرنشيني را بررسي و سپس دسته بندي هاي مختلف از اين نظريات را مرور و در نهايت خود به دسته بندي ديگري اقدام نموده ايم:
مثلاً دكتر پيران به نقل از ژوبرگ ديد گاههاي تئوريك در جامعه شناسي شهري را تحت عنوان جامعه شنا سي تطبيقي شهري و شهرنشيني با توجه به متغير هاي كليدي به چهار دسته تقسيم مي كند : 1ـ ديدگاهي كه خود شهر را متغير مستقل و كليدي مي شمارد 2ـ ديدگاه دوم ارزش هاي فرهنگي را عمده و كليدي به حساب مي آورد 3ـ سومين ديدگاه، تكنولوژي را در حيات شهري تعيين كننده مي انگارد و بالاخره4 ـ قدرت را متغير مستقل و كليدي تلقي مي كند (پيران 1369 :65)
دكتر صديق هم تقسيم بندي ديگري به شرح زير ارائه كرده است 1ـ نظريه جبرگرائي (اكولوژيكي) كه مدعي ست شهرنشيني نابسامانيهاي شخصيتي و اجتماعي را افزايش مي‎دهد.
2ـ نظريه تركيبي كه ادعاي جبر گرايان را نمي‎پذيرد و چنين نتيجه‎اي را بر شهر نشيني مترتب نمي‎داند و اختلافات رفتاري روستائيان و شهريان را به تركيب گروههاي مختلف نسبت مي‎دهد و چنين تركيبي را صرفنظر از جغرافياي آن، مسبب چنان رفتاري مي‎داند.
3ـ نظريه خرده فرهنگي كه سنتز دو نظريه فوق الذكر است، در حاليكه فرضيه اصلي نظريه تركيبي را تأئيد مي‎كند، اين نكته را نيز مي‎پذيرد كه شهرنشيني اثرات خاصي بر شهرنشينان مي‎گذارد و پيامدهائي شبيه آنچه جبرگرايان ان را نشانة نابساماني اجتماعي مي‎دانند، دارد (صديق ،1369 : 119).
محقق مكاتب، آرا و نظريه‎هاي مربوط به شهر و شهرنشيني را به سه دسته اصلي زير تقسيم كرده است:
الف) نظريات ايجابي در خصوص شهر (نگرش مثبت)
افراد و مكاتبي بر اين عقيده هستند كه شهر موجد نوآوري، خلاقيت، پيشرفت و … مي‎باشد. محيطهاي شهري براي شهرنشينان آسايش، تجدد و رفاه و نوگرائي به ارمغان مي‎آورد. مكتب نوسازي، برخي جامعه شناسان آغازين مانند كنت وبر در اين طبقه بندي قرار مي‎گيرند.
ب) نظريات سلبي (نگرش منفي)
طرفداران اين نحله عقيده دارند كه محيطهاي شهري بستري براي زائل شدن اصول اخلاقي، رشد و نمو انواع آسيبهاي اجتماعي محل بروز انواع نابرابري، از بين رفتن و سست شدن همبستگيها و عصبيتها و به طور خلاصه محل "تباهي انسان" است. اين ديدگاه طرفداران راسخي همچون ابن خلدون كه تئوري جامعه بدون او در مقابل (حضارت) يا عمران (شهرنشيني) بسيار مشهور است نيز تحليلهاي ماركسيستي از شهر تصور يك روبناي در نهايت از بين رونده، دارند (همانند همه روبناها كه در فرجام تاريخ نابود مي‎شوند) ژان ژاك روسوي فيلسوف كه روي آوردن بشر به تمدن جديد و گسترش شهرنشيني را موجب تباه شدن اصالت‎هاي انساني مي‎داند. نيرره، گاندي، توين بي، راسكين و نيچه هم در اين نحله فكري قرار مي گيرند.
پ) نگرشهاي بينابين
در اين ديدگاه نفس شهر يا زندگي شهري موجد رفاه و توسعه يا سبب انهدام اخلاقيات و اصول انساني نمي‎شود. بلكه، آنچه مهم است، كيفيت و فرآيند شهري شدن و چگونگي مديريت شهر يا شهرهاست كه مي‎تواند مثبت و موجد نوآوري باشد يا زمينه وابستگي، از خود بيگانگي و "ازدحام سرسام آور آدمها" در كندوهائي به نام شهر گردد. افلاطون و ارسطو از قدما عقيده داشتند شهر تا حدي مي‎تواند به رشد خود ادامه دهد و با نشاط و منظم بماند ولي پس از آن " حد متناسب" ،شهر دچار بحران و هرج و مرج خواهد بود و آسايش از آن رخت بر خواهد بست. يا طرفداران مكتب شيكاگو كه محيطهاي شهري، حداقل شهرهاي بزرگ را آزمايشگاهي مملو از مسائل و آسيبهاي اجتماعي مي‎دانند. طرفداران مكتب وابستگي با اصل شهرنشيني و شهري شدن مخالفتي ندارند ايراد اساسي آنها به نوع مدل و الگوي شهري شدن و شهرنشيني بادكنگي و در عين حال وابسته از ابعاد مختلف در جوامع در حال توسعه است.
در اين بررسي از برخي گزاره هاي اصلي نظريه‎ها و مكاتب، رهيافتهاي تحليل شهر و شهرنشيني استفاده شده است. شايد در نگاه اول جمع كردن سه نگرش كه گاهي با هم اختلاف مشهودي دارند كار بس دشوار باشد. اما همچنانكه مي‎دانيم انسان بويژه جامعه "منشوري كثير الاضلاع" است و پرداختن به ان از يك زاويه خاص و البته محدود راه به جائي نمي‎برد، شايد يكي از علل عدم موفقيت برخي تلاشها در علوم اجتماعي و ساير رشته‎هاي علوم انساني از همين جا ناشي مي‎شود. از سوي ديگر تأكيد بر تحليلهاي چند متغيره و چند گانه در علوم اجتماعي مدرن به جاي تبيينهاي ساده و تك متغيري كلاسيك نيز مؤيد همين امر مي‎باشد.
تأكيد اساسي ما در تحليل حاضر متأثر از سه مكتب:
وابستگي،شيكاگو و نوسازي ست (كه مباحث روان شناسي نيز تا حدودي زياد در دل اين رهيافت مستقر است) كه اولي بيشتر به ساختارها و علل رشد متفاوت الگوهاي شهرنشيني، دومي به پيامدها و روابط ناشي از چالش محيط و انسان در شهرها و پروسه‎ها و پويشهاي ناشي از تمركز در نقاط شهري و سومي به رابطه توسعه و شهرنشيني (فرايند) تأكيد مي‎كنند. سود جسته‎ايم. شايد در نگاه اول جمع بين ديدگا‌ههاي متفاوت و گاهي حتي متضاد كاري دشوار باشد، مثلاً مطالعه شهر نشيني همزمان از دو ديدگاه تقريباً نقيضي، مانند وابستگي و نوسازي ست. ولي واقعيت شهر به عنوان يك پديده اجتماعي همانند بسياري از موضوعات كثير الابعاد[9] است و هر يك از نظريات و مكاتب از زاويه خاصي به آن مي‌نگرند كه همه حقيقت يا واقعيت را نمي‌پوشانند، پديده‌هاي اجتماعي مانند داستان فيل مولانا ست.
يافته هاي تحقيق
تجارب جهاني مويد وجود رابطه مثبت بين شهرنشيني و توسعه مي‌باشند. از سوي ديگر، شهرنشيني در كشور‌هاي در حال توسعه از "تئوري تسلط تك شهري" تبعيت مي‌كنند، به عبارت ديگر، مواهب توسعه بين مناطق مختلف به صورت نابرابر توزيع شده، به همين دليل يكي از مشكلات اساسي توسعه در كشورهاي در حال توسعه، عدم برابري يا حتي نزديكي سطوح توسعه مناطق مختلف اين كشورهاست. معمولاً پايتخت و يكي دو شهر بزرگ اغلب امكانات آموزشي، فرهنگي به ويژه اقتصادي را به خود اختصاص مي دهند، كارخانه هاي مادر مانند ذوب آهن، صنايع پتروشيمي، دانشگاههاي معتبر، بازارهاي بزرگ، بيمارستانهاي مجهز، همچنين سينماهاي پيشرفته، كتابخانه هاي مادر، سالنهاي بزرگ تآتر، همه و همه در اين چند قطب محدود مستقر مي شوند و مابقي نواحي كشور به عنوان اقمار و پيراموني (شبيه وضعيتي كه كشورهاي در حال توسعه در ارتباط با جوامع پيشرفته و صنعتي دارند) فاقد چنين امكاناتي هستند.
يكي از دلايل اصلي موجهاي مهاجرت به سمت پايتخت در اين كشورها همين توزيع نابرابر امكانات و منابع بين قطبهاي برخوردار و محروم مي باشد. به عبارت ديگر، عدم آمايش و تمركز گرائي شديد، علت اصلي هجوم به مركز و ظهور پديده "شهرهاي متورم" در جوامع كمتر توسعه يافته مي باشد. شكاف و نابرابري نتنها در سطح كشور و بين مناطق روستائي ـ شهري استانها ملحوظ است، بلكه، در داخل استانها نيز وجود دارد و حتا در مواردي اين نابرابري در داخل استان بيشتر از نابرابري در سطح كشور است. البته اين نابرابري ريشه در ساختار و شيوه سازماندهي جامعه دارد و نظام شهري نيز از اين قاعده مستثني نيست. شكل و بافت شهري نتيجه مستقيم شيوه‌هائي ست كه جوامع مختلف طبق ان سازمان يافته‌اند.
داده هاي جدول نشان مي دهد كه جمعيت مناطق شهري در فاصله مورد بررسي نسبت به شاخص سال پايه بيش از 600 درصد رشد داشته است، و اين مؤيد تئوري هاي مربوط به رشد لجام گسيخته شهر ي در كشور هاي در حال توسعه و از جمله در ايران است.
رشد جمعيت در دوره 75-1355 براي كل كشور 2.9 درصد و 4.30 درصد براي نقاط شهري و 1.30 درصد براي نقاط روستائي بوده است. رشد متوسط سالانه جمعيت در دورة 75-1365، براي كل كشور 1.96 درصد، 3.21 درصد براي نقاط شهري و 0.28 درصد براي نقاط روستائي مي‎باشد، و رشد متوسط سالانه جمعيت در دوره 75-1370 براي كل كشور 1.47 درصد، براي نقاط شهري 2.95 درصد و براي نقاط روستائي 0.64- درصد مي‎باشد. مشاهده مي شود همواره رشــد شهرنشيني بيش از رشد كل كشور و روستائي ست و اين بيانگر تحولاتي از جمله تخليه روستا ها و هجوم به نقاط شهري ست.
الف) يافته هاي ميداني
يكي از سوآلات اساسي اين بررسي شناخت مهمترين مسائل و مشكلات شهرنشيني كشور بوده است. كه نتايج زير از سه جامعه بدست آمده است:
شهرداران
1ـ كمبود امكانات رفاهي و خدمات شهري
1ـ ترافيك ناهنجار
1ـ عدم احساس تعلق شهروندان و مشاركت پائين
2ـ بيكاري و نبود يا كمبود فرصت هاي شغلي
2ـ رشد ناهنجار و بي رويه شهرها
2ـ فقر فرهنگ شهرنشيني
3ـ گسترش اعتياد
3ـ مسائل و مشكلات زيست محيطي ، آلودگي و ….
3ـ حاشيه نشيني
4ـ مديريت ناكارآمد مجموعه هاي شهري كشور
4 ـ مسكن و مسائل آن
4ـ بيكاري
5ـ رشد بي رويه جمعيت و شهرنشيني و فرهنگ پائين شهرنشين
5 ـ گسترش ناهنجاريهاي اجتماعي ، بيكاري و كمبود امكانات و خدمات شهري
5ـ كمبود امكانات فرهنگي و مهاجرت بي رويه روستائيان به شهرها
در زمينه ارتباط شهر نشيني و گسترش انحرافات اجتماعي و آسيبهاي اجتماعي هم هر سه جز مصاحبه شوندگان با بيش از 75 درصد به اين ارتباط اعتقاد دارند، به عبارت ديگر، همزمان با گسترش شهر نشيني انتظار مي رود آمار آسيبهاي اجتماعي هم افزايش يابد. سنجش آمار هاي ثانويه هم اين ارتباط را تأييد مي كند.
تفاوت‌هاي شهرنشيني قبل و بعد از انقلاب (به ترتيب اولويت )
از ديد‌گاه صاحبنظران و شهرداران
تفاوت‌ها از ديدگاه صاحبنظران
تفاوت‌ها از ديدگاه شهرداران
ـ مهاجرت گسترده به شهرها (از روستا‌ها )
ـ رشد بي‌رويه شهر‌ها
ـ ناهمگوني طبقاتي و افزايش فقر
ـ ازدياد جمعيت (رشد بالاي جمعيت شهر‌ها
ـ بهم ريختگي سيما وبافت شهر‌ها)
ـ تحول سريع و شتابان شهرنشيني
ـ كاهش امكانات شهري
ـ افزايش مهاجرت ( روستا ـ شهري)
ـ افزايش جمعيت نقاط شهري
ـ عدم توجه دولت به شهر و شهرداريها
مهمترين تفاوت شهرنشيني قبل و بعد از انقلاب از ديدگاه صاحبنظران، مهاجرت بيشتر روستائيان به شهر و تغيير الگوي مهاجرت به سمت مهاجرتهاي خانوادگي و رشد سريع شهرهاست. ولي شهرداران رشد سريع دركناركاهش امكانات و خدمات شهري را مهمترين تفاوت عنوان مي كنند. در ساير حوزه ها هم اگر نه در اولويت ولي اشتراك نظر دارند و اين نشانه همسوئي نظرات صاحبنظران و شهرداران است.
الف: تحليل و تفسير نتايج داده‌هاي ثانويه
امروزه در بحث از توسعه شاخصهاي تك متغيري مانند درآمد سرانه، سرانه مصرف انرژي و … اعتبار كافي ندارند و محققين به شاخصهاي تركيبي مانند شاخص توسعه انساني سازمان ملل[10] كه در آن به متغيرهائي چون اميد به زندگي، تأمين معاش و درآمد سرانه و آموزش، كه اولي معرف وضعيت بهداشتي، دومي معرف كيفيت معاش و زندگي و بالاخره سومي معرف وضعيت فرهنگي هستند، رو آورده اند. ما هم به تبعيت از اين روند جهاني نگاه به توسعه ،سعي كرديم با استفاده از شاخصهاي چند متغيره به تحليل ميزان توسعه يافتگي يا عدم توسعه استانها ورابطه آن با شهر و شهرنشيني بپردازيم. از اينرو، در اينجا لازم است ابتدا مفاهيم توسعه ،توسعه فرهنگي و توسعه شهري را روشن ساخته، سپس نتايج حاصل از سنجش اين متغير ها در استانهاي كشور را نقد و بررسي كنيم.
توسعه عبارت است از فرايندي چند بعدي كه در جريان آن تغييرات اساسي در ساختار هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه رخ مي دهد به گونه اي كه سبب جهت گيري متفاوت نظام اجتماعي وتغيير وجه نظر مردم و طرز تلقي آنها مي گردد. (تودارو 1365 :115)
توسعه فرهنگي فرآيندي ست كه در طي آن با ايجاد تغييراتي در حوزه هاي ادراكي، ارزشي و گرايشهاي انسان، قابليتها و باورها ،شخصيت ويژه اي را در آنها به وجود مي آورد كه حاصل اين باورها و قابليتها، رفتارها و كنش هاي خاصي است كه مناسب توسعه مي باشد. (ازكيا 1377 : 20) توسعه فرهنگي دگرگوني ست كه از طريق تراكم برگشت ناپذير عناصر فرهنگي (تمدن) در يك جامعه معين صورت مي‌گيرد و بر اثر آن جامعه كنترل مؤثري را بر محيط طبيعي و اجتماعي اعمال مي‌كند .در اين تراكم برگشت ناپذير، معارف، فنون، دانش و تكنيك به عناصري كه از پيش وجود داشته است و از آن مستقل شده، افزوده مي شود. (توسلي، 1370: 438) منظور از توسعه شهري در اينجا ميزان بهبود و برخورداري از شاخصهائي چون آب لوله كشي شده، برق، تلفن ،سرانه هزينه هاي عمراني شهرداري، شاخصهاي بهداشتي و.. است. و توسعه اقتصادي را بهبود در شاخص توليد ناخالص داخلي تعريف نموده ايم. بر اين اساس، سعي كرديم سطوح توسعه فرهنگي ،توسعه اقتصادي وشاخص توسعه شهري را در استانهاي مختلف كشور مطالعه كنيم.
شاخصهاي توسعه
به منظور سنجش سطوح توسعه استانهاي مختلف كشور سه كار تعيين سطح توسعه با استفاده از تكنيك تحليل عاملي انجام گرديد. هر كدام از تحليلهاي فوق با استفاده از تعدادي متغير مورد سنجش قرار گرفت. علت انجام سه نوع تعيين سطح توسعه رسيدن به جامعيت تحليلي و تبيين ارتباط انواع توسعه با يكديگر بوده است. اين سه مطالعه عبارت اند از:
1ـ تعيين سطح توسعه عمومي استانها با استفاده از 15 متغير
2ـ تعيين سطح توسعه فرهنگي استانها با استفاده از 11 متغير
3ـ تعيين سطح توسعه شهري استانها با استفاده از 14 متغير[11]
مراحل كار
ابتدا شاخصهائي كه به نظر محقق بر روي پديدة توسعه به طوركلي به صورت نظري مؤثر بودند بر اساس مطالعات پيشين و گزارشهاي توسعه سازمانهاي بين المللي و مطالعات مربوط به كشورهاي توسعه نيافته شناسائي شد. سپس، از بين متغيرهاي گوناگون گرد آوري شده به تناسب تعدادي متغير، وارد ماتريس همبستگي شدند و بر اساس محاسبه الفاي كرنباخ همبستگي آنها با هم سنجيده شد.[12] اين ضريب بين 1ـ0 متغير است. صفر نشانه عدم همبستگي متغيرها و يك نشانه همبستگي كامل متغيرها با هم مي باشد. به عبارت ديگر، آيا احتمال سنجش شاخص واحدي نظير توسعه از طريق متغيرهاي فوق منطقي ست (در صورتيكه ضريب كرونباخ بيش از 75 باشد ضريب قابل قبولي ست. )
شاخصهاي مورد بررسي
پس از محاسبه الفاي كرونباخ با وارد كردن متغيرهاي مختلف به مدل كه بيانگر همبستگي دروني متغيرها و در نتيجه نزديكي آنها به هم، جهت تبيين يك شاخص خاص مي‌باشد. در نهايت، يازده شاخص ذيل براي سنجش توسعه فرهنگي انتخاب شدند:
1ـ ميزان سواد 2ـ نسبت اشتغال 3ـ ميزان بيكاري 4ـ نسبت خانوار داراي تلفن 5ـ نسبت كتاب 6ـ نسبت تعداد سينما 7ـ نسبت باسوادي زنان 8ـ نرخ طلاق 9ـ تعداد كتابخانه 10ـ بار تكفل 11ـ ارزش تحصيلات عالي. پس از محاسبه آلفاي كروبناخ براي متغيرهاي فوق نتيجه زير بدست آمد: ضريب همبستگي آنها 86 درصد، كه ضريب قابل قبولي مي باشد به دست آمد[13]. سپس، با همين داده ها تحليل عاملي[14] انجام شد. و 11 متغير فوق بر اساس مقدار ويژه[15]، در 3 عامل جاي گرفتند كه روي هم رفته مي توانستند 78 درصد واريانس متغير وابسته را تبيين نمايند. سپس، ماتريس ضرايب همبستگي عامل محاسبه گرديد و نيز نمودار پراكنش مقدارهاي ويژه به دست آمد تا ارزش هر متغير در هر عامل مشخص گردد.
عامل اول، شامل متغيرهاي نسبت اشتغال به جمعيت فعال، بيكاري، بار تكفل.
عامل دوم، شامل متغيرهاي ميزان با‌سوادي،نسبت تحصيلات عالي،نسبت با‌سوادي زنان، تعداد سينما.
عامل سوم، شامل متغيرهاي طلاق، نسبت كتاب، تراكم نفر در واحد مسكوني مي باشد.
سپس، شاخص توسعه اي ساخته شد كه متشكل از متغيرهاي 11 گانه فوق بود. اما، براي اينكه متغيرها جهت منفي خنثي شود، كليه متغيرها با عدد 30 جمع شدند. آنگاه نمره (شاخص) توسعه هر استان به دست آمد. نمره ها از حداقل (Min=18/31) تا (Max=38/44) بود. كمترين نمره توسعه متعلق به استان سيستان و بلوچستان و بيشترين نمره توسعه متعلق به استان سمنان بوده است. سپس، از طريق محاسبه دامنه تغييرات (كه فاصله بين حداقل و حداكثر نمره استانها ست) استانها در پنج گروه تقسيم بندي شدند، گروه اول، با كمترين سطح توسعه شامل استانهائي مي باشد كه نمرة آنها بين 31/18 تا 33/22 بود و ميانگين نمرة توسعه مجموع استان‌ها 30 بوده است.
ضريب همبستگي بين ميزان شهرنشيني و شاخص توسعه فرهنگي (r =0/40) و شاخص توسعه اقتصادي (r =0/56) و با شاخص توسعه شهري ( r =0/77) بوده است.
در جدول شماره 8 نمرة بدست آمده براي هر استان در سه حوزه توسعه اقتصادي، فرهنگي و توسعه شهري منعكس شده است، نكته قابل توجه، رتبه آخرين استان، سيستان و بلوچستان در هر سه زمينه مي باشد ولي استانهاي رتبه اول در سه محور متفاوت هستنند، هر چند اين استانها همواره در گروه توسعه يافته ها قرار داشته اند.
سمنان، تهران، مركزي، گيلان، مازندران، فارس، يزد.
پس از مرور شاخصهاي توسعه فرهنگي اكنون شاخصهاي توسعه عمومي استانهاي مختلف را مرور مي كنيم و سپس به شاخصهاي توسعه شهري و ارتباط اين سه با هم خواهيم پرداخت.[16] بررسي نمره توسعه عمومي استان نشان مي دهد كه دامنه نمرة استانها از حداقل 19.77 min = تا حداكثر 56.41 در نوسان بوده است. بنابراين، دامنه تغييرات 36.64 مي باشد. با استفاده از نمرات فوق، كليه استانها در پنج گروه دسته بندي شدند كه نتايج آن به شرح جدول شماره 10 مي باشد.
نمره توسعه استانها نشانگر توسعه يافتگي برخي استانها در مقابل توسعه نيافتگي بعضي ديگر مي باشد، شكاف قابل توجهي بين استان بسيار محروم با 19.77 امتياز (نمره) و استان بسيار توسعه يافته با 56.4 نمره وجود دارد. در عين حال، تراكم تعداد زياد استانها در گروه اول و دوم به ترتيب 9 استان و 13 استان كه اكثريت قريب به اتفاق استانهاي كشور را شامل مي شود و در سطوح كمتر توسعه يافته است مبين توزيع نابرابر امكانات و مواهب ناشي از توسعه در كشور مي باشد. در عين حال، تعداد انگشت شماري استان وجود دارند كه سطوح توسعه بسيار قابل توجهي دارند. ولي هيچكدام به نمره پايتخت نزديك نيستند و تهران بتنهايي يك گروه مستقل را تشكيل مي دهد و اين خود نماد گوياي «تمركز گرايي شديد» برنامه ريزيهاي اقتصادي ـ اجتماعي در كشور است: تهران توسعه اي حيرت انگيز مي يابد و … تهران به كشوري در درون كشور تبديل مي گردد (حبيبي ,1375 :150 )
شاخصهاي به كار رفته در تدوين شاخص توسعه عمومي عبارت اند از : 1ـ نرخ رشد جمعيت 2ـ نرخ عمومي فعاليت 3ـ نرخ اشتغال 4ـ نرخ اشتغال صنعتي 5 ـ نسبت جمعيت باسواد 6ـ نسبت باسوادي زنان 7ـ نسبت داراي تحصيلات عاليه 8 ـ تعداد كارگاههاي بزرگ صنعتي 9ـ نرخ مهاجرت 10ـ‌ نرخ اشتغال كشاورزي 11ـ نرخ طلاق 12ـ‌ نرخ بيكاري 13ـ پوشش واقعي تحصيلي 14ـ تعداد تخت بيمارستان 15ـ تعداد كتابخانه‌هاي عمومي
براي سنجش شاخص توسعه شهري استانها از متغيرهاي ذيل بهره گرفتيم:
1ـ درصد هزينه‌هاي عمراني شهرداري 2ـ نسبت پزشك در شهر 3 ـ نسبت مراكز بهداشتي و درماني 4ـ سرانه مصرف برق 5ـ درصد خانوار داراي تلفن 6ـ نسبت خانوار داراي آب لوله‌كشي 7ـ تراكم نفر در اتاق 8 ـ تراكم خانوار در واحد مسكوني 9ـ درصد طلاق 10ـ درصد خانوار مالك مسكن 11ـ درصد با‌‌سوادي 12ـ نسبت صندلي سينما 13ـ درصد بيكاري 14ـ درصد شاغلان به جمعيت فعال. نمره توسعه شهري از حداكثر 83/56 براي استان تهران تا 01/45 براي استان بسيار محروم سيستان و بلوچستان در نوسان مي باشد. ضرائب همبستگي محاسبه شده بين اين سه شاخص گوياي ارتباط نزديك و معني دار اين سه متغير مي باشد. به عبارت ديگر، استانهاي توسعه يافته ايران تنها در يك زمينه از رشد و توسعه قابل ملاحظه در مقايسه با ديگران برخودار نيستند. بلكه، در همه زمينه ها و شاخصها فاصله استانها محسوس است.
آزمون فرضيات و تحليل نتايج
در اين تحقيق (رساله ) شهر و شهرنشيني به عنوان متغير مستقل منظور شده اند؛ اما، بايد يادآور شويم ،شهر نشيني داراي دوگونه تاثير بر ساير پديده ها مي باشد، برخي از اين تأثيرات به صورت مستقيم وبعضي ديگر از طريق ساير متغيرها، اثراتي بر جاي مي گذارند، بنابراين، برخي از تاثيرات شهرنشيني به نفس شهرنشيني ارتباط مستقيم ندارند، اما به دليل همزاد بودن با شهر و شهرنشيني، ما به سنجش تأثير ناخالص آنها اقدام كرده ايم، به عبارت ديگر. همزمان با گسترش شهر نشيني در يك جامعه شرايطي پديد مي آيد كه زمينه بروز و ظهور برخي پديده ها فراهم مي گردد. اين تأثير هم از جنبه هاي مثبت و هم از بعد پيامد هاي منفي قابل بررسي است. همچنانكه هر سه جامعه آماري اين مطالعه (در يك ارزيابي ظاهرا پارادوكسيكال ) هم رابطه شهر و توسعه و پيشرفت را و هم تأثير گسترش شهرنشيني بر افزايش آسيبهاي اجتماعي را تائيد و تأكيد نمودند. رابطه بين شهر نشيني به عنوان متغير مستقل و شاخصهاي اقتصادي, اجتماعي كه در ماتريس همبستگي نمايان شده است، بيانگر ارتباط متغير هاي وابسته مورد بررسي با پديده شهر نشيني است. ميزان شهر نشيني با توسعه فرهنگي (40/0 r =) و توسعه اقتصادي (55/0= r) همبستگي قابل توجه و معناداري دارد.
يكي از فرضيات مورد بررسي، وجود رابطه هم تغييري بين گسترش شهرنشيني و نرخ مشاركت زنان بوده است. نتايج بدست آمده فرضيه فوق را تائيد نمي كنند. به عبارت ديگر در استانهائي كه داراي ميزان بالاتري از شهرنشيني هستنند، نرخ مشاركت بالا نيست، به نظر مي‌رسد، دليل اين امر سنتي بودن بافت شهري در ايران (گسترش روستاـ شهرها) مي‌باشد، به عبارت ديگر بخش قابل توجهي از شهر هاي ما فقط از بعد آماري و رسمي شهر هستند و از شهريت واقعي در آنها خبري نيست و روابط غالب در اين شهرها، سنت هاي ديرين است.
بعد خانوار(4 )
يكي ديگر از فرضيات اين تحقيق وجود رابطه بين ظهور طبقه متوسط و گسترش شهرنشيني ست، همبستگي محاسبه شده بين اين دو متغير گوياي همبستگي اين دو متغير است. (r =0/40) همبستگي بين شهر نشيني و بعد خانوار نيز نشانگر تاثير منفي گسترش شهر نشيني بر بعد خانوار است. يعني هر چه شهر نشيني افزايش مي يابد، بعد خانوار كاهش مي يابد، (44/0 – = r ). همچنين نسبت طلاق در استانهاي مختلف نشان مي دهد كه همراه با بالا رفتن شهرنشيني ميزان طلاق هم افزايش مي يابد. 0/39)=r) و اين ارتباط معنا دار هم مي باشد، به عبارت ديگر، همزمان با افزايش شهرنشيني بايد انتظار افزايش نرخ طلاق را هم داشته باشيم. بين ميزان شهرنشيني و نرخ مشاركت زنان در نيروي كار رابطه معنا د اري به دست نيامده است، اين امر، به دو دليل عمده، اول تعريف كار زنان در كشور و دوم نرخ بسيار بالاي مشاركت زنان در نيروي كار روستائي و كشاورزي و در نتيجه كسب نمرات بالا به وسيله استانهاي با نرخ روستا نشيني بالا مانند بوير احمد و چهار محال و بختياري مربوط است.
توسعه فرهنگي (4)
سهم از مهاجرت كل(4 )
بين ميزان شهرنشين و نمره توسعه اقتصادي استانها رابطه معنا داري وجود دارد ، اين بدان معنا ست كه استانهائي كه داراي ميزان بالاي شهرنشيني هستند، توسعه يافته تر مي باشند. بين ميزان شهرنشيني و ميزان اجاره نشيني هم ارتباط قابل توجهي منعكس نيست، اين امر به دليل عدم انعكاس واقعي نرخ اجاره نشيني در آمارهاي كشور به خاطر ترس از ماليات و عوارض مي باشد[17]. همچنين، رابطه بين ميزان شهرنشيني و سهم استان از كل مهاجرتهاي صورت گرفته نشانگر وجود ارتباط قوي و معنا دار بين اين دو متغير مي باشد، استانهاي داراي ميزان بالاي شهر نشيني ،سهم بيشتري از مهاجران را هم جذب كرده اند، (استانهاي شهرنشين تر مهاجر پذيرتر هستند)
شهرنشيني و رابطه آن با شاخصهاي اجتماعي و اقتصادي
همچنين، بررسي رابطه شهر نشيني با شاخص توسعه انساني[18] سازمان ملل متحد براي كشور هاي جهان نشان مي دهد كه بين شهر نشيني و توسعه انساني همبستگي بالائي وجود دارد. شهر نشيني به عنوان متغير مستقل در اين تحليل بخشي قابل توجه از نمرة توسعه انساني كشور هاي جهان را تبيين مي كند (26/0 = R2 ) ضريب همبستگي بين دو متغير نيز (r =0/505) و كاملا معني دار است. به عبارت ديگر كشورهاي شهرنشين‌تر از توسعه بيشتري هم برخوردار هستنند.
اميد زندگي
مناطق شهري به دليل برخورداري از امكانات بهداشتي، اقتصادي و نيز افزايش سطح آگاهي و تسهيل دسترسي به مجموعه اي از ابزارها و وسايل مادي ومعنوي، داراي كيفيت زندگي و سطح بهداشتي بالاتري هستند. محاسبه ضريب همبستگي بين شهر نشيني و اميد زندگي در بين 200 كشور جهان بسيار بالا (r =.677) و كاملاً معنا دار است . هرچند شهر ها بويژه كلان شهر ها خود زمينه بعضي بيماريها و مشكلاتي نظير بيماريهاي عصبي و قلبي هستند ولي شهر ها عموما كيفيت زندگي از بعد بهداشتي درماني وضعيت بسيار بهتري از مناطق روستائي دارند. در تحليل رگرسيوني تأثير شهر نشيني بر اميد زندگي نيز اين تأثير قابل ملاحظه قابل رويت است، يكي از شاخصهاي توسعه انساني سازمان ملل محاسبه اميد زندگي[19] ست كه معرف سطح بهداشت كشور هاست و عكس آن، يعني محروميت از بقا يا كساني كه به چهل سالگي نمي رسند (شاخص فقر انساني ) بررسي رابطه بين شهر نشيني و اميد زندگي در ايران نشان مي دهد كه اين همبستگي كاملاً معنا دار و مثبت و مستقيم است. يعني، همزمان با افزايش شهر نشيني اميد زندگي در بين انسانهاي مختلف افزايش مي يابد، مدل تحليل رگرسيوني اين ارتباط به شرح زير مي باشد. R2 محاسبه انجام شده، نشان مي دهد حدود نيمي از تغييرات اميد زندگي به وسيله شهر نشيني قابل تبيين است و اين ميزان كاملاً معنا دار هم مي باشد.
اميد زندگي (2)
تحليل رگرسيوني در مدلهاي مختلف تأثير شهر نشيني را بر مرگ و مير كودكان جهان نشان مي دهد. حدود 295/0 در مدل خطي و (332/0 = R2) در مدل كيوبيك را متغير شهر نشيني تبيين مي كند و اين تاثير در هر دو مدل كاملاً معنا دار است. به عبارت ديگر، هر چه شهر نشيني در كشوري بيشتر گردد، از ميزان مرگ و مير كاسته مي شود و نمودار رگرسيوني و محاسبه ضريب همبستگي نيز اين مهم را نشان مي دهد كه رابطه منفي معكوس معنا دار وجود دارد. (54/0- = r )
نسبت مرگ و مير كودكان (2 )
شهرنشيني با شاخصهاي توسعه ارتباط نزديكي دارد. يكي از اين شاخصها ميزان مرگ ومير كودكان است . به عبارتي، هر چه در يك كشور يا استاني ميزان شهرنشيني افزايش يابد انتظار مي رود از ميزان مرگ ومير كودكان به دليل افزايش سطح خدمات بهداشتي, آگاهي خانوار و ... كاسته شود . محاسبه رابطه اين دو نشان دهنده رابطه منفي و معنا دار بين آنهاست . (-0/56 = r)
شهرنشيني در كشورهاي در حال توسعه و نيز تعداد شهر ها در مناطق مختلف توزيع مناسبي ندارد. تحليل واريانس توزيع شهر نشيني طي سه دهه گذشته بين استانهاي كشور نشان مي‌دهد. اين تفاوت معنا دار، بين گروههاي مختلف (استانها ) است. به عبارتي استانهاي مختلف ميزانهاي كاملا متفاوتي از شهر نشيني را (نابرابر بودن شديد ميزانهاي شهرنشيني استانها) تجربه كرده اند و به دليل ارتباط بين توسعه و شهر نشيني، ميزان توسعه استانها نيز با هم تفاوت فاحشي دارد .
يكي از مهمترين شاخصهاي توسعه در كشور هاي مختلف ميزان درآمد سرانه يا سهم هر كس از توليد ناخالص داخلي ست (هر چند معرف برخوداري همه آحاد جامعه از مواهب توسعه نباشد) سنجش رابطه بين شهرنشيني و ميزان درآمد سرانه كشورها نشان مي دهد. متغير شهرنشيني بخش مهمي از تغييرات آن را تبيين مي كند، و بين اين دو هم تغييري قابل توجهي وجود دارد.
بررسي اين شاخص (رابطه بين درآمد سرانه و ميزان شهرنشيني) در كشور ايران هم مويد رابطه جهاني ست، به عبارت ديگر، استانهاي شهرنشين تر داراي سهم سرانه بيشتري از توليد نا خالص داخلي هستنند، ضريب همبستگي محاسبه شده برابر (r = 0/45) و معنا دار است.
گسترش شهر نشيني از عوامل گوناگوني متأثر است، يكي از مهمترين اين متغيرها نرخ رشد طبيعي جمعيت است .زيرا افزايش شهرنشيني در يك كشور به چند دليل عمده اتفاق مي افتد از جمله مهاجرت، رشد جمعيت، و تغيير تعريف نقاط شهري، و بلعيده شدن روستاهاي اطراف بوسيله شهر ها،نرخ رشد جمعيت كشور طي چند دهه(1335 تا 1375) و ارتباط آن با ميزان رشد شهرنشيني محاسبه گرديد، همبستگي محاسبه شده بين نرخ رشد اين دو طي چند دهه گذشته در ايران بيانگر همسوئي و هم تغييري كامل آنهاست. (92/0 = r ) يعني، طي دوره مورد بررسي جهت هر دو متغير رشد صعودي ست (هر چند نرخ شهر نشيني هميشه بيش از رشد جمعيت بوده است). و نيز هرچه رشد جمعيت در كشور بالا بوده است در همان دوره ما شاهد رشد بيشتري در ميزان شهرنشيني هم هستيم.
رشد جمعيت در مناطق روستائي بيش از مناطق شهري ست و با طبع كشور هائي كه داراي شهرنشيني بالاتري هستند، انتظار مي رود داراي نرخ رشد جمعيت كمتري باشند، هر چند اين قاعده در همه جا به يكسان صادق نيست . در بين همه كشور هاي جهان، رابطه همبستگي معكوس منفي و كاملاً معنا داري بين اين دو متغير مشاهـــده مي شود. اين رابطه در كشور ايران نشان مي دهد كه استانهاي داراي شهرنشيني بالاتر از نرخ رشد جمعيت كمتري برخورداند و همبستگي اين دو در ايران (r =-.540 ) مي باشد.
نتيجه گيري:
تجربه جوامع توسعه يافته بيانگر هم تغييري توسعه با شهر نشيني ست، رابطه بين شهر نشيني و توسعه در سطح دنيا نشان مي دهد كه سهم قابل ملاحظه اي از توسعه كشور ها به وسيله متغير شهر نشيني قابل تبيين است و در عين حال، اين تأثير كاملاً معنا دار است به عبارتي كشور هاي شهر نشين تر در دنيا كشور هاي توسعه يافته تري هستند. در ايران هم اين ارتباط كاملاً صادق است يعني استانهاي با شهر نشيني بالا نمره توسعه بالاتري هم به خود اختصاص مي دهند، نكته مهم ديگر اين است كه علاوه بر توزيع نابرابر ميزان شهرنشيني در كشور، طي چند دهه گذشته همواره برخي استانها داراي بيشترين تعداد نقاط شهري نيز بوده اند و چون در نظام برنامه ريزي ما يكي از شاخصهاي تخصيص بودجه تعداد شهر و شهرستانهاي يك استان مي باشد به طور طبيعي سهم اين استانها از اعتبارات عمراني و ملي و در نتيجه از توليد ناخالص داخلي بيش از ديگر مناطق بوده است. بنابراين، رشد شهرنشيني در كشور ما داراي چند ويژگي عمده مانند: شتابان ،داراي توزيع بسيار نا متوازن و تمركزگرايانه، برونزا و در ارتباط مستقيم با فروپاشي اقتصاد كشاورزي و روستائي در چند دهه اخير بوده است. شهرنشيني با خود پيامد هاي مثبت و منفي فراواني به ارمغان مي آورد بخصوص، سهم الگوي شهرنشيني در اين ميان قابل توجه است. بررسي رابطه شهرنشيني با متغيرهاي اقتصادي و اجتماعي مانند طلاق، اعتياد، سرقت، سن ازدواج، مرگ ومير كودكان، اميد زندگي، مهاجر پذيري و.... بيانگر وجود رابطه همبستگي قابل توجه با هريك از متغير هاي فوق مي باشد.