۱۳۸۹-۱۲-۲۸، ۰۲:۵۷ عصر
برای سکونت و زندگی، شهر خانهای است بزرگ و همانگونه که خانه باید از صفات و مزایائی برخوردار باشد تا سکونت و زندگی را مطلوب و آسایشبخش سازد، شهر نیز باید دارای کیفیات و ویژگیهائی برای تأمین آسایش و راحتی باشد و نیز مانند خانه محیطی گرم و صمیمی و دلپذیر که زندگی را مطلوب سازد. اگرچه در بسیاری موارد و به در کشورها و شهرهای گوناگون هنوز خانه از بسیاری از صفاتی که باید و میتواند داشته باشد محروم است: طرح آن مطابق با زندگی ساکنین نیست؛ نسلی تازه گرفتار و محبوس طرح و ساختمانی است که خود در آن دخالتی نداشته و نسل یا نسلهای گذشته برای وی باقی گذاشتهاند؛ تسهیلات و تجهیزات یا کافی نیستند و یا کیفیت مطلوب ندارند؛ عرصههای خصوصی و عرصههای جمعی زندگی به گفتة « چرمایف» و« الکساندر» از یکدیگر جدا نشده و هیچیک حرمت و حریم خویشتن را نیافتهاند؛ خانه به عوامل زیبائی و معیارهای هنرمندانه آراسته نیست و مسائلی از این قبیل که همه کم یا بیش با آن آشنائیم و سروکار داریم. با این همه امکان چیرگی بر مشکلات یک خانه هم به مراتب از امکان رفع مشکلات یک شهر کمتر است و هم آنکه اصولاً در مقام مقایسه، به مسئله خانه دستکم از این نقطه نظرها بیشتر از مسائل شهر توجه شده است. و بعنوان مثال این که خانه باید سیمائی مطلوب و دلپسند داشته باشد مسئلهای است که معماران، دستاندرکاران، هنرشناسان و خبرگان از مدتها پیش به آن توجه کردهاند؛ اما کمتر به موضوع سیمای شهر توجه شده است.
مسئله توجه به سیمان شهر، فقدان آن و کوشش در شناسائی و به وجود آوردن آن از جمله یک از مهمترین مشکلات شهر است. افزایش جمعیت که مدام زندگی شهرها را تهدید میکند و از جمله عوامل فساد و پستی و بیگانگی در شهرها است؛ روی آوردن بیرویة جمعیت روستائی به شهرها و شهرهای بزرگ، مسائل ترافیک، مسائل آلودگی هوا، مسئله فضای باز، فضای سبز و فضای بازی و بسیاری مسائل دیگر مانند آن در عین آن که به جای خود قابل توجه و سزاوار اندیشة فراوانند مسائلی هستند که دربارهشان بهطور کلی و نسبی چندین برابر مسئله سیمای شهر و مشکلات آن سخن گفته شده و کتاب و مقاله به رشتة تحریر درآمده است.
سیمای شهر در واقع تمام عواملی از شهر که به دیده میآید و چشم قادر به تماشای آن است. تمام این عوامل بصورت انفرادی و خاصه در حالتی که به صورت پیوسته و دستهجمعی در هر لحظه از زمان ترکیب چند یا چندین عامل با هم عمل میکنند
تماشای شهر، هر چقدر که مناظر آن معمولی باشد دلپذیر تواند بود. شهر نیز مانند یک بنای نفیس معماری، ساختمانی است که در فضا قد برافرازد با این تفاوت که مقیاسی بزرگتر دارد و تنها با گذشت زمان شکل و سیمای نهائی خود را مییابد. از این رو میتوان گفت که طرح شهر فیالمثل مانند موسیقی، هنری است که به زمان بستگی دارد، اما برخلاف موسیقی نمیتواند در طرح شهر زمان را تنظیم کرد یا بر فواصل آن حدی متصور داشت. تسلسل زمانی که در طی آن شهر نشو و تما می یابد تحت شرایط گوناگون و برای مردم مختلف ممکن است دگرگون شود، قطع گردد، از میان برود. مضافاً به این که تغییر آب و هوا و تغییر نور به شهر رنگهای گوناگون میدهد که به تأثیر این تغییرات سیمای شهر نیز گوناگون میشود.
شهر نه تنها عاملی است که مورد مشاهده میلیونها مردم از هر طبقهای که باشند و هر روحیهای که داشته باشند قرار میگیرد بلکه محصول کارسازندگان بسیاری است که مدام ساختمان آن را بسته به احتیاج و امیال خود تغییر میدهند. در حالی که سیمای کلی آن ممکن است برای مدتی ثابت بماند اما اجزاء آن دائم تغییر میکند.
آن چه در طرح نکاتی که کوین لینچ (استاد دانشکاههای آمریکا) در سیمای شهر مورد توجه قرار میدهد فوقالعاده حائز اهمیت است و آغاز دگرگون کردن مفهوم شهر، از پدیدهای دو بعدی و کاغذی- چنان که موسوم نقشهکشان شهری بوده- به پدیدهای چند بعدی و همراه آن زندگی شهری است. بسیاری از طرحهائی که برای بسیار از شهرهای جهان در میان شتاب عصر حاضر تهیه شده دوبعدی است و بدون ملاحظاتی است که بخش اعظم کیفیات بصری شهر پدید میآورد.
پارهای از دلایل چنین وضعی البته مربوط به آن است که در حال حاضر وسائل ما برای تجسم و ادارک و نیز ترسیم شهر در فراسوی دوبعد، ناقص است. اما پارهای دیگر از دلائل، مربوط به نقص اصولی است که در شناخت شهر در ورای مفاهیم دوبعدی آن موجود است.
اصول معماری از دیرزمان مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است. ویترویوس Vitruvius معمار و صاحبنظر رومی در نخستین سده پیش از میلاد از سه اصل استحکام Solidité، آسایش commodité و زیبایی beauté سخن به میان آورد البته بیشتر به تأثیر معماری کلاسیک یونان نخستین سنگهای مبانی معماری را پایهگذاری کرد. هریک از این سه اصل نیز خود تعاریف مفصل و مبسوطی دارد که از زمان و یترویوس تاکنون بارها صورت گرفته است.
در واقع نمای شهری متشکل از بناهای شهری است بنابراین وقتی که از دید معماری با این کلمه برخورد میکنیم اشاره مستقیمی به نمای ساختمانها داریم؛ نمای مختص یک بنا در چهارچوب پلان معماری. اما زمانیکه زاویه دید ما شهرگرایانه باشد، بحث منظر شهری مطرح میشودکه گستردگی بیشتری دارد و مجموعه المانهای معماری و محیطی را که در کنار هم قرار میگیرند شامل میشود. در این نگاه فضاهای سبز، نماهای ساختمانها، نوع قرار گرفتن اتصالات شهری و ... مورد بررسی قرار میگیرند.
تفاوتهایی که بین نمای شهری در دیدگاه معماری و شهرسازی وجود دارد بهره میبریم و قضیه را به سوی کشمکش قدیمی معماران و شهرسازان میکشانیم با این سؤال که کدام از این دو گروه در شرایط کنونی نماهای شهری تقصیر بیشتری به گردن دارند، نمیشود بین این دو گروه تفکیکی قائل شد، کلاً معماری از طراحی شهری جدا نیست و شهرسازی از معماری تک بناها، وزارت مسکن و شهرسازی به عنوان دستگاه متولی در این خصوص و شهرداریها به عنوان مدیران اجرایی شهرها و همینطور سایر بخشها هیچوقت مقوله سیمای شهری به صورت جدی مورد بررسی قرار نگرفته و تعریف مشخصی از آن ارائه نشده است.
در بحث نمای ساختمانهای کنونی، چیزی که بیشترین تأثیر را دارد، سلیقههای شخصی است. حالا این سلیقهها در سطح گسترده هم میتواند نقطه قوت باشد هم نقطه ضعف. البته در حیطه معماری یک بنا میتوان به سلیقه رفتار کرد اما در واقع وقتی وارد حیطه عمومی میشوید جامعه حقی بر گردن دارد که باید اجرا شود. ممکن است که سازنده به دلیل مسائل اقتصادی و یا عدم دانش کافی نتواند سازهای منطبق با فضای اطرافش بسازد آن وقت است که دستگاههای اجرایی باید با نظارتی ارشادی وارد عمل بشوند.
نبود قانونهای لازم در بحث سیمای شهری یکی از دغدغههای سیستم اجرایی است، در طول این چند دهه تنها حجم بسیار کمی از توجهات قانونگذران به معماری بوده است و بیش از آن به این حوزه توجه نشده، پس با این حساب چیزی نیست که بشود به آن استناد کرد و میزان تخطی از آن مورد بررسی قرار داد.
وقتی درباره شهری با هویت ایرانی صحبت میکنیم باید این امر در سیمای این شهر مشهود باشد، چرا که سیمای هرشهر نشان دهنده فرهنگ، هنر، مذهب، اقتصاد و ... آن شهر است.
بررسی آماری نشان میدهد در هر سال 50 میلیون نفر به جمعیت شهرنشین کشورهای درحال توسعه اضافه میشود.
در ایران نیز شهرنشینی طی دهههای گذشته با شتاب فزایندهای گسترش یافته و همچنان این روند ادامه دارد.
رشد سریع جمعیت و گرایش مردم به شهرنشینی، تقاضای فزایندهای را برای تهیه مسکن به دنبال داشته که این موضوع در پی خود مشکلات عدیدهای در زمینه توسعه شهری به وجود آورده است. ناتوانی در پاسخگویی مطلوب و مناسب به این مساله، وضعیت نامطلوبی را به صورت بیمسکنی، بدمسکنی و تنگمسکنی برای بسیاری از اقشار جامعه به همراه آورده است. مسکن به عنوان یکی از نیازهای نخستین بشر، ابتداییترین سوالی بوده که انسان سعی در یافتن پاسخی مناسب و معقول برای آن بوده است، اما همیشه در برنامهریزیهای ملی به مسکن نه به عنوان محلی برای آسایش ساکنان در ابعاد عینی و ذهنی، بلکه به عنوان یک مشکل اقتصادی و فقط از این بعد برخورد شده است.
سازندگان و تولیدکنندگان مسکن آزاد به دلیل اینکه به دنبال فروش سریع و بازگشت سرمایه خود هستند، سعی در هر چه بیشتر مطرح کردن خود در محله مسکونی و نمایشی متمایز از بنای خود دارند و به همین دلیل یکی از دلایل عمده ناهماهنگی نمای ساختمانها در سطح شهر هستند.
در رابطه با مسکن تعاونی شرایط بدتری وجود دارد. به دلیل وضعیت مالی ضعیف سازندگان و اینکه ساکنان و مالکان به دنبال فروش ساختمان نیستند، بدون انجام عملیات پایانی نظیر نماسازی مورد استفاده قرار میگیرند و یا با کمترین هزینه و بدون طراحی نما، حجم و کالبد ساختمان رها میشوند. البته در سالهای اخیر در شهر تهران هیچ ساختمانی بدون نماسازی نبوده است، لیکن این مسأله در شهرستانها همچنان انجام میشود.
نما در لغتنامه دهخدا به معنای صورت ظاهری هر چیزی، آنچه که در معرض دید و برابر چشم است، آنچه از بیروی سوی دیده میشود. منظره خارجی بنا و عمارت، قسمت خارجی ساختمان و نماسازی، فن روسازی ساختمان و ساختن نمای عمارت است.
در سالهای اخیر پس از مطرحشدن دوباره اهمیت فضاهای عمومی و ارزش زندگی شهری، نما اهمیت دوبارهای یافته است. نما در عمل درون ساختمان را از بیرون و فضای خصوصی را از فضای عمومی جدا میکند. نما حاکی از موقعیت فرهنگی سازندگان ساختمان است و نشانگر میزان نظم طرح ساختمان، امکانات و ذوق تزئین و خانهآرایی طراح و مالک است. یک نما به مثابه معرفی وضعیت ساکنان ساختمان در بین عموم است. نما در واقع صورت ساختمان و بهترین بیان حالتی است که فرد طراح یا مالک از خود در برابر بیرون دارد. نماهای داخل ساختمان بیشتر جنبه خصوصی دارند، لیکن نماهایی که به سمت کوچه و بافت شهر باز میشوند، جنبه عمومیتر دارند.
بنابراین وجوه پشت و جلوی ساختمان از یک طرف دارای نمود اجتماعی و از طرف دیگر نمود مشخص ساکنان خود است، بنابراین نمای هر ساختمان باید هم با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و هم بتواند حجم داخلی ساختمان را بیان نماید. نمای هر ساختمان در مجموعه شهری که در آن حضور دارد، موثر است و این تأثیر را به بدنه خیابانها یا میدانها که در آن قرار گرفته است، انتقال میدهد. اگر به نمای ساختمان واحدی، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمانها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین میرود. تناقض بین جنبه شهری و بیان فردی نما در صورتی میتواند از بین رود که ساختمان جزئی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد. نمای رو به کوچه و خیابان باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد اما در عین حال براساس ترکیبی از اجزای مختلف برحسب عملکرد، ابعاد و مصالحشان شخصیت خاص خود را دارد.
نما در واقع یک سطح صاف و تخت نیست بلکه آن سطح انتقالی بین فضای داخل و خارج است که با عقبنشستگی و پیشآمدگی، تراس و غیره با فضای داخل مسکن ارتباط پیدا میکند.
برای اینکه نمای ساختمان حریم خصوصی ساکنان خود را حفظ کند باید نسبت به خیابان بستهتر و محفوظتر باشد.
نمای ساختمان باید به دنبال خلق یک کلیت هماهنگ به وسیله تناسب خوب پنجرهها، بازشوهای در، سایبان و محدوده سقفها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ، عناصر تزئینی و ... باشد. پنجرهها همواره با دیگر عناصر دیوار، سطوح باز و بسته، تیره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود میآورند. به علت تکرار دورهای پنجرهها، در ساختمانهای چند طبقه، نظم کاملی به چشم میخورد اما گاه به علت افزایش نور در طبقات بالاتر کاهش داده می شود و این نظم آهنگ خود را از دست میدهد.
جداسازی عناصر افقی و عمودی تأثیر کلی در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با کل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. برای مثال در ساختمانهای کوتاه عریض، ابعاد عرضی غالب خواهد بود. در ساختمانهای بلند عناصر باریک برتری خود را نشان میدهند. در، پنجره و نعل درگاه تأثیر خاصی در نما میگذارند. ناودانها، سایهبانها، پیشآمدگیهای سقف و بالکنها ایجاد سایههای خاصی روی نما میکنند. تفاوت سطحها باید در نما مشخص باشد. برای مثال بین طبقه همکف، سایر طبقات و طبقه انتهایی باید یک تفاوت اساسی وجود داشته باشد.ترکیب کلی نما در واقع نظم در این تفاوتهاست.
عناصر اصلی نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده پایانی سقف و غیره در شکل، رنگ و مصالحشان با یکدیگر اختلاف دارند. این عناصر معناهای متفاوتی دارند. مثلاً نمیتوان بالا و پایین پنجره و در را با هم همردیف کرد. اگر ارتفاع این بازشوها یکسان نباشد میتوان از ضرائب مشترک و یا رنگهای یکسان استفاده نمود. نسبتهای هندسی نقش تعیینکنندهای در هماهنگسازی ظاهر نما دارند. میتوان پنجرهها را در گروههای کوچکتر ترکیبشده که شکل مشخصی را ایجاد میکنند، دستهبندی کرد. نماها میتوانند از نظر مصالح نیز با یکدیگر متفاوت باشند. مصالح نما در رنگ، شکل، زبری و خشنی نما تأثیر میگذارد. مصالح بومی نشان میدهد که نما مربوط به چه منطقهای نیست.
ترکیب پنجرهها، ایوانها، درها و بهطور کلی بازشوها، همچنین بافت و جنس نما و کمپوزیسیون آن در هر عصر متفاوت است و در عین حال در یک تداوم شهری تغییر میکند. طراح میتواند نما را به عالیترین حد ترکیب معماری برساند و یا آن را تا حد یک سطح بدون طراحی و فکر رها کند. در اعصار مختلف بازشوها به شکل مشابهی در سطح نما قرار میگیرند و تنوع در قرارگیری آنها تابع عوامل داخلی چون بزرگی ساختمان، عریضبودن آن و یا عوامل اقلیمی چون جهت قرارگیری و محل قرارگیری است. در پهنای دیوار نما تعبیه پنجره دو جداره، آفتابشکن، سایبان و ...نقش تنظیمکننده شرایط آب و هوایی فضاهای داخلی را خواهد داشت. در دیوارهای باریک معاصر این عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام میشود. یکی از عوامل ضروری در هویت نما، تعیین محدوده نما است. نما میتواند در طرح خود موفق باشد که به این سوالها پاسخ گوید. محدوده عمودی جانبی ساختمان کجاست؟ خط پایانی افقی ساختمان چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟ انتهای ساختمان چگونه به پایان میرسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط آن با نمای ساختمان فعلی با نمای همسایه چگونه به پایان میرسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط با نمای همسایه چگونه است و اگر در فضا قطع میشود این ارتباط چگونه است. محدودههای افقی ساختمان عبارتند از: نقطه اتصال به آسمان ( محدوده پایانی ساختمان)، نقطه اتصال به زمین (محل نشستن ساختمان بر زمین) و پوشش ساختمان مثل بام و شیروانی، محدوده پایانی ساختمان باید معنای اتمام ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان باید مفهوم نشستن ساختمان بر زمین را برساند. طبقه همکف باید در محدوده قد افراد کشش لازم را بر عابر پیاده و بیننده ایجاد کند.
کنج یا گوشه نما در واقع محل برخورد دو نمای عمود بر هم است. کنج میتواند حالت عمود 90 درجه، نیمدایره یا سه وجهی را داشته باشد و هرکدام میتواند تأثیرات متفاوتی را در نما بگذارد. در یک میدان یا چهار راه هماهنگی کنجهای ساختمانهایی که در چهارطرف آن قرار گرفته است میتواند در نمای شهری تأثیر زیبایی داشته باشد. نمای ساختمان خالق نمای شهری است.
نمای شهری از مجموعه نماهای مشرف به فضای عمومی به دست میآید، این نماها از جهتی همگن و از جهتی ناهمگن هستند. میتوانند همگن باشند چون با استفاده از زبانی مشترک روی بدنه اجرای شهر اجزا میشوند و اما از آنجا که هر کدام از این فضاها به کمک این زبان، مقاصد و نیازهای خود را بیان میکنند، ناهمگن هستند. در شهرهای ما زبان مشتری بین نماها وجود ندارد. نه فرهنگ مشترکی برای بیان دارند، نه مصالح یکسانی به کار گرفتهاند و نه سبک مشخصی را دنبال میکنند. در واقع هریک از نماها در شهر نشانه وضعیت اقتصادی و اجتماعی سازنده و نحوه تفکر و نگرش او به مسائل مختلف است.
نمای شهری در واقع ترکیبی از اجزای متفاوت است که براساس اتفاقاتی که در خیابانها و معابر میافتد شکل میگیرد. این اجزا در صورت رعایت مسائلی که پیش از این نیز به آن پرداخته شد میتوانند با یکدیگر نقاط اشتراک جالبی داشته باشند که نمیتوان وجود آنها را نفی کرد.
ورودی یکی از عناصر حائز اهمیت در ساختمان است که محل و اهمیت طراحی آن به شکل مستقیم نمایانگر نقش و عملکرد ساختمان است. در ورودی نشانه گذر از فضای عمومی خارجی به فضای خصوصی داخلی و یکی از مهمترین عناصری است که میتوان به عنوان نشانه ساختمان از آن نام برد.
لیکن به دلیل اهمیت اقتصادی که سطوح ساخته شده داخلی برای سازندگان دارند، اغلب ورودیها به فضاهای کم اهمیتی تنزل یافتهاند. سرمایهگذران ساختمانی هم فقط به رعایت ضوابط ضروری طراحی ساختمان بسنده میکنند.
بیشترین مشکل زمانی است که ورودی وسایل نقلیه به حیاط پارکینگ با ورودی خود ساختمان یکی شود. در این حالت فرد واردشونده به ساختمان فقط یک راه باریک کنار دیوار برایش باقی میماند. گاه نیز ورودی یک ساختمان مسکونی بیش از حد پرتجمل است، به نحوی که عملکرد ساختمان را دگرگون میسازد. زمانی هم ورودی به یک بنای بزرگ تنها با روزنهای امکانپذیر میشود. تناسب ورودی و حجم ساختمان میتواند نقش مهمی در توجیه عملکرد و شکل ساختمان داشته باشد.
از آنجا که طبقه همکف ساختمان قسمت اتصال به زمین یا کف پیادهرو است، به صورت قابل توجهی در معرض دید قرار میگیرد. طبقه همکف اهمیت ویژهای در زندگی شهری دارد، به این علت که عابران پیاده این قسمت را به طور مستقیم میبینند. از این رو نمای این قسمت پراهمیت است و مصالح مورد استفاده در این قسمت باید نسبت به بقیه ساختمان بادوامتر و مستحکمتر باشد تا عابر در نگاه به نمای ساختمان احساس ثبات کند. ساختمانهایی که طبقه همکف آنها عملکرد تجاری دارد، به دلیل تغییر دکوراسیون واحدهای تجاری دائماً دستخوش دگرگونی میشوند. همین موضوع موجب میشود که ساختمان مذکور شخصیت ثابت خود را از دست داده و دارای نمای شناخته شده ثابتی نباشد.
تراسها چشماندازهای جدیدی نسبت به فضاهای بیرون برای ساختمان فراهم میآورند. بالکنها نباید حالت موقت و ناپایداری که در بیننده تصور به راحتی جداشدن از بدنه ساختمان القا شود را داشته باشند.
لبه بام حد و مرز ساختمان و آسمان است و از نظر بصری بام انتهای نماست. بام پوستهای است که بر سر ساختمان قرار دارد. بنابراین لبه بام نمیتواند بدون تفاوت با دیگر قسمتها در آسمان رها شود.
صورت ظاهر ساختمان و آنچه که در برابر دید عموم قرار دارد، در واقع پراهمیتترین قسمت ساختمان در برابر عابران و سایر افراد غیراستفاده کننده از ساختمان است. همانطور که عنوان شد نمای ساختمانها، نمای شهری را ایجاد میکند اما به دلیل ضعف قوانین موظفکننده طراح و سازنده در این ارتباط، نمای ساختمان در کمترین اهمیت قرار گرفته است.
در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، ضوابط و مقررات ویژهای در ارتباط با سیما و کالبد شهر وجود دارد و گروهی از برجستهترین افراد با تخصصهای مرتبط هنر زیباسازی و زیباشناسی به کنترل طرحهای بزرگ و کوچک معماری و شهری از نقطه نظر هماهنگی نمای بیرونی ساختمانها و محیط شهری یعنی از جنبههای رنگ، حجم، مصالح مناسب، فضای پر و خالی نما، رعایت اصول هماهنگی و تناسبات و ... میپردازند.
آنچه برای علاقهمندان به این موضوع نگرانکننده است، پاسخگویی با شتاب به نیازی کاملاً محسوس است. در این ساخت و ساز پرشتاب نیاز به بررسی طرحهای ارائه شده توسط جمعی از صاحبنظران و مسوولان در مراکز تأیید پروانههای ساختمانی ضروری به نظر میرسد. بررسی میدانی طرح ساختمانها با بناهای اطراف از لحاظ کیفیت طرح معماری، نمای ساختمان، تناسب حجم آن با ساختمانهای اطراف، زیبایی طرح و مصالح مورد استفاده و... نیز گامی مؤثر در بالابردن کیفیت نماهای شهری است.
در حال حاضز که از سیاستهای دولت محترم سیاستگذاری ساخت 1500000 واحد مسکونی در سال می باشد امید است در خصوص موضوع مهم و با ارزش معماری ایرانی – اسلامی و سیمای شهر توجه ویژه ای مبذول گردد.
منابع و مآخذ
مسئله توجه به سیمان شهر، فقدان آن و کوشش در شناسائی و به وجود آوردن آن از جمله یک از مهمترین مشکلات شهر است. افزایش جمعیت که مدام زندگی شهرها را تهدید میکند و از جمله عوامل فساد و پستی و بیگانگی در شهرها است؛ روی آوردن بیرویة جمعیت روستائی به شهرها و شهرهای بزرگ، مسائل ترافیک، مسائل آلودگی هوا، مسئله فضای باز، فضای سبز و فضای بازی و بسیاری مسائل دیگر مانند آن در عین آن که به جای خود قابل توجه و سزاوار اندیشة فراوانند مسائلی هستند که دربارهشان بهطور کلی و نسبی چندین برابر مسئله سیمای شهر و مشکلات آن سخن گفته شده و کتاب و مقاله به رشتة تحریر درآمده است.
سیمای شهر در واقع تمام عواملی از شهر که به دیده میآید و چشم قادر به تماشای آن است. تمام این عوامل بصورت انفرادی و خاصه در حالتی که به صورت پیوسته و دستهجمعی در هر لحظه از زمان ترکیب چند یا چندین عامل با هم عمل میکنند
تماشای شهر، هر چقدر که مناظر آن معمولی باشد دلپذیر تواند بود. شهر نیز مانند یک بنای نفیس معماری، ساختمانی است که در فضا قد برافرازد با این تفاوت که مقیاسی بزرگتر دارد و تنها با گذشت زمان شکل و سیمای نهائی خود را مییابد. از این رو میتوان گفت که طرح شهر فیالمثل مانند موسیقی، هنری است که به زمان بستگی دارد، اما برخلاف موسیقی نمیتواند در طرح شهر زمان را تنظیم کرد یا بر فواصل آن حدی متصور داشت. تسلسل زمانی که در طی آن شهر نشو و تما می یابد تحت شرایط گوناگون و برای مردم مختلف ممکن است دگرگون شود، قطع گردد، از میان برود. مضافاً به این که تغییر آب و هوا و تغییر نور به شهر رنگهای گوناگون میدهد که به تأثیر این تغییرات سیمای شهر نیز گوناگون میشود.
شهر نه تنها عاملی است که مورد مشاهده میلیونها مردم از هر طبقهای که باشند و هر روحیهای که داشته باشند قرار میگیرد بلکه محصول کارسازندگان بسیاری است که مدام ساختمان آن را بسته به احتیاج و امیال خود تغییر میدهند. در حالی که سیمای کلی آن ممکن است برای مدتی ثابت بماند اما اجزاء آن دائم تغییر میکند.
آن چه در طرح نکاتی که کوین لینچ (استاد دانشکاههای آمریکا) در سیمای شهر مورد توجه قرار میدهد فوقالعاده حائز اهمیت است و آغاز دگرگون کردن مفهوم شهر، از پدیدهای دو بعدی و کاغذی- چنان که موسوم نقشهکشان شهری بوده- به پدیدهای چند بعدی و همراه آن زندگی شهری است. بسیاری از طرحهائی که برای بسیار از شهرهای جهان در میان شتاب عصر حاضر تهیه شده دوبعدی است و بدون ملاحظاتی است که بخش اعظم کیفیات بصری شهر پدید میآورد.
پارهای از دلایل چنین وضعی البته مربوط به آن است که در حال حاضر وسائل ما برای تجسم و ادارک و نیز ترسیم شهر در فراسوی دوبعد، ناقص است. اما پارهای دیگر از دلائل، مربوط به نقص اصولی است که در شناخت شهر در ورای مفاهیم دوبعدی آن موجود است.
اصول معماری از دیرزمان مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است. ویترویوس Vitruvius معمار و صاحبنظر رومی در نخستین سده پیش از میلاد از سه اصل استحکام Solidité، آسایش commodité و زیبایی beauté سخن به میان آورد البته بیشتر به تأثیر معماری کلاسیک یونان نخستین سنگهای مبانی معماری را پایهگذاری کرد. هریک از این سه اصل نیز خود تعاریف مفصل و مبسوطی دارد که از زمان و یترویوس تاکنون بارها صورت گرفته است.
در واقع نمای شهری متشکل از بناهای شهری است بنابراین وقتی که از دید معماری با این کلمه برخورد میکنیم اشاره مستقیمی به نمای ساختمانها داریم؛ نمای مختص یک بنا در چهارچوب پلان معماری. اما زمانیکه زاویه دید ما شهرگرایانه باشد، بحث منظر شهری مطرح میشودکه گستردگی بیشتری دارد و مجموعه المانهای معماری و محیطی را که در کنار هم قرار میگیرند شامل میشود. در این نگاه فضاهای سبز، نماهای ساختمانها، نوع قرار گرفتن اتصالات شهری و ... مورد بررسی قرار میگیرند.
تفاوتهایی که بین نمای شهری در دیدگاه معماری و شهرسازی وجود دارد بهره میبریم و قضیه را به سوی کشمکش قدیمی معماران و شهرسازان میکشانیم با این سؤال که کدام از این دو گروه در شرایط کنونی نماهای شهری تقصیر بیشتری به گردن دارند، نمیشود بین این دو گروه تفکیکی قائل شد، کلاً معماری از طراحی شهری جدا نیست و شهرسازی از معماری تک بناها، وزارت مسکن و شهرسازی به عنوان دستگاه متولی در این خصوص و شهرداریها به عنوان مدیران اجرایی شهرها و همینطور سایر بخشها هیچوقت مقوله سیمای شهری به صورت جدی مورد بررسی قرار نگرفته و تعریف مشخصی از آن ارائه نشده است.
در بحث نمای ساختمانهای کنونی، چیزی که بیشترین تأثیر را دارد، سلیقههای شخصی است. حالا این سلیقهها در سطح گسترده هم میتواند نقطه قوت باشد هم نقطه ضعف. البته در حیطه معماری یک بنا میتوان به سلیقه رفتار کرد اما در واقع وقتی وارد حیطه عمومی میشوید جامعه حقی بر گردن دارد که باید اجرا شود. ممکن است که سازنده به دلیل مسائل اقتصادی و یا عدم دانش کافی نتواند سازهای منطبق با فضای اطرافش بسازد آن وقت است که دستگاههای اجرایی باید با نظارتی ارشادی وارد عمل بشوند.
نبود قانونهای لازم در بحث سیمای شهری یکی از دغدغههای سیستم اجرایی است، در طول این چند دهه تنها حجم بسیار کمی از توجهات قانونگذران به معماری بوده است و بیش از آن به این حوزه توجه نشده، پس با این حساب چیزی نیست که بشود به آن استناد کرد و میزان تخطی از آن مورد بررسی قرار داد.
وقتی درباره شهری با هویت ایرانی صحبت میکنیم باید این امر در سیمای این شهر مشهود باشد، چرا که سیمای هرشهر نشان دهنده فرهنگ، هنر، مذهب، اقتصاد و ... آن شهر است.
بررسی آماری نشان میدهد در هر سال 50 میلیون نفر به جمعیت شهرنشین کشورهای درحال توسعه اضافه میشود.
در ایران نیز شهرنشینی طی دهههای گذشته با شتاب فزایندهای گسترش یافته و همچنان این روند ادامه دارد.
رشد سریع جمعیت و گرایش مردم به شهرنشینی، تقاضای فزایندهای را برای تهیه مسکن به دنبال داشته که این موضوع در پی خود مشکلات عدیدهای در زمینه توسعه شهری به وجود آورده است. ناتوانی در پاسخگویی مطلوب و مناسب به این مساله، وضعیت نامطلوبی را به صورت بیمسکنی، بدمسکنی و تنگمسکنی برای بسیاری از اقشار جامعه به همراه آورده است. مسکن به عنوان یکی از نیازهای نخستین بشر، ابتداییترین سوالی بوده که انسان سعی در یافتن پاسخی مناسب و معقول برای آن بوده است، اما همیشه در برنامهریزیهای ملی به مسکن نه به عنوان محلی برای آسایش ساکنان در ابعاد عینی و ذهنی، بلکه به عنوان یک مشکل اقتصادی و فقط از این بعد برخورد شده است.
سازندگان و تولیدکنندگان مسکن آزاد به دلیل اینکه به دنبال فروش سریع و بازگشت سرمایه خود هستند، سعی در هر چه بیشتر مطرح کردن خود در محله مسکونی و نمایشی متمایز از بنای خود دارند و به همین دلیل یکی از دلایل عمده ناهماهنگی نمای ساختمانها در سطح شهر هستند.
در رابطه با مسکن تعاونی شرایط بدتری وجود دارد. به دلیل وضعیت مالی ضعیف سازندگان و اینکه ساکنان و مالکان به دنبال فروش ساختمان نیستند، بدون انجام عملیات پایانی نظیر نماسازی مورد استفاده قرار میگیرند و یا با کمترین هزینه و بدون طراحی نما، حجم و کالبد ساختمان رها میشوند. البته در سالهای اخیر در شهر تهران هیچ ساختمانی بدون نماسازی نبوده است، لیکن این مسأله در شهرستانها همچنان انجام میشود.
نما در لغتنامه دهخدا به معنای صورت ظاهری هر چیزی، آنچه که در معرض دید و برابر چشم است، آنچه از بیروی سوی دیده میشود. منظره خارجی بنا و عمارت، قسمت خارجی ساختمان و نماسازی، فن روسازی ساختمان و ساختن نمای عمارت است.
در سالهای اخیر پس از مطرحشدن دوباره اهمیت فضاهای عمومی و ارزش زندگی شهری، نما اهمیت دوبارهای یافته است. نما در عمل درون ساختمان را از بیرون و فضای خصوصی را از فضای عمومی جدا میکند. نما حاکی از موقعیت فرهنگی سازندگان ساختمان است و نشانگر میزان نظم طرح ساختمان، امکانات و ذوق تزئین و خانهآرایی طراح و مالک است. یک نما به مثابه معرفی وضعیت ساکنان ساختمان در بین عموم است. نما در واقع صورت ساختمان و بهترین بیان حالتی است که فرد طراح یا مالک از خود در برابر بیرون دارد. نماهای داخل ساختمان بیشتر جنبه خصوصی دارند، لیکن نماهایی که به سمت کوچه و بافت شهر باز میشوند، جنبه عمومیتر دارند.
بنابراین وجوه پشت و جلوی ساختمان از یک طرف دارای نمود اجتماعی و از طرف دیگر نمود مشخص ساکنان خود است، بنابراین نمای هر ساختمان باید هم با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و هم بتواند حجم داخلی ساختمان را بیان نماید. نمای هر ساختمان در مجموعه شهری که در آن حضور دارد، موثر است و این تأثیر را به بدنه خیابانها یا میدانها که در آن قرار گرفته است، انتقال میدهد. اگر به نمای ساختمان واحدی، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمانها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین میرود. تناقض بین جنبه شهری و بیان فردی نما در صورتی میتواند از بین رود که ساختمان جزئی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد. نمای رو به کوچه و خیابان باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد اما در عین حال براساس ترکیبی از اجزای مختلف برحسب عملکرد، ابعاد و مصالحشان شخصیت خاص خود را دارد.
نما در واقع یک سطح صاف و تخت نیست بلکه آن سطح انتقالی بین فضای داخل و خارج است که با عقبنشستگی و پیشآمدگی، تراس و غیره با فضای داخل مسکن ارتباط پیدا میکند.
برای اینکه نمای ساختمان حریم خصوصی ساکنان خود را حفظ کند باید نسبت به خیابان بستهتر و محفوظتر باشد.
نمای ساختمان باید به دنبال خلق یک کلیت هماهنگ به وسیله تناسب خوب پنجرهها، بازشوهای در، سایبان و محدوده سقفها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ، عناصر تزئینی و ... باشد. پنجرهها همواره با دیگر عناصر دیوار، سطوح باز و بسته، تیره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود میآورند. به علت تکرار دورهای پنجرهها، در ساختمانهای چند طبقه، نظم کاملی به چشم میخورد اما گاه به علت افزایش نور در طبقات بالاتر کاهش داده می شود و این نظم آهنگ خود را از دست میدهد.
جداسازی عناصر افقی و عمودی تأثیر کلی در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با کل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. برای مثال در ساختمانهای کوتاه عریض، ابعاد عرضی غالب خواهد بود. در ساختمانهای بلند عناصر باریک برتری خود را نشان میدهند. در، پنجره و نعل درگاه تأثیر خاصی در نما میگذارند. ناودانها، سایهبانها، پیشآمدگیهای سقف و بالکنها ایجاد سایههای خاصی روی نما میکنند. تفاوت سطحها باید در نما مشخص باشد. برای مثال بین طبقه همکف، سایر طبقات و طبقه انتهایی باید یک تفاوت اساسی وجود داشته باشد.ترکیب کلی نما در واقع نظم در این تفاوتهاست.
عناصر اصلی نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده پایانی سقف و غیره در شکل، رنگ و مصالحشان با یکدیگر اختلاف دارند. این عناصر معناهای متفاوتی دارند. مثلاً نمیتوان بالا و پایین پنجره و در را با هم همردیف کرد. اگر ارتفاع این بازشوها یکسان نباشد میتوان از ضرائب مشترک و یا رنگهای یکسان استفاده نمود. نسبتهای هندسی نقش تعیینکنندهای در هماهنگسازی ظاهر نما دارند. میتوان پنجرهها را در گروههای کوچکتر ترکیبشده که شکل مشخصی را ایجاد میکنند، دستهبندی کرد. نماها میتوانند از نظر مصالح نیز با یکدیگر متفاوت باشند. مصالح نما در رنگ، شکل، زبری و خشنی نما تأثیر میگذارد. مصالح بومی نشان میدهد که نما مربوط به چه منطقهای نیست.
ترکیب پنجرهها، ایوانها، درها و بهطور کلی بازشوها، همچنین بافت و جنس نما و کمپوزیسیون آن در هر عصر متفاوت است و در عین حال در یک تداوم شهری تغییر میکند. طراح میتواند نما را به عالیترین حد ترکیب معماری برساند و یا آن را تا حد یک سطح بدون طراحی و فکر رها کند. در اعصار مختلف بازشوها به شکل مشابهی در سطح نما قرار میگیرند و تنوع در قرارگیری آنها تابع عوامل داخلی چون بزرگی ساختمان، عریضبودن آن و یا عوامل اقلیمی چون جهت قرارگیری و محل قرارگیری است. در پهنای دیوار نما تعبیه پنجره دو جداره، آفتابشکن، سایبان و ...نقش تنظیمکننده شرایط آب و هوایی فضاهای داخلی را خواهد داشت. در دیوارهای باریک معاصر این عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام میشود. یکی از عوامل ضروری در هویت نما، تعیین محدوده نما است. نما میتواند در طرح خود موفق باشد که به این سوالها پاسخ گوید. محدوده عمودی جانبی ساختمان کجاست؟ خط پایانی افقی ساختمان چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟ انتهای ساختمان چگونه به پایان میرسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط آن با نمای ساختمان فعلی با نمای همسایه چگونه به پایان میرسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط با نمای همسایه چگونه است و اگر در فضا قطع میشود این ارتباط چگونه است. محدودههای افقی ساختمان عبارتند از: نقطه اتصال به آسمان ( محدوده پایانی ساختمان)، نقطه اتصال به زمین (محل نشستن ساختمان بر زمین) و پوشش ساختمان مثل بام و شیروانی، محدوده پایانی ساختمان باید معنای اتمام ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان باید مفهوم نشستن ساختمان بر زمین را برساند. طبقه همکف باید در محدوده قد افراد کشش لازم را بر عابر پیاده و بیننده ایجاد کند.
کنج یا گوشه نما در واقع محل برخورد دو نمای عمود بر هم است. کنج میتواند حالت عمود 90 درجه، نیمدایره یا سه وجهی را داشته باشد و هرکدام میتواند تأثیرات متفاوتی را در نما بگذارد. در یک میدان یا چهار راه هماهنگی کنجهای ساختمانهایی که در چهارطرف آن قرار گرفته است میتواند در نمای شهری تأثیر زیبایی داشته باشد. نمای ساختمان خالق نمای شهری است.
نمای شهری از مجموعه نماهای مشرف به فضای عمومی به دست میآید، این نماها از جهتی همگن و از جهتی ناهمگن هستند. میتوانند همگن باشند چون با استفاده از زبانی مشترک روی بدنه اجرای شهر اجزا میشوند و اما از آنجا که هر کدام از این فضاها به کمک این زبان، مقاصد و نیازهای خود را بیان میکنند، ناهمگن هستند. در شهرهای ما زبان مشتری بین نماها وجود ندارد. نه فرهنگ مشترکی برای بیان دارند، نه مصالح یکسانی به کار گرفتهاند و نه سبک مشخصی را دنبال میکنند. در واقع هریک از نماها در شهر نشانه وضعیت اقتصادی و اجتماعی سازنده و نحوه تفکر و نگرش او به مسائل مختلف است.
نمای شهری در واقع ترکیبی از اجزای متفاوت است که براساس اتفاقاتی که در خیابانها و معابر میافتد شکل میگیرد. این اجزا در صورت رعایت مسائلی که پیش از این نیز به آن پرداخته شد میتوانند با یکدیگر نقاط اشتراک جالبی داشته باشند که نمیتوان وجود آنها را نفی کرد.
ورودی یکی از عناصر حائز اهمیت در ساختمان است که محل و اهمیت طراحی آن به شکل مستقیم نمایانگر نقش و عملکرد ساختمان است. در ورودی نشانه گذر از فضای عمومی خارجی به فضای خصوصی داخلی و یکی از مهمترین عناصری است که میتوان به عنوان نشانه ساختمان از آن نام برد.
لیکن به دلیل اهمیت اقتصادی که سطوح ساخته شده داخلی برای سازندگان دارند، اغلب ورودیها به فضاهای کم اهمیتی تنزل یافتهاند. سرمایهگذران ساختمانی هم فقط به رعایت ضوابط ضروری طراحی ساختمان بسنده میکنند.
بیشترین مشکل زمانی است که ورودی وسایل نقلیه به حیاط پارکینگ با ورودی خود ساختمان یکی شود. در این حالت فرد واردشونده به ساختمان فقط یک راه باریک کنار دیوار برایش باقی میماند. گاه نیز ورودی یک ساختمان مسکونی بیش از حد پرتجمل است، به نحوی که عملکرد ساختمان را دگرگون میسازد. زمانی هم ورودی به یک بنای بزرگ تنها با روزنهای امکانپذیر میشود. تناسب ورودی و حجم ساختمان میتواند نقش مهمی در توجیه عملکرد و شکل ساختمان داشته باشد.
از آنجا که طبقه همکف ساختمان قسمت اتصال به زمین یا کف پیادهرو است، به صورت قابل توجهی در معرض دید قرار میگیرد. طبقه همکف اهمیت ویژهای در زندگی شهری دارد، به این علت که عابران پیاده این قسمت را به طور مستقیم میبینند. از این رو نمای این قسمت پراهمیت است و مصالح مورد استفاده در این قسمت باید نسبت به بقیه ساختمان بادوامتر و مستحکمتر باشد تا عابر در نگاه به نمای ساختمان احساس ثبات کند. ساختمانهایی که طبقه همکف آنها عملکرد تجاری دارد، به دلیل تغییر دکوراسیون واحدهای تجاری دائماً دستخوش دگرگونی میشوند. همین موضوع موجب میشود که ساختمان مذکور شخصیت ثابت خود را از دست داده و دارای نمای شناخته شده ثابتی نباشد.
تراسها چشماندازهای جدیدی نسبت به فضاهای بیرون برای ساختمان فراهم میآورند. بالکنها نباید حالت موقت و ناپایداری که در بیننده تصور به راحتی جداشدن از بدنه ساختمان القا شود را داشته باشند.
لبه بام حد و مرز ساختمان و آسمان است و از نظر بصری بام انتهای نماست. بام پوستهای است که بر سر ساختمان قرار دارد. بنابراین لبه بام نمیتواند بدون تفاوت با دیگر قسمتها در آسمان رها شود.
صورت ظاهر ساختمان و آنچه که در برابر دید عموم قرار دارد، در واقع پراهمیتترین قسمت ساختمان در برابر عابران و سایر افراد غیراستفاده کننده از ساختمان است. همانطور که عنوان شد نمای ساختمانها، نمای شهری را ایجاد میکند اما به دلیل ضعف قوانین موظفکننده طراح و سازنده در این ارتباط، نمای ساختمان در کمترین اهمیت قرار گرفته است.
در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، ضوابط و مقررات ویژهای در ارتباط با سیما و کالبد شهر وجود دارد و گروهی از برجستهترین افراد با تخصصهای مرتبط هنر زیباسازی و زیباشناسی به کنترل طرحهای بزرگ و کوچک معماری و شهری از نقطه نظر هماهنگی نمای بیرونی ساختمانها و محیط شهری یعنی از جنبههای رنگ، حجم، مصالح مناسب، فضای پر و خالی نما، رعایت اصول هماهنگی و تناسبات و ... میپردازند.
آنچه برای علاقهمندان به این موضوع نگرانکننده است، پاسخگویی با شتاب به نیازی کاملاً محسوس است. در این ساخت و ساز پرشتاب نیاز به بررسی طرحهای ارائه شده توسط جمعی از صاحبنظران و مسوولان در مراکز تأیید پروانههای ساختمانی ضروری به نظر میرسد. بررسی میدانی طرح ساختمانها با بناهای اطراف از لحاظ کیفیت طرح معماری، نمای ساختمان، تناسب حجم آن با ساختمانهای اطراف، زیبایی طرح و مصالح مورد استفاده و... نیز گامی مؤثر در بالابردن کیفیت نماهای شهری است.
در حال حاضز که از سیاستهای دولت محترم سیاستگذاری ساخت 1500000 واحد مسکونی در سال می باشد امید است در خصوص موضوع مهم و با ارزش معماری ایرانی – اسلامی و سیمای شهر توجه ویژه ای مبذول گردد.
منابع و مآخذ
- سیمای شهر-کوین لینچ (مترجم دکتر منوچهر مزینی)
- روزنامه صبح ایران- تهران امروز - تاریخ چاپ خبر یکشنبه 17 تیر 1386
- خبرگزاری شبستان - تاریخ چاپ خبر شنبه 5 آبان 1386