ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: ارامگاه علاالدوله سمنانی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
شیخ ابوالمکارم رکن‌الدین علاءالدوله احمد بن محمد بن احمد بیابانکی سمنانی از بزرگان تصوف ایرانی و از شاعران و نویسندگان سده‌های هفتم و هشتم هجری قمری بود.وی در زمان اباقا و ارغون‌شاه ایلخانی دارای مشاغل دیوانی و سیاسی مهم بود.
سلوک و صحبت با شیخ عبدالرحمن اسفراینی از روندهای مهم در زندگی روحانی علاءالدوله بود. شیخ علاءالدوله سمنانی در تصوف معتقد به میانه‌روی بود و در زمینه اجرای دستورهای دین اسلام و سازگاری باورها با اصول دین سخت‌گیر بود.علاءالدوله مردی ثروتمند بود و چندین بار نیز سفر حج را انجام داد. گسستن کامل او از خدمات درباری در سال ۷۰۵ ق. و با اجازهٔ الجایتوخان (۷۱۶-۷۰۳ ق.) صورت گرفت. پس از سال ۷۲۰، علاءالدوله در خانقاه سکاکیه معتکف شد.خواجوی کرمانی از ارادتمندان او بود و گردآوری دیوان اشعار علاءالدوله سمنانی را نیز به وی نسبت داده‌اند.الگو:متن از کتاب علاءالدوله سمنانی، نوشته دکتر کاظم محمدی، از انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران۱۳۸۲ {{جناب شیخ رکن¬الدّین علاءالدّوله ¬ی سمنانی، پیر بزرگ بیابانکی شخصیّتی که او را با القاب برجسته‌ای چون: الشیخ الامام العالم العارف، رکن الحق و الدّین، قدوهٔ ارباب الطریقه، مرشد الطلبه و السالکین، و... می‌دانند و این القابی است بزرگ که بزرگان عرفان و تصوّف به وی ارزانی داشته‌اند که دلالت بر شأن و شکوه عرفانی اوست سمرقندی در تذکره الشعراء در خصوص این عارف کامل می‌نویسد: شیخ العارف رکن الملّه و الدین علاءالدوله سمنانی و هو احمدبن محمّدبن احمد البیابانکی، کمال او از شرح مستغنی است. او رسوم صوفیه را احیاء داده و بعد از شیخ جنید بغدادی قدّس الله سرّه العزیز هیچ کس چون او در این طریق قدم ننهاد. // صص۱۸۸-۱۸۹. // شناخت علاءالدّوله برای کسانی که می¬خواهند با سلوک و عرفان آشنا شوند بسیار ضروری است، چه اندیشه¬های او و سلوکِ عینی و شیوه¬ی اداره¬ی سلسله¬ی او بازتاب¬های فراوانی در معاصران و بعدی¬ها به جای گذاشته، گذشته از شیوه¬های سلوک که خلوت و عزلت نوعی از آن است، برخی از مسائل اساسی و بنیادین تصوّف از ابداعات اوست و به همین خاطر است که شناخت او و آشنایی با افکار و آرای او برای کسی که خواهان شناخت تصوّف است، بسیار مهمّ و ضروری است. علاءالدّوله خود در یکی از رساله¬هایش در بیان صراط مستقیم و اطّلاع وی بر آن از میان راه¬های مختلفه، و بیان فرقه¬ی ناجیه از میان هر فرقه می¬نویسد: «و ممکن نیست هیچ¬کس را که بشناسد فرقه¬ی ناجیه و صراط مستقیم را مگر آن¬که اوّل و آخر حال مرا بداند.» با سلوکی که علاءالدّوله کرده و با همه¬ی اقشار جامعه از بالا تا پایین از عالمان تا عوام و از صاحب¬منصبان تا افراد عادی سروکار داشته، دانستن احوال او را برای طالبان حقیقت و کمال ضروریتر می-کند، چه بیش¬تر مشاهیر از عارفان به این وسعت با همگان تماس نداشته¬اند و برخی نیز سلوکشان سلوکی کاملاً انفرادی و تنها بوده‌است. نشست و برخاست با قشر وسیعی از مردم آن هم از هـر دسـت و آن هـم بـه طـور متوالی می¬تواند انسان راهبر را وسعتی ببخشد و از لحاظ باطنی نیرومندش بسازد. داشتن سعه¬ی صدر و گنجایش بالایی که سبب شود همه کس در دریای گسترده¬ی سینه و وجود بی¬آن¬که خللی ایجاد کنند، وارد شوند به راستی که از نعمت¬های بزرگ خداست و این نعمتی است که به برخی از سخته مردان و عارفان راستین به مانند علاءالدّوله نیز رسیده‌است. نشست و برخاست علاءالدّوله با گروه¬های مختلف، و اندیشه¬های متـفاوت چالـش¬هایی که با هرکدام برای رسیدن به حقیقت و اثبات حقّانیّت حق داشته برای عصر ما از لحاظ فرهنـگی و اجتمـاعی می¬تواند بسیار مهم و مفید باشد. کافی است که از زندگانی اجتماعی و فرهنگی علاءالدّوله این نکته را وام بگیریم که آدمی می¬تواند مخاطب پیام¬های غیبی باشد و با خداوند جهان¬آفرین می¬تواند رابطه برقرار نماید و هم می¬تواند بر آن اسـاس خـط¬مشی زندگی و سلوک عرفانی و اجتماعی خود را برپا کند. هرچند که آشنایی با علاءالدّوله آشنایی با بسیاری از مسائل مهم فکری و فرهنگی نیز هست. ضمن این¬که خود شیخ یک تاریخ سیّار از سیاسیـون، اجتماعـیون و حاکـمان و... نـیز مـی¬تواند باشد.