ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: نقدی بر کتاب" آفرینش مکان پایدار" نوشته کورش گلکار
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.


نمی توان به طراحی شهری و منابع آن توجه داشت و کورش گلکار را نادیده گرفت، او نویسنده ایست که دید و مطالعاتی وسیعتر از بسیاری اساتید دارد. نظر شخصی من تا قبل از خواندن این کتاب این بود که در جمع آوری و ارائه مباحث قوی است اما آنجا که کار به نوآوری میرسد افتی در نوشته های او احساس می شود. این کتاب هم از حیث انتخاب موضوعی مهم و مدنظر قرار دادن نسبی منابع موثر کتاب با اهمیتی است.
یک کتاب را اصولا باید به عنوان یک کل مورد نقد قرار داد، این کار اندکی برای این کتاب سخت است در فصل های آخر کتاب ارتباط منطقی با بسیاری از مباحث طرح شده گم می شود برخی مباحث کم و بیش چندجا مطرح می شوند و وزن مباحث گاهی با اهمیت آنها نسبت ندارد همه اینها به دلیل بنیان شدن کتاب است بر اساس مقالات قبلی نویسنده که البته لزوماکاری بدی نیست. اما ضعفی که در این کتاب وجود دارد بیشتر موبوط به استفاده و ارجاع نویسنده از فلسفه و زبان و استدلال و در یک کلمه [i]متدولوژی است.

زبان کتاب و استفاده از ترکیب های عجیب و بعضا محیرالعقول تا زمانی که مخل فهم متن نشده ضعفی جبران ناشدنی نیست. معادل قرار دادن "نو پدید" در برابر "new" نمونه ای از افراط های این کتاب است، نو خود به معنای نو پدید است و نیازی به اضافه کلمه پدید وجود ندارد. برای کتابی که ادعای منبع بودن در سطح دانشجویان دکتری دارد استفاده از زبان مناسب بسیار ضروری است و سخت گیری منتقدانه به این موضوع مفید به نظر می آید.
به نظر من مهمترین ضعف این کتاب در توجیه مباحث است، با این توضیح که ارائه هر بحثی باید بر اساس توجیهی صورت پذیرد اینکه چرا برای تعریف یک مفهوم رویکرد ارسطوی و ویگتنشتاینی در برابر هم قرار می گیرند خیلی نکته مهمی است که بدون مطرح شدن اهمیت و تقابل تعریف ویگتنشتاینی و ارسطویی ناموجه است.مباحث نباید به دلیل علم نویسنده مطرح شوند بلکه باید بر اساس ضرورت و توجیه این امر صورت گیرد.
روش تحقیق مناسب و شیوه نگارش فلسفی و استدلالهای دقیق برای کتابی که در مورد مباحث نظری بحث می کند بسیار ضروری تر از دیگر متون است، در این راستا پارادایم پنداری نویسنده جالب است، او تغییر رویکرد طراحی شهری از فضا به مکان و همنچنین از جبری نگری به امکان گرایی را تغییر پارادایم می داند اما با مفهومی که کان از پارادایم تعریف می کند هیچ کدام از اینها انقلاب علمی نیست و بلکه پیشرفت هایی خطی در دانش است ، فراموش نکنیم که یکی از شرط های انقلاب علمی غیر قابل قیاس بودن و تجمیع دو وجه دانش قبل و بعد از تغییر پارادایم ( که نمی دانم به چه دلیل تغییر پارادایمی خوانده شده) می باشد. پس تغییر پارادایمی را نمی توان به هر پیشرفتی ولو بزرگ در دانش نسبت داد چرا که وجود قبلی و بعدی دانش طراحی شهری امروزه و در همین کتاب آقای گلکار در کنار هم و با هم هستند (در مورد جبر گرایی و امکان گرایی یک تصحیح در باور متخصصان رخ داده که این هم تغییر پارادایمی نیست).
جذابیت و "شگفت انگیز" بودن متون فلسفی برای نویسندگان نباید موجب استفاده نا درست از آنها در مقایسه شود. مثلا استفاده از مدل علل چهارگانه ارسطو در آفرینش اجسام توسط نویسنده برای توضیح اهداف دانش طراحی شهری به کار می رود اما دانش طراحی شهری هرگز مانند کوزه نیست و اولین خطای حاصل از این استفاده نادرست این است که علل مادی ساخت کوزه یعنی گل بدون علل شکلی وجود دارد اما در مدل ایشان فضاهای باز شهری و توده و فضا بدون فرم شهری وجود ندارند، خوب ماحصل این استفاده چیزی جز اشتباه نیست در این حالت.

در استدلالهای فلسفی باید بسیار دقت کرد و همینطور در مورد قیاس، قیاس دانش طراحی شهری با جنینی که زاده می شود و به بلوغ می رسد یک استعاره ناقص و بی فایده است ( که حتما با نگاه کان به علم فاصله جبران ناشدنی دارد) علم مانند انسان نیست و دورانهای مشابه انسان طی نمی کند و اگر هم پیشرفتی کرده ( که کرده) لزومی ندارد آن را با انسان مقایسه کنیم، این مقایسه در متن کتاب هیچ چیزی را نتیجه نمی کند جز اینکه مدل ارائه شده توسط نویسنده مدلی است که در دوران اوج طراحی مصرف دارد و آفریده شده (استفاده از لفظ آفرینش هم اندکی تعجب بر انگیز است چرا که در کار آکادمیک طراحی وزن آفرینش از تحلیل و ترکیب و استدلال خیلی کمتر است)!
سودمندی هر بحث باید به سودمندانه ترین شکل ممکن در کتاب مطرح شده باشد. همینطور جداول و اشکال به خصوص برای استاد دانش طراحی شهری که بار بصری بالایی دارد مهم است. شکل شماره یک نمی تواند و نباید همان جدول شماره یک به صورتی دیگر باشد مگر آنکه موضوع یا موضعی دگر را بیان کند. و اگر مثالهایی از نظریه ها در گونه شناسی بیان شده خود مثالها و تعداد و دلیل انتخابشان قطعا نمیتواند نا گفته رها شود.

نکته ضروری و مبهم دیگری که در این کتاب وجود دارد مطالعه منابع موجود طراحی شهری است اینگونه به نظر می آید که طراحی شهری از نگاه نویسنده تماما آن چیزی است که طراحی شهری خوانده شده و یا توسط طراحان مهم تلقی شده، اما از نظر عقلی امکان طراحی شهری نبودن بسیاری از منابع و نظریه ها وجود دارد که این امر در میان مباحث این کتاب مطرح نشده است.
علاوه بر اینها، مدلی مکان پایدار که قلب مفهومی این کتاب است مدلی پیشنهادی توسط نویسنده آن می باشد. این مدل بر اساس مدل پایه مکان است که مکان را محل اشتراک فعالیت، کالبد و تصورات می داند که نویسنده عنصر پایداری را به آن اضافه کرده. اما نا بسامانی های که این مدل دارد بسیار جدی است. برای مثال در مدل اولیه که به صورت نمادین به محل اشتراک ُسه دایره گفته می شود نمی تواند دایره چهارم را اضافه کرد چون در مدل پیشنهادی آقای گلکار اکوسیستم هیچ اشتراکی جدای از کالبد و تصورات با فعالیت ها ندارد این بدان معنا است که فعالیت های جدای از تصورات شهروندان هیچ تاثیری بر اکوسیستم نمی گذارد! همیچنین اشتراک اکوسیستم و تصورات جدای از کالبد معنی دارد این یعنی اکوسیستم و تصور اشتراکی با هم دارند که هیچ اشتراکی با کالبد و فعالیت ندارد، این بدان معنا است که ما تصوراتی کاملا جدا از کالبد و فعالیت از اکوسیستم داریم! خوب تمام مسئله از اینجا شروع می شود که وقتی سه دایره با هم نقطه مشترکی دارند همه آنها دو به دو هم اشتراک دارند. و مشکل مهم تر از شکل مدل محتوا آن است که پایداری اصولا مسئله مکان نیست به این معنا که با تعریفی که از مکان ارائه می شود پایداری موضوعیت در مکان و حس مکان ندارد بلکه پارامتری افزوده شده بر مکان است که آن را مکان پایدار می خوانیم نه اینکه نوعی از مکان باشد و بر مکانیت مکان تاثیر بگذارد.
در کل این کتاب کتاب مهمی است اما ای کاش مانند پایان نامه های و تحقیق های کلاسیک طرح مسئله ای دقیق داشت که تمای فصل ها پاراگرافها جمله ها و حتی کلمات در راستای آن بود.
[quote='Maravia' pid='39329' dateline='1354635085']
[b]

نمی توان به طراحی شهری و منابع آن توجه داشت و کورش گلکار را نادیده گرفت، او نویسنده ایست که دید و مطالعاتی وسیعتر از بسیاری اساتید دارد. نظر شخصی من تا قبل از خواندن این کتاب این بود که در جمع آوری و ارائه مباحث قوی است اما آنجا که کار به نوآوری میرسد افتی در نوشته های او احساس می شود. این کتاب هم از حیث انتخاب موضوعی مهم و مدنظر قرار دادن نسبی منابع موثر کتاب با اهمیتی است.[/i]
یک کتاب را اصولا باید به عنوان یک کل مورد نقد قرار داد، این کار اندکی برای این کتاب سخت است در فصل های آخر کتاب ارتباط منطقی با بسیاری از مباحث طرح شده گم می شود برخی مباحث کم و بیش چندجا مطرح می شوند و وزن مباحث گاهی با اهمیت آنها نسبت ندارد همه اینها به دلیل بنیان شدن کتاب است بر اساس مقالات قبلی نویسنده که البته لزوماکاری بدی نیست. اما ضعفی که در این کتاب وجود دارد بیشتر موبوط به استفاده و ارجاع نویسنده از فلسفه و زبان و استدلال و در یک کلمه [i]متدولوژی
است.
زبان کتاب و استفاده از ترکیب های عجیب و بعضا محیرالعقول تا زمانی که مخل فهم متن نشده ضعفی جبران ناشدنی نیست. معادل قرار دادن "نو پدید" در برابر "new" نمونه ای از افراط های این کتاب است، نو خود به معنای نو پدید است و نیازی به اضافه کلمه پدید وجود ندارد. برای کتابی که ادعای منبع بودن در سطح دانشجویان دکتری دارد استفاده از زبان مناسب بسیار ضروری است و سخت گیری منتقدانه به این موضوع مفید به نظر می آید.
به نظر من مهمترین ضعف این کتاب در توجیه مباحث است، با این توضیح که ارائه هر بحثی باید بر اساس توجیهی صورت پذیرد اینکه چرا برای تعریف یک مفهوم رویکرد ارسطوی و ویگتنشتاینی در برابر هم قرار می گیرند خیلی نکته مهمی است که بدون مطرح شدن اهمیت و تقابل تعریف ویگتنشتاینی و ارسطویی ناموجه است.مباحث نباید به دلیل علم نویسنده مطرح شوند بلکه باید بر اساس ضرورت و توجیه این امر صورت گیرد.
روش تحقیق مناسب و شیوه نگارش فلسفی و استدلالهای دقیق برای کتابی که در مورد مباحث نظری بحث می کند بسیار ضروری تر از دیگر متون است، در این راستا پارادایم پنداری نویسنده جالب است، او تغییر رویکرد طراحی شهری از فضا به مکان و همنچنین از جبری نگری به امکان گرایی را تغییر پارادایم می داند اما با مفهومی که کان از پارادایم تعریف می کند هیچ کدام از اینها انقلاب علمی نیست و بلکه پیشرفت هایی خطی در دانش است ، فراموش نکنیم که یکی از شرط های انقلاب علمی غیر قابل قیاس بودن و تجمیع دو وجه دانش قبل و بعد از تغییر پارادایم ( که نمی دانم به چه دلیل تغییر پارادایمی خوانده شده) می باشد. پس تغییر پارادایمی را نمی توان به هر پیشرفتی ولو بزرگ در دانش نسبت داد چرا که وجود قبلی و بعدی دانش طراحی شهری امروزه و در همین کتاب آقای گلکار در کنار هم و با هم هستند (در مورد جبر گرایی و امکان گرایی یک تصحیح در باور متخصصان رخ داده که این هم تغییر پارادایمی نیست).
جذابیت و "شگفت انگیز" بودن متون فلسفی برای نویسندگان نباید موجب استفاده نا درست از آنها در مقایسه شود. مثلا استفاده از مدل علل چهارگانه ارسطو در آفرینش اجسام توسط نویسنده برای توضیح اهداف دانش طراحی شهری به کار می رود اما دانش طراحی شهری هرگز مانند کوزه نیست و اولین خطای حاصل از این استفاده نادرست این است که علل مادی ساخت کوزه یعنی گل بدون علل شکلی وجود دارد اما در مدل ایشان فضاهای باز شهری و توده و فضا بدون فرم شهری وجود ندارند، خوب ماحصل این استفاده چیزی جز اشتباه نیست در این حالت.

در استدلالهای فلسفی باید بسیار دقت کرد و همینطور در مورد قیاس، قیاس دانش طراحی شهری با جنینی که زاده می شود و به بلوغ می رسد یک استعاره ناقص و بی فایده است ( که حتما با نگاه کان به علم فاصله جبران ناشدنی دارد) علم مانند انسان نیست و دورانهای مشابه انسان طی نمی کند و اگر هم پیشرفتی کرده ( که کرده) لزومی ندارد آن را با انسان مقایسه کنیم، این مقایسه در متن کتاب هیچ چیزی را نتیجه نمی کند جز اینکه مدل ارائه شده توسط نویسنده مدلی است که در دوران اوج طراحی مصرف دارد و آفریده شده (استفاده از لفظ آفرینش هم اندکی تعجب بر انگیز است چرا که در کار آکادمیک طراحی وزن آفرینش از تحلیل و ترکیب و استدلال خیلی کمتر است)!
سودمندی هر بحث باید به سودمندانه ترین شکل ممکن در کتاب مطرح شده باشد. همینطور جداول و اشکال به خصوص برای استاد دانش طراحی شهری که بار بصری بالایی دارد مهم است. شکل شماره یک نمی تواند و نباید همان جدول شماره یک به صورتی دیگر باشد مگر آنکه موضوع یا موضعی دگر را بیان کند. و اگر مثالهایی از نظریه ها در گونه شناسی بیان شده خود مثالها و تعداد و دلیل انتخابشان قطعا نمیتواند نا گفته رها شود.

نکته ضروری و مبهم دیگری که در این کتاب وجود دارد مطالعه منابع موجود طراحی شهری است اینگونه به نظر می آید که طراحی شهری از نگاه نویسنده تماما آن چیزی است که طراحی شهری خوانده شده و یا توسط طراحان مهم تلقی شده، اما از نظر عقلی امکان طراحی شهری نبودن بسیاری از منابع و نظریه ها وجود دارد که این امر در میان مباحث این کتاب مطرح نشده است.
علاوه بر اینها، مدلی مکان پایدار که قلب مفهومی این کتاب است مدلی پیشنهادی توسط نویسنده آن می باشد. این مدل بر اساس مدل پایه مکان است که مکان را محل اشتراک فعالیت، کالبد و تصورات می داند که نویسنده عنصر پایداری را به آن اضافه کرده. اما نا بسامانی های که این مدل دارد بسیار جدی است. برای مثال در مدل اولیه که به صورت نمادین به محل اشتراک ُسه دایره گفته می شود نمی تواند دایره چهارم را اضافه کرد چون در مدل پیشنهادی آقای گلکار اکوسیستم هیچ اشتراکی جدای از کالبد و تصورات با فعالیت ها ندارد این بدان معنا است که فعالیت های جدای از تصورات شهروندان هیچ تاثیری بر اکوسیستم نمی گذارد! همیچنین اشتراک اکوسیستم و تصورات جدای از کالبد معنی دارد این یعنی اکوسیستم و تصور اشتراکی با هم دارند که هیچ اشتراکی با کالبد و فعالیت ندارد، این بدان معنا است که ما تصوراتی کاملا جدا از کالبد و فعالیت از اکوسیستم داریم! خوب تمام مسئله از اینجا شروع می شود که وقتی سه دایره با هم نقطه مشترکی دارند همه آنها دو به دو هم اشتراک دارند. و مشکل مهم تر از شکل مدل محتوا آن است که پایداری اصولا مسئله مکان نیست به این معنا که با تعریفی که از مکان ارائه می شود پایداری موضوعیت در مکان و حس مکان ندارد بلکه پارامتری افزوده شده بر مکان است که آن را مکان پایدار می خوانیم نه اینکه نوعی از مکان باشد و بر مکانیت مکان تاثیر بگذارد.
در کل این کتاب کتاب مهمی است اما ای کاش مانند پایان نامه های و تحقیق های کلاسیک طرح مسئله ای دقیق داشت که تمای فصل ها پاراگرافها جمله ها و حتی کلمات در راستای آن بود.
[/quote

سلام.بچه ها کسی این کتاب رو داره؟؟؟اگه خلاصه یا نکته ای هم باشه ممنون میشم توی سایت بدارین1