ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: فضاهای متوالی در معماری شهر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
فضاهای متوالی در معماری شهر
طراحی خیابان ها و مکان های عمومی شهرها، به عنوان عناصر معماری و فضای زندگی ساکنین با ویژگی ها و قابلیت های ادراکی انسان از وظایف طراحان شهری و معماران است.
از ویژگی های مهم معابر و فضاهای عمومی شهری، پیوستگی و توالی آنها است. انواع انتظامات و توالی عناصر شهری باعث ایجاد ادراکات متفاوت در عابر بیننده می شود، که وی در طول حرکت و با کمک حواس خود به دست می آورد.
اطلاعات محیطی برای کسی قابل دریافت و استفاده است که امکان شناخت و زمان کافی برای درک آنها را داشته باشد. همچنین درک یا طراحی محیط مستلزم فهمیدن قواعد و انتظاماتی است که محیط تابع آنهاست.
در مقاله زیر، پس از تشریح و تبیین مبانی ادراک محیط و اصول ادراک در پدیده های معماری، به بیان اصول و روش طراحی فضاهای متوالی در معماری شهری با تمثیل نمونه هایی از کاربرد آنها پرداخته شده است.
1- مقدمه و طرح مسئله :
راه های ارتباطی و فضاهای عمومی، مانند خیابان ها، کوچه ها و میادین، به عنوان مکان های مهم فعالیت و زندی روزمره ساکنین شهرها محسوب می شوند. لذا سازماندهی فضایی، طراحی و ساخت درست آنها از وجوه با اهمیت در طراحی شهری بشمار می روند.
توسعه سریع شهرنشینی در ایران منجر به ساختن فضاهای شتابزده و طراحی نشده شته است. طراحی بخش های جدید شهرها اکثرا منحصر به تهیه نقشه کاربرد زمین شامل : یک شبکه شطرنجی یکنواخت فاقد سلسله مراتب و قطعه بندی زمین غالبا به صورت یکنواخت و تکراری و ضوابط تراکم ساخت در فضاهای بین آنها است.
عدم توجه به بعد سوم و احجام ساختمان ها، ارتفاع جداره ها، خط آسمان و فقدان طراحی ساختمان های همجوار و قابل رویت در لبه خیابان ها، به عنوان مجموعه های معماری، بدون توجه به هویت کل آنها منجر به بی نظمی و اغتشاش و گاه یکنواختی در سیما و معماری فضاهای شهری شده و متاسفانه اکثرا با کیفیت فضایی مطلوب ساخته نشده است. این امر معلول عدم توجه به فضای کالبدی شهرها، فقدان تخصص طراحی شهری و تخصص های مرتبط به آن و عدم بکارگیری اصول و روش های طراحی در مقیاس شهریست.
طراحی شهری به عنوان شاخه تخصصی در شهرسازی از چند دهه گذشته مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است. و به تدریج تخصص های دیگر، چون برنامه ریزی شهری، مهندسی ترافیک، روانشناسی محیط، جامعه شناسی، معماری،اکولوژی و غیره، ارتباط تنگاتنگی با آن پیدا کرده و به عنوان رشته ای چند تخصصی عمل نموده اند.
محور توجه در این رشته، طراحی و ساخت محیط شهریست که در دو مقیاس کل، تحت عنوان سیمای شهر مانند نمای از دور، بافت شهر، شبکه راه ها، گره ها، نشانه ها و غیره و مقیاس اجزاء در قالب معماری شهر. مثل : فضاهای پر و خالی، فضای کالبدی خیابان ها و فضاهای عمومی شهر و عناصر سازنده آن فعالیت می نماید.
هدف این مقاله، تشریح و تبیین اصول و روش های طراحی فضاها در مسیرها و معابر عمومی شهری با توجه به مبانی و اصول ادراک در پدیده های معماری است و شامل چهار فصل به شرح زیر خواهد بود :
- مبانی ادراک محیط
- اصول ادراک در پدیده های معماری
- اصول و روش طراحی فضاهای متوالی در معماری شهری.
فصل آخریه کاربرد اصول طراحی در نمونه های معماری شهری اختصاص یافته است.
2- مبانی ادراک محیط :
انسان همواره توسط حواس پنجگانه خود از محیطش اطلاعاتی به دست می آورد و در فکر خود بررسی می نماید. در این میان انسان به عنوان گیرنده و محیط زیست به مثابه فرستنده محسوب می شوند (1). محیط زندگی همچون فرستنده، دارای پیام هایی است که به صورت سازمان یا بافتی خاص وجود دارند و انسان برای درک آنها سعی در ایجاد انتظامی متناسب با قابلیت های ادراکی خود می نماید. او برای درک محیط، احتیاج به قواعد و قالب هایی دارد که به دست آورد. به کمک این قواعد است که فرد می تواند در ذهن خویش با بهم پیوستن و توالی بخشیدن علایم آن، نظم و سازمانی خاص را تشکیل داده و محیط را آسانتر درک کنند. بی خبری از محیط در انسان باعث حالات روانی نامطلوب، مثل ترس از عدم احساس مکان، گم گشتگی، عدم تشخیص جهت و غیره می شود.
از طرف دیگر انسان نیز قادر به دریافت و تجزیه و تحلیل مقادیر متنابهی از اطلاعات نیست، مثلا در موقع حرکت سریع با اتومبیل از یک خیابان، ما قادر نیستیم آنچه را که در فضای خیابان وجود دارد، مثل جزییات نمای ساختمان ها یا قیافه فرد فرد عابرین یا اجزاء ویترین مغازه ها را دریافت و درک کنیم (2).
اطلاعات محیطی برای فردی بیشتر قابل دریافت و استفاده است که آنها را بشناسد و زمان کافی و امکان احساس و درک آنها را داشته باشد. از آنجا که در محیط های زندگی، اطلاعات رسیده عموما بسیار زیاد است، انسان مجبور می شود از طریق پیدا نمودن نظم، تصویر کلی آن را در ذهن خود به دست آورد. لذا هرگاه در مجموعه اطلاعات موجود در محیط شهری نظمی وجود داشته باشد، در آن صورت ادراک محیط برای انسان آسان تر می گردد. و ذهن آن تعداد از علایم رسیده را جذب می کند که با یاری آن محیط را درک و کنترل کند.
در محیط های شهری، انواع انتظامات و توالی عناصر مختلف باعث ایجاد ادراکات متفاوت در عابر بیننده می شود که ساکنین در طول عبور یا مکث، آنها را احساس و توسط حواس خود تجربه می نماید. تصاویر متوالی به عنوان توالی بصری که عابر در طول مسیر برداشت می نماید، می تواند به گونه های مختلف و با کیفیت های بصری متنوعی صورت پذیرد.
از طرفی انسان می تواند به طور طبیعی حواس خود را روی بخشی از اطلاعات محیطی متمرکز نماید، ضمن اینکه بقیه اطلاعات محیطی را نیز در نظر دارد یا به صورت ناخودآگاه بر انسان و نحوه ادراک و برداشت او از محیط تاثیر می گذارد. مجموعه این تاثیرات را می توان به عنوان عوامل موثر در مطلوبیت و جذابیت در مجموعه فضا تلقی نمود. حالت و قصد انسان از ورود یا عبور از یک فضا نیز در برداشت های ادراکی او تاثیر می گذارد. مثلا شخصی که برای خرید به خیابان می رود بیشتر حواس خود را بر روی مغازه ها و ویترین ها متمرکز می نماید، در حالی که سایر ویژگی های مجموعه محیط نیز بر ادراک او تاثیر می گذارد، مثل سردی و یا گرمی، روشن یا تاریکی، سر و صدا و غیره که اکثرا به نوبه خود در جاذبیت یا نیروی دافعه فضا موثر هستند.
این فرایند متاثر از عواملی چون قایلیت های ادراکی انسان، نحوه سازماندهی فضای کالبدی، عناصر و فعالیت های موجود در محیط زندگی و غیره است.
با این مقدمه، می توان گفت که طراحان و سازندگان محیط، برای ایجاد فضای مطلوب و قابل ادراک، نیاز به شناخت قبلی دارند. بدون داشتن چنین شناختی، فقط فضایی را طراحی می کنیم که در واقع ممکن است اطلاعات و ویژگی های آن فاقد انتظام و بافت قابل ادراک باشد. لذا در اینجا لازم به نظر می رسد که ذیلا به مهمترین ویژگی ها و عوامل موثر بر روی ادراک محیط به اختصار اشاره شود.
1-2- سرعت ادراک :
انسان در هر واحد زمانی، مقدار مشخصی از اطلاعات را می تواند به ذهن خود منتقل کند و آن مقدار به توان، ظرفیت و سرعت ادراک او بستگی دارد و تابعی است از ویژگی های ادراکی انسان به طور کلی و خصوصیات شخصیتی، فرهنگی، روانی، دانش محیطی، سرعت حرکت و غیره فرد مورد نظر. کوچکترین زمانی که چشم قادر به درک یک اطلاع است ثانیه محاسبه شده. یعنی ما در هر ثانیه حداکثر 16 تصویر را می توانیم از هم تشخیص دهیم. در مورد شنیدن صدا نیز تقریبا قواعد مشابهی وجود دارد. (3).
2-2- ظرفیت ادراک و عوامل موثر در خطای ادراک :
ذهن، آن مقدار از علایم رسیده را جذب می کند که با آنها بتواند محیط را درک و کنترل کند. این امر در صورتی امکان پذیر است که اطلاعات به اندازه لازم و کافی در محیط وجود داشته باشد. در غیر اینصورت ذهن دچار خطای ادراک یا عدم درک صحیح از محیط می گردد.
مهمترین عواملی که باعث خطای ادراکی می شوند عبارتند از :
- تحمیل اطلاعات زیاد و بیش از توان بر سیستم ادراک که ممکن است در پی عواملی چون : بی نظمی (عدم وجود نظم قابل ادراک انسان) پیچیده بودن مجموعه فضا وجود اطلاعات زاید و غیره به وجود آید، مانند محیط های بسیار شلوغ و پر سر و صدا و بی نظم.
- کمبود اطلاعات و تحریکات احساسی به بیان دیگر عدم امکان دریافت اطلاعات برای مدت کافی مانند یکنواختی محیط، عدم امکان جهت یابی و غیره.
این مجموعه از عوامل باعث خلل های روانی مانند خستگی، سردرگمی، عدم احساس مکان و وحشت از گم گشتگی و غیره می گردد (4)
3-2- قابلیت های بصری انسان :
بینایی مهمترین حس از حواس پنجگانه در معماری است و اطلاعات دریافتی توسط حس های دیگر نیز تاثیر قابل توجهی در ادراک بصری دارند (5) .
عوامل موثر در ادراک بصری از پدیده های معماری عبارتند از :
الف : میدان مشاهده : انسان با ثابت نگاه داشتن سر و با چشم های متحرک نزدیک به 180 درجه است.
ب : میدان دید 54 درجه افقی و 37 درجه عمودی است.
نقطه دید یعنی جالب ترین قسمت از میدان دید زاویه ای بین 3 تا 5 درجه از کل میدان دید شخص را تشکیل می دهد (6) در این زاویه، انسان به بررسی دقیق می پردازد. مانند مطالعه یا بررسی جزییات یک شیئی (7)
ج : قابلیت بصری انسان از فواصل مختلف به شرح جدول زیر است.
فاصله به متر
قابلیت رویت و تشخیص
پدیده های معماری
12
25
150
1200
تشخیص چهره و حالات افراد دیگر
تشخیص اجزاء ساختمانها
تشخیص افراد آشنا
جزییات معماری شهری (8)
حد توان بعدی برای رویت اشیائ متحرک
تشخیص خط آسمان ساختمانها و فضاهای پر و
خالی نماها
حد توان بصری برای رویت اشخاص دیگر به عنوان
یک انسان (9)
تشخیص نمای از دور مجموعه های معماری

از اطلاعات فوق می توان در طراحی فضایی شهری با مقیاس انسانی و امکان ادراک آنها و تنظیم نقاط دید، بهره جست.
3- نحوه ادراک :
در این قسمت به نحوه ادراک انسان از فضاهای شهری و قوانین حاکم بر آن پرداخته می شود.
1-3- اصول گشتالت (Gestalt) :
قواعدی که از طریق نظریه گشتالت بدست آمده اند را اصول گشتالت می نامند. (10)
منظور از گشتالت آنست که اول شکل کلی تشخیص داده می شود و سپس اجزاء آن را درک می کنیم. هر قدر انسان زمان بیشتری را در فضا مکث نماید، جزییات بیشتری از آن را درک خواهد کرد. یا به عبارتی هر نمونه تصویری به ترتیبی تلقی می شود که بافت نتیجه از آن تا حد امکان ساده باشد.
- در موقع مشاهده یک فضا یا ساختمان در وحله اول فرم کلی آن را تشخیص می دهیم و سپس در مراحل بعد جزییات آن را درک می کنیم. هر قدر انسان زمان بیشتری را در فضا مکث نماید جزییات بیشتری را از آن را درک خواهد کرد. با ادراک اجزاء شناختی عمیق تر از فضا برای انسان حاصل می شود (11)
- آنچه در کل یک مجموعه اتفاق می افتد، فقط نتیجه تجمعی اتفاقاتی نیست که بین اجزاء آن کل وجود دارد، بلکه یک کلیت چیزی بیش از مجموعه اجزاء آن است. ارتباطی که بین اجزاء یک کل برقرار می گردد، مطابق قواعدی است که در بافت آن کلیت وجود دارد (12)
نمونه روشن این اصل را می توان در فرم کالبدی موجودات زنده طبیعی مانند چهره و بدن انسان، یا در معماری در ساختمان های با انتظام فضایی مشخص مانند طرح های متقارن و دارای سلسله مراتب سازمان یافته مشاهده نمود.
اصول فوق اهمیت و لزوم انتظام و ارتباط منطقی بین اجزاء و کل را در معماری شهری نشان می دهد (13)
2-3- اصل تشابه :
اجزاء متشابه راما مرتبط بهم تصور می کنیم و فرم مجموعه آنها را به عنوان یک شکل تشخیص می دهیم. و بعد از چند بار تکرار یک فرم، در ذهنمان انتظار تناوب آن را داریم (14) از این اصل می توان جهت تداوم و ایجاد نظم و وحدت در فضاهای متوالی شهری بهره جست و آنرا مبنای ریتم در معماری دانست.
وجود عناصر مشابه و تکراری مانند، عناصر سازنده نمای ساختمان ها در جداره خیابان ها و وجود درخت های مشابه و با فاصله منظم و غیره را می توان نمونه هایی از کاربرد این اصل در معماری شهری دانست.
3-3 رابطه ادراکی بین اجزاء مشابه و کل :
انسان برای درک یک تصویر یا فضا سعی در ایجاد ارتباط بین اجزاء آنرا می نماید . بدین منظور او کوشش می کند بین اجزاء با کیفیت و ویژگی های بصری مشترک ، مانند مانند عناصر هم رنگ ، هم شکل و غیره رابطه ای برقرار نماید . از طرفی همواره یک ارتباط رفت و برگشتی بین اجزاء و کل یک مجموعه در ادراک انسان ایجاد می شود . از این رو انسان میل دارد اجزاء یک محیط را با کل آن مرتبط ساخته ، نظم ، سلسسله مراتب و اصول سازماندهی آنرا کشف کند . هرچه ارتباط منطقی و هماهنگ بیشتر باشد ادراک به نحو مطلوب تری انجام می گیرد (15) .
4-3 تنوع و رابطه آن با ادراک فاصله در مسیرهای شهری :
یک مسیر هر قدر متنوع تر و از نظر ترکیبات کالبدی پیچیده تر باشد جالب تر به نظر می رسد و د رنتیجه حدس انسان از فاصله طول آن با واقعیت اختلاف بیشتری پیدا می کند (16) . بدین معنی که هر چه عناصر سازنده یک مسیر یک نواخت تر باشند برای بیننده خسته کننده و طولانی تر به نظر می رسد . این موضوع در بررسی دانشجویان در شهر اردکان هنگام عبور از دو مسیر تقریباً موازی ، یکی از خیابان اصلی و جدید التاسیس شهر که به صورت مستقیم و با عرض زیاد و به شکل یکنواخت ساخته شده بود با مسیری متشکل از کوچه های بافت سنتی با تنوع فضایی ، کاملاً قابل مقایسه و تجربه بود .
5-3 جهت یابی :
جهت یابی در فضا مبتنی است بر جهات افقی و عمودی آن . در اکثر فرهنگ ها جهت آسمان ، نیروی ثقل زمین و حرکت خورشید معنی و مفهوم خاصی دارند . انتظام کالبدی فضاهای شهری و ارتباط روش آنها با جهات جغرافیایی می تواند عامل موثر در جهت یابی و ادراک فرد در محیط باشد (14) . برای مثال در شه تهران به علت وجود رشته کوه های مرتفع البرز در شمال شهر به عنوان نشانه های طبیعی ، جهت گیری شیب طبیعی زمین از شمال به جنوب و انطباق جهات شبکه خیابان های شطرنجی با جهات جغرافیایی و همراهی تابش خورشید با جهت گیری فوق ، جهت یابی به سادگی صورت می پذیرد.
6-3 یکمرتبگی یا غیر مترقبه بودن :
هرچه اثر یک پیام در احساس و رفتار انسان بیشتر باشد . ارزش اطلاعاتی آن پیام بیشتر است . اثر یک پیام در رفتار و احساس انسان وقتی بیشتر می شود که دارای اطلاعات جدید زیادتری باشد . در نتیجه جدید بودن یا غیره منتظره بودن اطلاعات یک پیام محصول کیفیت و محتوای اطلاعاتی و کشف ناگهانی آن است . از طرفی بداعت و تازگی می بایست در ارتباط با اطلاعات و زمینه های قبلی باشد (تداوم ). در غیر این صورت ، قابلیت ادراک آن برای انسان پایین خواهد بود (18). در معماری و فضاهای متوالی شهری ، ((یکمرتبگی )) به مفهوم تازگی یک عملکرد ، فرم ،کیفیت های بصری یا مفهوم یک فضاست . این کیفیت ، موقعی تشدید می شود که در مقایسه با عناصر دیگر قرار گیرد و زمینه ایجاد این احساس فراهم شده باشد .ممکن است انسان به طریقی در طول حرکت در مسیرهای متنوع شهری یکمرتبه ، ناگهانی و غیر منتظره ، فضا ، عنصر یا اتفاقی را مشاهده کند .عناصرو فضاهای مشاهده شده قبلی در طول مسیر به عنوان سوابق ذهنی عابر تاثیرمتقابلی بر ادراک بیننده خواهند داشت (19) .( برای مثال به بخش آخر مقاله مراجعه شود ).
4. اصول و روش طراحی فضاهای متوالی در معماری شهری (sequence Planning ) :
انسان با عبور از داخل یک شهر و مجتمع عای ساخته شده ، ادراکات حسی مختلفی را در اثر دریافت پیام های متنوع کسب می نماید . اگر در طول یک مسیر ، انسان فضاهای مختلف و قابل تمایز از یکدیگر را ادراک کرده و آنها را به عنوان فضاهای متوالی مرتبط بهم تلقی نماید، در این صورت می توان گفت که توالی فضایی وجود دارد.
علت تنوع این ادراکات حسی یا تاثیرات ادراکی عابر بیننده در طول یک مسیر، همان توالی فضاها و اتفاقات با ویژگی های مختلف است. این ویژگی ممکن است بر اساس یک برنامه فکر شده طراحی شود. این اقدام را طراحی فضاهای متوالی یا sequence planning می نامند (20).
ادراکات حسی ممکن است توسط حس های مختلف انسان صورت گیرد. لذا با عبور از یک مسیر، مقدار زیادی اطلاعات توسط عابر دریافت می شود. که به صورت ترکیبی از اطلاعات همزمان یا متوالی ولی با ارزش های مختلف در محیط وجود دارند. مانند حجم ساختمان ها، خط آسمان، عقب رفتگی یا پیش آمدگی احجام و سطوح نماها، پنجره ها یا پر و خالی نماها، کف سازی معبر، رنگ، مصالح، عناصرالحاقی ساختمان ها و مبلمان شهری، حرکت درختان، چراغ های روشنایی، اتومبیل های ثابت و متحرک، تجمع یا حرکت انسان ها با چهره های مختلف، تجمع یا پراکندگی فعالیت های متفاوت، تاریکی و روشنی، سردی و گرمی محیط، رطوبت و جریان هوا، سر و صداهای مختلف، بو و غیره (21)
مهمترین این اطلاعات توسط حس بینایی و به صورت ادراکات بصری دریافت می گردد و همانطور که در مبانی ذکر گردید، می بایست متناسب با امکانات ادراکی انسان (ظرفیت، سرعت و توان ادراکی) باشند و هر جزء از اطلاعات بایستی در مکان خاص خود در سلسله مراتب و انتظام ویژه فضاهای متوالی قرار گیرد.
از طرفی می توان فضاهای متوالی را متشکل از عناصری با ویژگی های مشترک یا مختلف طراحی نمود. عناصر و کیفیت های بصری مشترک و ثابت باعث ایجاد وحدت و عناصر و کیفیت های متنوع و متغیر باعث ایجاد تنوع در فضا خواهند بود که می بایست با توالی و ترکیب درست، طراحی و اجرا گردند. هرچه که اجزاء و کل یک فضا برای بیننده قابل رویت و ادراک باشد و او سریعا بتواند اطلاعات زیادی را در مدت کم دریافت دارد، قابلیت ادراک محیط بیشتر می شود. لذا شرایط محیطی مناسب مانند نور کافی، رنگ مناسب و غیره، قابلیت ادراک بیشتری دارند. همچنین برای درک بهتر و جهت یابی در محیط، می توان از عناصر ثابت و طبیعی مانند جهت تابش خورشید و غیره استفاده نمود (به بخش جهت یابی مراجعه شود)
1-4- مبانی و ضوابط طراحی :
همانطور که ذکر، یک مسیر می تواند از بخش های مختلف تشکیل گردد. هر قسمت از مسیر به عنوان فضا یا عنصر سازنده مجموعه فضاهای متوالی تلقی می شود. هر فضا می تواند به مثابه فضای مستقل و کامل با ویژگی های کالبدی و کیفیت بصری خاص ولی مرتبط و همچون جزیی از کل مسیر طراحی و اجرا شود. ترکیب یا توالی عناصر سازنده مجموعه یک مسیر می تواند به روش های مختلفی انتظام یابند (22). که ذیلا به برخی از ضوابط در این زمینه اشاره می شود :
1- نظم، ترتیب با ریتم های مختلف : اگر مجموعه مسیر را متشکل از چند عنصر ثابت فرض کنیم در این صورت هر عنصر می تواند قبل یا بعد از هر عنصر دیگر قرار گیرد که نتیجه آن امکان ترکیب های متفاوت از عناصر مشخص خواهد بود.
2- عناصر با فرم و شکل ثابت، می توانند در اندازه و تناسبات (درجه محصوریت) متفاوت، یا تغییر در هر یک از آنها طراحی و ساخته شوند. این حالت می تواند در عناصر مشخص به یک مسیر مانند میدان ها و فضاهای ارتباطی بین آنها اتفاق افتد.
3- عناصر با فرم و تناسبات متفاوت می توانند در انتظامات فضایی مختلف (ریتم، توالی و سلسه مراتب خاص) قرار گیرند که در این حالت ممکن است منجر به حالات متنوع بی شماری در طول مسیرهای شهری گردند.
4- عناصر یک شکل می توانند درجهات مختلف قرار گیرند، این اختلاف و تنوع ممکن است در عملکرد یا مفهوم و اهمیت فضا وجود داشته باشد.
5- فضاهای ایستا و پویا : نحوه اتصال فضاهای ارتباطی به عنوان فضاهای پویا با عناصر ایستا مانند میدان ها ممکن است به شکل های متنوع صورت پذیرد. این کیفیت ممکن است در نحوه نزدیک شدن و ورود به میدان و مفاصل اتصالی نیز متفاوت باشد. (23).
6- شروع و ختم و نقاط ثقل میانی یک خیابان که در اولویت اول در طراحی مسیر قرار دارند در ادراک کل فضای خیابان ها تاثیر مهمی به جای می گذارند (24). این کیفیت می تواند با ایجاد عناصر خاصی مانند نشانه ای مشخص، ساختمان هایی با فعالیت عمومی و متمرکز، ساختمان هایی با مفهوم و اهمیت اجتماعی، فرهنگی و غیره در ابتدا و انتها و یا نقاط خاص و در طول مسیر ایجاد شود.
2-4- تکنیک های طراحی :
عوامل موثر در تغییر، تنوع و وحدت فضاهای متوالی :
تغییرات زیر می تواند در طول یک محور به عنوان عنصر درجه اول و به مثابه عامل مشترک فضای ادراکی انسان ایجاد گردند (25) .
محصوریت :
محصوریت و تغییرات آن به عنوان عامل موثر در ساخت و تنوع فضاهای متوالی محسوب میگردد. فضایی که از اطراف توسط عناصر کالبدی محدود شده باشد را محصور نامند. (26) در این صورت فضای داخلی به عنوان یک عرصه مشخص ادراک خواهد شد. در یک فضای کاملا محصور عرصه بیرون و درون توسط عناصر کالبدی از یکدیگر جدا و تفکیک می شود (27). در این صورت جداره های محصور کننده نه فقط عرصه درونی را مشخص می نمایند. بلکه همزمان تفکیک آنرا از عرصه بیرون القاء می نماید. لذا از ابزار مهم برای مشخص نمودن یک عرصه یا فضا محصوریت است. در یک فضای مکعبی شکل کاملا محصور چهار، کنج داخلی وجود دارند. در این صورت فضایی قابل ادراک در فرم و اندازه به وجود می آید. این موضوع را می توان در میدان ها یا حیاط های مرکزی کاملا محصور احساس نمود.
در شهرهایی که به صورت شطرنجی طراحی شده اند و ساختمان ها کنار لبه خیابان ها قرار دارند، گوشه های به وجود آمده به عنوان گوشه های خارجی یا باز تلقی می شوند و برعکس حالت اول که حالت دعوت کننده داشتند، اینک از جاذبیت کمتری برخوردار هستند (28).
عوامل موثر در محصوریت فضای میدان ها :
- نظم : انتظام فضایی یک فضا تاثیر مهمی در احساس محصوریت آن دارد. نظم هندسی و سادگی فرم، تاثیر مثبتی در ادراک سریع آن خواهد داشت.
- تناسبات : رابطه بین طول، عرض و ارتفاع یک فضای محصور، اهمیت قابل توجهی در درجه محصوریت آن خواهد داشت که در این حالت نسبت به عرض به ارتفاع جداره ها اهمیت بیشتری دارند . ذیلاً نسبت ارتفاع جداره ها و محصوریت فضا بیان می شود :
در نسبت 1:1 ناظر حودود نصف جداره را مشاهده می کند .
در نسبت 1:2 ناظر تمام جداره را مشاهده می کند .
در نسبت 1:3 ناظر علاوه بر جداره ها قسمتی از آسمان را نیز مشاهده می کند ( تناسب مطلوب جهت محصوریت فضای میدان ها)
در نسبت 1:6 تناسب بین دیواره ها و آسمان ، عکس حالت قبلی است در این حال میدان خیلی عریض و پهن به نظر می رسد .
در فضا های با تناسب بیش از 1:6 احساس محصوریت کم شده و کمتر می شود ( 29)
مشابه تناسبات بالا ، در مورد خیابان ها( نسبت ارتفاع جداره ها به عرض خیابان ) نیز صادق است :
خیابان های با تناسب 1:1 و بیشتر خیلی تنگ به نظر می رسند
خیابان های با تناسب 1:2 کوچه محصور است ولی تنگ به نظر نمیرسد .
خیابان ها با تناسب 1:3 تناسب مطلوب است .
خیابان های با تناسب 1:6 محصوریت ضعیف است . بدین تغییر در درجه محصوریت در ایجاد تنوع در معماری شهری موثر است .
یکمرتبگی :
از این تکنیک می توان در ایجاد تنوع و از بین بردن یکنواختی در معماری شهری در مقیاس های مختلف مثل واحدهای معماری ، فضای میدان ها و مسیر های متوالی شهری و غیره بهره جست ( به بخش اول 6-3 همین مقاله مراجع شود ) و از آنجا که هرچه یک فضا منظم تر و ساده تر باشد ادراک آن سریعتر و آسان تر خواهد بود . بهتر است یکمرتبگی با سدگی و نظم همراه گردد یعنی وقتی یک مرتبه وارد فضایی می شوییم بهتر است فضا ساده و قابل ادراک سریع باشد در شهرهای سنتی ایران ، این ویژگی در فضای متوالی راهها و میدان ها وجود دارد بدین ترتیب که پس از عبور از کوچه باریک با نظم ارگانیک و بعضاً نیمه تاریک ، بدون پیش بینی و امکان رویت قبلی ، یک مرتبه وارد فضای بزرگ ، منظم ( با نظم هندسی ) و اکثراً قابل ادراک سریع می شویم.
تنگ و گشاد نمودن فضا :
اگر یک عرض ثابت را در طول خیابان فرض کنیم می توان در بعضی از قسمت ها آن را تنگ تر یا گشاد تر نمود . در حقیقت خط ساختمان های محصور کننده می تواند متنوع در نظر گرفته شود . مسلماً این احساس موقعی که از یک میدان وارد یک کوچه ( یا برعکس ) می شویم ، احساس کشادی یا تنگی که عامل مهم در تنوع فضایی است ، به ناظر القاء می گردد . بدیهی است احساس تنگی یا گشادی با تغییر درجه محصوریت نیز امکان پذیر است . مثلاً کوچه هایی با ارتفاع بیشتر ، تنگ تر از کوچه های با ارتفاع کمتر به نظر می رسند .
سرپوشیده نمودن یا مسقف کردن بعضی از قسمت های مسیر :
این حالت می تواند بخصوص در مسیر های کم عرض و یا راههای پیاده در مجموعه های مسکونی اجرا گردد . در شهرهای سنتی ایران مرکزی ، این تکنیک به صورت متنوعی اجرا شده است . وجود ساباطهای مختلفی که دارای عملکردهای گوناگونی چون نقش سازه ای در نگهداری دیواره های بلند دو طرف کوچه ، ایجاد مقیاس انسانی در کوچه های با دیوارهای بلند و غیره دارند . نمونه هایی از این تدابیر به شمار می روند .
ایجاد سایه و روشن :
یا فضاهای تاریک و روشن در طول مسیر که این عمل با مسقف نمودن مسیر در بعضی از قسمت ها ، سایه و روشن توسط ایجاد دیوارها و تغییر جهت کوچه ها ایجاد می شود . البته با نور پردازی درست ( یا تنظیم روشنایی ) نیز می توان تنوع مطلوبی را در طول مسیر ها ایجاد نمود .
تاکید کالبدی :
می توان ساختمان ها یا عناصر مشخص و متفاوتی را با عقب نشینی ساختمان یا ایجاد فضای باز ، متناسب با ارتفاع و اندازه آن در لبه خیابان ایجاد نمود . چنان چه ساختمان مرتفعی با عملکرد عمومی در کنار یک فضای باز یا میدان اصلی قرار گیرد ، اهمیت آن افزوده خواهد شد . از این تکنیک می توان در مشخص نمودن مراکز محله ای یا جهت یابی در مسیر ها استفاده نمود .
ایجاد موانع دید در مسیر های مستقیم و طولانی : این حالت را می توان با ایجاد پیچ ، بخصوص در زمین های با توپوگرافی پیچیده به منظور انطباق مسیرها با فرم زمین که هم زمان باعث تنوع آن خواهد شد انجام داد . ایجاد شکستگی و احداث ساختمان هایی که مانع دید مستقیم شوند ، در نقطه مقابل دید ، باعث شکست دید مستقیم ، تنوع و جهت یابی خواهد بود . مسلماً شکستگی ها می بایست متناسب با عملکرد و سلسله مراتب راه در نظر گرفته شود .
- باز کردن بعضی از قسمتهای جداره خیابان به طرف منظره یا عنصر با اهمیت ، مثلا دید به طرف یک پارک عمومی (مثال خیابان ولیعصر، پارک ملت) یا به سوی دریاچه یا کوه یا هر عنصر با ارزش طبیعی، تاریخی و غیره می تواند عامل تنوع و مطلوبیت گردد. (30)
- تنظیم کاربری ها و فعالیت ها (شلوغی- خلوتی یا عملکردهای خاص) را می توان از عوامل تنوع محسوب نمود.
تکنینک های پیشنهادی فوق الذکر روش های ایجاد تنوع در طول مسیرها است. البته لازم است کل مسیر دارای وحدتی منسجم و قابل ادراک نیز باشد به عبارت دیگر وحدت ضمن تنوع و کثرت، لازمه مجموعه ها یا فضاهای متوالی است.
وحدت به مفهوم یگانگی، پیوستگی، یکپارچگی و تداوم در فضای کالبدی یک مسیر یا مجموعه فضاهای متوالی و آن متاثر است از انتظام فضایی در کل و نوع رابطه بین اجزاء و کلیت یک (مجموعه به بخش 3-3 مراجعه شود)
عوامل ایجاد کننده وحدت :
- مشخص بودن و تداوم مسیر، شروع، ختم و تقسیمات اصلی و فرعی با انتظام سلسله مراتبی مشخص.
- نظم مشخص در طول مسیر و جداره ها، کف و عناصر الحاقی، مانند سلسله مراتب، ریتم، رابطه بین اجزاء و کل
- تناسبات نزدیک به هم.
- هم آهنگی در سبک ساختمانی، فرم معماری، مصالح، رنگ، نورپردازی و ...
3-4- ویژگی نماهای شهری :
فضاهای کالبدی جداره خیابان ها و میادین شهری از مهمترین ابعاد موثر در کیفیت معماری شهری به شمار می رود. مسئله مهم در ساختمانهای همجوار قابل رویت در لبه خیابان ها، تلقی آنها به عنوان یک مجموعه معماری است. این مجموعه ها متشکل اند از یک سری ساختمان که در قطعات زمین به صورت همجوار ساخته شده اند. لذا توجه به اجزاء و کل به صورت همزمان از ضروریات طراحی فضاهای شهری با کیفیت بصری مطلوب محسوب می شود، به این معنی که فرم و نمای هر ساختمان ضمن بیان استقلال و هویت ان بایستی هماهنگ و تابع قواعد و انتظام کالبدی مجموعه فضای متوالی در مقیاس کلان و فضای شهری باشد. هماهنگی، به مفهوم ایفای نقش و تجلی کالبدی و بصری متناسب با عملکرد و مفهوم اجتماعی ساختمان از یک سو و کیفیتهای بصری معماری شهری از سوی دیگر.
البته در مجموعه های جدید مورد طراحی می توان طراحی احجام و فضای پر و خالی را مقدم بر قطعه بندی زمین در نظر گرفت. مسائل مهمی که در یک چنین مورد می بایست در طراحی رعایت شود عبارتند از :
- حجم و ارتفاع کلی ساختمان این موضوع می بایست با توجه به سیمای کلی مجموعه و خط آسمان و بر ساختمان به مفهوم جلو آمدگی یا عقب نشینی آن نسبت به بر و همچنین مقطع عرضی معابر، مورد توجه قرار گیرد.
- فضاهای پر و خالی در مقیاس کل نماها و تعیین فضاهای ساخته شده و ساخته نشده و همچنین فضای پر و خالی نماها (پنجره ها) فضاهای پر را می توان در حوزه های مشخص شده مورد بررسی قرار داد.
- محورهای افقی و عمودی نماها.
- سایه و روشن نماها که معلول پیش آمدگی یا پس رفتگی احجام ساختمان ها هستند.
- تناسبات احجام و نماها
- نماهای جانبی ساختمان ها در حالی که واحدهای ساختمانی با ارتفاعات و احجام مختلف ساخته شده باشند(31).
ابعاد فوق می تواند در طراحی شهری به مثابه ضوابط طراحی واحدهای ساختمانی تعیین و اجرا گردد.
نتیجه :
طراحی فضایی شبکه راه های ارتباطی به عنوان عناصر مهم و قابل رویت در شهر، می بایست به مثابه فضاهای با اهمیت در معماری شهری، با تمام کلیت آن تلقی گردد. ضمن رفع نیازهای عملکردی رفت و آمد و فعالیت های اجتماعی، فرم کالبدی و کیفیت ادراکی و بصری آنها به عنوان فضاهای پیوسته و متوالی مورد توجه طراحان قرار گیرد.
احتراز از طراحی شبکه ها، متشکل از خطوط مستقیم و یکنواخت، و اولویت دادن به طرح های تصوری و فضایی با در نظر گرفتن فعالیت ها در زندگی شهری و ایجاد کیفیت های بصری مناسب، همگی از اصول مهم در طراحی فضاهای عمومی و متوالی شهری محسوب می گردند.
توجه به ویژگی های ادراکی و مقیاس انسانی از نظر امکانات، توانایی، ظرفیت و سرعت ادراک به خصوص قوانین دید و احتراز از عواملی که باعث خطای ادراک می شوند در طراحی فضاهای شهری ضروری است.
توجه به انتظام و هویت معماری شهر در مقیاس کل، ضمن طراحی درست اجزاء و رعایت مسائل همجواری، می بایست به عنوان محور اصلی طراحی شهری محسوب گردد. در این صورت هر بخش از فضای شهر ضمن داشتن ویژگی های خاص خود، به عنوان جزیی از کل بزرگتر و هماهنگ با آن طراحی شوند.
منبع: مجله صفه
نویسنده دکتر علی غفاری
sepas za shoma