ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: معماری پرش کیهانی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.


معماران سبك دیكانستراكشن كه در اوایل دهه نود میلادی به سمت مكتب فولدینگ گرایش پیدا كرد ند براین نظریه خود را پایبند ندیدند. انها در روند شكل گیری موضوعات علمی وفلسفی جدیدتر حركت علمی و فلسفی جدیدی كه از اواخر دهه 1970 بامبحث دیكانستراكشن شروع شده بود را ادامه دادند .
چارلز دیكنز شخصی بود كه این نظریات را وارد حوزه معماری كرد .از نظر چارلز جنكز معماری باید معلول باشد .معلول دیدگاه انسان از خود واز جهان پیرامون خود معماری باید معلول شرایط امروز باشد. به عقیده جنكنز اگر در جهان سنت فرم تابع سنت ودر جهان مدرن فرم تابع عملكرد بوده است" در جهان كنونی فرم تابع دیدگاه جهانی باید باشد".
اگر میس وندرو شعار كمتر بیشتر است را در معماری مدرن مطرح كرد جنكنز بر اساس نظریه پیچیدگی و شعار بیشتر متفاوت است را تكرار كرد.
یكی از ساختمان های جالب توجه كه در این سبك ساخته شد طرح فرانك گهری برای موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو است . گهری بر خلاف اكثر معماران زیاد اهل بحث وتبیین مبانی نظری نیست .
معماری گهری از یك معماری دو بعدی كه سطوح را در مقابل و در تقابل با یكدیگر نشان می داد به سمت یك معماری سیال وسه بعدی گرایش پیدا كرده است وبهترین نمونه كار او در این زمینه موزه گوگنهایم است .
پلان ساختمان به صورت گلی است در حال باز شدن وشكوفا شدن . احجام سه بعدی منحنی شكل كه با ورقهای فلزی تیتانیم پوشیده شده همچون گلبرگهای یك گل از مر كز ساختمان به سمت بیرون گسترش یافته اند .در این ساختمان معماری امواج چرخش واستمرار نرم ومشابهت خودی با استادی تمام وبه صورت خلاقانه ای طراحی شده است .
یكی از ایراد هایی كه جنكز به این ساختمان گرفته است یك اندازه بودن صفحات تیتانیوم بر روی سطوح با انحنای متفاوت ساختمان است.
جنكز ضوابط این معماری را در هشت مورد خلاصه كرده است:
1) ساختمان مجاور طبیعت با استفاده از گفتمان طبیعی
2) نمایش مبدا كیهانی سازمان دهی خودی وظاهر شدن وپرش به یك سطح بالاتر ویا پایین تر
3) عمق سازمان دهی وپیچیدگی ومرز اشفتگی
4) تجلیل از گوناگونی و تنوع و دگرگونی
5) ایجاد گوناگونی از طریق روش های تكه چسبانی (كولاژ)
6) تصدیق زمان وبرنامه اجباری و چرخه طبیعی و كثرت گرایی
7) بیان موضوعات به صورت نشانه های دو گانه یعنی نشانه های زیبایی و نشانه های ایده ها
8) توجه به علم خصوصا علم معاصر در مورد مباحث نشانه های كیهانی


موزه گوگنهایم,بیلبائو یکی دیگر از معماری های خوب در سبک پرش کیهانی موزه یهودیان برلین است که توسط دنیل لیبسکیند طراحی شده.
دیوارهای سیاه و نا آشنا، فضاهایی که به بن بست می رسند.تاریکی هراس آور و نورکوچکی که با زاویه ای شکسته از گوشه ای به درون می تابد….
لیبسکیند در طراحی این موزه برلین 3 مسیر در نظر گرفته.این مسیرها از 3 مفهوم ویرانی، سرگردانی و وجود سر چشمه می گیرند که در زندگی یهودیان آلمان همواره موجود بود. مسیر اول و دوم هیچ کدام به فضاهای نمایشگاهی نمی رسند و مسیر سوم یا همان “وجود” به گالری ها می رسد.
مسیر ویرانی به برج هولوکاست منتهی می شود که از دیگر اجزای ساختمان جداست. کف این قسمت پر است از صورتک های چدنی که بازدید کنندگان باید از رویشان عبور کنند و با پا گذاشتن روی آنها صدایی شبیه جیغ انسان شنیده می شود. خطوط روی بنا هم نشأت گرفته از نقشه شهر برلین و نشان دهنده محله های یهودی نشین و خیابان هایی است که در آنها اتفاق یا حادثه ای مهم و تاریخی مرتبط با یهودیان روی داده است.

مسیر سرگردانی از فضاهایی تشکیل شده که پنجره هایی به روبرو دارند. این مسیر ها و پنجره ها به چیز خاصی نمی رسند و هدف آنها القای مفهوم سرگردانی به بازدیدکنندگان است.
یکی از ورودی ها از داخل ساختمان کنار موزه است. این بنا در تضاد با ساختار در هم ریخته موزه قرار می گیرد.
بنای موزه بر امتداد خط شکسته‌ای شکل گرفته است که بیان سرگذشت یهودیان در طول تاریخ است.
می توان در هم ریختن ستاره داوود را در فرم کلی این موزه دید و خوانش های متفاوتی از آن داشت. بحث های گسترده تر درباره این خوانش ها را در اینجا بخوانید.
شاید اشاره به باغ معلق کنار موزه هم خالی از لطف نباشد. نشانه ای که من هنوز نتوانستم برای آن معنایی بیابم! جز اینکه مکعبی از محور خود خارج شده و به صورت ناپایدار قرار گرفته. (باز هم ساختار شکنی)

ساختار های در هم ریخته، گوشه های شکسته ستاره داوود( که در حالت پایدار باید نماد امتزاج همه عناصر و جمع اضداد یا متحد شدن مکمل ها باشر)،کدامیک را می توان نشانه آتش و یا آب در نظر گرفت؟
در این موزه شکستن معنای نشانه ها و رسیدن به بی معنایی و در عین حال خلق معناهایی جدید و چند گانه را می بینیم. معنایی که یکی را به یاد والتر بنیامین و دیگری را به یاد آدورنو ، مرا به یاد آیشمن و استادم را به یاد کتاب “مرگ کسب و کار من است” بیندازد.
پایان سخن اینکه بسیار درباره ساختار و ضد ساختار دانسته ایم و خوانده ایم. و بسیاری اوقات ساختار را به ضد ساختار و معنا را به بی معنایی ترجیه داده ایم.(یا حداقل اینگونه یادمان دادند. وادارمان کردند اینگونه عمل کنیم) اما اگر یکجا و تنها یکجا برای برتری گسست و ویرانی بر ساختار وجود داشته باشد همین موزه است. چرا که نفس ایجاد آن برای فراموش نشدن بلایی است که زندگی مدرن و ساختارماشینی آن بر سر انسان آورد.