ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: سلام دوستان این داستان را بخونید امیدوارم برای شما هم مثل من مفید باشه
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
سلام آرامش
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل آرامش را تصویر کند نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند آن تابلوها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب رودهای آرام کودکانی که در خاک می دویدند رنگین کمان در آسمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد اما سر انجام فقط دو اثر را انتخاب کرد اولی تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را درخود منعکس کرده بود در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می کردند در گوشه چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت پنجره اش باز بود دود از دودکش آن بر می خواست که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد اما کوهها ناهموار بود قله ها تیز و دندانه ای شکل بود آسمان بالای کوهها بطور بی رحمانه ای تاریک بود و ابرها آبستن آذرخش تگرگ و باران سیل آسا بود این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند هیچ هماهنگی نداشت اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد در بریدگی صخره ای شوم جوجه پرنده ای را می دید. آنجا در میان غرش وحشیانه طوفان جوجه گنجشکی آرام نشسته بود پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش تابلو دوم است بعد توضیح داد: آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا بی مشکل بی کار سخت یافت می شود چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت آرامش در قلب ما حفظ شود این تنها معنای حقیقی آرامش است . :blush: