ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: معماری معاصر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.


مقدمه:

عوامل متعددي مانند خرد گرايي وتوسعه علم وتوسعه فلسفه وبه ويژه گسترش تكنولوژي موجب تكوين مدرنيسم شد .استفاده از مظاهر تكنولوژي از جمله كاربرد فلز در ساختمان سازي شروع شد. نياز به استفاده از سازه هاي فلزي وكاربرد شيشه در ساختمان هاي شيكاگو وتكوين مكتب شيكاگو در1871 و ساخت برج ايفل زمينه اي مناسب را براي استفاده از مصالح جديد فراهم كرد.

بعد از جنگ جهاني نياز به احداث ساختمان هايي با استفاده از معماري مدرن شكل گرفت ميس وندرو ولوكوربوزيه از معماران مشهور دوران متعالي بودند.

لوكوربوزيه اصول پنج گانه اي مانند مرتفع سازي وباغ روي بام وپلان ازاد وكاربرد پنجره كشيده ونماي ازاد واستفاده از سقف كنسول را از اصول معماري مدرن مي دانست.

به تدريج توجه به طبيعت در اثار معماري ونيز توجه به تنديس گرايي در كارهاي لوكور بوزيه و رايت موجب تنوع يافتن احجام مدرن ساده شد.از اواسط قرن بيستم در مورد اصول معماري مدرن شك پديدامد وعده اي به سادگي بسياري از اثار مدرن وعده اي به بي توجهي ان به فرهنگ وتاريخ انتقاد كردند .انتقاد از مدرنيسم در دهه 60 قرن بيستم فزوني يافت ودر ادامه ان پست مدرنيسم پديد امد .

ساختار گرايي در اوايل قرن بيستم شكل گرفت ومدتي مورد توجه برخي از هنرمندان بود ولي بعد از ان مورد انقاد قرار گرفت وسبك جديدي به نام ديكانستراكشن پديد امد.

گسترش تكنولوژي موجب شكل گيري مكتب ديگري با عنوان هاي تك وسپس كاربرد تكنولوژي همراه با توجه به زيست مدرن باعث پديدامدن اكوتك شد .هندسه فراكتال وفولد از ديگر گرايش هاي پديد امده در معماري غرب به شمار مي ايند.

با شكل گيري برخي از انديشه ها وابداعات سبك هاي جديدي به وجود ميايند كه همه نظريه ها جنبه عمومي پيدا نمي كند.اما ان چه در ايران ودر برخي از كشورها روي ميدهد غالبا به سبب عدم شناخت عميق و تحليلي به شكل نوعي تقليد است وتجربه نشان داده است كه از اوايل چهار ده شمسي تا كنون در زمينه طراحي معماري كمتر موفق به نظريه پردازي هايي شده ايم كه مورد استقبال جامعه حرفه اي قرار گيرد.

در اين مقاله سعي مي شود كه به بررسي انواع سبك ها در غرب در صد سال گذشته بپردازيم و مروري اجمالي به انواع سبك ها ومعماران موفق در اين سبك ها واثار ان ها داشته باشيم. ودر اخر به بررسي روند ونتيجه اين سبك ها در ايران داشته باشيم.



معماري مدرن

1-1 مدرنيته:




فهم مدرنيته از خودش است. اكثر معماران معتقد هستند كه اغاز عصر مدرن با پيدايش انسان گرايي وخرد گرايي در قرن 15 در شمال ايتاليا شروع شد. عواملي مثل رنسانس ودين پرايي و علم مداري وانقلاب صنعتي به اين روند شتاب داد.

اولين ساختمان مدرن در اواخر قرن 18 ساخته شد. از جمله اين ساختمان ها مي توان به نمايشگاه بين المللي در هايپارك لندن ويا ساختمان قصر بلورين توسط جوزف پاكستن اشاره نمود .مي توان گفت كه اين ساختمان اولين اثر معماري با مصالح كاملا مدرن يعني اهن وشيشه بود.

نمايشگاه ديگري در شهر پاريس به منا سبت يكصدمين سال انقلاب كبير فرانسه بر گزار شد دو بناي مهم به نام هاي برج ايفل وتالار بزرگ ماشين در اين نمايشگاه جلب توجه مي كرد. ساختمان تالار ماشين نيز در نوع خود بي نظير بود . اين ساختمان با تمامي مصالح جديد يعني شيشه وفولاد ساخته شده بود .دهانه وسط اين بنا با خرپاي 115متر پوشيده شده بود كه خود يك ركورد در ساختمان سازي بود .مهندس معمار اين ساختمان فرديناند دوترت بود.



2-1معماري مدرن اوليه:

شروع معماري مدرن به صورت مدون و با استفاده از انديشه مدرن از اواخر قرن 19 ميلادي بود وخاستگاه اين معماري در امريكا در شهر شيكاگو ودر اروپا در شهر هاي پاريس وبرلين بود .دوره معماري مدرن اوليه از نيمه دهه 1880تا اوايل جنگ جهاني اول يعني سال 1914 بود.

مكتب شيكاگو:



شيكاگو در اواخر قرن 19 مركز خطوط راه اهن وارتباط شرق وغرب امريكا بود . در طي دو دهه اخر قرن نوزدهم اولين نمونه هاي ساختمان هاي مدرن به دور از هر گونه تاريخ گرايي و تزيينات در شيكاگو ساخته شد .ساختمان هاي اين دوره بلند مرتبه با اسكلت فولادي بود . اولين مهندس مطرح در اين دوره ويليام لي برون جني بود .جني ساختمان بيمه را بين سال هاي 5-1833 ساخت .بعد از او شركت ها وافراد ديگري مثل شركت برنهم وروت ساختمان شانزده طبقه بلوك مانودناك را بين سال هاي 91-1889 ساختند.ديوار اين برج ديوار باربر وسازه ان فلزي بود .اين برج فاقد هر گونه تزيينات بود.بعد از اين شركت ها شركت د يگري به نام ادلر وساليوان ديگر شركت هاي مهم اين مكتب بود لميي معروف ترين معمار اين سبك به شمار مي رفت . او براي اولين بار شعار" فرم تابع عملكرد" را كه از شعارهاي محوري معماري مدرن بود مطرح كرد .او علاقه زيادي به تزيينات نداشت و هر گونه تزيينات رادر ساختمان رد مي كرد.

روش هاي طراحي واجرايي واصول نظري اين معماران به نام مكتب شيكاگو شهرت يافت ومي توان ان را اصول اوليه معماري مدرن محسوب كرد كه مهمترين اين اصول عبارتند از:

الف)استفاده از اسكلت فولادي ب)نمايش ساختار در بنا

ج)عدم تقليد از سبك هاي گذشته د)استفاده اندك از تزيينات

و)استفاده از پنجره هاي عريض

نمايش گاه بين المللي كلمبيا ضربه سختي به مكتب شيكاگو وارد كرد ودوره افول اين مكتب فرا رسيد.اگر چه عمر اين مككتب از دو دهه فراتر نرفت ولي از چند جهت اين مكتب حايز اهميت بود اول ان كه پيشرفت تكنولوژي واستفاده از تكنيك ها ومصالح جديد مانند اسكلت فلزي وشيشه وتاسيسات مركزي واسانسور عرصه جديدي در معماري ايجاب كرد.

دوم ان كه در احداث اين ساختمان ها از فولاد استفاده شد و فولاد جاي چدن را گرفت .

سوم ان كه اين اولين سبك در معماري با گستره جهاني بود كه در امريكا شروع شد و معماران امريكايي معماران اروپايي را تحت تاثير خود گذاشتند.به تحقيق بايد اذعان نمود كه برج سازي به شيوه مدرن چه ازجهت ساختار وچه ازجهت نما شاخصه معماري مدرن است واز مكتب شيكاگو الهام گرفته شده است.





ساختمان فراستور (طراح:ويليام لي برون جني)



ساختمان شانزده طبقه مونادناك (طراح : برنهم وروت)


مكتب هنر نو:

هنر نو نام سبكي در اروپا بود كه ابتدا در هنرهاي داخلي ومعماري داخلي شروع به فعاليت كرد وسپس با الهام از گذشته واستفاده از مصالح مدرن مانند فولاد وبتن ساختمان هايي با تزيينات فرم هاي طبيعي وگياهي شكل دادند.

زمينه هاي فكري اين سبك را مي توان در سبك هنرها وصنايع دستي در قرن نوزدهم در انگلستان يافت. اين سبك در انگلستان به نام سبك مدرن و در فرانسه به نام هنر نو ودر المان به نام سبك جوان ودر اتريش به نام سبك جدايي نام گرفت.

از اصول فكري پيروان اين مكتب مي توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) انتقاد وجدايي از مكتب هاي تقليدي ب) جدايي از گذشته ج) ابداع فرم هاي جديد

د) هنر مناسب زمان و) استفاده از فلز براي اسكلت ونما

ي) استفاده از تز ئيينات وفرم هاي طبيعي

ويكتور ارتا اولين معمار در اين سبك به شمار مي ايد. در خانه تاسل در بركسل ارتا نه تنها ستون ها را به نمايش مي گذارد بلكه فرم انها را به صورت ساقي گياهي در مي اورد .

هكتور گيومارد معمار نامي اين سبك در فرانسه بود وي باالهام از ارتا سردري هاي مترو پاريس را با اهن وچدن به شكلي نوظهور وخميده دراورد.

چارلز رنه مكنتاش در انگلستان معمار معروف اين سبك تلقي مي شد ودر اتريش دو معمار به نام هاي جوزف الريش وجوزف هافمان روش جديدي براي سبك معماري خود مستقل از گذشته ارائه دادند و با بيان اين كه هر چيزي كه عملكرد ي نيست زيبا نمي باشد گامي بزرگ در اين سبك گذاشتند.بايد توجه داشت كه اين مكتب در اوج اقتدار سبك هاي تاريخ گرايي همچمون نئوكلاسيك ورومانتيك در اروپا ظاهر شد .

كار شايان اگوست تبديل بتن مسلح به يك نوع مصالح معماري بود كه در تئاتر شانزليزه اين كار خود نمايي مي كند. به نحوي كه بتن نه تنها به عنوان مصالح به كاررفته است بلكه جزيي از نما محسوب ميشود.

در ايران بهترين نمونه ها ي هنر نو را مي توان در ساختمان هاي طراحي شده توسط وارطان اوانسيان معمار ارمني تبار دردوره پهلوي اول ودوم در تهران مشاهده كرد.





نماي ساختمان تئاتر شانزليزه پاريس (طراح :اگوست)



جنبش فوتوريسم :

اين جنبش در ايتاليا وبعد از جنگ جهاني اول ظهور كرد وپديد اورندگان اين جنبش خواستار جهاني بودند كه يكسره خود را با شرايط جديد به وجود امده در اثر انقلاب صنعتي وظهور تكنولوژي جديد تطبيق دهد وان چه را كه مربوط به جهان قبل از صنعت مدرن است از تاريخ حذف كنند . بنيان گذار اين سبك فيليپوتوماسو بود وتاكيد بيشتر اواين بود كه زيبايي جهان توسط زيبايي جديدي به نام "سرعت" غناي فزون تري يافته است. اين جنيش نسبتا عمر كوتاهي داشت و شروع جنگ جهاني اول اغازي بود بر پايان اين جنبش كه مي خواست در تاريخ معماري تحولي جديد ايجاد كند.هيچ ساختمان مهمي به اين سبك ساخته نشد.مطالب نظري معماري فوتوريسم همچون توجه به علم وتكنولوژي وجهان اينده وگسست از گذشته وبلند مرتبه سازي همه از مواردي بودند كه بعد ها تاثير بسياري برافكار وطرح هاي معماران مدرن متعالي همچون كوربوزيه وگروپيوس وهمچنين سبك هايي چون كانستراكتيوسم وهاي –تك گذاشتند.



طرح چياتونه براي ساختار در كلان شهر ها



3-1) معماري مدرن متعالي:

معماري مدرن متعالي ويا به اصطلاح اوج معماري مدرن در بين دو جنگ جهاني اول ودوم يعني دردههاي 20و30ميلادي در اروپا ودر امريكا مطرح شد.يكي از موضوعات كليدي وبسيار مهم در دوره متعالي مسئله صنعت وتوليدات صنعتي بود. وتمامي معماران متعالي در اين دوره به نوعي با مسئله تكنولوژي در گير بودند.از پيشگامان اين دوره كه سعي درقطع كردن وابستگي هاي معماري مدرن به گذشته بودند مي توان به والتر گروپيوس وكوربوزيه اشاره اي كرد.



كانستراكتيويسم:

معماري كانستراكتيوسم به لحاظ مباحث نظري وساختمان هاي طراحي شده توسط معماران ان يكي از سبك هاي مهم براي تبيين اصول ساختمان هاي مدرن در بين دوجنگ جهاني بود.خاستگاه اين معماري شوروي بود .يكي از اولين ساختمان هاي اين سبك كه نماد اين سبك به حساب ميايد ماكت بناي يادبود بين الملل سوم است كه توسط ولاذيمير تاتلين طراحي شد.اين بناي مارپيچ حلزوني شكل به ارتفاع 390متر نمايشي بود از اعتقاد سوسياليسم بر روند تكاملي تاريخ به صورتي كه تاريخ خود را تكرارمي كند به طوري كه هر تكرار از مرحله اي بالاتر وفراتر از مرحله قبل است ودر نهايت تكامل تاريخ به سوسياليسم وكمونيسم منتهي ميشود.از وسط اين برج فولادي مر تفع ساختمان شيشهاي پارلمان اويزان است.



بناي ياد بود سومين كنگره بين الملل كمونيست (طراح :تاتلين)

الكساندر وسنين يكي از نظريه پردازان ومعماران مهم اين سبك به شمار ميرود طرح ساختمان

روزنامه پراودا اثر اين معمار است.كانستراكتيويست ها خواستار دگرگوني بنيادين در روشهاي ساخت وساز سنتي وبه طور كل نگرش جديد نسبت به هنروزيبايي بودند.

يكي از اولين شعارهاي ان ها در اوايل دهه 1920 چنين بود:"مرگ بر هنر زنده باد تكنولوژي زنده باد تكنسين هاي كانستراكتيويست."[1][1]

از اواخر دهه 1920 اين سبك بر كشورهاي غربي تاثير گذارد و در فرانسه وهلند وسوييس و انگلستان نمونه هايي از ساختمان ها به اين سبك اجرا شد.ساختمان هاي هانزماير و الترگروپيوس در المان كه با اسكلت فلزي وپوسته شيشيه اي ساخته شده بودند شباهت زيادي به كارهاي كانستراكتيويست ها دارد .در امريكا در فيلاد دلفيا طرح ساختمان انجمن وجوه پس انداز تحت تاثير معماري كانستراكتيويسم بوده است.از اوايل دهه سي معماري كانستراكتيوسم رو به افول گذارد. وبه جاي ان مجددا رجعت به گذشته وتاريخ گرايي وبالاخص سبك نئوكلاسيك در شوروي مورد توجه قرار گرفت.



كوربوزيه:

ترين مصالح ساختماني مدرن يعني بتن وبه نهايت زيبايي رسيدن ان در معماري مورد استقبال قرار گرفت و كارهاي وي مورد استقبال جهاني قرار گرفت.

كوربوزيه شهر هاي اينده را شهرهايي تجسم نموده كه از اسمان خراش هاي عظيم ومرتفع تشكيل شده است .در هر يك از اسمان خراشهاي چند عمل كردي حدود چند صد هزار نفر زندگي وكار خواهند كرد در اين ساختمان ها اپارتمانهاي مسكوني وادارات وفروش گاه ها در يك محله بسيار بزرگ فراهم است و اهالي اين ساختمان ها به دور از سر وصدا بوده و به جاي ان از افتاب ومناظر زيبا استفاده مي كنند.بر اساس اين نظريه دوشهر مهم در دهه پنجاه ميلادي طراحي واجرا شد. يكي شهر چنديگار در هند بود كه توسط خود لوكوبوزيه طراحي شد وديگري شهر برازيليا در برزيل بود كه توسط لوچيو كوستا به عنوان پايتخت جديد طراحي گرديد.

در زمينه معماري كور بوزيه خانه را به عنوان ماشيني براي زندگي عنوان كرد.همان گونه كه اتومبيل ماشيني براي حركت است .وي پنج اصل رادر ساختمان هاي مدرن معرفي كرد كه عبارتند از:

الف : ستون ها ساختمان ها را از روي زمين بلند مي كنند

ب: بام مسطح وباغ روي بام ج: پلان ازاد د: پنجره هاي طويل و سرتاسري

ي : نماي ازاد و كف ها و ديواره ها به صورت كنسول .

كوربوزيه عقايد مطرح شده خود را در مورد معماري در طرح ويلاي ساووا در پواسي در شمال پاريس به نمايش گذارد .وي تكنولوژي را به عنوان منبع الهام معماري مدرن وپنج اصل ساختمان مدرن را به صورتي هنرمندانه وشاعرانه در اين ماشين زيستي پياده كرد .عملكرد هاي اين ساختمان كه همچون ماشيني بي الايش در وسط و مسلط بر محيط اطراف قرار دارد فراهم نمودن شرايط اسايش براي انسان است.



خانه ماشيني است براي زندگي (ايده اصلي كور بوزيه)



معماري ارگانيك:

بينش معماري ارگانيك ريشه در فلسفه رمانتيك دارد .رمانتيسم يك جنبش فلسفي وهنري وادبي است كه در اواخر قرن هيجده ونوزده ميلادي در شمال غرب اروپا شكل گرفت وبه ساير مناطق اروپا وامريكا سرايت كرد.اين جنبش واكنشي در مقلبل خرد گرايي عقل مدرن بود .

فرد ريش ويلهم شيلينگ كه يكي از بنيان گذاران مهم فلسفه رمانتيك محسوب ميشود معتقد بود كه طبيعت جزيي از خود انسان است وبين انسان وطبيعت جدايي نيست.

معماري ارگانيك در امريكا در قرن 19 توسط فرانك فرنس ولويي ساليوان شكل گرفت اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان در نيمه قرن اول بيستم در نوشتارهاي فرانك مشاهده كرد.

ساليوان كه خود از پايه گذاران سبك مكتب شيكاگو ومعماري مدرن در امريكا بود اعتقاد زيادي به فرم هاي طبيعي وسبك ارگانيك داشت .ساليوان به روشي معتقد بود كه مشابه پروسه به وجود امدن در طبيعت بود.او براي اولين بار اصطلاح" فرم تابع عملكرد"[2][2] را بيان نمود وچنين عنوان كرد كه بعد از مشاهده مستمر پروسه طبيعي به اين نتيجه رسيدم كه كه فرم تابع عملكرد است

يعني ساليوان فرم تابع عملكرد را در پروسه رشد وحركت طبيعي مي ديد.

از مشخصه هاي بارز اين ساختمان مي توان به پنجره هاي سرتاسري وكنسول نمودن بام ونشان دادن مصالح در ساختمان اشاره كرد .ازجمله شاخص ترين نمونه هاي اين ساختمان ها بايد از خانه روبي در حومه شيكاگو نام برد.در اوايل قرن بيسم به تدريج ايده هاي رايت در ساختمان هايش شكل مي گرفت .اگرچه رايت با تكنولوژي مدرن مخالفتي نداشت ولي تكنولوژي را وسيله اي براي رسيدن به يك معماري والاتر كه از نطر وي همانا معماري ارگانيك بود ميدانست وي در معماري ارگانيك نه عبارت را مشخص كرده بود:

الف) طبيعت: درختان وابرها فقط شامل بيرون نمي شدند بلكه شامل داخل بنا نيز مي شد .

ب) ارگانيك: به معناي همگوني و تلفيق اجزا نسبت به كل وكل نسبت به اجزا است.

ج) شكل تابع عمل كرد: عمل كرد صرف صحيح نمي باشد بلكه تلفيق فرم وعملكرد واستفاده از ابداع وقدرت تفكر انسان در رابطه با عمل كرد ضروري است.فرم وعمل كرد يكي است.

د) لطافت : تفكر وتخيل انسان بايد مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرم هاي دل پذير وانساني شكل دهد . مكانيك ساختمان بايد در اختيار انسان باشد ونه بالعكس.

و) سنت: تبيعت ونه تقليد از سنت اساس تفكر معماري ارگانيك است.

ر) تزيينات: بخش جدايي نا پذير با معماري است رابطه معماري با تزيينات مثل گل ها به شاخه هاي بوته مي باشد.

ز) روح: چيزي نيست كه به ساختمان القا شود بلكه در درون ان بايد وجود داشته باشد.

س) بعد سوم : برخلاف اعتقاد عمومي بعد عرض نيست بلكه ضخامت وعمق است.

ي) فضا: عنصري است كه بايد دائما در حال گسترش باشد .

شاهكار معماري ارگانيك و رايت را مي توان در خانه ابشار در ايالت پنسيلوانيا در امريكا ديد.

رايت معتقد بود كه ماهيت ساختمان بايد نشان داده شود به گونه اي كه شيشه به عنوان شيشه وسنگ به عنوان سنگ به كار رود.

هرچند كه معماري ارگانيك بر خلاف كارهاي كوربوزيه صورتي جهاني نيافت ولي با اين حال پيرواني در ساير كشورها پيدا كرد.در ايران نيز مي توان در كارهاي مهندس هوشنگ سيحون وپارك جمشيديه معماري ارگانيك را مشاهده كرد.



خانه ابشاري(تلفيق معماري وطبيعت)



4-1) معماري مدرن متاخر:

رايت در اين دوره به عنوان معروف ترين معمار امريكا شناخته مي شد وكوربوزيه به عنوان استاد مسلم معماري مدرن از عقايد خود در معماري فاصله گرفت و معماران ديگري هم به اين جمع اضافه شدند . معمار ديگري به نام رودولف با طراحي دانشكده معماري ييل در امريكا بهترين نمونه ازاين سبك را نشان داد . در اين ساختمان نماي نمايان بتن شيار داده شده بود تا زبري ان وضوح بيشتري داشته باشد.در اين دوره شهر ديگري به نام برازيليا به عنوان پايتخت جديد در كشور برزيل توسط لوچيو كوستا طراحي شد. معمار ديگر برزيلي اسكار بود كه بسياري از ساختمان هاي مدرن اين شهر را طراحي كرد اين شهر نيز مانند عقايد كوربوزيه طراحي شد.

شهر همانند يك هواپيما طراحي شده بود كه در وسط ان بخش اداري ودر بال ها محلات مسكوني قرار داشت . اگرچه در اين شهر اسمان خراش صد هزار نفره وجود نداشت ولي ساختمان هاي مكعبي با فاصله هاي زياد تبلوري واضح از ايده كوربوزيه بود .

در ايران شهرك اكباتان در تهران مثال بسيار خوبي از شهر سازي بر اساس عقايد كوربوزيه بود. ميس ونده رو ديگر معمار صاحب نام مدرن تا پايان عمر بسيار فعال بود . او ساختمان هاي مكعب شكل خود را با استفاده از شيشه وفولاد طراحي مي كرد ودر كارهاي او منحني الخط وجود نداشت وهمه طراحي ها بااستفاده از خطوط عمودي وزواياي نود درجه طراحي مي شد.

از معماران ديگر اين دوره مي توان به فيليپ جانسون واي ام پي اشاره كرد .

در اخر بايد اشاره كرد كه معماري مدرن نقطه عطفي در تاريخ معماري جهان بود زيرا براي اولين بار نگرش از سنت وگذشته به عنوان منبع الهام معماري تغيير جهت داد وپيشرفت به عنوان موضوع وهدف اصلي معماري مطرح شد.



معماري بعد از مدرن

2-1) پست مدرنيته:

منظور پست مدرن در فارسي به فرا مدرن وپسامدرن معني شده است كه شرايط بعد از مدرن ويا مرحله اي تاريخي بعد از مدرن است .

بعضي پست مدرن را دوره فرا صنعتي تلقي كرده اند وعده اي هم ان را دوره هاي متفاوت از مدرن مي دانند .

از ديدگاه پست مدرن مشكلات امروز جوامع مانند مدرن كم بها شدن حيثيت انسان است .

نظريات پست مدرنيسم ونقد ان ازمدرنيسم در موارد ذيل قابل بررسي است :

الف : عقلانيت ب : ايئد ئولوژي ج : كثرت گرايي د : تاريخ

و : رسانه ها ه : زبان ي : تكنولوژي



1-2) معماري پست مدرن:

از دهه شصت ميلادي موضوع پست مدرن در معماري به صورت يك سبك مهم مطرح شد وانتقادات زير بنايي به انديشه منطق گرا وتكنو مدار معماري مدرن وارد گرديد . اغاز گر اين جنبش كسي نبود مگر يكي از شاگردان لويي كان به نام رابرت ونچوري .

در جواب شعار ميس كه گفته است "كمتر بيشتر است" وي بيان ميكند "كه كه كمتر كسل كننده است ".از نظر ونچوري معماري تنها تكنيك نيست بلكه مسائل بسيار پيچيده ومتضاد در ساختمان وجود دارد كه نمي توان ان ها را ناديده گرفت .

چارلز مور ديگر معمار پست مدرن در جواب شعار ميس مي گويد " بيشتر بيشتر است" .

از نظر ونچوري ساختمان ها نمي توانند همه داراي يك فرم وفلسفه باشند .ونچوري سبك بين الملل را كاملا مردود مي داند وبه جاي ان معتقد به زمينه گرايي است .



از نظر معماران پست مدرن عوامل زير در نظر گرفته مي شود:

الف)خصوصيات فرهنگي وتاريخي افرادي كه از ان استفاده مي كنند

ب)خصوصيات شهري وخيابان وكوچه وبازار

ج)شرايط اقليمي مانند رطوبت وسرما وگرما

د)نحوه زندگي روزمره اهالي ساختمان پيش زمينه هاي ان ها در رابطه با فرم هاي زيستي در اكثر كارهاي پست مدرن مشاهده مي شود كه ان ها سعي دارند تا از نشانه ها ونماد هايي استفاده كنند كه در هر منطقه مشخص كننده نوع كاربري ان ساختمان است .

خانه مادر ونچوري اولين ساختمان ساخته شده به سبك پست مدرن ونماد اين معماري است.

ونچوري در طرح خود از از نمادهايي همچون بام شيبدار وپنجره وقوس سر در ورودي و لوله دودكش استفاده كرد كه نماد ونشانه هاي يك خانه در غرب به شمار مي رفت .

اگرچه نماي اين ساختمان به صورت متقارن طراحي شده ولي به دليل پيچيدگي وملزومات خاص در چيدمان اتاق ها در نماي ساختمان پنجره ها به صورت نامتقارن طراحي شده اند.

به معماري پست مدرن معماري پاپ يا معماري مردمي هم مي گويند .

چارلز جنكز يكي از معماران نام دار اين سبك مي گويد :ساختمان پست مدرن داراي دو گانگي در قواعد ومفاهيم است يكي براي قشر روشن فكر وديگري براي عامه مردم .

يكي از طرح هاي محوري پست مدرن" ميدان ايتاليا " توسط چارلز مور معمار فقيد بود.

مور در طرح خود توجهي به بافت اطراف سايت نداشت بلكه در اين طرح مجسمه وفواره و اب را به صورت يك مجموعه به هم تنيده به نمايش گذارده شده بود .

معماري پست مدرن بيش از پنجاه سال رودر روي معماري مدرن مقاومت كرد .معماري پست مدرن تاثير بسيار گسترده اي در سطح جهاني داشت وتا نيمه دهه هشتاد ميلادي به عنوان معماري اوانگار و فراگير مطرح بود.

در ايران نيز سبك پست مدرن پس از انقلاب مطرح شد ولي عمدتا انچه در شهرهاي بزرگ ايرا ن به خصوص در تهران ساخته شد تقليد از معماري غرب بود .

در ايران معماراني هم چون كلانتري وصفا منش كه معماري دوره قاجار را عمدتا الگو قرار داده بودند به معماري پست مدرن ومباني ان نزديك شدند.

در اخر بايد متذكر شد كه هر كجا از معماري پست مدرن صحبت مي شود منظور پست مدرن خاكستري است ومعماري پست مدرن سفيد به لحاظ تشابه زياد با معماري مدرن بيشتر به نام نئو مدرن يا معماري جديد خوانده مي شود.



2-2)معماري هاي تك واكو تك:

در سال 1971 دو معمار جوان ايتاليايي به نام هاي ريچارد و رنزو اغازگر سبكي در اروپا بودند كه به نام هاي هاي تك با تكنولوژي بسيار پيشرفته معروف گرديد لذا در دهه هفتاد ماشين وفن اوري به عنوان يك موضوع محوري در معماري مطرح گرديد .

معماران اين سبك تكنولوژي را دستاورد بزرگ مدرنيته ومهم ترين عامل توسعه وپيشرفت در قرن بيستم مي دانستند .نظريات ومباني هاي تك ومعماري مدرن در اصول بسيار به يكديگر نزديك است ومي توان گفت كه معماري هاي تك فرزند معماري مدرن است .ولي در ظاهر شكل تفاوت هايي بين اين دو مكتب ديده مي شود وبه طور كلي مي توان گفت كه سادگي وبي پيرايي فقط در معماري مدرن وجود دارد ودر"هاي تك" ملاحظه نمي شود و اگر معماري مدرن در طرح هاي خود درون ماشين را به نمايش مي گذارد در معماري هاي تك داخل ماشين را نشان ميدهد.

اصول فكري طراحي اين سبك را در ده مورد مي توان خلاصه كرد:

1) بينش پوزيتيويسم وخوش بيني به علم وپيشرفت علمي

2) نمايش تكنولوژي به عنوان عصاره عصر جديد

3) نمايش پروسه ساخت

4) شفاف نمودن ونمايش حركت در ساختمان

5) نمايش ساختار واجزا درون بنا در نما

6) استفاده از رنگ هاي روشن وساده

7) سازه وساختار به عنوان تزيينات

8) استفادهه از اجزائ كششي سبك

9) جدا كردن بخش هاي سرويس دهنده ازسرويس شونده

10) طراحي بام به عنوان نماي پنجم

در اكثر ساختمان ها بام ساختمان به عنوان سطح فراموش شده فرض مي شود ولي در ساختمان هاي هاي تك بام سطح پنجم بنا است و پشت بام در معرض ديد گذاشته مي شود.

از ديگر معماران اين سبك مي توان از نورمن فاستر ونيكولاس گريمشاهو سانتيا گوكالاتراوا نام برد.

برخلاف تصور عمومي معماران هاي تك به تاريخ علاقه داشتند و خود را جداي از ان نمي دانستند .

ولي برداشت انها نسبت به تاريخ به كلي متفاوت از ديدگاه معماران پست مدرن بود.

نكته جالب توجه اين كه در حال حاضر مرتفع ترين ساختمان وبزرگترين فرودگاه جهان توسط يكي از شاخص ترين معماران اين سبك يعني فاستر طراحي شده است . برج هزاره توكيو با 840متر ارتفاع و170طبقه به عنوان مرتفع ترين ساختمان كنوني جهان شناخته شده ا ست .

اين برج در خليج توكيو در فاصله دو كيلومتري ساحل احداث خواهد شد.اين برج به شكل يك مخروط طراحي شده است وبادبندها همانند يك پوسته ممتد كل سطح خارجي را مي پوشاند .

فرودگاه هنگ كنگ در يك جزيره مصنوعي ساخته شده است در طراحي اين فرودگاه فاستر قالب هاي سه بعدي فلزي به صورت طاق گهوارهاي با قطر دهانه 36 متر براي پوشش سقف در نظر گرفته است .

ديگر منتقدان اين سبك گروه هاي طرفدار محيط زيست مثل احزاب سبز دز اروپا بودند كه اين گروه معتقد به اين بودند كه اتكاي زياد بر تكنولوژي باعث به هم خوردن تعادل زيستي در كره زمين مي شود . بنابراين معماران هاي تك با استفاده از تكنولوژي وبا استفاده از عوامل طبيعي مثل باد و باران وگياهان سعي در تنظيم شرايط محيطي ساختمان كردند لذا معماري جديدي به نام "اكو تك " شكل گرفت كه تكنولوژي در مقلبل طبيعت قرار نداشت بلكه در كنار وبه موازات طبيعت براي بهره برداري هر چه بيشتر از امكانات محيطي وتامين اسايش انسان در بر داشت .

معماران "هاي تك "از پوسته ساختمان به عنوان پوست دوم نام مي بردند .منظور از پوست اول پوست بدن انسان است . در كارهاي فاستر پوست دوم مانند پوست اول به صورت هوشمند طراحي شده است .همان گونه كه پوست انسان در مقابل سرما وگرما از خود عكس العمل نشان مي دهد پوسته بعضي از ساختمانهاي اين دو معمار نيز در فصل هاي مختلف عكس العمل هاي مناسب در مقابل شرايط محيطي از خود نشان مي دهد.





برج هزاره در توكيو طرح فاستر





جهت مناسب و زاويه تابش افتاب دو عامل مهم در طرح ريچارد راجرز



3-2)معماري نئو كلاسيك:

فلسفه وتمدن كلاسيك يونان و روم باستان شالوده فكري واجتماعي تمدن مغرب زمين را تشكيل مي دهد وطي دو هزار سال گذشته همواره فلسفه كلاسيك در بينش ذهني وكالبد فيزيكي تمدن غرب مشهود بوده است معماري غرب نيز از اين امر مستثنا نبوده ومعماري كلاسيك پيوسته در كليه دوران هاي تاريخي مغرب زمين مطرح بوده است.

معماران نئوكلاسيك همچون معماران پست مدرن توجه به گذشته دارند ولي يك اختلاف عمده بين اين دو ديدگاه نسبت به تاريخ وجود دارد .معماري پست مدرن در پي هويت انسان است ولي معماران نئوكلاسيك معتقدند كه نظم هاي كلاسيك الهاماتي اسماني ومقدس هستند .

معماران نئوكلاسيك سبك مدرن را سبكي قابل قبول نمي دانند چنان چه كولين تري گفته "مدرنيسم پرهيزازهر روشي است كه كاركرد داشته است ."

اگر خواسته باشيم در يك جمله اين سبك را تعريف كنيم مي توان گفت كه ساختمان نئوكلاسيك پوسته اي كلاسيك بر روي امكانات مدرن است.

لئون كرير معمار اهل لوكوزامبورگ است كه از معماران مهم اين سبك به شمار مي رود.

راب كرير برادر لئون كه او نيز از معماران سبك نئوكلاسيك محسوب مي شود براين نظر است كه شهر هاي انسان مدار سنتي در اروپا در اثر دو واقعه در قرن بيستم از بين رفتند وجاي ان ها را شهرهاي امروزي گرفتند كه هيچ سنخيتي با انسان وخصوصيات روحي او ندارند.

يكي از پروژه هاي جالب توجه به سبك نئوكلاسيك مجتمع مسكوني رودخانه ريچموند است.

اين مجتمع طوري طراحي شده است كه شامل مغازه ها ورستوران هاي متععدد است .

ظاهر ساختمان نشان مي دهد كه ساختمان متعلق به قرن هيجدهم باشد ولي تمام امكانات دوره مدرن در ان در نظر گرفته شده است .

از ديگر معماران صاحب اين سبك مي توان از ديميتري پاپاداكيس رابرت ادام و رابرت استرن نام برد.

در ايران اولين سبك معماري كه مورد توجه قرار گرفت سبك نئوكلاسيك بود كه در زمان ناصرالدين شاه به كار رفت وتا كنون خانه ها وكليساها وپاساژهاي زيادي در ايران كه تناسبات زيادي با نئوكلاسيك ديده مي شود وجود دارد .





مجتمع ريچمود در لندن (طراح:كولين تري)



4-2)معماري ديكانستراكشن:

ديكانستراكشن در فارسي به ساختار زدايي وشالوده شكني معني مي شود . در نيمه اول قرن بيستم مهم ترين مكتبي كه ادامه دهنده فلسفه مدرن بود فلسفه اصالت وجود بود .از نيمه دوم قرن اخير فلسفه مدرن ومكتب اصالت وجود وخرد باوري و از طرف مكتب ديگري به نام ساختار گرايي مورد پرسش قرار گرفت. مكتب ديكانستراكشن يكي از شاخه هاي مهم فلسفه پست مدرن محسوب مي شود .اما بايد اذعان نمود كه تعريف مشخصي از ديكانستراكشن وجود ندارد.

شخصي كه مباحث فلسفي را وارد عرصه معماري كرد كسي نبود جز پيتر ايزنمن كه خود معمار معاصر امريكايي است . ايزنمن با مقالات وسخنراني هاي خود فلسفه ديكانستراكشن را به يكي از مباحث جدي در دهه هشتاد ميلادي در اورد .

ايزنمن معتقد است كه مدرنيس ها مدعي هستند كه مدينه فاضله را بايد در اينده جست وجو كرد .

پست مدرنيست ها نيز به دنبال اين مدينه فاضله در گذشته هستند ولي معماران امروز بايد اين مدينه را در شرايط امروز پيداكنند .در اين مورد وي از واژه presentness به معناي "اكنونيت" استفاده كرده وگفته است كه معماري در هر زمان ومكان بايد اكنونيت داشته باشد ومتعلق به زمان ومكان حاضر باشد.[3][3]

براي رسيدن به شرايط فوق بايد قوانين گذشته معماري را برهم زد واز ان جايي كه اين قوانين قرار دادي هستند ونه طبيعي لذا بر هم زدن ان ها ممكن است.

پيتر ايزنمن بر اين باور است كه در زندگي امروز ما دو گانگي هايي مانند وضوح وابهام

زشتي وزيبايي و....... وجود دارد كه نمي توان از يكي براي استتار ديگري استفاده كرد بلكه اين تقابل ودو گانگي ها مي بايست در ساحت معماري به عنوان تجلي گاه شرايط زندگي امروز ما به نمايش گذاشته شود. يكي از اولين وشاخص ترين ساختمان هاي سبك ديكانستراكشن مركز هنرهاي بصري وكنسر در امريكا است. سايت اين ساختمان در قسمت ورودي اصلي دانشگاه ايالتي اهايو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد .عملكرد بنا نمايش اثار هنرمندان ودانشجويان دانشگاه در ان است. هر يك از اين معماران ساختمان خود را بين دروازه ورودي وساختمان هاي موجود در سايت قرار دادند .ولي در كمال تعجب ساختمان طراحي شده توسط ايزنمن به گونه اي بود كه فضاي باريك بين دو ساختمان موجود در سايت را شكافته بود ودر بين ان قرار گرفته بود. از ان زمان سبك وي در معماري به عنوان سبكي نو در معماري شناخته شد . از ديگر معماران معروف اين سبك مي توان به فرانك گهري و زاها حديد و برناد چومي نام برد. معماري ديكانستراكشن به عنوان يك سبك فراگير وجهاني عمر نسبتا كوتاهي داشت واز يك دهه بيشتر عمر نكرد .اين سبك زمينه اي به عنوان يك رويكرد براي معماري فولدينگ و معماري پيدايش كيهاني در امد. در حوزه معماري ايرا ن چند ساختمان به اين سبك اجرا شد ولي طرح اصلي اين ساختمان ها مشخص نبود ومعلوم نبود كه به دنبال چه هدف وانگيزه اي هستند.





مركز هنر هاي بصري (طراح : ايزمن)



5-2)معماري فولدينگ:

معماري فولدينگ يكي از سبك هاي مطرح در دهه پاياني قرن گذشته بود . فلسفه فولدينگ براي نخستين بار توسط فيلسوف فرانسوي به نام ژيل دلوز مطرح شد.

فلسفه دلوز يك فلسفه افلاطون ستيز و دكارت ستيز است .فلسفه فولدينگ منطق ارسطويي را نيز زير سوال مي برد از نظر اين فلسفه هيچ ارجحيتي در جهان وجود ندارد .

فولدينگ يعني "چين ولايه" يعني لايه هاي هزار تو يعني هر لايه در كنار لايه ديگر همه چيز در كنار هم است وهيچ انديشه اي بر ديگري ارجحيت ندارد وتفسيري بالاتر وفراتر از ديگري نيست.

به عبارتي فولدينگ مي خواهد منطق دو ارزشي را ديكانستراكت كند و كثرت وتباين را جايگزين ان كند .فولدينگ هم مانند ديكانستراكشن در پي از بين بردن مبناهاي فكري تمدن غرب وبالاخص منطق مطلق و رياضي گونه مدرن است.

بحث فولدينگ در معماري از اوايل دهه 1990 مطرح شد وبه تدريج اكثر معماران نامدار سبك ديكانستراكشن مانند پيتر ايزنمن وزاها حديدو... نيز به اين سبك گرايش پيدا كردند .

اين معماران در كارهاي خود پيچيدگي را با وحدت يا تقلبل نشان نمي دهند بلكه به صورت نرم وانعطاف پذير پيچيدگي ها وگوناگوني هاي مختلف را درهم مي اميزند واين كار باعث از بين رفتن تفاوت ها نمي شود بلكه اين عوامل و نيروها به صورت نرم و انعطاف پذير درمي ايند .

خاستگاه فلسفه فولدينگ در فرانسه ومعماري فولدينگ درامريكا بود .

معماري فولدينگ معماري" نئو باروك" هم خوانده مي شود .در معماري باروك سبك هاي يوناني و رومي وشرقي روي يكديگر تا مي شوند وكالبد بنا وسطح مواج ديوارها نسبت به شرايط انعطاف پذيرترند. به عبارتي فولدينگ عمود گرايي وسلسله مراتب را رد مي كند وبه جاي ان افق گرايي را مطرح مي كند.از نظر فولدينگ همه چيز همسطح يكديگر است .

پيتر ايزنمن به عنوان باني طرح فلسفه فولدينگ در حوزه معماري واژه " فرم ضعيف " را مطرح كرده است .فرمي كه قابل انعطاف است وخود را با شرايط محيطي وفق مي دهد .همان طور كه ژله با شكل ظرف خود تطبيق مي يابد .لذا فرم ها يا لايه هاي معماري فولدينگ در مجاورهم وبه صورت انعطاف پذير ودر انطباق با شرايط كالبدي واجتماعي تاريخي در سايت قرار ميگيرند.

معماري ارگانيك نام ديگري است كه مي توان به معماري فولدينگ داد زيرا ساختمان هاي ساخته شده به اين سبك با توحه به شرايط محيطي شكل مي گيرند وگسترش مي يابند .

تا كنون در ايران هيچ ساختماني به سبك فولدينگ ساخته نشده است ولي مثال نزديك به ان را مي توان به راسته هاي بازار قديم بيان كرد.



6-2)معماري كيهاني – غير خطي:

معماران سبك ديكانستراكشن كه در اوايل دهه نود ميلادي به سمت مكتب فولدينگ گرايش پيدا كرد ند براين نظريه خود را پايبند نديدند. انها در روند شكل گيري موضوعات علمي وفلسفي جديدتر حركت علمي و فلسفي جديدي كه از اواخر دهه 1970 بامبحث ديكانستراكشن شروع شده بود را ادامه دادند .

چارلز ديكنز شخصي بود كه اين نظريات را وارد حوزه معماري كرد .از نظر چارلز جنكز معماري بايد معلول باشد .معلول ديدگاه انسان از خود واز جهان پيرامون خود معماري بايد معلول شرايط امروز باشد. به عقيده جنكنز اگر در جهان سنت فرم تابع سنت ودر جهان مدرن فرم تابع عملكرد بوده است" در جهان كنوني فرم تابع ديدگاه جهاني بايد باشد".

اگر ميس وندرو شعار كمتر بيشتر است را در معماري مدرن مطرح كرد جنكنز بر اساس نظريه پيچيدگي و شعار بيشتر متفاوت است را تكرار كرد.

يكي از ساختمان هاي جالب توجه كه در اين سبك ساخته شد طرح فرانك گهري براي موزه گوگنهايم در شهر بيلبائو است . گهري بر خلاف اكثر معماران زياد اهل بحث وتبيين مباني نظري نيست .

معماري گهري از يك معماري دو بعدي كه سطوح را در مقابل و در تقابل با يكديگر نشان مي داد به سمت يك معماري سيال وسه بعدي گرايش پيدا كرده است وبهترين نمونه كار او در اين زمينه موزه گوگنهايم است .

پلان ساختمان به صورت گلي است در حال باز شدن وشكوفا شدن . احجام سه بعدي منحني شكل كه با ورقهاي فلزي تيتانيم پوشيده شده همچون گلبرگهاي يك گل از مر كز ساختمان به سمت بيرون گسترش يافته اند .در اين ساختمان معماري امواج چرخش واستمرار نرم ومشابهت خودي با استادي تمام وبه صورت خلاقانه اي طراحي شده است .

يكي از ايراد هايي كه جنكز به اين ساختمان گرفته است يك اندازه بودن صفحات تيتانيوم بر روي سطوح با انحناي متفاوت ساختمان است.

جنكز ضوابط اين معماري را در هشت مورد خلاصه كرده است:[4][4]

1) ساختمان مجاور طبيعت با استفاده از گفتمان طبيعي

2) نمايش مبدا كيهاني سازمان دهي خودي وظاهر شدن وپرش به يك سطح بالاتر ويا پايين تر

3) عمق سازمان دهي وپيچيدگي ومرز اشفتگي

4) تجليل از گوناگوني و تنوع و دگرگوني

5) ايجاد گوناگوني از طريق روش هاي تكه چسباني (كولاژ)

6) تصديق زمان وبرنامه اجباري و چرخه طبيعي و كثرت گرايي

7) بيان موضوعات به صورت نشانه هاي دو گانه يعني نشانه هاي زيبايي و نشانه هاي ايده ها

8) توجه به علم خصوصا علم معاصر در مورد مباحث نشانه هاي كيهاني





موزه گوگنهايم (طراح: فرانك گهري)



نتيجه گيري:

در طي چند دهه اخير شاهد ورود و ظهور سبك ها ونظريه هاي جديد در معماري غرب بوده ايم . در پي وقوع انقلاب صنعتي در نيمه قرن 18 به تدريج ساختمان هاي ساخته شده با مصالح جديد احداث گرديد . شروع قرن بيستم اغازي بود بر پايان چندين سده معماري .معماري مدرن به ناگاه از اوايل دهه1960 ميلادي به زير سوال رفت .رابرت ونچوري وچارلز جنكز با انتقاد بنيادين خود از معماري مدرن پايه اين مكتب را سست كردند .معماري پست مدرن از دهه هفتاد ميلادي به عنوان يك سبك جهاني مطرح شد ودر كنار ان معماري هاي تك واكوتك با تاكيد بر عصر جديد به عنوان عصر تكنولوژي ظهور كرد .معماران هاي تك همانند معماران مدرن توجه خود را به تكنولوژي عملكرد وكار ارايي وبينش پوزيتيويست معطوف داشتند .از اواخر دهه هفتاد ميلادي معماري ديگري به نام نئوكلاسيك نمود پيدا كرد .ولي معماري نئو كلاسيك پايان تكثر در معماري سه دهه اخر قرن گذشته نبود. پيتر ايزمن معمار امريكايي در سال 1982 سبك جديدي به نام ديكانستراكشن به وجود اورد.

وي با طرح نظرات فيلسوف فرانسوي "ژاك دريدا"وارد حوزه معماري شد در كارهاي معماران اين سبك عدم تقارن ودوگانگي وعدم سود مندي مطرح شد.ولي ايزمن به اتفاق معماران ديگر اين سبك همچون گهري وديگران از اوايل دهه نود سبك معماري ديگري به نام فولدينگ را مطرح نمودند ودر اين سبك نظرات فيلسوف ديگري به نام ژيل دلوز وارد حيطه معماري شد .نظريه فولدينگ هم مانند ديكانستراكشن معتقد به كثرت گرايي در تفسير است.چند لايگي وانعطاف پذيري در ساختمان هاي سبك فولدينگ نمودي بارز وشاخص است. ودر نهايت در سال هاي پاياني قرن گذشته نظريه پيدايش كيهاني در معماري توسط چارلز جنكز عنوان شد ونظريه هاي جديد علمي وفلسفي همچون عدم قطعيت واشفتگي ازمظاهر اين سبك بود.

اگر به نظر ميس "كمتر بيشتر است " به عقيده چارلز "بيشتر متفاوت است" زيرا بر طبق نظريه پيچيدگي هم افزايي دو مجموعه هميشه قابل پيش بيني نيست.





منابع:

1: مباني معماري معاصر/ دكتر قبادياني –تهران: دفتر پژوشهاي فرهنگي-1382

2: ديالوگ سنت ومدرنيته / هاشم اغاجاري-ابان –شماره اول

3: پست مدرنيته وپست مدرنيسم / حسينعلي نوذري – تهران انتشارات نقش جهان

4: ساختار شكني وتاويل متن / بابك احمدي – تهران نشر مركز -1375

5: هنر در گذر زمان /گاردنر هلن –ترجمه فرامرزي – تهران

6: chales jenks, the architect of jumping ,pp 167- 169

7: www.memaran.ir

8: www.shasa.ir