ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: پاسارگاد(دشت مرغاب)
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
آرامگاه کورش کمی دور تر در جنوب منطقه کاخها قرار دارد و آن بنایی است بسیار گویاتر از آنچه عکسها و طرحهای خانه شیروانی دار مانند روی مصطبه پله پله ای نشان می دهد .مجموع ارتفاع بنا 11 متر است و قطعات ساختمان به خوبی تراشیده شده آن تقریبا به بلندی یک انسان هستند . در شیوه کاملا مشخص هخامنشی این قطعات با بستهای دم چلچله ای سربی یا آهنی , که تنها در قسمت توخالی سقف درجای خود باقی مانده اند , به یکدیگر محکم شده بودند . نویسندگان دوران کلاسیک گفته اند که درختان از انواع گوناگون آرامگاه کورش را در میان گرفته بودند. میتوان فرض کرد که این درختان در فاصله ای از آرامگاه کاشته شده ودر مجموع کوتاه تر از ارتفاع بنا بوده اند ؛ بدین ترتیب بنای آرامگاه چشمگیر تر به نظر می رسیده است .
حجم و نمای اغلب بناهای هخامنشی ساده است و از دور روح آرامش و اطمینان را القا می کند .
کورش در پاسارگاد در معبدی با سقف شیبدار به خاک سپرده شده است . که یاد آور زیگوراتهای قدیم است . در اطراف ساختمان , ستونهای آزادی وجود داشت که شاید یادآور بیشه مقدس بود و سر در کوتاهی برای ورود به مکانی مقدس . مزار کورش دارای شش پله است , که رو به بالا از ارتفاعش کاسته می شود ,و مینیاتوری از یک زیگورات است. پیداست که حتی برای نخستین شاه هخامنشی هم , کوه به شکل نمادین آن به همان اندازه بین النهرین اهمیت داشت . چرا که مردم ایران باستان وظیفه معماری را پر کردن شکاف هولناک میان دو دنیای خاکی و افلاکی به هر دو صورت طبیعی و نمادین می دانستند به وسیله بناهایی که سر به آسمان می سایند , که پیوسته امکان عبادتی جادویی را برای تقاضای برکت , نعمت و قدرت فراهم میساختند . بنا بر کهن ترین اسطوره , نخستین کار آفرینش بر آوردن کوهها از میان آبهای نخستین بود . این مستلزم تلاشی پیوسته به سوی بالا بود . پرستش موثر نیازمند جایگاه بلندی بود , که زمین را زیر پای خویش وا گذارد و پیوندی نزدیک با نیروهای آسمانی به دست آورد . کوه – که با همه بلندی اش استوار است – دسترسی به بالا را نوید می دهد و جایگاهی است که در آن موجودات فوق بشری نمایان میشوند .
نیروی پاسدار زندگی از کوه پدیدار می شود ودر زمستان , که تهدیدی مرگ آسا بر زمین سایه می افکند ؛ یا در تابستان , که نیروی ویرانگر گرما رستنی ها را پژمرده می کند , این کوه است که وعده تجدید حیات می دهد. نیروی حیاتی طبیعت در میان کوهها نهفته است و زندگی همه بشریت مرهون جریان آبهای آن است . وقتی زمین در اثر گرما و خشکی تهی می شود و خدایان باروری ناپدید می گردند , طبعا این تصور پدید می آید که آنها به کوهستان رانده شده اند.
جنبه مهمی از مفهوم کوه طبعا شامل مدخل است . شکافهای عمیق به دل کوه منتهی میشود و از راه این مدخل ها است که خدا در لحظه حیاتی تجدید ظهور میکند . بنا بر نخستین نمایشهای کوه , این مدخل با دیواره ای نمایش داده شده , که دارای دو فرورفتگی است و نمادی از جایی مقدس که درآن نیروهای آسمانی با زمین پیوند می یابند . این مدخل نخستین مرحله انتقال از جهان امور بیرونی به جهان درونی نیروی خدایی است . و اینکه آرامگاه کورش زیگوراتهای بین النهرین را به یاد می آورد , می توان به این نکته اشاره کرد که زیگوراتهای مقامی فوق طبیعی را القا می کردند که تابع زمان , مکان یا واقعیت نبود . هدف غایی آنها رسیدن به آسمان بود

هنگامی که در 75 کیلومتری تخت‌جمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی پاسارگاد ترک می‌کنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطره‌انگیز سایه افکنده‌اند، پیش می‌رویم؛ به نظر می‌آید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو می‌رویم. انگار کودکان خونگرم و پرنشاطی که در روستاهای کنار راه، با خوشرویی و با مهر راه پاسارگاد را به شما نشان می‌دهند، و آن دخترکان زیبایی که با جامه‌های چین‌دار و بلند و رنگارنگ، گل‌های بنفشه و بابونه صحرایی دشت پاسارگاد را می‌چینند تا داروی دردهای مادرانشان کنند؛ یادگارهایی گرانبها از هزاران سال پیش و از پاسارگاد خاموش و خفته در تاریخ و آن مردان بزرگ هستند. هنوز هم دستان گرم و پرتوان مردان و بوی خوش نان و تنور خانگی زنان پاسارگاد نشان می‌دهد که اجاق ایرانیان همچنان روشن و همچنان گرم است.
دیرینگی پاسارگاد منطقه‌اي كه امروزه با نام «دشت مرغاب» مي‌شناسيم و پاسارگاد هم در آن قرار دارد، از اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد تا اوايل هزاره دوم دارای سکونتگاه‌ها و جمعیت فراوانی بوده و آثار آن در محوطه‌هاي پیش از تاریخی «تل نخودي»، «تل سه‌آسياب» و تپه «دو تولون» و بتازگی در محوطه بسیار غنی و مهم «تنگه بلاغی» بدست آمده است. همچنين پس از يك دوره ركود چند صد ساله (كه در همه جاي ايران ديده مي‌شود) در اوايل هزاره نخست پیش از میلاد نيز شواهد زیستی پراكنده‌اي در آن ديده شده است.

اما در زمینه جزئیات دیرینگی محوطه هخامنشي پاسارگاد، تفاوت نظرهایی وجود دارد و هر كدام از نظرها را نیز دلايل قابل قبولي پشتیبانی‌ می‌کند. كهن‌ترين اثر پاسارگاد، «تل تخت» يا همان تخت مادر سليمان است كه يكي از كاخ‌هايي است كه بر بلندي ساخته شده و هنوز هم علیرغم پژوهش‌های فراوان، برخي تصور ميكنند كه قلعه بوده است. رومن گيرشمن بر اين اعتقاد بود كه اين بنا در زمان كمبوجيه اول، پدر كورش بزرگ ساخته شده، اما فرضیه بيشتر پذيرفته‌ شده كه دیوید استروناخ آنرا بيان كرد، زمان ساخت آنرا در مابين سالهاي 546 تا 530 پیش از میلاد يعني در شانزده سال پاياني پادشاهی كورش بزرگ مي‌دانند.

بخش‌هاي ديگر پاسارگاد، بجز بنای آرامگاه که ظاهراّ در زمان پادشاهی کورش به پایان رسیده، از بناهايي هستند كه ساخت آنها در زمان كورش آغاز و در زمان پادشاهان بعدي هخامنشي، از جمله داريوش يكم به پايان رسيده‌اند.


نام پاسارگاد در باره نام پاسارگاد، اختلاف‌ها فراوان‌تر است. این نام را نخستين بار سر رابرت كرپورتر (R. Ker Porter) در نخستین سال‌های سده نوزدهم میلادی و با اقتباس از نظریه جیمز موریه (J. P. Morier)بكار برد و در آن زمان بيشتر پژوهشگران این نامگذاری را نپذيرفتند و هنوز هم شاید برخي بر اين گمان هستند؛ اما اسناد نويافته جاي ترديدی در درستي محل پاسارگاد باقي نمي‌گذارد.


نام پاسارگاد شكل يوناني شده واژه هخامنشي «باتراكاتاش» است كه بارها در الواح عيلامي تخت‌جمشيد بکار رفته است؛ اما از گونه فارسي باستان آن آگاهی درستي در دست نيست. از سوی دیگر هرودوت واژه پاسارگاد را نه براي يك مكان، بلكه براي قبيله‌اي به همین نام بكار برده است.


رونالد كنت بر اين باور است كه گونه فارسي باستان نام پاسارگاد، «پَـئيشي‌یا اووادا» بوده كه معني «جایگاه نوشته/ نوشتارخانه» را مي‌دهد و در کتیبه داریوش در بیستون هم بکار رفته است. (Ronald G. Kent, Old Persian, Sec. edition, New Haven, 1953, p 194)


ویژگی‌های پاسارگاد برخلاف تخت‌جمشید که همه بناها بر روی یک سکوی از پیش آماده‌شده متمرکز شده‌اند، در اینجا بناها در محوطه وسیع 6 کیلومتر مربعی جای گرفته‌اند و در گذشته شاخابه‌ای از رود پلوار از میان آن می‌گذشته است.


پاسارگاد، نشستنگاه و جایگاه گردهمایی‌های همگانی و محل تقویم آفتابی رسمی کشور (بنای معروف به زندان سلیمان)، آرامگاه کورش و به احتمالی ضعیف پایتخت همو و پسرش کمبوجیه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد كنت، کاملاّ ممکن است که منظور از «گنج‌نبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراوانی در تاریخ‌نامه‌های سده‌های میانه دیده می‌شود، همان پاسارگاد بوده باشد و به این ترتیب ممکن است که پاسارگاد، يك فرهنگستان یا همان كتابخانه بزرگ استخر بوده باشد.


به موجب گزارش‌های تاریخ‌نگاران گذشته و نیز برخی شواهد بدست آمده، همه بناهای پاسارگاد در میان باغی زیبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بوده‌اند و امروزه هم در فصل بهار گونه‌های متعدد و متنوعی از گل‌ها و گیاهان صحرایی در این منطقه می‌روید. این باغ‌ها نمونه «پردیس» هایی است که در ایران رونق و رواج چشمگیری داشته و واژه‌های «فردوس» و «پارک» از همان واژه ایرانی «پردیس» برگرفته شده‌اند.

آرامگاه کورش نخستين كسي كه نظريه آرامگاه كورش برای این بنا را بيان كرد، جيمز موريه در سال‌های نخستین سده نوزدهم میلادی بود. او در حالی از این نظريه‌اش پشیمان شد که بزودی دانشمندان دیگر (همچو گروتفند، کورزون، هرتسفلد) آنرا پذيرفتند.

آرامگاه کورش، فرازنده‌ترین و در عین‌حال سالم‌ترین بنای پاسارگاد است. این سازه باشکوه طرحی بسیار باوقار، گیرا، متوازن و متناسب را عرضه می‌دارد. طرح این گونه آرامگاه برخلاف نظر برخی محققان، در ایران ناشناخته نبوده است. اینکه گفته می‌شود چنین بام‌های شیب‌دار در ایران رایج نبوده و از نواحی شمال باختری به ایران رسیده است، ناشی از نبود آگاهی‌های پیشین در زمینه نمونه‌های دیگر چنین بام‌هایی در سراسر ایران است که حتی در گورخانه‌های پیش از تاریخی نیز بدست آمده است.

نمونه‌ای از اینگونه معماری، بنای معروف به «گور دختر» در جنوب خاوری کازرون و در نزدیکی «سرمشهد» است و نمونه دیگری از چنین گورخانه‌هایی توسط آقای خسرو پور بخشنده در کاوش‌های سال 1382 در تپه صرم در نزدیکی کهک قم بدست آمد. متأسفانه این سازه در همان زمان پیدایش توسط شخص یا اشخاصی ناشناس نابود شد. (برای گزارش مقدماتی این کاوش و همچنین عکسی از گور یادشده بنگرید به: سیامک سرلک، عوامل مؤثر در شکل‌گیری انواع معماری قبور و شیوه‌های تدفین در گورستان عصر آهن تپه صرم، در: گزارش‌های باستان‌شناسی، جلد 3، ص 129 تا 163).

ویژگی‌های ظاهری آرامگاه آرامگاه کورش تنها از نوعی سنگ ماسه‌ای که به مرمر سفید شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هیچگونه مواد و مصالح دیگری استفاده نشده است. سنگ‌ها که از معدنی در شمال خاوری سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به ده‌ها تن می‌رسد، به شیوه خشکه‌چین بر روی هم چیده و بنا گردیده است و گاه برای اتصال محکم‌تر آنها از قطعات آهنی دم چلچله‌ای استفاده شده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اینهمه و علیرغم گذشت بیش از 2500 سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمین‌لرزه‌ها و حادثه‌های دیگر طبیعی و انسانی، بنای آرامگاه کورش همچنان سالم و پایدار و استوار بر جای مانده و نشانه‌ای است از توانمندی‌ها و شایستگی‌های معماران، دانشمندان و صنعتگران ایرانی.


اتاق آرامگاه بر روی شش سکوی مطبق سنگی ساخته شده و طبقه هفتم آنرا تشکیل می‌دهد. نخستین و پایین‌ترین طبقه، قریب 12 متر عرض و 13 متر طول و 170 سانتیمتر بلندی دارد. در نتیجه سطح زیربنای ساختمان به حدود 160 متر مربع می‌رسد. این اندازه‌‌ها در طبقات دیگر به ترتیب کاهش می‌یابد بطوری که بلندی صفه ششم از 55 سانتیمتر تجاوز نمی‌کند. به این ترتیب ارتفاع شش صفه پله‌مانند بنا حدود 5/5 متر و با احتساب حدود 6 متر بلندی اتاق آرامگاه و بام آن، بلندای کل بنا بالغ بر 11 متر می‌شود. این تاق بصورت شیروانی و شیب‌دار بام بنا را می‌پوشاند
دیوارهای اتاق بسیار ضخیم ساخته شده‌اند. بطوری که پس از ورود به اتاق در می‌یابیم که اندازه‌های داخلی آن کمی بیشتر از 2 متر در 3 متر است. جای پاشنه درها نشان می‌دهد که این اتاق با دو در سنگی بزرگ که بر روی همدیگر قرار می‌گرفته‌اند، بسته می‌شده است. چنین درهایی که به سختی باز و بسته می شوند، معمولاّ برای بناهایی بکار می‌رفته است که قرار نبوده رفت ‌و آمدهای زیادی به درون آن انجام پذیرد.

این درها نزدیک به 130 سانتیمتر بلندی داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذیر می‌شده است. داخل اتاق بسیار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخیم پوشیده شده است. در نتیجه وجود این سقف مسطح بر بالای اتاق و در زیر شیروانی، در می‌یابیم که می‌بایست اتاق دیگری در میان این دو سقف وجود داشته باشد. این اتاق فوقانی کوچک هیچ راهی به بیرون ندارد و پیدایی آن در سال 1338 خورشیدی با کوشش شادروان استاد علی سامی ( رئیس مؤسسه باستان‌شناسی تخت‌جمشید که پژوهش‌های تخت‌جمشید و پاسارگاد، دین زیادی به ایشان دارد و هرگز کسی نتوانست جای خالی او را پر کند) انجام پذیرفت. به نظر ایشان، این اتاق سنگی جایگاه اصلی دو تابوت سنگی است که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. یکی از این تابوت‌ها چند سانتیمتر کوچکتر از دیگری است. در هیچکدام از این دو تابوت چیزی یافت نشده است. (علی سامی، پاسارگاد، شیراز، 1350).
هر چند که به نظر می‌رسد کنده‌کاری‌های تابوت‌مانندی که در درون تخته‌سنگ‌های بام زیرین و داخلی بنا انجام شده است، شیوه‌ای برای سبک کردن آن بوده باشد؛ اما بعید نیست که با توجه به اندازه‌های آنان که برابر با قد و هیکل آدمی است، آنگونه که استاد سامی بیان داشته‌اند، تابوت‌های کورش و «کاساندان» بانوی او بوده باشند.


در اطراف و درون آرامگاه هیچگونه آذین و نگاره‌ای وجود ندارد و تنها در نمای سردر سه‌گوش زیر شیروانی و بالای در ورودی، نقش بسیار کمرنگی از نگاره یک گل دوازده‌ گلبرگی متداول هخامنشیان نگاشته شده است. علاوه بر این هیچگونه کتیبه و نبشته‌ای نیز در آرامگاه یافت نشده است. اما آریان مورخ یونانی گزارش کرده که در آرامگاه کورش کتیبه‌ای «به خط ایرانی» به این مضمون دیده شده است: «ای مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجیه، من شاهنشاهی پارسیان را بنیاد گذاشتم. من بر آسیا فرمان راندم، اینک بر من رشک مبر». آریان و همچنین استرابو، مورخ دیگر یونانی به نقل از آریستوبولوس وضعیت داخل مقبره را نیز به اختصار توصیف کرده‌اند. بر پایه گفتار آنان در اتاق آرامگاه یک تخت زرین با تابوتی زرین و میز و ساغرهایی وجود داشته است.


البته در درون آرامگاه و بر سنگ‌هایی در پیرامون آن، کتیبه‌هایی مذهبی و نیز طرحی از یک محراب تراشیده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط می‌شود. در آن زمان از این مکان بعنوان مسجد استفاده می‌شده است. در دوره‌ای نیز که تا همین اواخر ادامه داشته است، این بنا را به عنوان «قبر مادر سلیمان» می‌شناخته‌اند که زیارتگاهی ویژه زنان بوده و مردان حق داخل شدن به آنرا نداشته‌اند.


امروزه در پاسارگاد تنها یک کتیبه کامل که در چند جای مختلف بر دیوار کاخ‌ها نوشته شده است، دیده می‌شود. این کتیبه‌ها در دو سطر به زبان و خط فارسی باستان، یک سطر ترجمه عیلامی و یک سطر ترجمه اکدی (بابلی نو) نگاشته شده‌اند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشایَـثی‌یَـه، هخامنیشی‌یَـه» من کورش، شاه، هخامنشی». از این کتیبه نسخه دیگری بر بالای سنگ‌نگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سال‌های 1240 تا 1253 خورشیدی ناپدید شده است. امروزه بحث‌های فراوانی در زمینه زمان نگارش این کتیبه‌ها در حال انجام است