ایران شهرساز

نسخه‌ی کامل: توسعه مدرنیته و شهروندی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.

توسعه مدرنیته و شهروندی


محمد جواد زاهدی
در ادبیات جدید توسعه بر پیوند ناگسستنی میان «توسعه»، «مدرنیته» و «شهروندی» تاکید گذاشته می شود. این مفاهیم جانمایه و محتوای اصلی «توسعه اجتماعی» را بازگو می کنند. فرآیند توسعه اجتماعی براساس تجربه تاریخی غرب، وضعیتی است که از طریق ترکیب ویژه یی از پنج مولفه اصلی اجتماعی یعنی عقلانیت، دموکراسی، مدرنیته، شهروندی و مشارکت حاصل می شود.
[تصویر:  5-1.jpg]
این مولفه ها به خصوص در ارتباط با یکدیگر در آثار برخی جامعه شناسان متقدم تر نظیر وبر (۱۹۲۱)، زیمل (۱۹۰۷)، پارسونز(۱۹۵۴)، لیپست(۱۹۶۳) و مارشال(۱۹۶۴) و نیز برخی از متفکران متاخر نظیر هانتینگتون(۱۹۷۵)، فوکویاما(۱۹۹۲)، هابرماس(۱۹۷۰)، بوردیو(۱۹۹۴) و هال (۱۹۹۲) مورد بحث قرار گرفته است.(زاهدی، ۱۳۸۶) دو بعد پایه یی مدرنیته «عقلانیت» و «تشکل» است. از دید وبر، جامعه نوین(مدرنیته) جامعه یی است عقلانی و تشکیلاتی که در آن بخش عمده روابط اجتماعی علاوه بر عقلانی بودن، نوعاً در قلمرو کنش تشکیلاتی یعنی سازمان یافتگی، ضابطه مندی و اقتدار قرار می گیرد.

عقلانیت که مظاهر سیاسی و اجتماعی آن به ترتیب سلطه قانونی و بوروکراسی(دیوان سالاری) است در عرصه زندگی اقتصادی در جامعه نوین، به صورت «عقلانیت صوری کنش اقتصادی» یعنی درجه کمی تامین نیازهایی که برای هر اقتصاد عقلایی اساسی محسوب می شود و «عقلانیت ذاتی»، یعنی درجه تامین متناسب کالا برای گروه مشخصی از افراد از طریق کنش اجتماعی دارای جهت اقتصادی تجلی می یابد. اینها نشان می دهند که فعالیت اقتصادی در جوامع نوین به سوی هدف های غایی جهت گیری شده است که می توانند اخلاقی، سیاسی، منفعت گرایانه، لذت پرستانه یا برای کسب تمایزات اجتماعی، ایجاد برابری اجتماعی یا امثال آن باشد (وبر، ۱۳۷۴). این فرآیندها طبیعتاً به ایجاد تشکل هایی منجر می شوند که معرف روابط اجتماعی خاصی هستند که یا بسته بوده یا پذیرش اعضا را منوط به ضوابط خاصی می کنند. مولفه های اصلی این تشکل ها سازمان یابی، اقتدار و کنش تشکیلاتی معطوف به انجام ضوابط نظام است (همان). تشکل که معرف زمینه یی جامعه نوین است از دید وبر انواع متفاوتی دارد و می تواند مستقل باشد یا مقید، و خودگردان باشد یا غیرخودگردان. استقلال به معنای استقرار نظام حاکم بر گروه توسط خود اعضا است و در حالت انقیاد، نظام مذکور از بیرون تحمیل شده است. خودگردانی به این معنی است که رئیس و کادر آن با اتکا به اقتدار نظام مستقل خود تشکل و نه مانند غیرگردانی که تحت اقتدار بیرونی است، عمل می کنند(همان). وبر عقلانیت را به معنی محور سیر تاریخ به کار می برد. به عبارت دیگر عقلانی شدن مضمون اصلی تاریخ از نظر وبر است که او آن را در دو زمینه در نظر می گیرد؛ ۱- عقلانیت در دین که به معنی افسون زدایی از آن و فاصله گرفتن دین از جادو است و ۲- عقلانیت در مدرنیته که شامل رشد عقل ابزاری (تکنولوژی) و بوروکراسی است. این هر دو مقوله برای پیشرفت جامعه و اقتصاد ضروری اند و بدون آنها پیدایش جامعه مدنی و شهروندی میسر نمی شود. بعد مهم دیگر مدرنیته، شهروندی است. مفهوم شهروندی از بعد جامعه شناسی بیش از همه در اثر برجسته تی اچ مارشال «طبقه، شهروندی و توسعه اجتماعی» (۱۹۶۴) مورد بحث تحلیلی قرار گرفته است. از دید مارشال در جوامع نوین، شهروندی سه بعد مشخص مدنی، سیاسی و اجتماعی دارد. حقوق مدنی نخستین حقوقی است که در جوامع نوین برقرار شده است. این حقوق چیزهایی مانند آزادی بیان، حق محاکمه منصفانه و دسترسی برابر به نظام قانونی را دربر می گیرد. حقوق سیاسی پس از حقوق مدنی پدید آمد و شامل حق رای، حق نامزدی مقامات انتخابی، حق شرکت در احزاب سیاسی و مشارکت به شیوه های گوناگون در فرآیند قانونگذاری است. و بالاخره بعد سوم شهروندی یعنی بعد اجتماعی آن با ظهور «دولت جدید رفاه» پدیدار شده است (مارشال، ۱۹۶۴ به نقل از کیویستو، ۱۳۷۸). توسعه بدون مدرنیته و شهروندی فرآیندی ناقص، تجویزی و اغلب نافرجام و بی نتیجه است. ارزیابی الگوها و فرآیندهای موسوم به توسعه در جهان بازگوی آن است که توسعه را اساساً می توان به دو نوع کاملاً متمایز توسعه طبیعی یا خود انگیخته و توسعه تجویزی یا تحمیلی تقسیم کرد.

توسعه طبیعی یا خودانگیخته که برحسب الگوی کنونی تمدن غربی تعریف می شود، فرآیندی تاریخی و منحصر به فرد است. این نوع توسعه در چارچوب تمدنی ویژه و تحت شرایط بین المللی خاص پدید آمده است.

توسعه تجویزی یا تحمیلی نام عمومی فرآیندهای قصد شده نیل به تصویر نوع آرمانی تمدن غربی است که انتظار می رود از طریق کاربست الگوهایی چند (نظیر الگوی توسعه صنعتی، الگوی توسعه کشاورزی، الگوی توسعه صادرات، الگوی جایگزینی واردات و...) محقق شود. گو آنکه ممکن است این فرآیندها گاه با نام ها و گرایش هایی ضدغربی مشخص شده باشند اما اساساً در همه آنها تصویر نوع آرمانی تمدن بورژوازی غربی به مثابه معیار شالوده یی تعیین وضعیت مورد توجه است.

در حالی که توسعه طبیعی مبتنی بر عقلانیت، مدرنیته و شهروندی است و از همین رو توانسته است به پیدایش یک نظام سیاسی پشتیبانی کننده از خود یعنی «نظام سیاسی لیبرالیسم قانونمند» یا «لیبرال دموکراسی کامل و تمام عیار» منجر شود و به الگوی سیاسی- اجتماعی دولت رفاه بخش بینجامد که به نوبه خود مقوم و مروج عقلانیت، مدرنیته و شهروندی است. توسعه تجویزی به دلیل فقدان عنصر مدرنیته، عقلانیت و شهروندی به نظام سیاسی توتالیتر (یکه تاز) یا الگوهای شبه دموکراسی یا لیبرالیستی ناقص منجر می شود که نه فقط از فرآیند توسعه پشتیبانی واقعی نمی کنند بلکه در اغلب موارد موانعی جدی بر سر راه آن به وجود می آورند. در جهان سوم تقریباً هیچ الگوی حکومتی لیبرالیستی قانونمند و تمام عیاری وجود ندارد. حتی در کشور هندوستان نیز که از فرهنگ دموکراسی و تمدن بسیار کهنی برخوردار است فقط یک الگوی لیبرال دموکراسی نیم بند شکل گرفته است و تازه خود این نیز محصول درجه توسعه یافتگی جامعه هند نیست بلکه از ترکیب خاص جمعیتی این شبه قاره، گویش ها، فرهنگ ها و حتی کاست های گوناگون و توزیع پلورالیستی قدرت برحسب این تنوعات شکل گرفته است. در کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز که به لحاظ درجه پیشرفت اقتصادی بالاتر و مراتب توسعه یافتگی چشمگیرتر در مقایسه با سایر کشورهای در حال توسعه جهان الگوهای متمایزتری را به نمایش می گذارند نیز تاخیر فرهنگی موجود در تحول نظام های سیاسی و فقدان دموکراسی لیبرال کامل و تمام عیار (از نوع غربی آن) یکی از مهم ترین چالش های توسعه را تشکیل می دهد که آثار مستقیم آن را در ضعف مدرنیته و شهروندی در این جوامع می توان دید.

در ارتباط با نقش خرد (عقلانیت) در ایجاد انتظام اجتماعی و به تبع آن توسعه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دو خط متمایز در تاریخ فلسفه اجتماعی قابل تشخیص است؛

۱- خط تفکر خردگرایی محض یا بنایی گیری عقلی که معتقد به مهندسی اجتماعی است، علم پرست است و به طراحی تمدن و نظم اجتماعی اعتقاد دارد.

۲- خط تفکر خردگرایی ابزاری یا منفعت گرایی عقلی که معتقد است عقل به خودی خود ناتوان از ایجاد و ابداع قواعد اخلاقی است اما اطاعت از قواعد اخلاقی و قانونی که هیچ کس آنها را بدان منظور اختراع یا طراحی نکرده از جهت ایجاد نظم اجتماعی و تامین شرایط پیشرفت و توسعه جامعه ضروری است (هایک، ۱۳۷۲). شهروندی مستقیماً و به طور بی واسطه به تقویت «جامعه مدنی» منجر می شود. جامعه مدنی جامعه یی است که در آن افراد از طریق پذیرش هنجارها و احترام به قانون و تبعیت از آن، از آزادی ها و حقوق شهروندی و هویت فردی و مستقلی که به عنوان شهروند تعریف شده و از طریق قانون تضمین شده است، برخوردار می شوند. هویت فردی در این جامعه هویتی است قانونی و دیگر برای احراز هویت در جامعه نیازی به وابستگی به شبکه های سازمانی سنتی از قبیل ایل، طایفه و گروه خویشاوندی و غیره وجود ندارد.بافت فرهنگی و اجتماعی جهان سوم فرصت زیادی برای شکل گیری این نوع هویت و به تبع آن خردگرایی نوین و نیز شهروندی و جامعه مدنی فراهم نمی سازد. جامعه مدنی از دیدگاه جامعه شناختی اساساً و به لحاظ طبیعت خود مبتنی بر فردگرایی، تقسیم کار، رضایتمندی و همبستگی اجتماعی ارگانیکی است. عناصر فکری و فرهنگی این جامعه را نظام مشترکی از باورها، احساسات و ارزش ها و موازین ارزشگذاری فنی، زیباشناختی و اخلاقی که از لحاظ فرهنگی استاندارد شده اند، تشکیل می دهند. در جوامع جهان سومی تامین این عناصر و مولفه ها به صورتی هماهنگ با هم بسیار نادر و برحسب تجارب موجود تاکنون ناممکن بوده است. در حالی که در تمدن غربی این عناصر به تدریج و مستقل از نظام سیاسی و حکومتی شکل گرفته اند. در جوامع پیشرفته غربی که جامعه مدنی مستقر و قوام یافته یی وجود دارد، اگر چه برخورد اجتماعی وجود دارد و افراد و گروه ها با یکدیگر به مبارزه می پردازند، اما مبارزه خود را بر مبنای یک دسته قواعد بازی معقول و کاملاً معین و مورد پذیرش اکثریت اعضای جامعه به پیش می برند و بردن برخی از گروه ها و باختن برخی دیگر لزوماً به انقلاب منجر نمی شود. (کوهن، ۱۳۶۹)

---

فکر مدرنیت (مدرنیته) در ایران از حدود ۷۰ سال پیش از وقوع انقلاب مشروطه و با انتشار نخستین روزنامه در کشور و سپس انتشار روزنامه های فارسی زبان در خارج از کشور- «اختر» در استانبول، «حبل المتین» در هند و «قانون» در لندن- آغاز شد. از آن زمان تاکنون کوشش های درخور ستایش و جانفشانی های حسرت آفرینی در این راه صورت پذیرفته و به رغم دستاوردهای مهمی که در این زمینه به دست آمده جامعه ما هنوز از حیث شکل گیری جامعه مدنی و شهروندی که پیامدهای منطقی و نتیجه محتوم مدرنیته و عقلانیت اند در آغاز راه قرار دارد.توسعه بدون مدرنیته و شهروندی بدون وجود انسان هایی شایسته و سزاوار توسعه محقق نمی شود و این هر سه پیامد عقلانیت و خردگرایی اند که برحسب تجربه تاریخی- اجتماعی بشر و بنا به آنچه ماکس وبر در کتاب مفصل و پرحجم «اقتصاد و جامعه» (۱۹۴۷) در پی اثبات آن بوده فقط در تمدن غربی محقق شده است. در ایران نیز نظیر بقیه کشورهای جهان سومی که به لحاظ نگرش قومی و قبیله یی، خاص گرایی مفرط، فقدان اعتماد تعمیم یافته و نهادی و ضعف عقلانیت و خردگرایی مدرنیته نهادینه نشده و حقوق شهروندی تحکیم نیافته است، برنامه های توسعه به اهداف تعیین شده دست نمی یابند و نظام اجتماعی پشتیبانی کننده توسعه شکل نگرفته است و جانفشانی ها در راه مدرنیته و جامعه مدنی دست کم تاکنون نتایج مورد انتظار را به بار نیاورده است.

منابع:

- زاهدی، محمدجواد، ۱۳۸۶، نقش سازمان های غیردولتی در توسعه پایدار، تهران؛ در دست چاپ

- وبر، ماکس، ۱۳۷۴، اقتصاد و جامعه، ترجمه منوچهری، ترابی نژاد، عمادزاده، تهران؛ انتشارات مولی

- کیویستو، پیتر، ۱۳۷۸، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران؛ نشر نی

- هایک، فریدریش، ۱۳۷۲، اقسام خردگرایی، ترجمه عزت الله فولادوند، راه نو شماره ۱۸

- کوهن، الوین استانفورد، ۱۳۶۹، تئوری های انقلاب، ترجمه علیرضا طیب، تهران؛ نشر قومس.