(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۱ صبح)rezvan87 نوشته است:

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۰ صبح)hamidataee نوشته است: حالا نگران نباش شما

الان مهندس رضوان میاد میگه بحثو دوباره به حاشیه کشوندید شماها :D:D:D

بله دیگه زدید خورد کردید اون چارچوبی رو که گفته بودم از فنداسیون داغونش کردید رفت

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۲:۵۵ صبح)rezvan87 نوشته است: کافیه دیگه باز اومدین اینجا حرفای متفرقه میزنین:@

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۸ صبح)hamidataee نوشته است:

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۱ صبح)rezvan87 نوشته است:

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۰ صبح)hamidataee نوشته است: حالا نگران نباش شما

الان مهندس رضوان میاد میگه بحثو دوباره به حاشیه کشوندید شماها :D:D:D

بله دیگه زدید خورد کردید اون چارچوبی رو که گفته بودم از فنداسیون داغونش کردید رفت

بنده از طرف خانم انصاری از شما معذرت می خوام :)

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۳:۱۶ صبح)nasim184 نوشته است: سلام رضوان عزیزم.....
من سوال زیاد دارم....چنتاش فعلا میپرسم!
ببین چقد میدی ندارو بپیچونم اینورا پیداش نشه دیگه؟
هرچی بخواااااااااااای:Dنه شوخی کردم به ندا کاری نداشته باش شده باعث گرمیه این تاپیکا
شاپور کیست و چرا؟
من واسه ندا شاپور بودم ندا واسه من ندا خودش این اسمو گذاشت خودشم بیاد توضیح بده من اون موقع سرم تو درس و مشقم بود
چه موقع به این نتیجه رسیدی من دوست خوبیم برات؟
یادم نیست دقیقا ولی فکر کنم از طرح3 بود که خیلی باهم مچ شدیم
خاطرت از سفر مجردیمون چیه؟
سفرایی که رفتیم همش خاطره بود ولی این اخری که من و تو ندا بودیم خیلی خوب بود ندا از ساعت 12میگفت این لوسترا رو خاموش کنید من که کلا جزوه هام دورم پخش بود توام که یه دفتر نکته دستت بود ولی تا ساعت 3 نه ما درس خوندیم و نه ندا خوابید  همش خندیدیم منم همش میگفتم بسه دیگه بیچاره ندا اخرین بار که برگشت حرف بزنه من همچین نگاش کردم که جرات نکرد بگه و صبح گفت که میخواسته بگه لوسترا رو خاموش کنید(این لوسترا جریان داره بچه فقط ما3تا میدونیم:D)
یکی از متنایی که داخل کتابم نوشتیو بگو؟
تو کتابات که همیشه نکته درسی می نوشتم ولی دفتر نکته هات چیزای خنده دار دقیق یادم نمیاد اگه چیز جالب یادت خودت بگو:P
آیا ندا داره کاری میکنه که تو به من دشنام بدی(برای اشناییتون)
نه بابا تازه دارم کشفش میکنم  اونم که فوران کرده
از اسم من خاطره ای به ذهنت میاد؟
اره یادت اون روز که من و تو  الناز و نگین تو محوطه دانشگاه بودیم با استاد دنبال مدیر گروه میگشتیم پیداش که کردیم تو دویدی دنبالش بعد ما همه داشتیم میخندیدیم استاد با اسم کوچیک صدات کردچقدر اون روز خندیدیم نهارشم 4تایی رفتیم بیرون
بهترین سفرت؟
من کلا عاشق سفرم واسه این همه واسم خاطره سازن ولی از بهتریناش میشه سفرای شمال مخصوصا نمک آبردوو یکی هم سفرای که از دانشگاه میرفتیم سفر مشهد
بهترین کادویی که گرفتی؟

بهنرین استادت؟
استاد یزدانی و استاد کلبادی
بهترین خاطرت از کتابخونه رفتنمون چیه؟
اون روز که تولد من بود بعد تو کتابخونه واسم تولد گرفتی اونم2نفره
و....
این سوالا ادامه دارد
بگو خب:D
خب

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۸:۰۶ صبح)bahareh نوشته است:

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۲:۵۵ صبح)rezvan87 نوشته است: کافیه دیگه باز اومدین اینجا حرفای متفرقه میزنین:@

رضوان دوست داري اين ندا رو سربه نيس بدزدم بعد هيچ كس نيست بحث منحرف كنه؟:cool:
اين حميد خان پسر گليه ولي اين ندا اتيش پاره است نميزاره تو راحت باشي
دوست داري:D:D

---

رضوان جواب سوالاي علمي منو ندادي من يكي ديگه ميپرسم بعد باهم جواب بده
تباين يعني چي؟ و اصولش چيه

---

چون گفتي حمل و نقل دوست داري يك سوال حمل و نقلي!!!
محاسن پاركومتر چيه؟

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۲:۴۳ عصر)bahareh نوشته است: ديگه پس من هييييييييييييچ سوالي نمي پرسم اصلا به من چه:cool:

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۴:۰۹ عصر)hamidataee نوشته است: خانم رضوان !!!
با دیدن این کلمات اولین چیزی که به ذهنت میاد بگو(دوستان عزیز اگه عبارات دیگه ای هم مد نظر هست بگید)
اوه اوه چه سوالای سختی

1) ایران شهرساز  کنکور
2) فرانسه (چون یکی از دوستان گفت اونجارو دوست دارید) رویا
3) دانشگاه آزاد ملایر دوستای خوب
4) برنامه ریزی شهری دوسش دارم
5) برنامه ریزی منطقه ای دانشگاه شهیدبهشتی
6) علیرضا دهقان مدیر خوب
7) خانم مدیر  Brightness) ارامش
8) حمید عطایی اقیانوس  کاشان، شبانه یزد
9) رضا اسدی علم غیب
10) ندا انصاری زلزله
11)سوره حسینی دوست داشتنی
12)  sas.mmt مهربون
13) Bahareh شیطون
fatyjoonیادتون رفت:D با محبت

(۱۳۹۲-۵-۱۷، ۰۴:۰۹ عصر)sas.mmt نوشته است: خب رضوان جون دیگه چه خبر؟:D