ایران شهرساز
تصوير ذهني - نسخه‌ی قابل چاپ

+- ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com)
+-- انجمن: چیدمان قدیمی ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1591)
+--- انجمن: تالار ویژه سایت ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1)
+---- انجمن: درخواست های شما (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1025)
+----- انجمن: درخواست مقاله (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1026)
+----- موضوع: تصوير ذهني (/showthread.php?tid=14118)



تصوير ذهني - ماراویا - ۱۳۹۱-۹-۲

[تصویر:  6p2r7ix3y10uedu06e9a.jpg]
- گره:
گره ها نقاط حساسي در شهر هستند كه ناظر مي تواند به درون آنها وارد شود و كانون هايي هستندكه مبدا و مقصد حركت او را به وجود مي آورند. ممكن است صرفا محل تقاطع دو خيابان يا جاده باشند؛ جايي باشند كه خطوط حمل و نقل تغيير مسير مي دهند؛ نقطه اي كه چند راه به يكديگر مي رسند يا از كنار هم مي گذرند؛ لحظاتي هستند كه در آنها تغيير از يك ساختمان به ساختماني ديگر صورت مي گيرد يا ممكن است محل تمركز باشد و اهميت آن به سبب تراكم پاره اي از امور و يا خصوصيات در نقطه اي باشد مانند گوشه اي از خيابان كه به اصطلاح پاتوق بچه هاي محل است و يا ميداني كه از چهار طرف مسدود باشد. پاره اي از اين گره هاي تمركز يافته، كانون و نقطه اصلي يك محله اند كه از آنها تاثير محله به تمام قسمت هاي آن نفوذ مي يابد و خود گره در واقع نمادي براي تمام محله است. در اين صورت مي توان اين گره ها را هسته ناميد. تصور وجود يك گره در شهر از يك طرف به وجود راه ها وابسته است چون عملا بايد راهي وجود داشته باشد تا تقاطع آن با راهي ديگر گرهي به وجود آورد و از طرف ديگر به وجود محله ها؛ چون همانطور كه گفته شد گره ها مهمترين نقطه يا كانون يا قطب محله ها هستند. در هر صورت در هر تصويري از شهر گره هايي موجود است كه در پاره اي موارد تاثير آنها ممكن است از ساير عوامل تشكيل دهنده تصوير شهر بيشتر ياشد.
- نشانه:
نشانه ها نيز از عواملي هستند در تشخيص قسمت هاي مختلف شهر به كار مي آيند؛ با اين تفاوت كه ناظر به درون آنها راه نمي يابد. معمولا اشيايي كه ظاهري مشخص دارند مانند ساختمان ها، علايم، فروشگاه ها و يا حتي يك كوه مي تواند نشانه باشد. خصوصيات نشانه بايد چنان باشد كه بتوان آن را از ميان عوامل بسيار باز شناخت. ممكن است نشانه ها در داخل شهر باشند يا به اندازه اي دور كه مدام جهتي خاص را مشخص دارند. حتي نقطه اي متحرك مانند خورشيد كه حركتي منظم و آرام دارد را مي توان به عنوان نشانه در نظر گرفت. پاره اي از نشانه هاي ديگر صرفا جنبه محلي دارند و رويت آنان از محلي خاص و جهتي معين ميسر است.
تصاوير ذهني اجتماعي از عناصر فوقند براي مثال يك بازار خريد از جهت فرم و كاركرد محوطهاي مجزا از محيط شهري به حساب نميآيد بلكه گرهاي ديده ميشود كه محل تلاقي راههاست، با لبه ها تعريف ميشود و با نشانه هاي خاص قابل تشخيص ا ست.
نقشه هاي شناختي عناصر بسياري دارند كه پيوند آنها با راهها برقرار ميشود. قوانين سازماندهي بصري گشتالت مشاهدات را در مورد نقشه هاي شناختي را تأييد ميكند. راهها و لبه ها عناصر تداوم دهنده هستند. محله ها مي توانند مجاورت و شباهت عناصر را در يك محدودة قابل رؤيت نشان دهند در حالي كه نشانهها عناصري هستند كه به محيط اطراف خود شباهتي ندارند. توضيح و تشريح گرهها از ديدگاه روانشناسي گشتالت مشكل است.
ديدگاه اپل يارد:
در مطالعهاي كه دونالد اپل يارد در شهر سيدادگايانا (شهر جديدي در شرق ونزوئلا) انجام داد نتايج زير حاصل شد:
• همانطور كه كار لينچ نشان داد شهرها را مي توان از طريق عناصر مختلف آنها شناسايي كرده و سامان داد. اين عناصر ميتوانند به صورت متوالي يا فضايي باشند. راه و گروه جزء عناصر متوالي و نشانه، محله و لبه به عنوان عناصر فضايي به شمار ميروند.
• با مقايسه بررسي هاي ميداني با الگوهاي مربوط به شكل، نماياني، كاربري و اهميت با نقشههاي ذهني ساكنين معلوم شد كه هركدام از اين عوامل در سازمان دهي ذهني از شهر مؤثرند.
• سه روش اساسي براي برقراري پيوند بين اجزاء شهر از تفسير نقشه ها و برداشت هاي ميداني به دست آمد. روش همبستگي كه تفاوت ها، وابستگيها و الگوپذيري خصوصيات عملكردي، اجتماعي و كالبدي را مدنظر قرار ميدهد. روش تحليل تاريخي كه به تداوم و اتصال حركات و عناصر وابسته است و بالاخره روش موقعيتي كه بر استقرار جهت و فاصله فضائي تأكيد دارد.
• مردم ساختار شهر را بر اشكال شماتيكي گوناگون به تصوير ميآورند. عناصر پراكنده به هم متصل شده، رودخانه هاي پرپيچ و خم،صاف و خيابانهاي زاويه دار به صورت خط مستقيم در ميآيند.
• شواهدي نيز بر ساماندهي استنباطي به چشم ميخورد. اين نحوه عمل بستگي به تجربه قبلي مشخص از شهرها و قانونمندي هاي ناآگاهانه شخص در مورد روابط محيطي حاصل از آن دارد. چنانچه ساختار شهر با شهرهاي ديگر همخواني داشته باشد در اين صورت شكلدهي ساختار شهر در ذهن شهروند نسبتاً ساده خواهد بود. اين بيشتر خصوصيات خاص هر محل است كه توجه تازه وارد را به خود جلب ميكند.
• تفاوت هايي كه در تصوير ذهني گروه هاي مختلف وجود دارد بيشتر به خاطر تفاوت هاي شناختي، وسيله سفر و آشنايي است تا متغيرهاي شخصي ديگر.
ديدگاه نوربرگ شولتز :
كريستن نوربرگ شولتز نقشه هاي شناختي را شامل مكان،راه و قلمرو دانسته است. مكان ها كه نقاطي شبيه به گرهها و نشانه هاي لينچ ميباشند، محل وقوع رويدادهاي مهم اند. راه ها عناصري مداوم هستند كه به ساختار كلي شهر شكل مي دهند، و قلمروها شبيه به محله هاي لينچ هستند. راه ها و مكان ها را دارند. بين تفاسير « زمينة » تعريف ميشوند. قلمروها نقش « فضاي محصور » قلمروها عناصري دارند كه با نوربرگ شولتز و نظرية گشتالت شباهت كامل وجود دارد.
ديدگاه كولج :
تحقيقات گولج نشان داده است كه افراد ابتدا مكانها را مي شناسند؛ از جمله عناصر شاخص چشمانداز كه همچون نقاط ثابت و مرجع عمل ميكنند (نشانه هاي لينچ)، سپس ارتباطات ميان مكان ها را ميآموزند (راه هاي لينچ) و عاقبت مناطقي را كه محيط بر دسته هايي از مكان ها هستند (محله هاي لينچ) ميشناسند.
ديگر پژوهشگران نشان داده اند كه ما به صورت ناخالص و كلي محيط هاي فيزيكي روزمره مان را به خاطر ميآوريم. به جاي اينكه به عوامل ظريف طراحي توجه كنيم در ابتدا محيط ها را براساس آنچه ما و سايرين در آنجا انجام مي داده ايم به خاطر ميآوريم يعني اهميت كاربري مكاني براي فعاليت هايي كه براي شخص ما معنا دارند، سپس به ياد ميآوريم كه كجا هستند يعني نماياني مكان و در آخرين مرحله به خاطر ميآوريم كه آن ها چگونه به نظر ميرسند يعني شكل فيزيكي و ملاحظات مربوط به جزئيات معماري مثل خطوط، حاشيه، شكل، اندازه و ...
مجموعه مطالعات انجام شده روي نقشه هاي شناختي و جهت يابي در محيط ساخته شده نشان مي دهد كه قوانين سازماندهي بصري گشتالت ويژگي هاي مهم يك شهر يا يك بنا را به خوبي پيشبيني ميكنند. (از ديدگاه نظريه گشتالت اول شكل كلي تشخيص داده ميشود و سپس اجزاي آن ثبت ميگردد.)
- رابطه تصوير ذهني با هويت:
مردم به واحدهايي فضايي هويت دار نياز دارند تا به آن احساس تعلق كنند. احساس تعلق در معناي هويت نهفته است. هويت به است. منظور از اين فرآيند مقايسه بين عينيتي موجود (ابژه) با اطلاعات و دادههايي « اين هماني » معناي متداول امروزي نتيجه فرايند از آن در يك حافظه است، خاصيتي است كه توسط قياس يك پديده با تصويري كه از گونه هاي مشابه به آن در ذهن نقش بسته است پديد ميآيد. به زبان ساده يعني اينكه اين پديده هماني است كه من در ذهن خود دارم يا خير.
« اين هماني » ابژه با آنكه موجوديت خارجي مستقل دارد ولي در فرايند ادراك تبديل به يك پديده ذهني (سوژه) ميشود. در فرايند انسان از اين تصوير ادراكي و رهيافت خود بهره ميگيرد و ابژه را با آن ميسنجد.
هر فرد يا حتي هر جمع تصوير و انتظاراتي از هر چيز دارد. به عنوان مثال زماني كه لغت ميدان را ميخواند يا ميشنود فوراً توقع امكان تجمع، مكث، دلبازي و سرزندگي از آن ميرود درصورتي كه با خواندن يا شنيدن كلمه خيابان تداوم، تنوع و حركت به ذهن خطور ميكند. حال اگر در فرآيند انطباق يك پديده و يا يك فضا نتوانيم وضع موجود را تا حد زيادي با انتظارات و تصاوير ذهني خود از آن مكان تطبيق دهيم يا آن پديده را به رسميت شناخته يا از بحران هويت آن سخن ميگوييم.
اين انسان است كه با ذهنيت خود (اطلاعات انباشته شده در حافظه) و مطابق دريافت هاي ادراكي فرآيند اين هماني را انجام ميدهد. انسان حتي با يك شيئي و يا يك فضا احساس اين هماني كرده و آن را قسمتي از من خود يا ماي جمع مي پندارد. در اين حالت ذهنيت فرد از حد خود تجاوز كرده عينيت بخشي از دنياي عيني را تبديل به ذهنيت خود مي كند به معناي ديگر آن را بخشي از هويت خود ميداند. در مورد فضاها اين هويت امكان ميدهد كه در آن فضا مطمئن ترحركت كنيم. چون شناخت و تسلط ذهني فضا نه تنها نيروي زيادي را براي ادراك طلب نمينمايد بلكه آسودگي خاطر و در نتيجه احساس امنيت را به دنبال دارد. احساس راحتي و خوانايي فقط لازم و ملزوم اين هماني با فضاست.
- رابطه تصوير ذهني و معنا:
لينچ تصوير هر محيط شهري را به سه جزء تجزيه ميكند: علائم مشخصه، بافت و معني. از ديدگاه او اين سه عامل همراه با هم در تصاوير شهر جلوه گر ميشوند؛ اما براي مطالعه خود آنها را از هم جدا ميكند. او ميگويد تعيين معني تصوير يك شهر بسيار مشكل است. تفاوت تصاويري كه عموم از معناي جسم شهر دارند بسيار بيشتر از تفاوتي است كه ميان علائم مشخصه يك جسم ورابطه آن با ناظر در ذهن ايشان موجود است. به علاوه بر معناي تصوير شهر با تغيير جسم نميتوان به اندازه دو عامل ديگر اثر گذاشت. او معتقد است كه اگر بخواهيم شهرها را طوري بسازيم كه براي بسياري از انسانها با زمينه هاي فكري متفاوت دلپذير باشد و بتواند خود را با شرايط آينده تطبيق دهد عاقلانه است كه توجه خود را در وضوح تصوير جسم شهر متمركز كنيم و بگذاريم معناي آن بي تأثير مستقيم ما به وجود آيد در نتيجه او معني را دست كم در مراحل نخستين تجزيه و تحليل از فرم جدا ميكند و در مطالعه توجه خود را بر علائم مشخصه و بافت تصوير شهر متمركز مي سازد.
از ديدگاه شترن نخستين قدم در راه به بيان آوردن معناي دروني اشياء ايجاد تصويري است كه به او وضوح و توازن فرم، احتياج انسان را براي ايجاد اشيائي كه ظاهري روشن و قابل ادراك داشته باشند برآوردند. لينچ در مطالعات خود اين ديدگاه را دنبال ميكند؛ به بيان آوردن معنا از راه ايجاد جسم نمايان.
بر ديدگاه لينچ انتقادات زيادي وارد است از جمله لدروت (به نقل از لاگوپولس و گاتدمير) در اين روش تحليل رفتار انسان هيچ تفاوتي با تحليل رفتار حيوانات در يك لابيرنت نميبيند: هر دو در حال انطباق با محيط شان هستند. برعكس به اعتقاد او ساكنان شهر با درگير شدن در كارها و امور شهري نقشي بسيار فعال در توليد و به كارگيري بافت شهر دارند. اين قضيه به روشني نشان مي دهد كه چگونه ترسيم نقشة ذهني (روش مطالعه لينچ) دامنه محدود دارد. تأكيد لدروت بر دريافت شهر نشينان از محيط شان است. جايي كه درك مردم از محيط شهري از عناصر عملكردي بر پايه آنچه در آنها انجام ميدهند و عناصر نمادين صورت ميگيرد بنابراين معناي محيط در درون افراد و افكار جسته ميشود. در توصيف و به تصوير كشيدن سيماي تخيلي از شهر كه يك توليد اجتماعي ايدئولوژيكي است اما تحقيق لينچ مايل نيست ماهيت ايدئولوژيكي انسان را بپذيرد و قبول كند كه حتي راههاي ابتدايي آن محصولي ايدئولوژيكي اند.
- چرا ساختمانها شناخته مي شوند؟
دونالد اپل يارد سه دليل را عامل شناخت بهتر بعضي ساختمانها مي داند. اين سه عامل ويژگيهاي فرم،ويژگيهاي رؤيت پذيري، و ويژگيهاي استفاده و اهميت هستند.
ويژگي فرم كه اهميت خاصي دارد محدودة مرئي ساختمان است. اگر ساختمانها محدودة مرئي روشني داشته باشند و از محيط اطراف مشخص در زمينة اطراف خود هستند. به ساختمانهاي با محدودة مرئي متفاوت از « شكلي » ، خود به طور كامل قابل تميز باشند محيط اطراف راحتتر توجه ميشود. عوامل ديگر (پيچيدگي نماها، رنگآميزي، و نورپردازي نماها) كه با ساختمانهاي اطراف تفاوت ايجاد مي كنند، و همچنين استفاده از علائم اهميت كمتري دارند.
چگونه ديدن شدن ساختمانها يا ويژگي رؤيت پذيري، عامل ديگري براي تشخيص يك ساختمان است. ساختمانهاي واقع در تقاطع هاي پر عبور،مجاور فضاي باز، يا قرار گرفته در حاشية بزرگراهها بهتر ديده شده و به خاطر سپرده ميشوند. نزديكي يا مجاورت يك ساختمان با يك نقطة ايستگاهي، ديگر عامل پيش بيني كنندة چگونگي شناخته شده يك بناست. در « گره » لينچ را تقويت كرد. اپل يارد همچنين دريافت كه مناطق با تراكم استفاده بالا (شبيه « نشانه » مطالعة اپل يارد مفهوم تحقيق لينچ) از ويژگيهاي نقشه هايي است كه مردم ترسيم كرده اند. استفاده خاص كه موجب شناخت ساختمانهاي با عملكرد ويژه چون بيمارستان ميباشد، عامل مهمي در نقشه هاي شناختي بوده،ولي اهميت تاريخي به اين شدت در نقشه ها مورد توجه نبوده است.
استفادة » عوامل تصور محيط را كه اپل يارد تشخيص داد با قوانين سازماندهي بصري گشتالت نيز قابل تبيين هستند. اگر مفهوم را به قوانين گشتالت اضافه كنيم، به بيان كامل براي درك خوانايي و تشخيص ساختمانها دست يافته ايم. اين مباني به آساني « معنا به معيارهاي طراحي قابل تبديل اند.
- تفاوتهاي فردي در ترسيم نقش ههاي شناختي:
نقشه هايي كه مردم از شهرها ترسيم ميكنند از نظر اندازه، محتوا، و دقت متفاوت اند. اينكه اين تفاوتها نمايانگر تفاوتهايي در تصوير ذهني هستند يا نه،قابل بحث است. به نظر ميرسد بين عناصري كه مردم در نقشه ها معرفي ميكنند، نظم اين عناصر، و اهميت داده شده به ويژگيها، همبستگي وجود دارد.
كوين لينج دريافت كه مردم به پنج صورت مختلف نقشه هاي شناختي را ترسيم ميكنند:
• بعضي از مردم برراهها و عناصر موجود در طول راه تأكيد ميكنند؛
• بعضي اول محدودهها را ترسيم كرده و سپس جزئيات نقشه ها را تكميل مي
كنند؛
• بعضي ديگر عناصري قابل تكرار چون شبكة خيابانها را ترسيم كرده و سپس داخل آنها را پر ميكنند؛
• بعضي اول محله ها را ترسيم مي كنند وسپس آنها را به هم متصل ميكنند؛
• بعضي با ترسيم نقاط عطف و گرهها شروع کرده و سپس اطراف آنها را كامل ميكنند.
تحليل دقيقتر نشان ميدهد كه بعضي از مردم با روش تشخيص مسير، محيط را تصور ميكنند، در حالي كه ديگران اين عمل را با توزيع فضايي انجام ميدهند.
بيشتر تحقيقاتي كه مطالعة لينچ را دنبال كرده اند همبستگي بين تفاوتهاي فردي و ويژگيهاي نقشه هاي ترسيم شده را تأييد كرده اند. در حالي كه مداركي وجود دارد كه نشان ميدهد تفاوتهاي فردي فيزيولوژيك،تصور مردم از محيطهاي اطراف را تحت تأثير قرار مي دهد. بيشتر اين مطالعات براين دلالت ميكنند، كه نقشه هاي شناختي با تجربة فردي مرتبط اند تجربة انسان با معيارهاي چون جنسيت، پايگاه اجتماعي اقتصادي، مكان سكونت و كار، مدت سكونت در يك مكان و گونه هاي حمل و نقل شهري همبستگي دارد.
براي تشخيص تفاوت هاي شخصيتي در تحول تصاوير شناختي تحقيقات كمي انجام شده است، ولي در مورد تفاوتهاي گروههاي اجتماعي مطالعات زيادي وجود دارد اين مطالعات روي تفاوتهاي جنسيتي، سن،و پايگاه اقتصادي اجتماعي متمركز بودهاند. بعضي از اين مطالعات نشان ميدهند كه تصور زنان از محيط با تصور مردان متفاوت است. به نظر ميرسد اين تفاوتها به دليل نقش هاي اجتماعي مختلف باشد نه تفاوتهاي زيست شناختي. زنان از مردان تحرك كمتري دارند، در نتيجه زنان متأهل نسبت به شوهرانشان نقشه هاي شناختي با وسعت كمتر ولي با جزئيات بيشتر و غني تر دارند. نقشه هاي شناختي زنان به جاي اينكه نقشه هايي استاندارد باشند، بيشتر متكي به شناخت دروني اند .
- جمع بندي:
• مشاهده محيط به مفهوم ايجاد تصوير ذهني براساس تجارب و مشاهدات گذشته است.
• براي ايجاد آگاهي از محيط نه تنها به تصاوير ذهني نياز است بلكه اين تصاوير بايد با يكديگر در ارتباط باشند.
• مجموعهاي از چنين تصاوير مرتبط با هم يك مدل ذهني يا نقشه شناختي از محيط را بوجود ميآورد.
• استفاده از نقشه هاي شناختي امكان طراحي و ساخت بناها، مجموعه ها، محله ها و شهرهاي خوانا و قابل تصور را براي طراحان محيط فراهم مي كند.
• مؤثرترين نقش تصوير روشن از محيط در ذهن شخص آن است كه وي را قادر سازد براي تعقيب مقاصد خود در شهر حركت كند.
• براي دستيابي به اهدافي نظير نماياني، هويت و جهتيابي به عنوان اهداف شناخت شهر و ايجاد تصوير ذهني از آن از ديدگاه لينچ بايد از 5 عنصر لبه، محله، گره، نشانه و راه به عنوان عوامل سازمان دهنده به تصاوير ذهني مردم استفاده كرد.
• عواملي چون تجربه فردي، جنسيت، موقعيت اجتماعي و اقتصادي، مكان سكونت و كار، مدت تماس با يك مكان و شيوه حركت در شهر باعث ايجاد تفاوت در نقشه هاي شناختي افراد مي شوند.
• براي طراحي يك محيط خوانا به چيزي بيشتر از تحقيقات زيبايي شناسي فرمي يا تحليلهاي كالبدي نياز است. باورهاي ذهني افرادي كه براي آنها طراحي مي كنيم، فرهنگ و مسايل اجتماعي در اين ميان نقشي غير قابل انكار دارند.
- فهرست منابع:
آفرينش نظريه معماري، جان لنگ، ترجمه دكتر عليرضا عيني فر، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383
سيماي شهر، كوين لينچ، ترجمه دكتر منوچهر مزيني، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383
پويه شناسي صور معماري، رودلف آرنهايم، ترجمه مهرداد قيومي بيدهندي،انتشارات سمت، تهران، 1382
طراحي فضاي شهري- نگرشي بر فرآيند اجتماعي و مكاني، علي مدني پور، ترجمه فرهاد مرتضايي، نشر شركت پردازش و برنامه ريزي شهر تهران، تهران ،