ایران شهرساز
معماری معاصر ایران - نسخه‌ی قابل چاپ

+- ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com)
+-- انجمن: چیدمان جدید ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1592)
+--- انجمن: اخبار (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1598)
+---- انجمن: مطالب خواندنی معماری (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=535)
+---- موضوع: معماری معاصر ایران (/showthread.php?tid=2450)



معماری معاصر ایران - Troy Bolton - ۱۳۹۰-۲-۸




گام های مدرنیته و معماری معاصر ایران
يكي از بارزترين خصايص فرهنگي فلسفه معاصر پديده مدرنيته و به عنوان سبك تفكر مدرنيسم است. اگر به علوم، فنون و هنرهاي مختلف با ديدي محققانه نگريسته شود، به راحتي مي توان رد پاي تفكر مدرن را در آن مشاهده كرد.

يكي از بارزترين خصايص فرهنگي فلسفه معاصر پديده مدرنيته و به عنوان سبك تفكر مدرنيسم است. اگر به علوم، فنون و هنرهاي مختلف با ديدي محققانه نگريسته شود، به راحتي مي توان رد پاي تفكر مدرن را در آن مشاهده كرد. لغت مدرنيسم با ريشه يوناني، نخستين بار، قرن ششم ميلادي از كلمه Modo



يعني تازگي استخراج شد و در نهايت به معناي تازگي به كار رفت. لغت مدرنوس، مربوط به آثار هنرمنداني مي شد كه به شكلي نو و بدون توجه به سابقه هنري با خلاقيت هاي تازه، آثار جديدي را خلق مي كردند.
شايد لغت مدرن جزو معدود لغاتي باشد كه به رغم پيچيدگي مفهوم، معنايي ديگر چون نوآوري و طرد گذشته را در خود مستتر دارد. اما اگر قرار باشد كه مدرنيسم به عنوان گرايش جامعه شناسي و يك سبك هنري بررسي شود بايد به يك قرن قبل بازگشت و روند تحولات آن دوره را مورد بررسي قرار داد. مدرنيسم بيش از 150 سال قبل در اروپاي غربي تبلور يافت و به عنوان الگويي كه با نهادها، افكار و باورهاي سنتي مبارزه مي كند مطرح شد. استفاده از ابزار فردباوري (راسيوناليسم) روش پيشرفت اين نوع تفكر بود و نتيجه عملي اين نوع تفكر پيدايش انسان محوري با بينش دنيوي است. نخستين خصوصيت در جوامع مدرن و به تعبيري در معماري مدرن، معادله مدرن سازي برابر با جهش هاي تكنولوژيكي است. اين معادله در كشورهاي غير مدرن به صورت مدرني سازي برابر با غرب زدگي و اين دو برابر با واردات تكنولوژي خود را عيان كرده است. تجربه نشان داده است كه اين امر به نابودي تمدن هاي قدرتمند و ارزش هاي ماندگار كشورهاي غير مدرن منجر مي شود. واردات تكنولوژي در جوامع رو به پيشرفت به اين دليل مساله ساز است كه اين واردات ورود فرهنگ مصرف و كاربرد آنها را به دنبال دارد به گونه اي كه نمي توان از اتومبيل استفاده كرد و همچنان در بافت هاي ارگانيك زيست. خصيصه ديگر جوامع مدرن و معماري مدرن، شناخت، تثليث آن يعني، تكنولوژي، توليد و مصرف است. در اين ديدگاه انسان تنها توليدكننده و مصرف كننده است‌، اما اين تثليث در جوامع غير مدرن و به ويژه جوامع شرقي به شكل ديگري نمايان است. تفاوت بزرگي است ميان ساختن يك آپارتمان و برج مسكوني به جهت تبديل به عنصري اقتصادي و عشقي كه پدرانمان نسبت به خانه هاي نيمه مخروبه بافت قديم داشته اند. در جوامع غير مدرن، آجرها قسمتي از وجود معمار است كه به وسيله ملات عشق به يكديگر متصل مي شده اما در جوامع مدرن يا شبه مدرن مانند كشورهاي جوامع سوم، آجر قطعه اي از خاك است كه قيمت آن مشخص بوده و بايد در استفاده از آن صرفه جويي كرد. براساس تقسيم بندي جوامع مدرن به دو قسمت «سنت و مدرن» يا «شرق و غرب» است و چنانچه اين تقسيم بندي مشخص مي كند هر جامعه يا شرقي و سنتي است، يا غربي و مدرن. اين الگو، الگويي است كه آرام آرام در جهان گسترش مي يابد و در اين ديدگاه جامعه سنتي محكوم با نابودي و انهدام است. اين مساله در جوامع غير مدرن ابعاد مختلفي يافته و در جامعه سنتي ايران، هند، مصر و ساير كشورهاي مشابه با كشورهاي مدرن بسيار متفاوت است. مدرنيسم و معماري مدرن داراي تفاوت هاي اساسي هستند كه به بخشي از اين تفاوت ها اشاره مي شود. تفكر مدرن به عنوان يك جهان بيني و ايدئولوژي مطرح مي شود، در حالي كه معماري مدرن سبك معماري است كه سده قبل اروپا و آمريكا را شكل داده است. از سوي ديگر معماري مدرن مربوط به زمان و مكان كاملا مشخصي است، در حالي كه جهان بيني مدرن فاقد مكان و زمان است. به رغم اين دو مبحث كه انفصال سبك و ايدئولوژي مدرن را ملزم مي كند، به طور كلي شناسنامه معماري هيچ تفاوتي با تفكر مدرن نداشته و هر دو زاييده خلف گونه اي از زيست بشري هستند. با توجه به شناخت حاصل شده از معماري مدرن اروپا، اكنون مي توان پيامدهاي اين شيوه معماري را در جهان سوم و ايران بررسي كرد چرا كه معماري دور مدرن در ايران، نه برگرفته از شناسنامه معماري مدرن، بلكه منطبق بر جامعه شبه مدرن است. در جهت تشخيص خصايص معماري مدرن ايراني، بايد نقطه اشتراك معماري مدرن و جامعه مدرن را بررسي كرد. چرا كه اين خصوصيات به صورت تركيبي معماري التقاطي معاصر را رقم مي زند. به طور كلي تفكرات و زيربناي فكري معماري معاصر ايران عبارتند از: _ تاريخ پيدايش اواخر دوره قاجار است و انتقال سريع تفكرات و ايده ها از خصايص جامعه مدرن است. چرا كه جامعه مدرن بر مبناي سرعت انتقال اطلاعات پايه گذاري شده و اين تبادل اطلاعات در نهايت موجب تعادل فرهنگ و الگوي معماري مي شود. _ تهران به عنوان پايتخت ايران و نقطه اتصال ايران و اروپا، مسئوليت پيچيده بسط اين معماري را به عهده داشته است. _ خاستگاه ها:‌ خاستگاه هاي معماري مدرن ايران انتقال فرهنگ فريبنده غرب به جامعه درون گراي ايراني بود. در اين راستا حصار شهرها، تخريب شد و بافت هاي اورگانيك آنها به اشكال هندسي تحول يافت. در اين دوره فرمول هاي غربي با امكانات ايراني ساخته و اجرا مي شد و در اين مرحله معماري به عنوان ابزار فرهنگي عمل مي كرد. در عين حال دومين خواستگاه اين دوره، بهره گيري اقتصادي در معماري است. شايد بتوان دوران ميانه معماري مدرن ايران را نخستين زماني دانست كه معماري به عنوان كالاي اقتصادي معرفي مي شود. چرا كه با تكيه بر اصول معماري مدرن يعني حذف تزيينات، معماري نه يك ابزار براي انعكاس فرهنگ، بلكه كالايي اقتصادي شد و اين دستاورد چنان نمودار شد كه معماري مدرن ايران به سبكي اقتصادي با نام بساز و بفروش تغيير رويه داد. _ روش پست رفت: استفاده از تكنولوژي وارداتي در تركيب با اقليم و تكنولوژي سنتي، روش هاي مختلف اجرا را در ايران رقم زد كه با تعميرات محدودي در حال حاضر نيز استفاده مي شود. _ مقياس عمل: حركت معماري از اروپا به تهران و از تهران به مراكز استان ها و شهرهاي اصلي بوده است. _ نتيجه عمل: انفصال معماري سنتي ايران و حركت از شيوه اصفهاني به شيوه تهراني و همه گير شدن، معماري مدرن ايراني به صورت قالب و كليشه ‌در تمام نقاط كشور بود. نبود مباني فكري و تئوريك در معماري، تبديل معمار به ساختمان ساز و نقشه كش، تفاسير مختلف از ديدگاه مدرن در معماري و نامشخص بودن آينده معماري، مهم ترين پيامدهاي معماري جامعه شبه مدرنيسم است. در هر حال زماني كه جوامع مدرن و فرامدرن، زير بمباران اطلاعاتي قرار دارند و دوره پيدايش تا افول يك سبك به يك دهه مي رسد، معماري ايران نه به عنوان سبك پيشگام كه به عنوان يك قصد جلوه مي كند. به علت عدم تطابق فرهنگ و اختلاف زماني در ارسال پيام هاي معماري از غرب به ايران،‌حالت پويايي و پيشرو بودن هنر معماري زير پرده اقتصاد محو شده است و با توجه به همه اين مسايل شناخت مفهومي از موقعيت اجتماعي معاصر لازم است تا بتوان معماري و كالبد آن را درك كرد و اين مهم انجام نمي پذيرد مگر با درك كافي و جامع از تحولات جهاني.