ایران شهرساز
تمدن ایران به روایت تاریخ جالب و خواندنی (قسمت دوم) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com)
+-- انجمن: آرشیو ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1806)
+--- انجمن: اخبار (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1807)
+---- انجمن: اخبار انجمن معماری (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=106)
+---- موضوع: تمدن ایران به روایت تاریخ جالب و خواندنی (قسمت دوم) (/showthread.php?tid=868)



تمدن ایران به روایت تاریخ جالب و خواندنی (قسمت دوم) - ALI XxX - ۱۳۸۹-۱۲-۲۰

(انتشار پول کاغذی در ایران در 716 سال پیش ـ فساد اداری ارث مغولها برای ایران و روسیه)
هفتم فوریه 1294 (جمادی الاخری 693 قمری) و دوران حکومت گیخاتوخان مغول حکمران وقت، ایران بمانند چین دارای پول کاغذی (اسکناس) شد که «چاو» نام داشت. حکام مغولی چین (دودمان یوان) از سال 1271 پول کاغذی در آن کشور رایج کرده بودند زیرا که طلا و نقره موجود در چین تکافوی هزینه های سنگین آنان نبود. قدمت پول کاغذی در چین که به صورت «بلوکی ـ نوعی مهرزنی» چاپ می شد به سال 600 میلادی بازمی گردد ولی پولی دائمی نبود و هرگاه که هزینه های دولت بالا می رفت و طلا برای ضرب سکه کافی نبود پول کاغذی چاپ می کردند که نوعی برات (حواله خزانه داری دولت) بود. گیخاتوخان که مردی ولخرج و سطحی بود و بزرگ وزیرش ـ صدر جهان (صدرالدین احمد خالدی زنجانی) ولخرج تر از او ـ تصمیم به رایج کردن پول کاغذی گرفتند که این تصمیم به اجرا درآمد و «چاو» که قطعی بزرگ داشت و «چاو مبارک» خوانده می شد به جریان گذارده شد. طولی نکشید که مخالفت با این پول از شیراز و تبریز آغاز و لذا، چند ماه بیشتر عمر نکرد. با اینکه گیخاتو حکم به لغو آن داد، صدای مخالفت با او نه تنها خاموش نشد بلکه گسترش یافت، نظامیان را هم فراگرفت و به تدریج تبدیل به انتقاد عمومی از فساد اداری شد. گیخاتو پس از اینکه از مخالفت تنی چند از ژنرال هایش آگاه شد و شنید که دست به نافرمانی زده و درصدد شورش نظامی برآمده اند در سال 1295 میلادی از ترس فرار کرد و به مغان شمالی (نخجوان) رفت و در آنجا کشته شد. فساد اداری و بوروکراسی بد در ایران از زمان مغولها و کمی بیش از 700 سال پیش آغاز شد، در عصر جانشینان شاه عباس به صورتی دیگر درآمد و پیچیده تر شد و پس از یک دوره اصلاحات در زمان نادر و کریمخان، از اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار رو به وخامت نهاد و ... بگونه ای که دو مستشار آمریکایی بیطرف ـ مورگان شوستر و دکتر میلسپو ـ به یک نسبت از حل این مسئله ابراز یاس کرده بودند. مورخان ولخرجی حکمرانان مغولی ایران از اموال عمومی و خزانه (بیت المال)را به دلیل بی اطلاعی از رموز و فنون حکومت و بی اعتنایی نسبت به آن به علت ادامه علامه مندی به زندگانی در حال کوچ و بذل و بخشش به بستگان و خواص نوشته و افزوده اند که این میراث مغول منحصر به ایران نیست، روسیه و چند منطقه اروپایی و آسیایی پیرامون آن هم از قربانیان این میراث هستند که همانا بوروکراسی و فساداداری است. همین فساد اداری یکی از علل فروپاشی شوروی بوده است زیراکه پس از درگذشت لنین، وارثان انقلاب بلشویکی او نتوانستند و یا نخواستند به آن پایان دهند که در فرهنگ کشور ریشه دوانیده است.
کار انتشار پول کاغذی در اروپا در سال 1574 در هلند و در سال 1660 در سوئد آغاز شده و در آمریکا چاپ و انتشار آن از پنجم فوریه 1690 و در مهاجرنشین ماساچوست صورت گرفته است، ولی تا پایان دهه 1960 پشتوانه پولهای کاغذی عموما طلا بود و در حقیقت هر اسکناس یک «حواله طلا» بود و دولتها نمی توانستند بیش از موجودی طلا، اسکناس (بانک نوت) به جریان بگذارند، لذا ارزش پول تقریبا ثابت بود. بحران مالی جهانی در دو سال اخیر نتیجه کثرت چاپ دلار آمریکا و توزیع آن در جهان است. دلار آمریکا از زمان اجرای طرح مارشال (نزدیک به 60 سال پیش) پول جهانی شده است.




(روزی كه وطن دارای قانون مطبوعات شد، و یک دشواری بزرگ به دنیا آورد)
18 بهمن سال 1286 (هفتم فوریه 1908) نخستین قانون مطبوعات در ایران در 53 ماده از تصویب مجلس شورای ملی گذشت. گرچه این قانون بهتر از اصلاحیه ها و قوانین مطبوعاتی بعد از آن (به استثناء ضابطه موقت دولت مصدق) بود، اما بسیاری هستند كه وضع چنین قانونی را بدعتی منفی می دانند كه مانع از رشد ژورنالیسم وطن شده است، زیرا كه این قبیل مقررات (صرف نظر از كدام كشور) نشر روزنامه را مقید ساخته و امر انتشار را در كنترل دولت قرار داده حال آن كه ژورنالیسم، خود یك ركن از قوای دمكراسی است و ركن های متشكله یك دمكراسی باید منفك از هم باشند.
مقایسه قانونهای مطبوعات ایران در طول زمان با هم، هركدامشان را ناقض بخشی از قانون دیگر نشان می دهد و چنین برمی آید كه اصول و فلسفه «روزنامه نگاری» و استانداردهای جهانی این حرفه در تنظیم این ضوابط ملاك كار نبوده و تنها سیاست دولتهای وقت منظور نظر بوده است. برای مثال؛ در یك برهه یك قانون مطبوعات ایران كارمندان دولت را ممنوع از داشتن نشریه عمومی (حرفه ای) و اشتغال به كار روزنامه نگاری می كند و قانون دیگر این مورد منطقی را حذف، و قانون سوم دوباره برقرار می دارد. قانون چهارم علنا یك دسته از اتباع ایران را از این حرفه محروم می كند و به گونه ای تنظیم شده است كه برخلاف كشورهای دیگر و اصل تفكیك قوا، دولت و سازمانهای عمومی را هم روزنامه نگار وناشر روزنامه می كند! و .... حال آن كه نشریه، رسانه ای است مانند رسانه های دیگر ازجمله كتاب، سینما، تابلوهای خیابانی و ... و كسب و كاری است همانند طبابت، مهندسی، كتابفروشی، رستورانداری و ... و نباید از آن واهمه داشت. نمی توان پروانه ساخت اتومبیل نداد زیرا كه اتومبیل ممكن است تصادف كند و آدم بكشد. روزنامه اینك بزرگترین وسیله دفاعی یك ملت است و اگر در دست یك ژنرال با تجربه (روزنامه نگار حرفه ای) باشد منافع و سلامت ملت را حفظ و جامعه را در برابر هرگونه پیش آمدی آماده می سازد. در قرن 21 نفوذ قدرتها به خاطر موشكها و بمب هایشان نیست، به دلیل رسانه هایشان است كه راه اجرای سیاستهای آنها در هر زمینه را هموار می سازند. هنگام تدوین یك قانون حاكم بر یك حرفه لازم است كه اصول حقوق بشر، حقوق اساسی اتباع مندرج در قانون اساسی، اصل آزادی اشتغال و انتخاب حرفه و كار مفید و مسالمت آمیز و خدمت به وطن در نظر گرفته شود. سالهاست كه ثابت شده است مجله های تخصصی بیش از مدارس به ارتقاء معلومات اتباع كمك كرده اند ولی در وطن ما (طبق قانون مطبوعات) برای انتشار یك ماهنامه تخصصی كه یك خدمت میهنی است باید از هفت خوان بررسی صلاحیت ها! عبور كرد و ... تا مجوز گرفت. در تازه ترین قانون مطبوعات ما، نشریات و انواع روزنامه (حرفه ای، حزبی و تخصصی) تعریف نشده اند، شرح وظایف سردبیر كه فرمانده تحریریه روزنامه است و همچنین شرایط حرفه ای احراز مقام در تحریریه (اصطلاحا اطاق خبر) روشن نشده است و ... كه در عمل تولید مشكلات كرده است. انتقاد علنی اخیر مدیر مسئول روزنامه حزبی «كارگزاران» از تحریریه اش، به دلیل فقد تعریف «روزنامه حزبی» در قانون مطبوعات مصوب سال 1364 است. روزنامه حزبی ناشر افكار و نظرات و فعالیت های آن حزب است و اصولا باید تحت نظر مستقیم دبیركل و هیات مدیره (دفتر سیاسی) حزب باشد. در كشورهای دیگر، سخنگوی هر حزب عملا مدیریت روزنامه ارگان آن حزب را برعهده دارد و دبیركل حزب سردبیر اجرایی آن را منصوب می كند و در روزنامه حزبی مقامی به نام «مدیر مسئول» وجود ندارد و منطقی برای وجود چنین مقامی نمی توان وجود داشته باشد زیرا كه حزب مسئول است. «مدیر مسئول روزنامه» مقامی است عمدتا مخلوق قانون مطبوعات ایران. سردبیر اجرایی روزنامه و «پروف ریدر كل» است كه مطالب را می خوانند. كار مدیر عمدتا تنظیم امور مالی ـ اداری است و وقت خواندن همه مطالب و اطمینان از صحّت آنها را ندارد و درنتیجه نباید مسئول مطالب روزنامه قرارگیرد. «ناشر (در ایران؛ صاحب امتیاز = پروانه)» مالك روزنامه است و برایش امكانپذیر نیست كه پیش از انتشار، مطالب دهها صفحه یك نشریه یومیه را بخواند و روی هر كلمه دقت كند و احیانا دستور بررسی مجدد و تعویض بدهد، فرصت نیست!. در قوانین پیشین مطبوعات ایران همانند قوانین مدنی ـ كیفری همه كشورها، نویسنده مطلب مسئول صحّت آن و سردبیر مسئول انتشار و «پروف ریدر» مسئول بی غلط بودنش است، نه مدیر (مسئول امور اداری، امضاء كننده چكها و ...) و یا دارنده پروانه. در كشورهای دیگر امور مطبوعات كه قوه چهارم یك دمكراسی هستند در دست صنف مطبوعات (برگزیدگان اهل این حرفه) قراردارد. قانون مطبوعات مصوب سال 1364 دست كم در قسمت تعریف های حرفه ای آن درخور كشوری با این همه پیشرفت تكنولوژیك و ورود به باشگاه فضایی نیست. جهانیان در برابر عظمت تاریخ ایران و خدمت ایرانیان به تمدن و فرهنگ بشر سر تعظیم فرود می آورند.




(اعتراض دكتر مصدق به انتخابات سال 1328)
سه ماه پس از تاسیس جبهه ملی به رهبری دكتر مصدق ، وی 18 بهمن ماه 1328 خورشیدی در اجتماعی بزرگ كه به دعوت این جبهه برای اعتراض به سوء جریان انتخابات سنا و مجلس شورای ملی در میدان بهارستان برگزار شده بود خطاب به مردم ، آنان را درجزئیات مداخله دولت در كار انتخابات قرار داد و گفت كه دولت با گشودن مجلس، پیش از برگزاری انتخابات شهر تهران مرتكب نقض قانون شده است كه جرم است و مشروعیت حكومت كردن را از دست داده است.
دكتر مصدق قبلا پیش از انجام انتخابات سنا به دولت اعتراض كرده بود كه فهرست نامزدهای خود را چاپ و در دسترس انتخاب كنندگان قرار داده و یك نسخه از این فهرست در دست اوست كه در پاكت گذارده و لاك و مهر كرده تا پس از انتخاب سناتور ها آن را اعلام دارد . وی گفته بود كه دولت با این عمل، همه اعضای سنا را انتصابی كرده است و چنین حكومتی همانا « دیكتاتوری » است. دكتر مصدق با بیان این اعتراض به احمد اباد تبعید شده بود كه یك روز پس از لغو تبعید در اجتماع میدان بهارستان شركت و اعتراض خود را تكرار كرده بود.




(دکتر شاخت و مسائل اقتصادی ایران ـ دیدارهای دكتر شاخت از ایران و اندرزهای اقتصادی او به دولتهای وقت)
هفتم فوریه 1954 (18 بهمن 1332) دكتر شاخت اقتصاددان آلمانی برای سومین بار در طول سه دهه به ایران دعوت شد تا برای حل مسائل اقتصادی وطن ما و پیشرفت راه حل بدهد و این بار (شش ماه پس از براندازی 28 امرداد) عمدتا با هدف دادن نظر درباره چاپ اسكناس تازه.
چرا در ایران این همه به دكتر شاخت توجه می شد؟. برای این كه از همان نخستین سفر او به ایران (در دهه 1310)، روزنامه ها تبلیغ وسیع كرده بودند كه او به دلایل نژادی دوستدار تاریخ ایران، هواخواه پیشرفت كشور ما و یك كارشناس اقتصادی بی طرف است و با دادن طرح های مالی، كمك بزرگ به حل مسائل اقتصادی آلمان كرده بود كه پس از جنگ جهانی اول دچار بحران مالی و كاهش ارزش پول این کشور تا حد یك نان به هزاران مارك شده بود. «شاخت» یك اقتصاددان ناسیونالیست آلمانی (متمایل به حزب نازی) بود كه از گزند بگیر و ببندهای پس از جنگ جهانی دوم جان سالم به در برده بود. وی كه (به خواست هیتلر) پیشنهادهای مالیاتی و گمركی و راه صنعتی شدن ایران را به دولت رضاشاه داده بود، در سپتامبر 1952 (مهر 1331) نیز در تهران به دولت دكتر مصدق اندرزهای فراوان در زمینه اقتصاد بدون نفت و سیاستهای مالیاتی و پولی و رساندن هزینه های دولت به حداقل ارائه كرده بود. این بار هم روزنامه های تهران پیرامون ملی گرا و نابغه بودن شاخت و كمك او به حل مسائل اقتصادی دولتهای ضد استعمار كه جویای استقلال ملی هستند «بدون این كه نظردیگری داشته باشد» مطالب متعدد نوشته و از او یك نماد بزرگ ساخته بودند.
سال بعد كه دولت كودتا از «شاخت» دعوت بعمل آورد، نخست او به آمدن به تهران تن نداد و پاسخ داد كه دادن اندرز از آلمان هم عملی است كه دولت تهران اصرار بر مذاكره از نزدیك كرده بود. هدف دولت زاهدی از دعوت «شاخت» انتشار اسكناس تازه (به بهانه راه افتادن نفت) بود و ... ولی دكتر شاخت نظر دیگری داشت. وی موافق چاپ اسكناس بزرگتر از 20 تومانی و فداكردن كار رقابت تولیدات داخلی با خارج (با افزایش تعرفه گمركی بر واردات) نبود و آن را مانع پیشرفت و مرغوب شدن محصولات داخلی می دانست و بر گرفتن مالیات تصاعدی (برحسب درآمد) و سیاست پولی بر پایه انعطاف پذیر بودن نرخ بهره نظر داشت و گرفتن مالیات فیكس (ثابت) را كه مورد نظر پولدارهای ایران بود كه به كودتا كمك كرده بودند رد می كرد. دکتر شاخت به زاهدی هشدار داده بود که مانع بازگشت فساد اداری به ایران شود زیراکه شنیده بود آنانکه در برانداختن دولت دمکراتیک دکتر مصدق کمک کرده بودند [طلبکاران کودتا] قصد سوء استفاده دارند بدون داشتن استحقاق، مقام می خواهند و درصدد به انحصاردرآوردن معاملات، امتیازات و ... هستند.
ایجاد فروشگاههای دولتی بزرگ (نظیر فروشگاه فردوسی كه بعدا به فروشگاههای شهر و روستا تبدیل نام دادند به هدف پایین آوردن قیمتها با از میان برداشتن دست واسطه ها) و نیز تاسیس فروشگاهها تعاونی كاركنان (دولت و شركتها) از توصیه های دكتر شاخت به دولت ایران بوده اند. نخستین فروشگاه از این دست (فروشگاه فردوسی) توسط آلمانی ها به وجود آمد.




(تغییر نظر180 درجه ای مجلس شورای ملی در هفت روز!)
مروری بر رویدادهای سیاسی نیمه دوم بهمن ماه 1321 (فوریه 1943 ) ایران، یك تغییر نظر 180 درجه ای مجلس شورای ملی را نشان می دهد كه در كشورهای دیگر كمتر سابقه دارد.
پارلمان ایران در پی كنارگیری ده وزیر كابینه قوام السلطنه نخست وزیر وقت، هفدهم بهمن ماه 1321 در یك رای گیری وی را در سمت نخست وزیری تثبیت كرد تا کابینه تازه تشکیل دهد. همین مجلس یك هفته بعد، در حالی كه قوام هنوز نخست وزیر بود، در یك رای گیری دیگر ابراز تمایل به نخست وزیری علی سهیلی كرد كه جای قوام را گرفت و سه روز بعد وزیران خود را معرفی كرد!. در هر دو كابینه الهیار صالح وزیر دارایی بود كه دو ماه بعد بر اثر اختلاف با دكتر میلسپو مستشار آمریكایی مالیه كناره گیری كرد.
در زمان دولت علی سهیلی بود كه لایحه مهم آموزش و پرورش عمومی، یكسان و رایگان به صورت قانون در آمد.




(قتل سعدالدوله وزیر ارغون خان در مهمانی امیران لشكر)
پنجم و به روایتی نهم فوریه سال 1291 میلادی امیران لشكر و اطرافیان ارغون خان ـ ایلخان مغول ایران ـ از فرصت افتادن وی در بستر بیماری استفاده كردند و سعدالدوله بزرگ وزیر او را كه مانع سوء استفاده های مالی و اسراف آنان از خزانه كشور بود به مهمانی دعوت كردند و در آنجا اورا كشتند.
ارغون خان كه در پی خوردن «معجون طول عمر!» كه جادوگران برایش تهیه كرده بودند بیمار شده بود، دیگر از بستر برنخاست و درگذشت. وی به دور از چشم سعدالدوله معجون را خورده بود، زیرا سعدالدوله كه در عین حال پزشك او هم بود چنین معجونی را باورنداشت و آن را برای سلامت جسم زیان آور می دانست. سعدالدوله یك پزشك یهودی متولد ابهر زنجان بود و چون راههای جالبی برای جمع و خرج خزانه ایلخان ارائه داده بود كه به دلیل اسراف، فساد اداری و سوء مدیریت مقامات نظامی و دیوانی (اداری) او تهی از وجه بود به وزارت منصوب شده بود.
سعدالدوله پزشك ویژه ایلخان متوجه شده بود كه میان بیماری ایلخان و وضعیت خزانه او رابطه مستقیم بر قرار است؛ به گونه ای كه هر وقت خزانه از پول تهی بود ایلخان هم بیمار می شد و این بیماری تا روزی كه تحصیلداران وجهی می آوردند در او باقی می ماند، لذا طرحی برای جلوگیری از اسراف و سوء استفاده سران لشكر و غنی ساختن خزانه به ایلخان داد كه اجرای آن موثر واقع شد و ایلخان وی را به وزارت برگزید تا خزانه اش هرگز خالی نماند و بیمار نشود.
ایلخان پس از رهایی از آن بیماری مرموز (افسردگی و عوارض ناشی از آن)، به فكر طولانی شدن عمر افتاد و به دور از چشم سعدالوله از معجون جادو گران خورد؛ بیمار و فلج شد و درگذشت و « گیخاتو » برجای او نشست.




(اخطار دبیر سندیکای روزنامه نگاران به ناشران نشریات)
در پی برکناری دو خبرنگار از کار، سندیکای تازه تاسیس روزنامه نگاران ایران شانزدهم بهمن ماه 1341 (5 فوریه 1963)اخطارکرد که در برابر اخراج بدون دلیل روزنامه نگار می ایستد و اگرهم دلیل اخراج موجّه باشد ناشر نشریه و یا مدیر رسانه های دیگر باید برحسب سوابق کار به روزنامه نگار اخراجی غرامت بپردازد که این غرامت نمی تواند برای هرسال کارکرد کمتر از سه ماه آخرین دستمزد باشد. سندیکا مشاور قضایی (وکیل) خودرا برای طرح شکایت ازجانب اخراجی به مراجع ذیصلاح خواهد فرستاد. دبیر وقت سندیکا همان روز اعلام کرده بود که سندیکا برای روزنامه نگاران «فری لنس = حق التحریری» که بیمار و یا دچار هرگونه آسیب بدنی شوند به هزینه خود دستیار و تایپیست خواهد گرفت تا در کارشان وقفه حاصل نشود.
در نخستین مجمع عمومی سندیکا که 24 آبان 1341 در تالار دبستان دولتی فیروزکوهی واقع در خیابان آشیخ هادی برگزار شده بود مسعود برزین روزنامه نگار ملی گرا با اکثریت آراء به سمت دبیر سندیکا انتخاب شده بود. در این انتخابات داریوش همایون مفسر سابق روزنامه اطلاعات با چند رای کمتر دوم شده بود. در آن زمان، تنها انتخابات دمکراتیک ایران، انتخاب دوره ای دبیر و اعضای هیات مدیره سندیکای روزنامه نگاران بود. همین سندیکا که برغم مخالفت ناشران نشریات وقت تاسیس شده بود در جریان انقلاب یک اعتصاب عمومی اعلام کرد تا دولت تماما نظامی وقت نتواند اعلامیه هایش را به اطلاع مردم برساند و این اعتصاب که 62 روز روز طول کشید طولانی ترین اعتصاب روزنامه نگاران در تاریخ ژورنالیسم بشمار آمده است. برغم شرکت فعالانه سندیکای روزنامه نگاران در انقلاب، دو سال پس از پیروزی انقلاب، مقامات وقت فعالیت آن را محدود کردند که چراغ عمرش به تدریج رو به خاموشی نهاد.




(سه سال حبس برای خلیل ملکی)
شانزدهم بهمن 1344 محاکمه خلیل ملکی و سه تن از یاران او رضا شایان، میرحسین سرشار و علی شانسی در یک محکمه نظامی تهران آغاز شد. سرتیپ فرسیو مدعی العموم محکمه [که بعدا ترور شد] هنگام خواندن کیفرخواست از خلیل ملکی به عنوان رئیس جامعه سوسیالیستی و یکی از نهادهای وابسته به نهضت ملی ایران نام برد و گفت که مسلک و مرام [ایدئولوژی] آن جامعه ماهیت ضد سلطنت دارد!. خلیل ملکی به صلاحیت محکمه اعتراض کرد و گفت بفرض اینکه ادعای مدعی العموم درست باشد اتهام وارده؛ سیاسی است و طبق قانون، جای محاکمات سیاسی دادگاههای دادگستری است و دادرسی باید با حضور هیات منصفه صورت گیرد که تشخیص مجرم بودن و یا نبودن متهم با این هیات است.
محکمه نظامی برغم این اعتراض قانونی بکار خود ادامه داد و در پایان کار؛ ملکی را به سه سال، سرشاررا به یک سال و دو متهم دیگررا هرکدام به 18 ماه زندان محکوم کرد.




(فیلسوف رومی خودکشی کرد تا شاهد دیکتاتوری نباشد)
«كاتو (ماركوس پورکیوس)» فیلسوف، نویسنده و سیاستمدار نامدار روم پنجم فوریه سال 45 پیش از میلاد در شمال آفریقا خودكشی كرد تا شاهد دیكتاتوری سزار و مرگ جمهوری و حكومت انتخابی نباشد كه پدر بزرگش (ماركوس پوركیوس كاتو اندیشمند معروف) ضوابط و قواعد آن را تنظیم كرده بود.
كاتو دوم (معروف به نوه یا كاتو جوان) در رساله خود «خرد فردی و خرد گروهی» نوشته است:
سه عامل است كه موجب ارضای خاطر یك فرد می شود و این سه عامل عبارتند از: جرات (دلیری و نترس بودن و خطر كردن)، صداقت (دروغ نگفتن، رو راست بودن و وفاداری) و ساده زیستن (عادت داشتن به زندگانی ساده، همانند توده مردم و لذت بردن از آن و دوری گزیدن از تجملات و اسراف).
وی در همین كتاب فساد دولتی و ارتشاء را بذر انحطاط یك جامعه خوانده و نوشته است كه تردید دارد دست اندركاران فساد دولتی به جامعه (مردم و وطن) علاقه داشته باشند و پیش از ارتكاب فساد یك لحظه به سلامت كشور و آینده آن اندشه كنند.
كاتو در جریان نزاع سزار و پمپی (دو ژنرال و كنسول ارشد روم) جانب پمپی را گرفته بود و گفته بود كه حمایت از پمپی دفاع از حكومت انتخابی، قانون و حقوق اتباع است. كاتو دوم به شمال آفریقا رفته بود كه ساكنان رومی آن بر ضد سلطنت و حكومت جباران بودند تا آنان را برضد سزار برانگیزاند كه در آنجا شنید سزار بر پمپی فائق آمده و شكست دادنش، دیگر امكان پذیر نیست. لذا، از فرط یاس خودكشی كرد.




(نظر مورخ سویسی درباره کوروش، ایرانیان و یک کنفدراسیون جهانی)
پنجم فوریه زادروز اجیدیوس تشودی (آژیدیوس) Aegidus Tschudi تاریخنگار و فیلسوف سویسی است كه در 1505 به دنیا آمد و 67 سال عمر كرد و سه اثر بزرگ از او باقی مانده است. وی در تالیفات خود اشاره كرده است كه تا جهان به صورت یك كنفدراسیون درنیاید كه هر جامعه آن یك كامیونیتی دمكراتیك باشد، بشر روی آرامش و آسایش كامل به خود نخواهد دید و در چنین وضعیتی، ملل كوچك و ضعیف مجبورند دائما از ملل قویتر در هراس باشند و در جوامع داخلی نیز مبارزه و درگیری برسر كسب قدرت مانع از تامین حلاوت زندگانی برای افراد (اتباع معمولی _ عوام الناس) خواهد شد و به عبارت دیگر؛ انسان در این وضعیت زندگانی خوش و ارزشمند نخواهد داشت. رئیس و مدیران یک ملت باید صدیق و بی نظر و هدفشان تامین سعادت همگان باشد[ذاتا خودخواه نباشند].
آژیدیوس عقیده دارد: تا روزی كه ایجاد یك كنفدراسیون جهانی عملی نشود، باید مللی كه دارای فرهنگ و تبار مشترك هستند و در طول زمان به عللی از هم جدا افتاده اند برادروار و بدون دشواری های مرزی و از این قبیل با یكدیگر روابط، همگاری و همیاری داشته باشند.
Aegidus Tschudi در کتاب خود ـ کنفدراسیون ـ نوشته است که راه حل مسائل انسان از جمله قطع جنگ، جنایت، فقر و بدبختی ایجاد یک کنفدراسیون جهانی مرکب از همه ملل است و این، راه حل تازه ای نیست؛ کوروش بزرگ ـ شاه ایرانیان پنج قرن پیش از ولادت مسیح فرضیه ایجاد یک جامعه مشترک المنافع جهانی را اعلام داشت و به اجرا درآورد که پس از او، ناسیونالیسم ایرانی غلبه کرد و انترناسیونالیسم کوروش در آن محو شد. آژیدیوس (تلفظ فرانسوی این نام) كوروش ایران را شایسته ترین زمامدار در طول تاریخ معرفی كرده و نوشته است: از دید کوروش (سایرس = سیروس) انسان بدون داشتن جهانی کنفدراتیو زندگانی خوش و ارزشمند نخواهد داشت. آژیدیوس سپس وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیان آرین که کوروش (سایرس = سیروس) یکی از آنان بود هیچگاه بت پرست نبودند، زرتشت را یك آموزگار كامل و راهنما می دانستند نه فرستاده از سوی خدا. در میان آنان روسپیگری (خودفروشی زنان كه در یونان باستان و ... دیده می شد) وجود نداشت، مهربان و باگذشت بودند، به دسترنج دیگران طمع نمی كردند، دروغ نمی گفتند، ریا و تزویر را نمی شناختند و بنابراین شایسته صفت «نجیب (نوبل)» هستند كه مورخان همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشته اند. کوروش از میان این مردم دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
آژیدیوس سویسی هارا ستوده و آنان را انسانهایی كه باهم دشمنی و سر نزاع ندارند توصیف كرده است. وی نوشته است كه یك دولت رشید، بالغ و بدون عیب همواره نگران رفاه و احوال اتباع بویژه سالخوردگان است، اتباعی كه به پایان عمر چشم دوخته اند و امید ندارند.




(«استر» شهبانوی یهودی ایران - روزی كه خشایارشا یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد)
خشایارشا ــ شاه وقت ایران ــ كه بر سرزمینی از هند تا دانوب و از استپ های شمال خاوری آسیای میانه تا لیبی حكومت می كرد، پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربی امروز) در 482 پیش از میلاد، تصرف آتن در سال 480 پیش از میلاد و باز گشت از لشكركشی به اروپا، در چهارم فوریه 479سال پیش از میلاد (15 بهمن) توسط بانویش «استر Esther» از خاندان شائول و یهودی كه در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان «بزرگ وزیر» خود برای كشتار اتباع یهودی امپراتوری ایران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر كرد كه به نوشته مورخان یونانی و یهود، این دستور در سه روز به سراسر امپراتوری رسید كه با وسائل آن زمان، ركوردی بی سابقه است. طبق كتاب «استر» كه 24 قرن قدمت دارد، هامان به دروغ از قول خشایارشا به شهربانان ایران ابلاغ كرده بود كه همه یهودیان ـ ازخرد و بزرگ ـ را بكشند. در آن زمان همه یهودیان جهان از اتباع امپراتوری ایران بودند، در قلمرو این امپراتوری زندگی می كردند و در وفاداری آنان به شاه ایران تردید نبود.
خشایارشا (پسر داریوش كبیر و نوه دختری كوروش بزرگ) پس از لغو بخشنامه «هامان»، وی را به دادگاه سپرد كه محاكمه و در شهر شوش (پایتخت اداری ایران) اعدام شد و از آن زمان تاكنون، یهودیان هر سال (مطابق تقویم خودشان) به این مناسبت جشن می گیرند كه به عید «پوریم» معروف است.




(دکتر مصدق بار دیگر نماینده اول تهران شد)
درانتخابات پارلمانی سال 1322 ایران که نتایج آن 15 بهمن ماه این سال انتشار یافت، باز دكتر مصدق نماینده اول تهران شد. در نخستین انتخابات پس از استقرار مشروطیت، دكتر مصدق از شهر اصفهان به نمایندگی مجلس انتخاب شده بود كه پس از تبدیل زادروز او از تقویم قمری به خورشیدی، كسر نصاب سنی! آورده و انتخاب او هنگام بررسی اعتبارنامه ها در مجلس ردّ شده بود.




(تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران و پیامدهای آن: غیر قانونی شدن حزب توده، افزایش اختیارات شاه، اتحاد با غرب و ...)
پانزدهم بهمن1327 (چهارم فوریه 1949) در دانشگاه تهران و مقابل ساختمان دانشكده حقوق، به سوی شاه كه برای شرکت در مراسم «پانزدهمین سالروز آغاز بنای دانشگاه تهران در محل كنونی اش» وارد دانشگاه شده و مقابل ورودی دانشکده حقوق از اتومبیل پیاده شده بود تا وارد تالار مراسم شود تیراندازی شد. این رویداد مآلا مسیر تاریخ ایران را تغییر داد؛ حزب توده غیر قانونی شد، ایران به غرب نزدیک و بعدا متحد آن شد، شاه اختیارات بیشتری به دست آورد و بعدا راه دیکتاتوری در پیش گرفت و ... و بنابراین ذکر جزئیات رویداد لازم است.
در آن روز از پنج گلوله که به سوی شاه شلیک شده بود سه گلوله به کلاه او اصابت کرده بود، یک گلو له به صورت مماس بر بدن از پشت او گذشته و خراش مختصری وارد ساخته و یک گلوله هم با عبور از کنار صورت او در ناحیه پشت لب اندك جراحتی بوجود آورده بود. ضارب رولور داشت ولی پیش از آنکه دو گلوله باقی مانده را شلیک کند هدف گلوله ماموران قرارگرفت برزمین افتاد که بر سرش ریختند و اورا زیر مشت و لگد گرفتند و از حال رفت. وی در میان بیش از ده خبرنگار ـ عکاس روزنامه ایستاده بود و دوربین به گردن داشت. ضارب پس از پیاده شدن شاه از اتومبیل، خودرا به فاصله کمی از او رسانیده و از این فاصله نزدیک تیراندازی کرده بود. در جیب او کارت خبرنگاری روزنامه "پرچم اسلام" که همان روز صادر شده بود و شناسنامه اش به دست آمد. طبق شناسنامه، او ناصر فخرآرایی نام داشت و ازدواج کرده بود. تیراندازی ساعت 3 بعد از ظهر صورت گرفت. شاه و ضارب به دو بیمارستان جدا ازهم منتقل شدند، ضارب درگذشت و شاه ساعتی بعد پس از پانسمان بیمارستان را ترک کرد و محمد ساعد (ساعد مراغه) نخست وزیر وقت در یک اعلامیه رسمی که از رادیو پخش شد اعلام کرد که مختصر آسیب وارده به شاه خالی از خطر بوده و وی به محل اقامت بازگشته است. روزنامه اطلاعات یک ساعت پس از خروج شاه از بیمارستان یک شماره فوق العاده منتشر کرد. پلیس از خانه ناصر فخرآرایی بازرسی کرد و اسنادی به دست آورد که نشان می داد او عضو حزب توده بود. ناصر قبلا در روزنامه "فریاد ملت" کار می کرد. متعاقب بازرسی از خانه ناصر، پدر او و نیز "فقیهی شیرازی" مدیر روزنامه "پرچم اسلام" دستگیر شدند تا درباره ناصر توضیح بدهند.
از آغاز بهمن ماه 1327 صدای اعتراض به قرارداد نفت انگلستان و ایران از گوشه و كنار كشور به گوش می رسید؛ روزی نبود كه در این زمینه در مجلس (مخصوصا توسط نمایندگان پارلمانی حزب توده) نطقی ایراد نشود و روزنامه ها به ویژه نشریات احزاب ملی گرا و چپ مقاله ننویسند. صدای این اعتراضها از دوم بهمن كه مهندس رضوی كرمانی نماینده مجلس (بعدا نایب رئیس) و از معترضین به قرار داد نفت از دست یك سرهنگ كتك خورد رساتر شده بود و روز 14 بهمن دانشجویان دانشگاه تهران دست به تظاهراتی وسیع زده بودند و خواستار لغو قرارداد نفت (قرارداد 1313 هجری) و هرگونه امتیازی شده بودند كه به انگلستان داده شده بود. پیش از ظهر 15 بهمن هم اعضای حزب توده و چپگرایان دیگر به مناسبت سالمرگ دكتر تقی ارانی موسس احزاب كمونیستی در ایران كه در سال 1318 در زندان درگذشته بود و كمونیستها مدعی بودند كه مقتول شده بود اجتماع بزرگی برپاداشته و شعار داده بودند که به دستور رضاشاه دکترارانی کشته شده بود و در این شرایط، شاه به دانشگاه رفته بود!.
در پی این واقعه، درتهران حكومت نظامی اعلام شد و دستگیری مخالفان از جمله معترضان به قرارداد نفت آغاز گردید كه یكی از دستگیر شدگان آیة الله كاشانی بود. شورای وزیران از فرصت استفاده كرد و همان شب حزب توده را غیرقانونی اعلام داشت و لایحه مربوط را به مجلس داد كه سریعا تصویب شد. اندکی پس از صدور مصوبه شورای وزیران مبنی بر غیر قانونی شدن حزب توده، همان شب بسیاری از سران و معاریف این حزب دستگیر و گروهی دیگر از آنان نیز پنهان شدند. در میان دستگیرشدگان که اسامی آنان اعلام شده بود نام نورالدین کیانوری، دکتر مرتضی یزدی، دکتر حسین جودت، عبدالحسین نوشین، نورالدین الموتی، ضیاء الموتی، نصرالدین الموتی، و دانش بوبخت دیده می شد. اسامی پنهان شدگان که فرمانداری نظامی در جستجوی آنان بود نیز اعلام شده بود ازجمله نام دکتر رادمنش، دکتر کشاورز و احسان طبری. ازآن پس تا مدتی هركس از دیگری دلخوری داشت اورا به عنوان توده ای معرفی می كرد (به اصطلاح آن زمان «لو!» می داد.).
كار به اینجا خاتمه نیافت و شاه خواستار اختیارات بیشتری شد و چون قانون اساسی اجازه نمی داد دستور انتخابات مجلس موسسان داده شد و این مجلس اختیارات شاه را به همان گونه كه خواسته بود افزایش داد و از آن پس این اختیار را به دست آورد كه بتواند مجلس را هم منحل كند و .... باوجود این، تلاش ملت برای ملّی كردن نفت خود ادامه یافت و در اسفند 1329 به نتیجه رسید.
دومین تیراندازی به شاه 17 سال بعد صورت گرفت ـ 21 فروردین 1344 (دهم اپریل 1965) در كاخ مرمر، سرباز وظیفه رضا شمس آبادی به سوی شاه كه پس از پیاده شدن از اتومبیل، رهسپار دفتر كار خود بود آتش گشود. گلوله ها به شاه اصابت نكرد ولی ضمن آن، دو درجه دار گارد و رضا كشته شدند.
در پی این تیراندازی، عده ای ازجمله چند فارغ التحصیل چپگرای دانشگاههای خارج كه به وطن بازگشته بودند دستگیر و بعدا محاكمه و محكوم به تحمل مجازات شدند.



منبع:
سایت تمدن پرشکو ایران باستان