۱۳۹۲-۵-۲۲، ۰۹:۳۶ عصر
(۱۳۹۲-۵-۲۲، ۰۹:۲۳ عصر)bahareh نوشته است:(۱۳۹۲-۵-۲۲، ۰۹:۱۶ عصر)نداانصاری نوشته است: بهارجون حالا که شما بزرگ اینجایی رو صندلی نشستی بیا یه ریش سفیدی در حق ما کن بزرگوار
رضوانو ندیدی؟نیستش
بین خودمون بمونه مث اون سیب زمینیه برو زیر زبون این رضوانو بکش ببین با من قهره
آشتیمون بده طاقت دوریشو ندارمممممم...
اخ جوووون باز من شدم مامان بزرگ جمع خيلي اينو دوست دارم:D:D:D
چرا عصري بهم زنگ زد صحيح و سالم:heart:
نه اصلا
رضوان وقتي ميگه ندا
اشك از چشاش مياد غرق شادي ميشه قند توي دلش اب ميشه بعد اون وقت با تو قهر باشه
اين امكان نداره
ای خدا ا بزرگی کمت نکنه به حق علیییییی
جانبه خدا داره مشکلاتمون حل میشه..
باشه برو از منم پیشش خوب بگو تا به صورت خودجوش آشتی کنیم
ا ای کارا خوشم میااااااااا