۱۳۹۲-۱۰-۷، ۰۲:۰۷ عصر
سلام.. خسته نباشید ..
یک بافت فرسوده یک سری مشکلات رو با خودش همراه داره
میخوام بگم اگر بافت فرسوده یک مفهوم باشد بایستی دارای یک محتوا و عملکرد بوده که حال این عناصر را کم رنگ یا روبه زوال میبینید
بنابرین بافت فرسوده بافت مسئله دارست
پس برای مداخله بایستی تمام ابعاد ر درنظر گرفت
یک فضا یک ظرفیت دارد و تاحدودی به عملکردها پاسخ میدهد .. فضا یک پدیده ست هر پدیده ممکنه چند عملکرد داشته باشه یا تنها صرف یک عملکرد محدود شده باشد .. شناخت بافت فرسوده به لحاظ سیر تکوینی و تدریجی زمان و عملکردهایش در این دوران و نهایتا کاربری های مورد انتظار ازش واجد اهمیته .. به طوری که مسئله و مشکل رو باز شناسیم ...
بر هم خوردن یکی ازروابط وقرار نگرفتن یک جزئ در موقعیت مطلوبه باعث پس ززده شدن و عدم توانایی محیطی برای پاسخگویی به نیازهای افراد است ونهایتا این امر فراموشی محیط یا بافت است ...
گذر زمان درست است بخشی از فرسودگی را متحمل می کند اما نیازهای روزافزون ما و توقعات ما از پدیده های یا بافت و فضا ی اطراف که ناشی از تغییر در تفکر وارزش ها و به طور کلی فرهنگ ما عاما مهم تری به نظر می آید ..
بخش دوم مربوط شناخت حوزه بلافصل است چرا که درصورت مداخله وایجاد نقش متناسب روز بایستی هم برنامه ریز و هم طراح پای کار باشن و نظرات را تطبیق دهند
باز آفرینی همیشه کارساز نیست .. تنها درصورتی که مداخله با منطق حفظ هویت و ایجاد سیر خطی در جهت طرح های فرادست انجام شود یک محیط توانایی پاسخگویی به نیازهای روز افزون رادارد .
یک بافت فرسوده یک سری مشکلات رو با خودش همراه داره
میخوام بگم اگر بافت فرسوده یک مفهوم باشد بایستی دارای یک محتوا و عملکرد بوده که حال این عناصر را کم رنگ یا روبه زوال میبینید
بنابرین بافت فرسوده بافت مسئله دارست
پس برای مداخله بایستی تمام ابعاد ر درنظر گرفت
یک فضا یک ظرفیت دارد و تاحدودی به عملکردها پاسخ میدهد .. فضا یک پدیده ست هر پدیده ممکنه چند عملکرد داشته باشه یا تنها صرف یک عملکرد محدود شده باشد .. شناخت بافت فرسوده به لحاظ سیر تکوینی و تدریجی زمان و عملکردهایش در این دوران و نهایتا کاربری های مورد انتظار ازش واجد اهمیته .. به طوری که مسئله و مشکل رو باز شناسیم ...
بر هم خوردن یکی ازروابط وقرار نگرفتن یک جزئ در موقعیت مطلوبه باعث پس ززده شدن و عدم توانایی محیطی برای پاسخگویی به نیازهای افراد است ونهایتا این امر فراموشی محیط یا بافت است ...
گذر زمان درست است بخشی از فرسودگی را متحمل می کند اما نیازهای روزافزون ما و توقعات ما از پدیده های یا بافت و فضا ی اطراف که ناشی از تغییر در تفکر وارزش ها و به طور کلی فرهنگ ما عاما مهم تری به نظر می آید ..
بخش دوم مربوط شناخت حوزه بلافصل است چرا که درصورت مداخله وایجاد نقش متناسب روز بایستی هم برنامه ریز و هم طراح پای کار باشن و نظرات را تطبیق دهند
باز آفرینی همیشه کارساز نیست .. تنها درصورتی که مداخله با منطق حفظ هویت و ایجاد سیر خطی در جهت طرح های فرادست انجام شود یک محیط توانایی پاسخگویی به نیازهای روز افزون رادارد .
هیچ آوازه ای
بر بلندی سرزمینی که سرای آن دام نبودن و نخواستنت است قدم گذاشته ای ونمی دانی که عاقبت عاشقانه هارا باد به لختی از ثانیه ای از جنون پر میدهد ... پر میدهد این عشقانه ها را چون که باد است باد لحظه ای آرام نمیگیرد .. درست مث من که درنگی بر من نیست ... و منهای بودن بی معنی این روزای پر تلاطمم ... هیچ آوازه ی دیگر نخواهم داشت... باد (م.فیروزه)
