۱۳۹۱-۳-۱۹، ۰۳:۲۸ عصر
دفاع مسئولان از آلودگی هوا و هزاران درد دیگر!
باورتان میشود که در شرایطی که جامعهمان به دردهای عمیقی مبتلاست، برخی از مسئولان به یاری معضلات بروند؟ کافی است نقطه اشتراک "آلودگی هوا"، "بیکاری"، "افزایش نرخ سرطان و هزاران بیماری دیگر"، "کمبود سرانه فضای آموزشی، ورزشی و..."، "کمبود مسکن و تورم ناشی از آن" و خلاصه، اغلب مشکلات کلان را پیدا کنید تا متوجه شوید که برخی تصمیمات امروزی مسئولان تا چه حد مضر به حال اجتماع است!
دوباره تابستان نزدیک شده و احتمالا تعطیلیهای ناشی از آلودگی هوا در چند شهر بزرگ کشورمان در پیش خواهد بود؛ تعطیلاتی نامبارک که تنها به ثبات وضع موجود منجر میشود و احتمالا اگر هزینههای ناشی از آن را حساب کنیم، به هیچ وجه مقرون به صرفه نیست؛ حتی اگر دود -گرد و غبار هم بخوانید، تفاوتی نمیکند! - به سطح زمین برسد و موش و گربهها هم از آن در امان نمانند!
به گزارش تابناک، چند سالی است که دیگر تعطیلات طولانی مدتی چون نوروز نیز نمیتواند به جنگ موقت معضلاتی چون ترافیک برود. موضوعی که در خیابانهای نسبتا شلوغ این روزهای پایتخت به خوبی به چشم میخورد؛ در حالی که از شهرهای شمالی کشورمان خبر میرسد که چند روز تعطیلی اخیر، انبوه مسافران را راهی شمال سر سبز البرز کرده و در آنجا شرایط ویژهای به وجود آورده؛ اینجاست که با نگاهی به خیابانهای پایتخت در مییابیم که ترافیک بیشتر از این حرفها امان جامعهمان را بریده است.
بدین ترتیب همانگونه که روزگاری خیابانهای دوطرفه را برای مقابله با ترافیک به یک طرفه تبدیل کردیم، چند وقتی است که با زمزمه افزایش آلودگی هوا، همهمان به اخبار گوش میدوزیم که آیا فردا تعطیل خواهد شد یا نه؟! چرا که تدبیر فعلیمان برای مقابله با انواع آلودگیها نیز مشابه یک طرفه کردن خیابان، فعلا به راهکار «تعطیلی» محدود مانده؛ فارغ از اینکه مدت هاست ترافیک خیابانهای یک طرفه هم گره خورده و به همین نسبت، نقش تعطیلات هم در پاکسازی هوا کمرنگ شده و رو به صفر شدن میرود.
به عبارتی بهتر، ابزار تعطیل کردن ادارات، مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز عمومی به دست مسئولان رده بالایی افتاده که از قضا میبایست برای مقابله با مشکلاتی چون ترافیک -که نهایتا نقش موثری در آلودگی هوا دارد- چاره جویی کرده و اقدام اساسی صورت دهند اما به دلایل گوناگون نه تنها هیچ برنامه کوتاه مدت یا بلند مدتی برای این امور ندارند، بلکه با یک اقدام دم دستی تنها به فکر گذراندن امروزها هستند.
البته تجربه چندین ساله مشکلاتی از این دست موجب شده که اغلبمان نسبت به راهکارهای میان مدت (اگر جامعتر نگاه کنیم، در این مقولهها، راهکار میان مدت با کوتاه مدت فرق چندانی ندارند) اطلاعات خوبی بدست بیاوریم اما وقتی مسئولیت به دوشمان میافتد، نه فکری برای پارکینگ داریم، نه توسعه خیابان و جاده برایمان امری حیاتی به نظر میرسد و نه حتی راهکاری برای آلودگی ناشی از این همه خودروی جاری در سطح شهرها ارائه میدهیم تا کماکان هوا آلوده شود و تعطیل کنیم!
اکنون کافی است کمی دقیقتر به ماجرا بپردازیم:
به نظر شما وقتی برای مقابله با آلودگیهای کارخانههای مختلف و صنایع آلاینده در نزدیکی شهرهایمان برنامهای نداریم، چه توقعی میرود که مثلا فلان کمپانی خودروساز را که از قضا بسیار هم متمول و تا حدودی زورگوست، مجبور به نصب قطعه ارزان قیمت کنیستر به روی محصولات تولیدی کنیم؟!
البته از این مثال ساده میتوانیم به برداشتهای دیگری هم برسیم و کمی عمیقتر و کلانتر به ماجرا بیاندیشیم:
به نظر شما وجه اشتراک امراض بزرگ جامعهمان چیست؟ غیر از این است که «بیکاری»، «کمبود امکانات»، «بحران مسکن»، «بیماریهای مزمن و لاعلاج» و غیره در «انفجار جمعیت» به همدیگر میرسند؟ آیا این انفجار نیست که موجب شده همه شاخصهای ترقی کشورمان از صعود بازبمانند و بحرانها اجازه رخ نمایی بیابند؟
اینجاست که اغلب کارشناسیها برای ریشه یابی نقاط ضعف به نقطهای میرسد که اگرچه روزگاری و در جوامع روستانشین امتیاز محسوب میشد اما حتی امروزه در همان جوامع هم میتواند معضلی حل نشدنی باشد؛ چرا که روند مهاجرت گسترده از یک سو و گسترش امکانات و زیر ساختها از سوی دیگر کاری کرده که فاصله شهر و روستا کم شده و به تعبیری، محیط بیدغدغه دهستانها هم مانند شهرها آلوده به مسائل مختلف شود.
با این پیش فرض، در مییابیم که چه بسا یکی از عوامل افزایش انتقادها هم همین موضوع پیشی گرفتن رشد تقاضا از عرضه باشد وگرنه چه بسا اینقدر در پیش رفت موفقیت حاصل کرده باشیم که در نوع خود بینظیر باشد اما چون به نسبت رشد جمعیت جا ماندهایم، این میشود که همه زیر ساختهایمان در تامین نیازهای جامعه لنگ خواهد زد؛ تابستانها آب و برق کم میآوریم و زمستانها گاز!
چنین نتیجه گیریهایی موجب شده که از سالها پیش، شعارهای کنترل جمعیت ذره ذره جایشان را در میان خانوادههای ایرانی باز کند و البته بحرانهایی چون تورم، مسکن و بیکاری هم به یاری آن شتافته تا تقریبا رشد جمعیت به ثبات نسبی برسد اما از سوی دیگر، آغاز طرحهایی چون هدیه مالی به نوزادان (که شکر خدا بدون اینکه توجیه شود، لغو شد!) و حتی طرح مباحثی چون یارانه نقدی توانایی تخریبی بسیاری از خود نشان دهد.
به عبارتی بهتر، در شرایطی به سر میبریم که نه تنها گفتن «دو فرزند کافیست» خطا به نظر میرسد، بلکه اگر خواهان مقابله با مشکلات ناشی از جمعیت زیاد هستیم، میبایست تدبیری بیاندیشیم تا تک فرزندی به قانون تبدیل شود، در حالی که در اقدامی کاملا بر عکس، مدت هاست که رئیس قوه مجریه و برخی دیگر از مسئولان در دفاع از تعدد فرزندان سخن میگویند و طرح ارائه میدهند؛ به این ترتیب که در سفرهای استانی برخی خواستار تبدیل شدن دهستانشان به شهر هستند، بعضی میخواهند شهرشان شهرستان شود و عدهای میگویند شهرستانمان را استان کنید و البته همه یک پاسخ میگیرند: «برای ارتقای شهرتان باید دست بکار شوید (!)؛ قدیمیها بهتر عمل میکردند»!
وقتی سخنانی مثل این را در کنار جملاتی نظیر «چه کسی گفته دوفرزند کافی است؛ ظرفیت کشور ما بیش از این حرف هاست» قرار دهیم، ماجرای شعاری بودن برخورد با پدیدههای چون آلودگی هوا -که معلولی از جمعیت است- بیشتر برایمان هویدا خواهد شد و جا دارد که از نهادهای نظارتی چون مجلس بپرسیم که چرا تا کنون به این جنس سخنان واکنشی نشان ندادهاند؟
جا دارد که بپرسیم وقتی با علم به اینکه آلودگی به حد فاجعه رسیده، مشکل مسکن با مُسکّن مهر هم بهبود نیافته، هدفمندی هم در کاهش مصرف آب، برق و گاز توفیق زیادی کسب نکرده و البته از همه بدتر، در برنامه بلند مدت مقابله با آنها عکس جهت در حال حرکت هستیم، چه دلیلی دارد که زاد و ولد را ترویج کنیم؟
آیا این سخنان از سر محبت به مردم است و آیا اقدام مسئولانه اینچنین تعریف میشود؟!
به گزارش تابناک، چند سالی است که دیگر تعطیلات طولانی مدتی چون نوروز نیز نمیتواند به جنگ موقت معضلاتی چون ترافیک برود. موضوعی که در خیابانهای نسبتا شلوغ این روزهای پایتخت به خوبی به چشم میخورد؛ در حالی که از شهرهای شمالی کشورمان خبر میرسد که چند روز تعطیلی اخیر، انبوه مسافران را راهی شمال سر سبز البرز کرده و در آنجا شرایط ویژهای به وجود آورده؛ اینجاست که با نگاهی به خیابانهای پایتخت در مییابیم که ترافیک بیشتر از این حرفها امان جامعهمان را بریده است.
بدین ترتیب همانگونه که روزگاری خیابانهای دوطرفه را برای مقابله با ترافیک به یک طرفه تبدیل کردیم، چند وقتی است که با زمزمه افزایش آلودگی هوا، همهمان به اخبار گوش میدوزیم که آیا فردا تعطیل خواهد شد یا نه؟! چرا که تدبیر فعلیمان برای مقابله با انواع آلودگیها نیز مشابه یک طرفه کردن خیابان، فعلا به راهکار «تعطیلی» محدود مانده؛ فارغ از اینکه مدت هاست ترافیک خیابانهای یک طرفه هم گره خورده و به همین نسبت، نقش تعطیلات هم در پاکسازی هوا کمرنگ شده و رو به صفر شدن میرود.
به عبارتی بهتر، ابزار تعطیل کردن ادارات، مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز عمومی به دست مسئولان رده بالایی افتاده که از قضا میبایست برای مقابله با مشکلاتی چون ترافیک -که نهایتا نقش موثری در آلودگی هوا دارد- چاره جویی کرده و اقدام اساسی صورت دهند اما به دلایل گوناگون نه تنها هیچ برنامه کوتاه مدت یا بلند مدتی برای این امور ندارند، بلکه با یک اقدام دم دستی تنها به فکر گذراندن امروزها هستند.
البته تجربه چندین ساله مشکلاتی از این دست موجب شده که اغلبمان نسبت به راهکارهای میان مدت (اگر جامعتر نگاه کنیم، در این مقولهها، راهکار میان مدت با کوتاه مدت فرق چندانی ندارند) اطلاعات خوبی بدست بیاوریم اما وقتی مسئولیت به دوشمان میافتد، نه فکری برای پارکینگ داریم، نه توسعه خیابان و جاده برایمان امری حیاتی به نظر میرسد و نه حتی راهکاری برای آلودگی ناشی از این همه خودروی جاری در سطح شهرها ارائه میدهیم تا کماکان هوا آلوده شود و تعطیل کنیم!
اکنون کافی است کمی دقیقتر به ماجرا بپردازیم:
به نظر شما وقتی برای مقابله با آلودگیهای کارخانههای مختلف و صنایع آلاینده در نزدیکی شهرهایمان برنامهای نداریم، چه توقعی میرود که مثلا فلان کمپانی خودروساز را که از قضا بسیار هم متمول و تا حدودی زورگوست، مجبور به نصب قطعه ارزان قیمت کنیستر به روی محصولات تولیدی کنیم؟!
البته از این مثال ساده میتوانیم به برداشتهای دیگری هم برسیم و کمی عمیقتر و کلانتر به ماجرا بیاندیشیم:
به نظر شما وجه اشتراک امراض بزرگ جامعهمان چیست؟ غیر از این است که «بیکاری»، «کمبود امکانات»، «بحران مسکن»، «بیماریهای مزمن و لاعلاج» و غیره در «انفجار جمعیت» به همدیگر میرسند؟ آیا این انفجار نیست که موجب شده همه شاخصهای ترقی کشورمان از صعود بازبمانند و بحرانها اجازه رخ نمایی بیابند؟
اینجاست که اغلب کارشناسیها برای ریشه یابی نقاط ضعف به نقطهای میرسد که اگرچه روزگاری و در جوامع روستانشین امتیاز محسوب میشد اما حتی امروزه در همان جوامع هم میتواند معضلی حل نشدنی باشد؛ چرا که روند مهاجرت گسترده از یک سو و گسترش امکانات و زیر ساختها از سوی دیگر کاری کرده که فاصله شهر و روستا کم شده و به تعبیری، محیط بیدغدغه دهستانها هم مانند شهرها آلوده به مسائل مختلف شود.
با این پیش فرض، در مییابیم که چه بسا یکی از عوامل افزایش انتقادها هم همین موضوع پیشی گرفتن رشد تقاضا از عرضه باشد وگرنه چه بسا اینقدر در پیش رفت موفقیت حاصل کرده باشیم که در نوع خود بینظیر باشد اما چون به نسبت رشد جمعیت جا ماندهایم، این میشود که همه زیر ساختهایمان در تامین نیازهای جامعه لنگ خواهد زد؛ تابستانها آب و برق کم میآوریم و زمستانها گاز!
چنین نتیجه گیریهایی موجب شده که از سالها پیش، شعارهای کنترل جمعیت ذره ذره جایشان را در میان خانوادههای ایرانی باز کند و البته بحرانهایی چون تورم، مسکن و بیکاری هم به یاری آن شتافته تا تقریبا رشد جمعیت به ثبات نسبی برسد اما از سوی دیگر، آغاز طرحهایی چون هدیه مالی به نوزادان (که شکر خدا بدون اینکه توجیه شود، لغو شد!) و حتی طرح مباحثی چون یارانه نقدی توانایی تخریبی بسیاری از خود نشان دهد.
به عبارتی بهتر، در شرایطی به سر میبریم که نه تنها گفتن «دو فرزند کافیست» خطا به نظر میرسد، بلکه اگر خواهان مقابله با مشکلات ناشی از جمعیت زیاد هستیم، میبایست تدبیری بیاندیشیم تا تک فرزندی به قانون تبدیل شود، در حالی که در اقدامی کاملا بر عکس، مدت هاست که رئیس قوه مجریه و برخی دیگر از مسئولان در دفاع از تعدد فرزندان سخن میگویند و طرح ارائه میدهند؛ به این ترتیب که در سفرهای استانی برخی خواستار تبدیل شدن دهستانشان به شهر هستند، بعضی میخواهند شهرشان شهرستان شود و عدهای میگویند شهرستانمان را استان کنید و البته همه یک پاسخ میگیرند: «برای ارتقای شهرتان باید دست بکار شوید (!)؛ قدیمیها بهتر عمل میکردند»!
وقتی سخنانی مثل این را در کنار جملاتی نظیر «چه کسی گفته دوفرزند کافی است؛ ظرفیت کشور ما بیش از این حرف هاست» قرار دهیم، ماجرای شعاری بودن برخورد با پدیدههای چون آلودگی هوا -که معلولی از جمعیت است- بیشتر برایمان هویدا خواهد شد و جا دارد که از نهادهای نظارتی چون مجلس بپرسیم که چرا تا کنون به این جنس سخنان واکنشی نشان ندادهاند؟
جا دارد که بپرسیم وقتی با علم به اینکه آلودگی به حد فاجعه رسیده، مشکل مسکن با مُسکّن مهر هم بهبود نیافته، هدفمندی هم در کاهش مصرف آب، برق و گاز توفیق زیادی کسب نکرده و البته از همه بدتر، در برنامه بلند مدت مقابله با آنها عکس جهت در حال حرکت هستیم، چه دلیلی دارد که زاد و ولد را ترویج کنیم؟
آیا این سخنان از سر محبت به مردم است و آیا اقدام مسئولانه اینچنین تعریف میشود؟!