امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 3.8
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
"سیـما" یی نه درخـور معمـاری
#1
ضرورت و اهمیت معرفی معماری توسط تلویزیون نیازی به استدلال و اثبات ندارد؛ معماری ازسپیده دم تاریخ یکی ازمهمترین عرصه های خلاقیت ، محل تلاقی فن وهنر، تجلی گاه مؤلفه های مختلف فرهنگی و شاخصی برای نمایش سطح فن آوری جوامع بشری بوده است
[تصویر:  9036_634828498520964000_l.jpg]
مصاحبه ای اختصاصی
سایت خبری / تحلیلی معماری نیوز
با مهندس سید محسن شهیدی
به بهانه
پخش فصل دوم "مستند خلاقیت در معماری"
متن مصاحبه:


mall">mall">جناب آقای مهندس شهیدی ، ضمن تشکر از شما برای مصاحبه ، به عنوان سوال نخست ؛ به نظر شما آیا تلویزیون به عنوان یک وسیلۀ ارتباط جمعی از موقعیت و ظرفیت لازم برای معرفی رشتۀ معماری و آموزش آن برخوردار است؟

- بسم الله الرحمن الرحیم. تلویزیون به دلیل ضریب نفوذ بالا وقدرت تأثیرگذاری فوق العاده برافکار عمومی، ازجایگاه بسیارحساس ومهمی درامراعتلای ابعاد مختلف فرهنگ یک جامعه ومنجمله معماری به عنوان یکی ازریشه دار ترین عرصه های تجلی دانش وهنربرخوردار است. فرهنگ به خصوص درعصرتوسعۀ ارتباطات وحاکمیتِ اطلاعات، مقوله ای پویا وبالنده است وازاینرو آموزش مستمر وآگاه ساختن جامعه نیز درتوسعۀ فرهنگ عمومی نقشی راهبردی دارد. درحوزۀ آموزش معماری، چه به صورت غیرمستقیم وچه به شکل غیرمستقیم، تلویزیون می تواند ومی بایست خلأ های کمّی وحتی کیفی سیستم های رسمی وارگان ها ونهاد های ذیربط دولتی وغیردولتی را برطرف سازد.


mall"> دلیل ومیزان اهمیت این نقش ونحوۀ ایفای آن را چگونه می بینید؟

- ضرورت و اهمیت معرفی معماری توسط تلویزیون نیازی به استدلال و اثبات ندارد؛ معماری ازسپیده دم تاریخ یکی ازمهمترین عرصه های خلاقیت ، محل تلاقی فن وهنر، تجلی گاه مؤلفه های مختلف فرهنگی و شاخصی برای نمایش سطح فن آوری جوامع بشری بوده است؛ میزان این جامعیت و شمول تا حدی است که معماری در بسیاری ازمجامع آکادمیک زیرمجموعۀ علوم انسانی محسوب می شود؛ طبیعتاً رسانۀ مهمی همچون تلویزیون نمی تواند ونباید نسبت به چنین ساحت فراگیر ومهمی از فرهنگ جامعه بی تفاوت باشد.

درحوزۀ "معرفی" ، با توجه به نوع سوژه، ویژگی های مخاطبین، نوع رویکرد، زمان پخش و . . . انتخاب های متنوعی پیش روی تهیه کنندگان وکارگردانان است اما در خصوص "آموزش" این حرفه، ملاحظات دقیق دیگری مطرح است که شاید پرداختن به جزئیات وموارد تفصیلی آن در اینجا ضرورت وتناسب چندانی نداشته باشد.

اجمالاً می توان گفت که آموزش بطور اعم و آموزش معماری به شکل اخص، از آن جهت که می بایست موجب ارتقاء سطح آگاهی و ادراک عمومی گردد، کاری بسیاردقیق، حساس و کارشناسانه است.

نظام آموزش عالی با تربیت معماران ومتخصصین حرفه های ذیربط ، خواه ناخواه گروه های معدودی از افراد را که ازطریق آزمون های مختلف به دانشگاه ها وسایرمؤسسات آموزش عالی راه یافته اند، ازمتن جامعه جدامی کند.
این قشربرگزیده دل مشغولی ها، دغدغه ها وحتی ادبیات خاص خود را دارند وبه موازات پیشرفت درجهات وابعاد تخصصی حرفۀ خود، ازسطح متوسط آگاهی وادراک عمومی وبه خصوص ازنوع نگاه وسلیقۀ سایر اقشارجامعه فاصله می گیرند.
این گسیختگی و تفاوت در رویکرد با توجه به سرعت و مقیاس گستردۀ روند ساخت و ساز از یکسو و عدم امکان حضور و نظارت مستقیم معماران بر این فرآیند از سوی دیگر، ممکن است عوارض فرهنگی متعددی را به دنبال داشته باشد که ازمهمترین آنها می توان به رواج تدریجی گرایش های عوامانه و مبتذل در معماری ساخت و سازهای عمومی، عدم امکان تحقق فضای مناسب نقد، اغتشاش وآشفتگی درحوزۀ مباحث نظری، سقوط معیارها ی زیبایی شناسانه ونظام های ارزش یابی وداوری هنری ونهایتاً اضمحلال فرهنگ وهویت معماری کشوراشاره کرد.

mall"> عملکرد فعلی تلویزیون در زمینۀ معرفی وآموزش معماری را در حد قابل قبول می دانید؟

- به هیچ وجه! از تولیدات در دست پخش (وحتی برنامه های سابق) تلویزیون آنچه تحت عنوان "معرفی معماری" قابل دسته بندی است، بسیارناهمگن، پراکنده وبی هدف است؛ البته شاید بتوان انفعال و بی تفاوتی جامعه معماری را زمینه سازاصلی این نواقص و کوتاهی ها دانست.

درمورد "آموزش معماری" وضع از این هم اسف بارتراست. البته لازمست تأکید کنم که مفهوم "آموزش" در اینجا بسیار عمیق تر، متنوع تر و گسترده تر از تعلیمات سیستماتیک متداول در دانشکده ها و مؤسسات آموزش عالیست؛ بلکه به دلیل ملاحظات ظریف انسان شناسانۀ حاکم برفضای تخصصی رسانه های تصویری، آموزش تلویزیونی می بایست رویکردی کاملاً متفاوت را دنبال کند.

ایفای این نقش به دلایل مختلف به مراتب دشوارتر از آموزش یکسویه و کلاسیک معماری توسط اساتید به دانشجویان است. غایت آموزش معماری درتلویزیون، فراهم آوردن سطح قابل قبولی از آگاهی عمومی در مورد جنبه های مختلف نظری وعملی این حرفه است. متأسفانه تا به حال حضورتلویزیون دراین حوزه بسیار کمرنگ تر وضعیف ترازحد مطلوب بوده است.


mall"> علت یا علل این ضعف وعدم موفقیت وراه علاج آن را چه می داند؟

- شاید بتوان قبل از خودِ رسانۀ (به اصطلاح) ملی، بعضی تناقض های ریشه ای درمعماری موجود کشور را مسبب این کاستی ها دانست؛ سی و اندی سال پس از پیروزی انقلاب، مقوله هایی اساسی و زیر بنایی همچون "هویت"، "معمـاری ایرانی"، "معمـاری اسلامی"، "سنت گرایی"، "مدرنیسم" و . . . هنوز موضوع افاضات مطنطن و نظریه پردازی های کشدار و بی حاصل و در بعضی موارد حتی کشمکش های سیاسی و شبه سیاسی است! و مادامیکه تفاهم و اجماع قابل استنادی برای این قبیل مباحث پایه ای حاصل نشود، این تشتت و سر در گمی ادامه خواهد داشت.

معماری امروزما طفلی سر راهی را می ماند که از پزشک و روحانی گرفته تا مورخ و سیاستمدار و بعضی مجری های کم سواد و پرحرف تلویزیون، همه ادعای سرپرستی اش را دارند! در عین حال باید بپذیریم که تلویزیون به عنوان یک رسانه، در نهایت یک واسطه است و (لااقل اصالتا ً) شأن تأسیسی ندارد یعنی به اصطلاح "جریان ساز" نیست و بنا نیست مرجع تعریف این مقولات باشد و یا رأساً حل و فصل این قبیل مناقشات را عهده دارشود.
البته تلویزیون می تواند در شکستن این دور باطل نیز پیشقدم شود؛ مستند ها، زندگینامه ها، گزارش ها و به خصوص تولیدات چالش برانگیزتری همچون مصاحبه ها و مناظره هایی در زمینۀ مسائل روز معماری می تواند فضای مناسبی برای طرح، هدایت و به بارنشاندن مباحث سازندۀ معمـاری فراهم آورد. این همه البته به هیچ عنوان مجوزی برای توجیه وضعیت آشفته و نابسامان فعلی معرفی و آموزش معماری در تلویزیون نیست؛ چگونه است که یک کارگاه دورافتادۀ تولید لواشک تقلبی از نگاه تیزبین تهیه کنندگان و گزارشگران "سیما" دورنمی ماند اما مهملات مشتی خود شیفته که سالهاست مغز دانشجویان معماری را جولانگاه تئوری های من درآوردی و بی خاصیت خود قرارداده اند، کمترین حساسیتی را در نظر مسئولین نافذ ترین رسانۀ فرهنگی کشور برنمی انگیزد؟! انحصار طلبی و نوچه پروری در محیط های آموزشی، داوری های مشکوک مسابقات طراحی، مکانیسم های غیرشفاف ارجاع پروژه های کلان ملی و . . . بخشی از کجروی های رایج در جامعۀ معماری کشوراست که زشتی و خطر هیچکدام کمتر از به اصطلاح "بالا رفتن ازدیوار سلامتی مردم" نیست!


mall"> ممکن است به عنوان یک بینندۀ تلویزیون نمونه هایی از تولیدات موفق ویا ناموفق این رسانه در حوزۀ تخصصی خود را معرفی کنید؟

- مهم ترین تجربۀ من در این مورد به قبل از انقلاب بازمی گردد؛ به اوایل دهۀ پنجاه و برنامه ای که مجری آن " کِـنِـت کلارک" منتقد برجستۀ انگلیسی بود.

مجموعه ای بسیار خوش ساخت و جذاب که تاریخ معماری غرب را در عین عمق و غنای محتوا با بیانی رسا و گویا معرفی می کرد.

امروز پس ازگذشت نزدیک چهل سال نام این مجموعه را درست به خاطر ندارم، شاید همان سریال معروف " تمـدن" بوده باشد. این مجموعه را در اواخر دوران دبیرستان می دیدم و تأثیری بسیار تعیین کننده و ماندگار در گرایش من به ادامۀ تحصیل در رشتۀ معماری داشت.

مجموعۀ دیگر، سریالی دربارۀ زندگی لئوناردو داوینچی نابغۀ معروف ایتالیایی بود که نخست سه- چهارسال قبل از انقلاب و سپس مجدداً چند سالی پس از انقلاب از تلویزیون پخش شد. این مجموعه هم با اینکه ساختاری روایی و قالبی نمایشی داشت، با استقبال خوب آرشیتکت ها، اساتید ودانشجویان معماری مواجه شد.

درسالهای اخیر هم مجموعه های متعدد و مفیدی از شبکه های مختلف سیما پخش شده است که البته بیشتر در حوزۀ سازه و تکنولوژی معماری بوده است؛ اما در زمینۀ پیشینۀ معماری ایران، به نظر من از جمله ارزشمند ترین تولیدات داخلی آثاری از پژوهشگر خوش فکر و صاحب سبک، آقای حمید سهیلی است.

سال گذشته بعضی از قسمت های "مجموعه مستند معماری ایرانی" اثر ایشان در جلسات هم اندیشی انجمن مفاخر معماری ایران به نمایش گذاشته شد؛ گرایش شخصی من در معماری، طراحی بر مبنای فن آوری پیشرفته یا "های تک" است اما این مستند های تاریخی را مجموعه ای بسیار اصیل و آموزنده یافتم که در عین سادگی و به رغم استفاده از حداقل امکانات و پیرایه های فنی، با چنان شور و جذبه ای معماری ادوار مختلف را به تصویر کشیده بود که هر بیننده ای با هر زمینۀ فکری و سابقۀ ذهنی با اندک دقت و تأملی میتوانست جوهر و ارزش های ناب و زایندۀ آثار و ابنیۀ معرفی شده را در ورای ظاهر زمانمند کالبدی و قالب های کرونولوژیک آنها دریابد.

دهۀ اخیربه اعتقاد من دوران سیر قهقرائی تلویزیون درحوزۀ معرفی معماری اصیل ایرانی بوده است؛ یکی دو سالی هم هست که معدودی به اصطلاح "پژوهشگر" فاقد تخصص های لازم با ادبیاتی سطحی که مجموعۀ واژگان تخصصی آنرا الفاظ معدود و مجملی همچون "زیبا"، "قشنگ"!، "خوب"، "بسیار عالی" و . . . تشکیل می دهد دوره افتاده اند و با سرهم کردن اطلاعات جسته گریخته و با استناد به اسامی و تاریخ های بعضاً مشکوک و حتی غلط سعی دارند هر آغل مخروبه ومسجدِ بنّـا سازِ فرسوده ای را به صرف کهنگی، اثری " قدیمی و با ارزش" معرفی کنند!

مسئولین "سیـما" باید توجه داشته باشند که آسیب های ناشی از رواج اینگونه سطحی نگری ها تنها متوجه یک حرفۀ خاص نیست و ابتذالی که از رهگذر مداخله های افراد فاقد صلاحیت به یک حوزۀ کارشناسی راه می یابد، به دلیل موقعیت محوری این رسانه، ناگزیر به سایر بخش ها نیز سرایت خواهد کرد.

رسانۀ ملی تنها در قبال تثبیت وصیانت از" زبان معیار" مسئول نیست؛ در یک جامعۀ روبه رشد، تخصص ها نماد ها، شاخص ها، نشانه ها و در یک کلام، "زبان" مختص خود را دارند. دراین سطح، واژۀ "ادبیات" مجموعه ای از قواعد، هنجارها ودر نهایت " آداب" صاحبان حرفه های مختلف را شامل می شود.

این زبان که مؤلفه های " فرهنگ معیار" را مشخص می دارد، منظومه ای به مراتب فراتر از مجموعۀ الفاظ و قواعد صرف و نحو و مانند آن است و در سطح راهبردی، همین " زبان معیار" است که دستیابی بدان و پاسداری از آن تکلیف و رسالت اصلی و اساسی رسانۀ ملی را تشکیل می دهد.


mall"> فصل دوم مستند "خلاقیت درمعماری" درحال حاضر از شبکۀ آموزش سیـما در حال پخش است؛ در مورد این مجموعه چه نظری دارید؟

- صِرفِ به اصطلاح "روی آنتن رفتن" چنین مجموعه ای را باید نشانه ای مثبت تلقی کرد؛ هر چند که این تنها شروعی محدود برای بخش محدود تر و تخصصی تر نقش "سیـما" یعنی "آموزش" (در قیاس با مقولۀ "معرفی") معمـاری است و شاید بهتر آن می بود که پیش از پرداختن به موضوع اسکیس به عنوان یک حاشیۀ تکنیکی در حوزۀ "ارائۀ معماری"، مسائل اساسی تری که پیشتر به بعضی از آنها اشاره شد، در دستور کار شبکه های فراگیرتر سیـما قرار می گرفت.

به هر حال به نوبۀ خود برای تهیه کننده و مجری محترم این مجموعه صمیمانه آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم که اظهارات حقیر دربارۀ محصول تلاش مشترک خود را به حساب خیرخواهی بگذارند و نه خرده گیری؛

نام مجموعه در بردارندۀ دو خطای مهم تکنیکی است؛ اولاً: اصطلاح "مستند" یا Documentary به فیلم یا برنامه ای سینمایی یا تلویزیونی اطلاق می گردد که واجد یک یا چند ویژگی به شرح ذیل باشد؛ برمبنای "اسناد"ی تهیه شده باشد، حقایقی (Facts) را بطور عینی و بدون ویرایش و یا افزودن مطالب ذهنی و یا غیر واقعی (Fictional) ارائه کند و یا اینکه بخش عمدۀ آن متشکل از مصاحبه ها و اخبار تصویری پراکنده ای باشد که با گفتاری (Narration) به یکدیگرپیوسته وهمراهی شوند.

درهرصورت، یک مستند فیلم یا برنامه ای مبتنی بر واقعیت است به نحوی که ساخت گونۀ غیر واقعی آن نیز قابل توجیه و یا لااقل قابل تصور باشد. مجموعۀ "خلاقیت در معماری" بی کم وکاست یک "برنامۀ آموزشی" است؛ نه بیشتر و نه کمتر.

ثانیاً: عنوان "خلاقیت " نیز تناسب چندانی با محتوای مجموعۀ مورد نظرندارد. تکنیک های ترسیمی که توسط مجری محترم آموزش داده می شود، بی تردید از مهمترین مهارت های مورد نیاز یک آرشیتکت یا دانشجوی معماری است اما بُرد و ظرفیت نهایی این تکنیک ها، کمک به ارائۀ تصویری ایده ها و تصورات ذهنی طراح است و آموختن آنها به هیچ عنوان مترادف با رسیدن به مرتبۀ "خلاقیت" در معماری و حتی لازمۀ احراز این قابلیت نیست؛ کم نبوده و نیستند معماران خلاق و صاحب نامی که اسکیس هایشان از نقاشی های ساده و ابتدایی کودکان قابل تشخیص نیست!

درمحدودۀ معینی ازطراحی معماری یعنی درشیوۀ "اکسپرسیونیسم"، مهارت های مورد نظر بیشترین کارآیی را به نمایش می گذارند چرا که با استفاده ازقدرت خطوط، کنتراست بالای سایه روشن ها، ترکیب رنگ های زنده و پویا و مانند آن، معمار (ونه دانشجوی معماری!) می تواند نیروی تخیل، شور نهفته و توان ابداع و خلاقیت بالقوۀ خویش را روی صفحۀ کاغذ مجسم سازد. اما این مکتب احساسی و کمابیش هیجانی که در نهایت غالباً سر از گرایش به بنا های یادمانی (Monumentalism) به درمی آورد، به دلیل تأکید و تمرکز بیش ازحد بر بازی های فرمی و نقض خود مختاری زیبایی شناسی معماری، سالهاست ازسوی صاحب نظران ومنتقدین برجستۀ معماری طرد ومنسوخ شده است.


سادگی ظاهری وتکنیک بیانی سهل و ممتنَع اسکیس (Sketch، که خود صورت انگلیسی وقلب ماهیت شدۀ واژۀ فرانسوی Esquisse است) به مفهوم طرحی ساده وسریع از یک اثر معماری از دیربازموجب رواج این برداشت نادرست گردیده است که گویا اسکیس روشی سهل و ابتدایی برای طراحی معماری نیز هست وبنا براین دانشجویان معماری درنخستین تمرینهای خود، بنا های ساده ای را درقالب اسکیس طراحی می کنند.

در مبحث اسکیس، از وجه تسمیۀ آن گرفته تا ریشۀ ها و سیر تحول تاریخی، ناگفته بسیار است؛ متأسفانه بی توجهی به این مبانی آکادمیک موجب شده است تا در اکثر محیط های آموزشی، ملقمه ای از طراحی خطی و گرتۀ رنگی معمول در نقاشی تحت عنوان "اسکیس" (وبعضاً "راندو"!؟) بخش مهمی از آموزش پایه ای طراحی معماری را به خود اختصاص دهد.

به خصوص در مقاطع اولیه آموزش عملی معماری که دانشجویان فاقد مهارت های لازم برای طراحی هم زمان و هماهنگ پلان، نما و مقطع هستند، اسکیس که به مرور زمان در قالب "پرسپکتیو راندو شده" تثبیت شده است، بجای کمک به قدرت تجسم سه بعدی به عنوان عامل سازمان دهندۀ فضای مجازی برای ترکیب پلان ونمـا و مقطع، خود به یک تکلیف اضافی تبدیل می شود. خطای باصره، خطا های معمول در پرسپکتیو ( به خصوص پرسپکتیوهای با دویا سه نقطه گریز) و تفاوت درمقیاس و تناسبات در محورهای سه گانۀ فضا، دشواری های متعددی را در مسیر دست یابی به یک طرح منسجم و یکپارچه ایجاد می کند.

به علاوه، اسکیس دراین تعریف خواه نا خواه نوعی " نقاشی" است و از اینرو داوری درخصوص قوت وضعف آن به ناچار براساس ضوابط و معیار های زیبایی شناسانۀ این هنر صورت میگیرد؛ مهارت درکشیدن (؟) اسکیس ، به ناروا مهارت در تجسم فضایی تلقی میشود و " دست قوی" بودن در کار اسکیس، توانمند بودن در طراحی معماری.


درخاتمه، بار دیگر این شروع دیر هنگام اما امیدوار کننده رابه دست اندرکاران مجموعۀ مورد نظر تبریک می گویم و امیدوارم با ارزشیابی و بهبود و اصلاح مستمرِحاصل کار و همت خود، به توفیقات بیشتری دست یابند.




منبع: سایت خبری معماری نیوز
آخرین ارسال های من :

[تصویر:  31525927568614034969.gif]
پاسخ
 سپاس شده توسط dely_sh


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  "سیـما" یی نه درخـور معمـاری MHAKBARI 0 952 ۱۳۹۱-۶-۲۰، ۰۹:۳۹ صبح
آخرین ارسال: MHAKBARI

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان