۱۳۹۲-۵-۳، ۰۱:۰۷ صبح
پارسال همچین روزایی خییلی استرس داشتم کنکور ارشد و داده بودم و نگران که خدایا،چی میشه منم قبول شم و به همه آرزو هام برسم فکر می کردم ارشد هم مثل کارشناسی خوب سخت هست ولی از پسش خیلی راحت بر میام آخه درسم که بد نبود خلاصه خدا نظری بهم انداخت و منو با فصل جدیدی از زندگیم آشنا کردو راه و برای پیشرفت بروم باز کرد که به خاطرش روزی هزار مرتبه شکرش می کنم خیلی خوشحال شدم که گفتنی نیست غافل بودم غافل از این که هنوز این اول راهه...
گذشت ترم اول انقدر زرق و برق دانشگاه و دوستای جدیدو زندگی که تو رویاهام واسه خودم توی یه سال ساخته بوذم منو درگیر کرده بود که اصلا نفهمیدم چه جوری گذشت شد ترم دوم همون روزای اول فهمیدم وای دیگه وقت خوشگذرونی و تو عالم دیگه بودن تموم شد
درسا سخت شده بود و من چاره ای جز تند تند خوندن درسا نداشتم و تحویل پروژه ها پدرم و در آورده بود کم کم فهمیدم نه مثل اینکه هیچی بارم نیست هیچی از شهرسازی شهرساز شدن نمی دونم خدا رو شکر درسارو ای بد نمره ای نیاوردم و پاس کردم
اون موقع ها فکر می کردم خوووب رفتم دانشگاه و تموم شد بالاخره ارشدمم می گیرم و با افتخار اعلام میکنم من به اونجایی که می خواستم رسیدمو می رسم
ولیییی الان که تابستون شده و فقط یه فکره که آزارم میده اینه که وای خدایا ترم سه به یه چشم به هم زدن شروع میشه و من میمونمو درسا و کم بودن رک بگم سواد درسی تا تونستم کارای پروژه ها یه جوری تمومش کردم که کسی نفهمه من هیچی از رشتم نمیدونم میترسم می ترسم از روزی که نتونم جمعش کنمو راحت بگم کم بیارم و مسخرم کنن
من عاشق رشتمم و دوست دارم چیزای زیادی یاد بگیرم ،بفهمم، درک کنم تا بتونم مفید باشم هم واسه خودم هم جامعه
حالا یه خواهشی دارم سرتونم درد آوردم از کجا باید شروع کنم ؟چه کار کنم ؟چی بخونم تا درک درستی از رشته ام (ارشد برنامه ریزی منطقه ای) اصلا مفهوم شهرسازی داشته باشم و دروس دانشگاه و بفهمم و فقط پاس کردن در کار نباشه ممنون می شم راهنماییم کنین.
گذشت ترم اول انقدر زرق و برق دانشگاه و دوستای جدیدو زندگی که تو رویاهام واسه خودم توی یه سال ساخته بوذم منو درگیر کرده بود که اصلا نفهمیدم چه جوری گذشت شد ترم دوم همون روزای اول فهمیدم وای دیگه وقت خوشگذرونی و تو عالم دیگه بودن تموم شد
درسا سخت شده بود و من چاره ای جز تند تند خوندن درسا نداشتم و تحویل پروژه ها پدرم و در آورده بود کم کم فهمیدم نه مثل اینکه هیچی بارم نیست هیچی از شهرسازی شهرساز شدن نمی دونم خدا رو شکر درسارو ای بد نمره ای نیاوردم و پاس کردم
اون موقع ها فکر می کردم خوووب رفتم دانشگاه و تموم شد بالاخره ارشدمم می گیرم و با افتخار اعلام میکنم من به اونجایی که می خواستم رسیدمو می رسم
ولیییی الان که تابستون شده و فقط یه فکره که آزارم میده اینه که وای خدایا ترم سه به یه چشم به هم زدن شروع میشه و من میمونمو درسا و کم بودن رک بگم سواد درسی تا تونستم کارای پروژه ها یه جوری تمومش کردم که کسی نفهمه من هیچی از رشتم نمیدونم میترسم می ترسم از روزی که نتونم جمعش کنمو راحت بگم کم بیارم و مسخرم کنن
من عاشق رشتمم و دوست دارم چیزای زیادی یاد بگیرم ،بفهمم، درک کنم تا بتونم مفید باشم هم واسه خودم هم جامعه
حالا یه خواهشی دارم سرتونم درد آوردم از کجا باید شروع کنم ؟چه کار کنم ؟چی بخونم تا درک درستی از رشته ام (ارشد برنامه ریزی منطقه ای) اصلا مفهوم شهرسازی داشته باشم و دروس دانشگاه و بفهمم و فقط پاس کردن در کار نباشه ممنون می شم راهنماییم کنین.