۱۳۹۲-۶-۲۰، ۱۲:۳۷ صبح
این جمله را تقدیم میکنم به مادر مهدیه
مادرم:
امروز برایت شعر می سرایم ،برای تو که قلبم در بطن وجودت
تپیدن گرفت،برای تو که هنوز لالایی عاشقانه ات در گوشم
ست برای فرشته ای که از آسمان آمدو مادر نامیدنش.
من خسته ام:
از خویشتن خویش،از گذشته و حال از روحیات و گفتارخویش،
من شرمسارم از اینکه هرگز از روی محبت به تو سلام نکردم،
جرات معذرت خواهی نداشتم،بوسه ای از مهر به دستان همیشه
خسته ات نزدم، من شرمند،همه خوبی هایت ،کوچکتر از ذرات
خاک پایت و حقیرتر از بند کفش های خاک گرفته ات.
مادرم:
ای حاصل جوانی تو بود و نبود زندگی ام
مادرم:
امروز برایت شعر می سرایم ،برای تو که قلبم در بطن وجودت
تپیدن گرفت،برای تو که هنوز لالایی عاشقانه ات در گوشم
ست برای فرشته ای که از آسمان آمدو مادر نامیدنش.
من خسته ام:
از خویشتن خویش،از گذشته و حال از روحیات و گفتارخویش،
من شرمسارم از اینکه هرگز از روی محبت به تو سلام نکردم،
جرات معذرت خواهی نداشتم،بوسه ای از مهر به دستان همیشه
خسته ات نزدم، من شرمند،همه خوبی هایت ،کوچکتر از ذرات
خاک پایت و حقیرتر از بند کفش های خاک گرفته ات.
مادرم:
ای حاصل جوانی تو بود و نبود زندگی ام
مظلوم واقع شدم همین