۱۳۹۲-۱۰-۸، ۱۱:۱۹ عصر
مازادِ سرمایه – آنقدر که بسیار فراتر از پاسخ به نیازهای اولیه باشد– امکانِ تغییر و مهارِ "فضا" را بر مبنای مطلوبیتهای ذهنی و عینی انسان از نقاطِ بلافصل بدن تا فرسنگها دورتر از آن، فراهم میسازد. زنی که سینه-بندِ لطیف ابریشمگون ۳۰۰هزار تومانی بر تن میکند حتی فضای بسیار کوچکِ پیرامونِ نوک پستانش را برای آسایش ذهنی و بدنی خود تغییر میدهد و مهار میکند. آنکه بر صندلی خودروی Luxus تکیه میزند با فشردن کلیدی فضای خالی گودی کمرش را پر میکند.
مازاد سرمایه بر قیود فضایی همچون "فاصله" نیز غلبه میکند. مادری که کودکش را از شمالِ شرقِ تهران هر روز به مهدِ کودکی فوقِ مدرن در شمالِ غربِ تهران میفرستد فاصله برایش بیمعناست. اما آن که ناگزیر به استفاده از حملونقل عمومی است، کمترین کنترل را بر فضای پیرامونیش دارد. در BRT ممکن است همنشین معتادی شیشه-زده گردد و از چند صندلی
...
آن سوتر گازِ نامطبوعی به سوی بینیاش روانه شود.
فقر کمترین امکانِ مهار و تغییر فضا را برای تهیدستان فراهم میسازد. تهیدستان در "تلهی فضایی" گرفتار میشوند. وقتی خانوادهی تهیدستی با سه فرزندِ مدرسهای در فضایی ۴۰ متری زندگی میکند، دانشآموز فضای کافی برای درس خواندن ندارد، والدین کم(بی)سواد توان کمکِ درسی به آنها را ندارند. تنها فضایی که میتواند امکانِ گریز از این تله را دستکم برای کودکان فراهم سازد، مدرسه است. اما در سکونتگاههای غیررسمی مدارس کیفیتی پایینی دارند اغلب مدارس در آنها چند-نوبته است و از دیگر سو در کنار آنها امکانات آمورشیای مانند کتابخانه وجود ندارد. مثلن «در شهرکِ قدس (قلعه حسن خان سابق) حدود ۱۰۰ مدرسه کمبود وجود دارد.»
وظیفهی اصلی برنامهریز شهری تلاش برای کمک به تهیدستان برای رهایی از "تلهی فضایی" است. مابقی کارها مزخرفی بیش نیست، سرمایهداری ایرانی بهتر از هر کسی بلد است راه سعادت خود را پیدا کند، تمامی تمرکز و هزینههای طرحها باید روی محلاتِ آسیبپذیر باشد. افقهای بلندمدت و نگاه سیستمی و چشمانداز و CDS و S.W.O.T و کلیگویی و بازی با اصطلاحات و ... نقشههای خوش و رنگ لعاب GIS و ... اگر در نهایت منجر به ساخت یک مدرسه در شهرکِ قدس نشود پشیزی نمیارزد. اما این امر مستلزم این است که کسی دانشجوی این رشته باشد که در خود نمانده باشد، مسئولیتی فراتر از خود و خانوادهاش احساس کند: مسئولیت مدنی و سیاسی. انحصار مالکیت زمین و ساختمان و انبوهسازی در ایران موضوع اقتصاد سیاسی و یکی از اصلیترین و سهلالوصولترین منابع انباشت ثروت برای قدرتمندان و ثروتمندان است. در اثبات این مدعا همین بس که یکی از حامیان مالی اصلی یکی از رئوس پیشین هرمِ قدرت، ۴۵۰ میلیارد تومان ثروت را تنها از راه ساخت و ساز «مسکن» بدست آورده است. اگر کسانیکه دست اندر کار طرحهای توسعهی شهری هستند بتوانند به نیرویی اجتماعی در برابر این گونه سؤ استفادهها بدل شوند شاید کمی و فقط کمی بتوان باعث شد چیزی به نام «منافع عمومی» در این مملکت محلی از اعراب داشته باشد.
مازاد سرمایه بر قیود فضایی همچون "فاصله" نیز غلبه میکند. مادری که کودکش را از شمالِ شرقِ تهران هر روز به مهدِ کودکی فوقِ مدرن در شمالِ غربِ تهران میفرستد فاصله برایش بیمعناست. اما آن که ناگزیر به استفاده از حملونقل عمومی است، کمترین کنترل را بر فضای پیرامونیش دارد. در BRT ممکن است همنشین معتادی شیشه-زده گردد و از چند صندلی
...
آن سوتر گازِ نامطبوعی به سوی بینیاش روانه شود.
فقر کمترین امکانِ مهار و تغییر فضا را برای تهیدستان فراهم میسازد. تهیدستان در "تلهی فضایی" گرفتار میشوند. وقتی خانوادهی تهیدستی با سه فرزندِ مدرسهای در فضایی ۴۰ متری زندگی میکند، دانشآموز فضای کافی برای درس خواندن ندارد، والدین کم(بی)سواد توان کمکِ درسی به آنها را ندارند. تنها فضایی که میتواند امکانِ گریز از این تله را دستکم برای کودکان فراهم سازد، مدرسه است. اما در سکونتگاههای غیررسمی مدارس کیفیتی پایینی دارند اغلب مدارس در آنها چند-نوبته است و از دیگر سو در کنار آنها امکانات آمورشیای مانند کتابخانه وجود ندارد. مثلن «در شهرکِ قدس (قلعه حسن خان سابق) حدود ۱۰۰ مدرسه کمبود وجود دارد.»
وظیفهی اصلی برنامهریز شهری تلاش برای کمک به تهیدستان برای رهایی از "تلهی فضایی" است. مابقی کارها مزخرفی بیش نیست، سرمایهداری ایرانی بهتر از هر کسی بلد است راه سعادت خود را پیدا کند، تمامی تمرکز و هزینههای طرحها باید روی محلاتِ آسیبپذیر باشد. افقهای بلندمدت و نگاه سیستمی و چشمانداز و CDS و S.W.O.T و کلیگویی و بازی با اصطلاحات و ... نقشههای خوش و رنگ لعاب GIS و ... اگر در نهایت منجر به ساخت یک مدرسه در شهرکِ قدس نشود پشیزی نمیارزد. اما این امر مستلزم این است که کسی دانشجوی این رشته باشد که در خود نمانده باشد، مسئولیتی فراتر از خود و خانوادهاش احساس کند: مسئولیت مدنی و سیاسی. انحصار مالکیت زمین و ساختمان و انبوهسازی در ایران موضوع اقتصاد سیاسی و یکی از اصلیترین و سهلالوصولترین منابع انباشت ثروت برای قدرتمندان و ثروتمندان است. در اثبات این مدعا همین بس که یکی از حامیان مالی اصلی یکی از رئوس پیشین هرمِ قدرت، ۴۵۰ میلیارد تومان ثروت را تنها از راه ساخت و ساز «مسکن» بدست آورده است. اگر کسانیکه دست اندر کار طرحهای توسعهی شهری هستند بتوانند به نیرویی اجتماعی در برابر این گونه سؤ استفادهها بدل شوند شاید کمی و فقط کمی بتوان باعث شد چیزی به نام «منافع عمومی» در این مملکت محلی از اعراب داشته باشد.
برهوتشان را آباد می کنیم...باشد تا شهر درونمان آرام گیرد!!