۱۳۹۳-۲-۱۵، ۰۹:۰۸ عصر
استاد نازنازی برداشت بناهای تاریخی!
ترم اول کارشناسی بودم(ناپیوسته) اولین جلسه رفتیم نشستیم سر کلاس آقای ... همینکه اومد داخل یکی از بچه ها اون عقب گفت برپا آقا معلم اومد.این آقای معلم مام دراومد که این سبک بازیا چیه شما الآن باید بچت اینجا نشسته باشه نه خودت!اینو گفتو زد بیرون بره تو استراحت اساتید بشینه.ماهم گفتیم اینو بریم بیاریم از همین اول باهامون بد نشه.رفتیم باهزار تمنا و خواهش که حالا شما بگذر.اینم گفت نه اونی که این حرفو زده بیاد معذرت بخواد از من(حالا این یه تیکه که حتما باید اون بیاد از من معذرت بخواد رو داشته باشید)اونم خانومم گفت من عمرن این کارو نمیکنم.خلاصه استادو راضی کردیم آوردیمش سر کلاس و این شروع کرد در باره بناهای تاریخی اروپا حرف زدن 10 دقیقه گذشت و یکی از بچه ها که این جک کلاس بود اومد داخل همون لحظه اول گفت استاد اتفاقا همین وسط شهر ما همون حمام عمومیه خیلی قدیمیه اروپام به خوابش نمیاد.استادو نگو انگار فشفشه شده بود گفت خوب احمق دارم درباره بناهای 1000 سال پیش حرف میزنم این حمام من بچه بودم ساخته شده.
بازم بزنه بیرون از کلاس
بچه ها هم گفتن باز این قهر کرد رفت خونه مادرزن.ایندفعه اون خانومی که اول حرف زده بود گفت من میرم معذرت میخوام ازش هممون رو میندازه.رفتیم اتاق اساتید و این خانوم عذرخواهی کرد.حالا جالبش این بود استاد گفت نه من از کار شما ناراحت نشدم از حرف این پسر بی تربیت عصبانی شدم(در حالی که اول گفته بود تا این خانوم نیاد غذرخواهی نکنه من کلاس بیا نیستم)حالا شما ببینید یه انسان چه قد میتونه حرفشو عوض کنه تو 10 دقیقه.
ایندفعه گیر داده بود اون پسره باید بیاد عذرخواهی کنه
اینم گفت من عذرخواهی نمیکنم هیچی باید حال اینو بگیرم دیگه از این سبک بازیا در نیاره.
خلاصه آخر ترم بیشتر بچه ها افتاده بودن به جز اون پسره امین و من و چندتا دیگه از بچه ها.به دلیل قولی که امین داده بود و استاد رو ارشاد کرده بود با زبان خوش.اینم از نتیجه خوب ایجاد رعب و وحشت در دل استاد خودخواه.
خلاصه از اون ترم به بعد استاد نازنازی دیگه دیده نشده بود قهر بکنه.
با احترام به همه استادای خوب و خودمانی و اخطار به اساتید از دماغ فیل افتاده.
من حامد شرکت کننده شماره 1 آکادمی خاطرات ایران شهرساز هستم لطفا با پیامکهاتون یا از تلفن داخل ایران اگه مسدودش نکرده باشن از من حمایت کنید و به من رای بدید
ترم اول کارشناسی بودم(ناپیوسته) اولین جلسه رفتیم نشستیم سر کلاس آقای ... همینکه اومد داخل یکی از بچه ها اون عقب گفت برپا آقا معلم اومد.این آقای معلم مام دراومد که این سبک بازیا چیه شما الآن باید بچت اینجا نشسته باشه نه خودت!اینو گفتو زد بیرون بره تو استراحت اساتید بشینه.ماهم گفتیم اینو بریم بیاریم از همین اول باهامون بد نشه.رفتیم باهزار تمنا و خواهش که حالا شما بگذر.اینم گفت نه اونی که این حرفو زده بیاد معذرت بخواد از من(حالا این یه تیکه که حتما باید اون بیاد از من معذرت بخواد رو داشته باشید)اونم خانومم گفت من عمرن این کارو نمیکنم.خلاصه استادو راضی کردیم آوردیمش سر کلاس و این شروع کرد در باره بناهای تاریخی اروپا حرف زدن 10 دقیقه گذشت و یکی از بچه ها که این جک کلاس بود اومد داخل همون لحظه اول گفت استاد اتفاقا همین وسط شهر ما همون حمام عمومیه خیلی قدیمیه اروپام به خوابش نمیاد.استادو نگو انگار فشفشه شده بود گفت خوب احمق دارم درباره بناهای 1000 سال پیش حرف میزنم این حمام من بچه بودم ساخته شده.
بازم بزنه بیرون از کلاس
بچه ها هم گفتن باز این قهر کرد رفت خونه مادرزن.ایندفعه اون خانومی که اول حرف زده بود گفت من میرم معذرت میخوام ازش هممون رو میندازه.رفتیم اتاق اساتید و این خانوم عذرخواهی کرد.حالا جالبش این بود استاد گفت نه من از کار شما ناراحت نشدم از حرف این پسر بی تربیت عصبانی شدم(در حالی که اول گفته بود تا این خانوم نیاد غذرخواهی نکنه من کلاس بیا نیستم)حالا شما ببینید یه انسان چه قد میتونه حرفشو عوض کنه تو 10 دقیقه.ایندفعه گیر داده بود اون پسره باید بیاد عذرخواهی کنه
اینم گفت من عذرخواهی نمیکنم هیچی باید حال اینو بگیرم دیگه از این سبک بازیا در نیاره.خلاصه آخر ترم بیشتر بچه ها افتاده بودن به جز اون پسره امین و من و چندتا دیگه از بچه ها.به دلیل قولی که امین داده بود و استاد رو ارشاد کرده بود با زبان خوش.اینم از نتیجه خوب ایجاد رعب و وحشت در دل استاد خودخواه.
خلاصه از اون ترم به بعد استاد نازنازی دیگه دیده نشده بود قهر بکنه.
با احترام به همه استادای خوب و خودمانی و اخطار به اساتید از دماغ فیل افتاده.
من حامد شرکت کننده شماره 1 آکادمی خاطرات ایران شهرساز هستم لطفا با پیامکهاتون یا از تلفن داخل ایران اگه مسدودش نکرده باشن از من حمایت کنید و به من رای بدید
