۱۳۸۹-۱۲-۱۵، ۰۷:۰۴ عصر
گلپایگان شهری در استان اصفهان ایران است.
این شهر بین الیگودرز، نجفآباد، خمین و محلات و درفاصله ۳۵۲ کیلومتری تهران و ۲۰۰ کیلو متری شمال غربی اصفهان قرار دارد. سلسله کوههای مرکزی و رود قبله، که از کوههای جنوبی خوانسار سرچشمه میگیرد، از گلپایگان میگذرد.
شهری است با فرهنگ کهن، پرداخته سمره (هُمای بنت بهمن، چهره آزاد)، از سلسله کیانیان، که دراصل نامش، وردپاتکان (سرزمین گل ُسرخ) بودهاست.
وجه تسمیه گلپایگان
گلپایگان را همای بنت بهمن کیانی ساخت و بنام خود سمره خواند که در اول همای را سمره گفتندی. دخترش آن را تجدید عمارت کرد و گلبادگان یا گربادگان گفت. (تاریخ جهانآرای عباسی یا عباسنامه، تألیف میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، نزهةالقلوب: حمدالله مستوفی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تاریخ ایران: تألیف سرجان ملکم، ترجمه میرزا حیرت، قاموس الاعلام ترکی و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۱۷۲ و مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۷۳ و تاریخ گزیده ص ۹۹، ۴۱۷، ۵۴۳، ۶۹۹، ۶۷۰، ۶۷۷ و ۷۱۵)
گلپایگان از ترکیب سه کلمه ( گل - پای - گان ) تشکیل شدهاست.
نام اولیه شهر، گردپاذگان بودهاست.(برهان قاطع،۱۳۶۱، ذیل گلپایگان)، گروهی دیگر نام اصلی آن را گَرپادگان به معنی کوهپایه میدانند. «گَر» در زبان پارسی میانه به معنای کوه است. در اواخر ساسانیان و اوائل اسلام «گردپادگان» خوانده میشد و تازیکان معرب نموده «جرباذکان» نامیدهاند. (معجم البلدان یاقوت دیده شود). سپس از روی قاعده دیگری که آن نیز در زبانشناسی ایران معروف است، را و دال تبدیل به لام گشته و کلمه گارد مبدل بگال و سپس مبدل بگول و سپس مبدل به گل شده و بالاخره وردپاتکان و گلپایگان، شده یعنی شهر گلباد، و چنانکه گفتیم گلباد از نامهای معروف ایرانی بودهاست. (مقالات کسروی ج ۱ صفحه ۱۲۲-۱۲۱)
برخی گفتهاند در اصل «ورتپاتکان» به معنی شهر یا سرزمین ورتپات بوده که یکی از نامهای ایران نیز میباشد. سپس به مرور زمان وردپاتکان، «وردپاذکان»، «گردپاذکان»، «گلپادگان» و سرانجام «گلپایگان» شدهاست. ورد، به معنی گل سرخ است و در نتیجه تغییراتی که از روی قواعد زبان شناختی در آن روی داده، واژه ورد تبدیل به « گل » شدهاست. پات از مصدر پاییدن، به معنی نگاهبانی کردن است. و «وردپات» گل نگاهدار معنی میدهد. پات پس از مدتی «پاذ» و سرانجام تبدیل به «پای» شدهاست. واژه «کان» که سپس «گان» گردیده در آخر نام شهرها و آبادیهای بسیاری چون اردکان، زنگان، ارزنگان و ارزنکان… آمدهاست.
ارتفاعات شهرستان گلپایگان
ارتفاعات شهرستان گلپایگان که دنباله شرقی سلسله جبال زاگرس و غالباً از کوههای اطراف خرم آباد جدا شده، متعلق به دوران دوم زمینشناسی بوده و به صورت چندین رشته موازی از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد مییابد. مهمترین ارتفاعات را در گلپایگان میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: الف – ارتفاعات کوههای شمالی و شمال غربی که قلههای بلند آن عبارتند از:
تخت پهلوان صابر با ارتفاع ۳۴۱۰ متر قله الوند با ۳۱۲۱ متر ارتفاع قله حاجی قارا با ۲۴۲۰ متر ارتفاع که از طبقات آهکی دوران دوم زمینشناسی و به همراه رسوبات گچی، سنگهای گرانیتی و شنهای آتشفشانی دوران سوم، دیده میشود. این کوه در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی گلپایگان قرار دارد. ب. ارتفاعات کوههای شرقی که قلههای بلند آن عبارتند از:
کوه صالح پیغمبر با ۳۹۲۲ متر ارتفاع
شیخ احمد با ۲۴۳۸ متر ارتفاع با سنگهای گوناگونی از قبیل فیلیت، کوارتزیت، پاراگینس و مرمرهای پرکامبرین و سلیسها و ماسه سنگهای ژوراسیک و آهکهای کرتاسه و توفهای آتشفشانی و دولومیت، معادن سنگهای ساختمانی و سنگ چینیِ گُدار سرخ وصالح پیغمبر که یکی از مراکز بزرگ سنگهای معدنی گلپایگان است درهمین ارتفاعات قرار دارند.
ج. ارتفاعات جنوبی که کوههای خوانسار باشد، قلههای بلند آن عبارتند از:
قلعه جمال، حاجی ابراهیم، له پبین، سرخ، چهل گزی که آنها از ۲۵۰۰ متر بیشتر ارتفاع دارند و از شیلها و شیستهای آهکی دوران دوم و سوم زمینشناسی تشکیل شدهاند.
بلیتون: در دهستان پشتکوه ۲۴ کیلومتری گلپایگان در شمال روستای هرستانه حدود ارتفاع ۲۳۵۰ متر ازسطح دریا.
پیشکوه: در دهستان جلگه شهرستان گلپایگان ۲۰ کیلومتری شرق گلپایگان، ارتفاع ۲۸۷۷متر.
تیله کوه: در دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۶ کیلومتری شرق گلپایگان در جنوب روستای دُر ارتفاع ۲۳۴۰ متر
چاق باغ: واقع در رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۷ کیلومتری جنوب شرق گلپایگان ارتفاع ۲۹۱۰ متر
دربند: واقع در دهستان پشتکوه، شهرستان گلپایگان، ۲۵ کیلومتری جنوب غربی گلپایگان، ارتفاع ۲۷۰۰ متر
سوخته: دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان، ۴۲ متری شرق گلپایگان، با ارتفاع ۳۰۰۰ متر
صاف: در دهستان پشتکوه ۲۵ کیلومتری جنوب غربی، در شمال ویست ارتفاع ۳۰۴۲ متر
گرموستا: در دهستان رحمت آباد گلپایگان ۳۹ کیلومتری جنوب شرقی، در شمال در ارتفاع ۲۷۲۰ متر
لومبین: واقع در حومه وانشان ۱۱ کیلومتری جنوب گلپایگان، شمال کوه ابراهیم در ۲۵۳۲ متر
موربلند: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال در ارتفاه ۲۲۶۰ متر
مورچاقدار: واقع در دهستان حومه گلپایگان، ۲۱ کیلومتری جنوب گلپایگان ارتفاع ۲۱۵۰ متر
مورهورسور: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۴۴ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال تیکن ارتفاع ۲۹۱۵ متر
هنده: واقع در دهستان پیشکوه ۲۷ کیلومتری جنوب غربی شمال هنده ارتفاع ۲۸۰۰ متر (گلپایگان در آئینه تاریخ. فیروز اشراقی)
الوند گلپایگان
در ایران چهار قله با نام الوند وجود دارد که یکی از آنها کوهستانی است واقع در شمال باختری گلپایگان که از شمال باختری به طرف جنوب خاوری کشیده شده طول آن حدود ۱۵ کیلومتر و عرض متوسط آن ۵ کیلومتر است. ارتفاع بلندترین نقطه الوند گلپایگان ۳۱۱۱ متر میباشد که در محل به نام «کلنگ سیاه» شناخته میشود. از فراز این قله شهرستان خمین در شمال باختری و شهرستان گلپایگان در جنوب خاوری دیده میشوند. در دامنههای جنوبی این قله و در ارتفاع حدود ۲۸۰۰ متری در نقطهای با نام محلی «کول خران» یک جان پناه فلزی - چوبی به همت کوهنوردان گلپایگانی بر پا گشتهاست.
از این نقطه در جهت شمال بقایای یک معدن متروکه نقره در درهای به نام «دره نقره» و در جهت خاور مزرعه و امامزادهای به نام «امامزاده گوشه» دیده میشوند. در پایین دست دامنههای جنوبی کوه نیز چشمهای زیبا و چهار فصل به نام «چشمه خضر» وجود دارد. که جادهای خاکی به طول حدود ۱۲ کیلومتر از گلپایگان تا نزدیکی آن کشیده شدهاست. ارتفاع شهر گلپایگان از سطح دریا حدود ۱۸۳۰ متر میباشد. مبدأ صعود به ارتفاع ۲۰۰۰ متر در جنوب شرقی قله قرار دارد و مسیر صعود از میان درهای است که به خط الراس اصلی «کول خران» منتهی میشود. تا پناهگاه حدود ۵/۱ ساعت راه است و از پناهگاه تا قله ۲ ساعت میباشد.
زبان و لهجه گلپایگان
در گلپایگان بجز عده محدودی از روستاهای منطقه که زبان خاص خودشان را دارند بیشتر مردم به زبان فارسی (و با لهجه گلپایگانی) صبحت میکنند.
متاسفانه در گلپایگان هم مانند هر جای دیگری لهجه و گویش محلی و فرهنگ خاص منطقه دارد از بین میرود.
رواج لهجههای فرهنگی مسلط از طریق وسایل ارتباط جمعی، آداب ورسوم و گویش مردم منطقه مخصوصا نسل جوان را متاثر و گویش مخصوص منطقه را تغییر شکل دادهاست و امروز بجز افراد مسن کمتر به گویش مخصوص گلپایگان صحبت میشود.
در چند روستای گلپایگان لهجههای خاص خود آن روستا وجود دارد. اینان مهاجرانی هستند که در زمان صفویه از دیگر نقاط به این منطقه وارد شدهاند و درعین خال زبان و لهجه خود را با کمی تغییرات حفظ کردهاند.
مردم منطقه عربستان لهجه خاص خود را دارند چون مردم این منطقه مهاجرانی از نواحی خراسان هستند که به زور در سالهای دور به این منطقه کوچانده شدهاند و هنوز به زبان مخصوص خود با تغییراتی نسبت به زبان اصلی مادری صبحت میکنند.
گویش مردم وانشان که وانشانی، ونیشونی و مردم این روستا اونشونی مینامند (و در آن واژههای اصیل فارسی کم نیست) ــ جزئی از گویشهاى ایران مرکزى و شمال غربى (از گویشهای رایج در منطقه کاشان - اصفهان) است و شباهت هایی به گویش خوانساری دارد.
مردم روستای هنده لری صبحت میکنند.اهالی حاجیله، قرغن و عباس آباد هم لهجه خاص خود را دارند که باز ماندهای است از لهجه زبان مادری محل سکونت قبل از مهاجرت و ترکیبی است از زبانهای مجاور محل سکونت.
در روستای کوچک ماکوله به زبان ترکی تکلم میشود که ترکی تغییر یافته زبان مادری آنها که همان ترکی آذری است زیرا در زمان صفویه مردمانی از آذربایجان به این نواحی کوچانده شدهاند که در روستاهایی مانند ارجنک - کهرت ( از توابع خوانسار ) ساکن میباشند.
حروف پ، چ، و گاف (که مخصوص زبان فارسی است) در زبان گلپایگانی کم نیست. (پکا بیار= کمی صبر داشته باش)، تپنه، گندم (کُر چالی)،..تپله، لهپَر، چِهپَر، گل تغنه (جوجه تیغی)، پشوه، پسین...هرچون، چمچاره، چرنگی،...چولاری، چی شی، چُم (چمدونم=نمیدانم)، په چکا (پس چرا)، زورچپون، گالش، گورون، دلنگون، دیگوله، ریگوزل، ماست گلگونی...
زنده یاد جواد غیاثی در گردآوری لغات و اصطلاحات گلپایگان تلاش بسیار نمود.
ناگفته نماند که لهجه گاپلهای که نام محلی لهجهای فارسی مردم منطقه چاپلق ازنا در دشت جاپلق در استان لرستان ایران است ـ تحت تأثیر لهجه گلپایگانی است.
گلپایگان در زیر ضربات تاریخ
در دهههای نخستین سده نخست هجری قمری، گلپایگان به دست اعراب [۱] افتاد و نام زیبایش معرب گشته و جرفادقان خوانده شد.
تنها نام گلپایگان را عوض نکردند. نامهای باستانی بسیاری از شهرهای ایران به عربی تغییر یافت که این تغییر هم در تلفظ و هم در نوشتار به انجام رسید که از آن میان میتوان به تغییر نام سپاهان یا اسپهان به اصفهان، زنگان به زنجان، دژپل به دزفول، بروگرد به بروجرد، و کرمانشاه به قرمیسین اشاره کرد.
گلپایکان از آن پس در قلمرو امویان، عباسیان، صفاریان، دیلمیان، سلجوقیان، خوارزم شاهیان، مظفریان و ایلخانیان مغول قرار داشت. در دوران بعد از اسلام به ویژه در دوران عباسیان، گلپایگان از مناطق آباد کشور بودهاست، اوج شکوفایی شهر در زمان حکومت سلجوقیان به خصوص محمد بن ملکشاه سلجوقی بوده که بناهای زیادی از جمله مناره و بازار و مسجد جامع را از خود باقی گذاشتهاست.
تیمور لنگ وقتی برای تسخیر اصفهان و شیراز خیز برداشت، خود را از گلپایگان به سده و اصفهان رسانید و کشتار فجیعی به راه انداخت. جهانشاه قراقوینلو نیز، با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، هنگامیکه برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد و حضور سپاهیانش مردم را آزار فراوان داد. گلپایگان در حمله مغولها آسیب فراوان دید. به دنبال آشوبهای اسماعیلیه و فتنه مغول این شهر از اعتبار و رونق ساقط گشت و تنها در زمان «اوزون حسن» (ابو النصر حسن بیگ بن عثمان بیگ، سرسلسله آق قویونلو) ۸۸۲- ۸۲۸ ق بار دیگر نامی از آن بر سر راه تجاری همدان به اصفهان به میان میآید. وجود کاروانسراهای متعدد در منطقه و آثار تاریخی حکایت از اهمیت و آبادانی این شهر دردورههای مختلف تاریخی دارد.
آخرین دوران طلایی رونق شهر مقارن با دوران حکومت شاه عباس کبیر و امارت امامقلی خان [۲] سردار بزرگ صفوی در گلپایگان میباشد. گلپایگان در روزگار فرمانروایی صفویان از مراکز مهم علم و ادب بودهاست. با شروع فتنه افغان، گلپایگان که مقر فرماندهی علیمردان خان بختیاری و محل تجمع نیروهای کمکی به اصفهان بود به شدت از طرف محمود افغان مورد انتقام جویی واقع گشت و نه تنها اکثر اهالی آن از دم تیغ گذشتند بلکه اغلب آثار و ابنیه و تاسیسات کشاورزی و قنوات آن هم تخریب گشت و دیگر هرگز این شهر به اعتباری که در گذشته داشت، دست نیافت. (اشراقی، ۱۳۸۳، ص۱۵۷ به نقل از تاریخ مسعودی نوشته ظل السلطان) در زمان قاجاریه خصوصاً زمان ناصرالدین شاه و حکومت ظل السلطان بر اصفهان (که «اِبْراهيمْ خانِ صَديقُ المَمالِك» به فرمانروایی گلپایگان فرستاده شد)، شهر در استانه نابودی قرار گرفت. فرستادن حکام جبار وخونریزی چون سراج الملک –حشمت الدوله –میرزا حسن خان انتظام الملک و تحمیل فوج سرباز به فرماندهی صارم الدوله باعث شد اکثر مردم سر به کوه و بیابان بگذارند. غارتگرانی چون رجبعلی لر، علي مردان خان و علقلی زلکی، هم...براستی بیداد کردند.
از ۱۳۲۰ به بعد خصوصاً در زمان مرحوم دکتر عبداله معظمی [۳] و با ساخته شدن سد گلپایگان ـ توسعه آموزش وپرورش [۴] و احداث دانشسرای مقدماتی، [۵] اقداماتی در راه توسعه گلپایگان انجام شده و بعد از انقلاب نیز با اجرای پروژههایی مانند کارخانه پنیر (که برخلاف امروز، تا ۱۵ سال قبل ۲۰ درصد کل پنیر ایران را تامین میکرد.) ـ کارخانه آرد ـ مجموعه تولید قطعات خودرو ـ توسعه کشاورزی ودامپروری ـ احداث شهرک صنعتی و مجموعه تاریخی ارگ گوگد ـ احداث سد کوچری و مراکز آموزش عالی... ــ گلپایگان چهره دیگری گرفتهاست. گلپایگان هماکنون به دنیای مجازی راه یافته و وبلاگها و سایتهای اینترنتی فعال شدهاند، ساختمان سازیها تغئیر کرده و چشم مردم مدتها است به آسانسور هم روشن شده است!
احداث ایستگاه آتش نشانی، گشایش فاز نخست میدان میوه و تره بار، رشد ارتباطات و به تکاپو افتادن موسسات و شرکتهای جدید، تا چند سال پیش هم متصور نبود.
در گذشته روزانه دو یا سه اتوبوس (از گاراژ تهران مشهد و ایران مشهد...) راهی تهران میشدند. حالا تا نیمههای شب اتوبوس پشت اتوبوس به راه است.
گویی همه چیز ازاینرو به آنرو شدهاست.
البته در حالیکه گلپایگان، بیش از ۲۱۶ مسجد و ۱۳۳ امامزاده دارد، هنوز فاقد موزه [۶] و تئاتر و سینما است و مراکز آموزشی و ورزشی کافی ندارد.
سالن چند منظوره مجتمع فرهنگی این شهرستان، سینما محسوب نمیشود.
واقعش این است که مشکل سینما (و تئاتر) گلپایگان به سالهای قبل که مراجع بزرگی مانند آیت الله صافی و آیت الله محمدی و آیت الله گلپایگانی از تاسیس سینما و حتی دیدن تلویزیون منع نمودند، برمی گردد.
تاسیس انجمن نمایش کوثر گلپایگان و یا اکران این یا آن فیلم مذهبی، کافی نیست. هنر اصیل نیاز به توجه بیشتر دارد و این واقعیت بر اهل دانش و فضل پوشیده نیست.
مذهب اکثریت مردم گلپایگان بعد از اسلام به تبع قدرتهای حاکمه، شافعی بودهاست. وقتی آل بویه به قدرت رسید، گروهی شیعه شدند ولی رویکرد اکثریت مردم به تشیع در زمان صفویه بود که عالمان و فقهای جبل عامل و امثال محقق کرکی از لبنان وارد سرزمین ما شدند و به تبلیغ شیعه پرداختند.
در گلپایگان سالیان دراز یهودیان با صلح و صفا زندگی میکردند. بازار و محله و مراسم خودشان را داشتند که پس از تشکیل دولت یهود از این منطقه کوچ کردند.
نمونه هایی مثل حسینی، شکنجه گر ساواک که صدها نفر را تا دم مرگ شلاق زد و با شوک الکتریکی و دستگاه موسوم به آپولو، شکنجه کرد در برابر مردم شریف گلپایگان کفی بیش نیست.
در زمان شاه منوچهر مختاری (فرزند هنرمند بزرگ گلپایگان استاد محمد مختاری)، فرامرز شریفی (فرزند فرج الله شریفی) و مهندس حسینجان زینلی...در مبارزه با دیکتاتوری از جان خود گذشتند. بعد از انقلاب نیز بیش از پنجاه دانشجو و دانش آموز (از شهرستان گلپایگان) اعدام شدهاند.
۳۵۶ نفر هم در جنگ هشت ساله عراق و ایران جان خود را فدا کردند. گلپایگان همچنین در این جنگ، ۸۰۰ جانباز داشته است.
آثار تاریخی گلپایگان
مسجد جامع:
از مساجد مهم تاریخی دوران سلجوقی و از مساجد بزرگ ایران زمین است که با توجه به تاریخ ساخت آن شاید بتوان گفت معماری ایرانی - اسلامی این مسجد الگویی بودهاست برای ساخت مسجدهای بزرگ دیگر بویژه مناطقی که در قلمرو حکومت سلجوقیان بودند.
مسجد جامع گلپایگان در سال ۵۰۸ هجری قمری، در دوران حکومت ابوشجاع محمدبن ملکشاه سلجوقی بنا شدهاست.
پیش از آن به استناد نام ابوشجاع که در کتیبه دور گنبد است، زمان ساخت مسجد گلپایگان را بین سالهای ۴۹۸ تا ۵۱۲ هجری قمری، یعنی دوران حکومت وی، میدانستند تا این که باستان شناسان با خواندن کتیبههای محراب دریافتند که بخشی از کتیبهها در زیر کف شبستان مسجد است و به احتمال قوی تاریخ بنا هم روی آن نوشته شدهاست.
چنین بود که تاریخ دقیق ساخت مسجد روشن شد.
مسجد جامع گلپایگان به دستور ابونصر ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بابا عبدالملک ساخته شده و نام این شخص در ۲ جای مسجد، یکی در کتیبه دور گنبد و دیگری در حاشیه محراب درج شدهاست.
دیگر این که مسجد را یک معمار قزوینی به نام ابوعمر بن محمد القزوینی (معروف به بواسار کسرار) ساخته و نام او نیز در بالای محراب در زیر کتیبه دور گنبد، در ۲ سطح نقش بستهاست.
از دیگر آثاری که نام سلطان ابوشجاع محمد بن ملکشاه سلجوقی به یادگار روی آنها نقش بستهاست، عبارتند از: منار مسجد جامع ساوه به تاریخ ۵۰۴ هجری، مسجد جامع قزوین به تاریخ ۵۰۸ هجری، ۲ حجره در مسجد جامع دیار بکر ترکیه به تاریخ ۵۱۱ هجری و دیوار روبه روی شبستان مسجد اموی در دمشق به تاریخ ۵۰۳ هجری قمری.
وقتی تاریخ ساخت مسجد گلپایگان را با تاریخ ساخت مسجدهایی دیگر که در دیار بکر، سوریه، قزوین و ساوه میسنجیم، میفهمیم که در یک دوره کوتاه چند ساله از سال ۵۰۳ تا ۵۱۱ هجری قمری چند مسجد در دوره حکومت سلجوقی و مناطق دور از هم بنا شدهاست که با توجه به این نکته از یک سو در مییابیم که حکومتها، در طول تاریخ، برای کسب مشروعیت و نشان دادن اقتدار و وسعت قلمرو خود به مسجد به عنوان یک رکن اساسی نگریستهاند.
از سوی دیگر شاید بررسیهای دقیق در شیوه معماری این مسجدها تشابهات قابل توجهی را نشان دهد.
این مسجد دارای صحن و شبستان وسیع و گنبد بزرگ آجری میباشد و متعلق به زمان محمد بن ملکشاه سلجوقی میباشد. ازخصوصیات مسجد و گنبد آن دارا بودن کتیبههای آجری متعدد و تزئینات فراوان دوره سلجوقی است.
در متن کوفی گنبد، نام محمد بن ملک شاه خوانده میشود و اطراف محراب بزرگ زیر گنبد در متن کتیبهای نام بانی آن بنای عظیم را، ابونصربن محمد بن ابراهیم آوردهاند. همچنین بر بدنههای مختلف شبستان نام بزرگان دین و جملات مذهبی را به خط کوفی آجری نوشتهاند.
در زمان فتحعلی شاه قاجار شبستانهای ساده طرفین گنبد و بناهای شرقی و غربی مسجد را احداث نموده و بر ساختمانهای گنبد عهد سلجوقی افزودهاند.
ساختمان گنبد عهد سلجوقی متعلق به اوایل قرن ششم هجری قمری است. صحن مسجد جامع گلپایگان بدون احتساب هشتیها، حجرهها و رواقها حدود یک هزار و ۶۰۰ متر مربع مساحت دارد و ارتفاع گنبد مسجد ۲۲ متر و ابعاد گنبد از داخل ۱۲ در ۱۲ متر است. یک حوض آب بزرگ و کم عمق نیز در وسط صحن مسجد قرار دارد که علاوه بر مکانی برای وضو گرفتن نمازگزاران بر زیبایی این مسجد افزودهاست.
سر در مسجد گلپایگان از سمت داخل محوطه رو به صحن با آجرهای آبی رنگ با جمله «یا علی» بصورت زیبایی مزین شده و شبستان اصلی مسجد جامع گلپایگان همچون سایر بناهای عصر سلجوقی فاقد کاشی کاری است. در کتیبه مسجد جامع که شرح نوشتهها به خط کوفی است، نام ابابکر صدیق، عمر بن خطاب، عثمان، علی ابن ابیطالب و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف...آمدهاست.
(البته بعدها عده ای خواستهاند در اصل کتیبه دست ببرند و جملاتی را در رد و لعن ابابکر و عمر و عثمان و...در کنار کتیبه افزوده اند.)
محراب مسجد از دو بخش تشکیل شدهاست که در قسمت پایینی متصل به کف محراب و در قسمت بالای محراب کلمات «الله احد» و «الله صمد» به خط کوفی مشهود است.
بازار چهار سوق
واژه سوق یا چار سوق برگرفته از کلمه چهارسو در اصل محل تقاطع دو راسته اصلی و مهم بازار بود. در برخی موارد سوق را در محل برخورد دو راسته طراحی شده بازارقرار میدادند و به شکل فضایی به صورت چهارسو میساختند که به سبب موقعیت ارتباطی آن ارزشمند به شمار میآمد.
چهار سوی بازار اصفهان، بازار لار، بازار تهران، بازار کرمان، بازار تاشکند، بازار بخارا و چار سوی بازار گلپایگان از نمونههای خوب باقیمانده، به شمار میآیند.
اعرابی (عرب منهای اسلام)، که به سرزمین ما آمدند خیلی از واژههای فارسی را تغئیر دادند و چار سو را چار سوق (سوق به عربی یعنی بازار) تلفظ میکردند که خوشبختانه چا نیافتاد و مردم از دیرباز نام درستش (چار سو)[۱۱]
را تکرار نمودند.
چارسو (سوق) از نظر معماری از جمله عناصر و فضاهای مهم شهری و ارتباطی در بازارهای سنتی ایران محسوب میشود و از آن جا که بازارهای اصلی ایران غالبا به شکل خطی و در امتداد مهمترین معبر شهری شکل میگرفت، مهمترین بخش و عنصر اصلی یک بازار، راسته اصلی آن بود. (راستا بازار) علاوه بر سوق، راسته اصلی از مهمترین عناصر معماری در بازار ایرانی بود که در سادهترین شکل آن با دکانهای واقع در دو سوی آن شکل میگرفت.
در امتداد یک راسته اصلی، اصناف گوناگونی در دکانهای دو سوی راسته مستقر میشدند، به این ترتیب که هر صنف در بخشی از راسته اصلی جا میگرفت. در بعضی از شهرهای بزرگ دو یا چند راسته اصلی به صورت موازی یا متقاطع پدید میآمد. راسته فرعی، دالان و میدان نیز از دیگر فضاهای ارتباطی در معماری بازارهای سنتی ایران هستند که گاه دارای کاروانسرا نیز بودهاند.
سادهترین و کوچکترین، اما مهمترین عنصر و فضای بازار نیز حجره یا دکان است که محل اصلی عرضه انواع کالاها هستند و معمولاً حدود ۲۰ تا ۳۰ متر وسعت دارند و بسته به شرایط مختلف کوچک تر یا گاه بزرگ تر بوده اند.
بازار سنتی گلپایگان [۱۲] با دهانهای وسیع و طاق بندی و سقف ضربی آجری سبک بناهای سلجوقی را دارد.
چهار سوق از یک طرف روبروی مناره شهر گلپایگان و از طرف دیگر به مسجد جامع شهر راه دارد.
نزدیکی بازار و مسجد و نقش آن در جامعه قابل بررسی میباشد.
امروزه بازار جدید و بزرگ گلپایگان در اطراف بازار چهار سوق گسترش یافتهاست و این بازار تاریخی را احاطه کردهاست. مجموعه بازار سنتی گلپایگان بنابر سبک معماری و موقعیت جغرافیایی و سوابق تاریخی، بیانگر موقعیت تجاری با اهمیت منطقه بودهاست. اهمیت این بنا بیشتر از جهت سبک معماری وموقعیت مکانی که پل ارتباطی بین مناره گلپایگان و مسجد جامع میباشد حائز اهمیت است.
در احداث این بنا همچون بازارهای سنتی سایر شهرهای قدیمی از طاق آجری و تناسب ترکیب، فضاها و تعبیه فضاهای جانبی مانند تیمچه، قهوه خانهها (در واقع چای خانه ها) و نور طبیعی بدون حرارت و برودت استفاده شدهاست و تاریخ ساخت آن در حدود ۴۰۰ سال پیش برآورد شدهاست.
بازار سنتی گلپایگان شامل بازار مسگرها، کوزگرها، فرش فروشان، بازار گیوه دوزان، بازار اصلی و تعداد زیادی پاساژ میباشد.
بازار سنتی گلپایگان همانند بازارهای شهرهای قدیمی ایران دارای طاقهای گنبدی ضربی آجری با گوشههای جالب است و به آجرکاریهای دوران صفوی در بازار بزرگ اصفهان شباهت دارد.[۱۳]
پیشخوانها، درهایی که به شکل تختههای ضخیم چوب ساده در دو شکاف چوبی بالا و پائین جلوی دکان به دنبال هم ردیف میشدند، قفلهای پیچی که در همان گلپایگان ساخته میشد و صاحبان مغازه بعد از بستن در به آن فوت میکردند و قل هوالله میخواندند که دزد نبرَد...همه، در خاطرهها باقی است.
سبدها، تفتهای چلواری، چولاریها و کپه ها، دستاس، ترازوهای قدیمی، حساب سیاقی و دفتر و دستک دکان، چراغانی در نیمه شعبان، نصب چراغهای روغنی با روغن کرچک، فانوس نفتی هایی که شب بپا میشد و بوق سحر جمعش میکردند، نگهبانی سگها و سر و صدای داروغه ها... همه را کهنسالان از بازار قدیم گلپایگان تعریف میکنند.
تیمچه نیز به معنی کاروانسرا به معنی تیم کوچک یا کاروانسرای کوچک بوده است. اما در دوره معاصر به کاروانسراها یا سراهای کوچک و سرپوشیده، تیمچه میگویند. تیمچه فضای مناسبی برای عرضه کالاهای گرانبها مانند فرش، دور از آسیب باد و باران و آفتاب پدید میآورد. به همین سبب فضای تیمچهها، غالبا نسبت به کاروانسراها از لحاظ اقتصادی گران تر بوده و برای عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمیشدهاست.
مناره آجری سلجوقی
مناره ۱۸ متری شهر گلپایگان که به آن «میل گلپایگان» هم گفته میشود، در زمره بلندترین منارههای قرن پنجم هجری قمری است. مناره گلپایگان در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۱۵، با شماره ۲۵۰ جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این بنا در سال ۱۳۱۷ -۱۸ مرمت شدهاست.
منار گلپایگان دارای دو در است و در درون آن پلکانی تعبیه شدهاست. قسمتهای پایین و بالای مناره مرمت گردیده و دارای کتیبه آجری است که این کتیبه به خط کوفی نوشته شده و فاقد تاریخ میباشد و متن کتیبه آن از آیات کلام الله مجید است.
این مناره با قدمتی حدود ۹۰۰ سال در برابر عوامل طبیعی (زلزله، باد، باران، سرما و گرما) سرفراز برجای ماندهاست و از جمله بلندترین منارههای ایران میباشد. دو راه پله دارد که بصورت دورانی با ۶۴ پله به بالای مناره میتوان صعود کرد.
این مناره از زمان سلجوقیان میباشد که ساختمان آن را احتمالا با ساختمان مسجد جامع و بازار چهارسوق همزمان میدانند. تا حدود چهل سال قبل، اطراف آن خرابه و چاله چوله بود که مردم گاهی از آنجا خاک میبردند و قطعههای ظروف سفالین شکسته نیز دیده میشد و آن محل را چالههای پامناره میگفتند. حول و حوش منار، خلافهای گوناگون صورت میگرفت و کلاً محل خوبی نبود...
بزهکاران که دعوا راه میانداختند ورد زبان شان این بود که «اگه راست میکی بیا پا منار»
در محل منار گلپایگان جای خندقی هم بود که یک قسمت آن را برای زمین ورزش صاف کرده بودند ولی اکنون فقط چند متری اطراف مناره را حصار نمودهاند. گفته میشود این مناره برای راهنمایی کاروانیان بوده و بالای آن چراغ نصب میکردهاند و در جنوبی چهارسوق از جلوی مناره شروع میشدهاست.
فعلاً خیابان، گودتر از سطح پای مناره و بازار چهارسوق است. در داخل منار و بالای راه پلهها در میان اشعار و یادگاریهای نوشته شده، این شعر هم دیده میشود:
منار است و نشان باستان است
چه تاجی بر سر گلپایگان است.
دریغا کاین نشان آسمانی
که «کو...»ش بر زمین و سر بر آسمان است.
زیر این شعر امضاء شده بود: «سید علی آقا ابطحی اهل گوگد و ساکن تهران»
دو شیر قبلا در محل پاشیرا نزدیک مقبره باباعبدالله در کنار جاده قافله و ابتدای کوچه حکومتی بودند. میدان پاشیرا نسبتا وسیع و دکه بازی و ورزش بچههای محل بود و براین شیرها که وسیله سرگرمی بچهها بود سوار میشدند و بازی میکردند. بعد از خیابان کشی چون خیابان چند متری از جاده قافله فاصله پیدا کرد و زمینهای اطراف پاشیرا را با قسمتی از جاده قدیم به مالکین آن حدود دادند و میدان پاشیرا را هم گودبرداری نمودند که رختشوی خانه بسازند. شیرهای سنگی را با تخته و گرده چوب و غلطک که بوسیله دو گاو نر کشیده میشد، تک تک به پای مناره منتقل کردند.
از دو شیر سنگی امروز، یکی تنها شده و در زیر سایه مناره سلجوقی در فراق دوست بسر میبرَد. یکی از شیرها را چند سال قبل در شبی دزدیدند و الان تنها یک شیر در پای منار است.
شیرهای به این سنگینی که با غلتک و ۲ گاو نر آوردند معلوم نشد چطور بردند و هنوز هم اثر آبادی از آن نیست. گویی آب شده و زیر زمین رفته است..
البته خود منار در امن و امان است، چون برای دزدیدن آن اول باید چاهش را کند !
بنای سیدالاسادات
این بنا که مربوط به دوران قرن هشتم هجری است، دارای ایوان و غرفههای دو طبقه و گلدسته و گنبدی به بلندی ۹ متر است. تزئینات سمت شمال شرقی و جنوب شرقی این بقعه از نظر ظرافت کار شایان توجه میباشد.
درسال ۱۳۵۴ شمسی یک خیابان جدید کنار این امامزاده و ساختمان مسجد جامع احداث گردیدهاست. بنا به نوشته اشعاری که برروی سنگ حک شدهاست و سنگ مزبور در طرف راست در ورودی بقعه میباشد، سه تن از فرزندان حضرت امام موسی کاظم (ع) به نامهای: امامزاده اسحاق، امامزاده منصور و امامزاده رضا در آنجا مدفون اند.
در این بقعه قبر دیگری منسوب به امامزاده یحیی فرزند حضرت امام علی النقی (ع) نیز قرار دارد. این بقعه در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار توسط مردی محتشم به نام حاج میرزا مهدی خان تعمیر و مرمت گردیدهاست.
امثال فتحعلیشاه قاجار و همه کسانیکه برای سوءاستفاده از عواطف مذهبی مردم در ظاهر به اماکن متبرکه توجه میکردند، حتی در اشعاری که برای توصیف امامزادگان سروده شده، مدح خودشان را میافزودند.
بخشی از اشعار روی سنگ (در بقعه سیدالاسادات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
این شهر بین الیگودرز، نجفآباد، خمین و محلات و درفاصله ۳۵۲ کیلومتری تهران و ۲۰۰ کیلو متری شمال غربی اصفهان قرار دارد. سلسله کوههای مرکزی و رود قبله، که از کوههای جنوبی خوانسار سرچشمه میگیرد، از گلپایگان میگذرد.
شهری است با فرهنگ کهن، پرداخته سمره (هُمای بنت بهمن، چهره آزاد)، از سلسله کیانیان، که دراصل نامش، وردپاتکان (سرزمین گل ُسرخ) بودهاست.
وجه تسمیه گلپایگان
گلپایگان را همای بنت بهمن کیانی ساخت و بنام خود سمره خواند که در اول همای را سمره گفتندی. دخترش آن را تجدید عمارت کرد و گلبادگان یا گربادگان گفت. (تاریخ جهانآرای عباسی یا عباسنامه، تألیف میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، نزهةالقلوب: حمدالله مستوفی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تاریخ ایران: تألیف سرجان ملکم، ترجمه میرزا حیرت، قاموس الاعلام ترکی و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۱۷۲ و مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۷۳ و تاریخ گزیده ص ۹۹، ۴۱۷، ۵۴۳، ۶۹۹، ۶۷۰، ۶۷۷ و ۷۱۵)
گلپایگان از ترکیب سه کلمه ( گل - پای - گان ) تشکیل شدهاست.
نام اولیه شهر، گردپاذگان بودهاست.(برهان قاطع،۱۳۶۱، ذیل گلپایگان)، گروهی دیگر نام اصلی آن را گَرپادگان به معنی کوهپایه میدانند. «گَر» در زبان پارسی میانه به معنای کوه است. در اواخر ساسانیان و اوائل اسلام «گردپادگان» خوانده میشد و تازیکان معرب نموده «جرباذکان» نامیدهاند. (معجم البلدان یاقوت دیده شود). سپس از روی قاعده دیگری که آن نیز در زبانشناسی ایران معروف است، را و دال تبدیل به لام گشته و کلمه گارد مبدل بگال و سپس مبدل بگول و سپس مبدل به گل شده و بالاخره وردپاتکان و گلپایگان، شده یعنی شهر گلباد، و چنانکه گفتیم گلباد از نامهای معروف ایرانی بودهاست. (مقالات کسروی ج ۱ صفحه ۱۲۲-۱۲۱)
برخی گفتهاند در اصل «ورتپاتکان» به معنی شهر یا سرزمین ورتپات بوده که یکی از نامهای ایران نیز میباشد. سپس به مرور زمان وردپاتکان، «وردپاذکان»، «گردپاذکان»، «گلپادگان» و سرانجام «گلپایگان» شدهاست. ورد، به معنی گل سرخ است و در نتیجه تغییراتی که از روی قواعد زبان شناختی در آن روی داده، واژه ورد تبدیل به « گل » شدهاست. پات از مصدر پاییدن، به معنی نگاهبانی کردن است. و «وردپات» گل نگاهدار معنی میدهد. پات پس از مدتی «پاذ» و سرانجام تبدیل به «پای» شدهاست. واژه «کان» که سپس «گان» گردیده در آخر نام شهرها و آبادیهای بسیاری چون اردکان، زنگان، ارزنگان و ارزنکان… آمدهاست.
ارتفاعات شهرستان گلپایگان
ارتفاعات شهرستان گلپایگان که دنباله شرقی سلسله جبال زاگرس و غالباً از کوههای اطراف خرم آباد جدا شده، متعلق به دوران دوم زمینشناسی بوده و به صورت چندین رشته موازی از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد مییابد. مهمترین ارتفاعات را در گلپایگان میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: الف – ارتفاعات کوههای شمالی و شمال غربی که قلههای بلند آن عبارتند از:
تخت پهلوان صابر با ارتفاع ۳۴۱۰ متر قله الوند با ۳۱۲۱ متر ارتفاع قله حاجی قارا با ۲۴۲۰ متر ارتفاع که از طبقات آهکی دوران دوم زمینشناسی و به همراه رسوبات گچی، سنگهای گرانیتی و شنهای آتشفشانی دوران سوم، دیده میشود. این کوه در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی گلپایگان قرار دارد. ب. ارتفاعات کوههای شرقی که قلههای بلند آن عبارتند از:
کوه صالح پیغمبر با ۳۹۲۲ متر ارتفاع
شیخ احمد با ۲۴۳۸ متر ارتفاع با سنگهای گوناگونی از قبیل فیلیت، کوارتزیت، پاراگینس و مرمرهای پرکامبرین و سلیسها و ماسه سنگهای ژوراسیک و آهکهای کرتاسه و توفهای آتشفشانی و دولومیت، معادن سنگهای ساختمانی و سنگ چینیِ گُدار سرخ وصالح پیغمبر که یکی از مراکز بزرگ سنگهای معدنی گلپایگان است درهمین ارتفاعات قرار دارند.
ج. ارتفاعات جنوبی که کوههای خوانسار باشد، قلههای بلند آن عبارتند از:
قلعه جمال، حاجی ابراهیم، له پبین، سرخ، چهل گزی که آنها از ۲۵۰۰ متر بیشتر ارتفاع دارند و از شیلها و شیستهای آهکی دوران دوم و سوم زمینشناسی تشکیل شدهاند.
بلیتون: در دهستان پشتکوه ۲۴ کیلومتری گلپایگان در شمال روستای هرستانه حدود ارتفاع ۲۳۵۰ متر ازسطح دریا.
پیشکوه: در دهستان جلگه شهرستان گلپایگان ۲۰ کیلومتری شرق گلپایگان، ارتفاع ۲۸۷۷متر.
تیله کوه: در دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۶ کیلومتری شرق گلپایگان در جنوب روستای دُر ارتفاع ۲۳۴۰ متر
چاق باغ: واقع در رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۷ کیلومتری جنوب شرق گلپایگان ارتفاع ۲۹۱۰ متر
دربند: واقع در دهستان پشتکوه، شهرستان گلپایگان، ۲۵ کیلومتری جنوب غربی گلپایگان، ارتفاع ۲۷۰۰ متر
سوخته: دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان، ۴۲ متری شرق گلپایگان، با ارتفاع ۳۰۰۰ متر
صاف: در دهستان پشتکوه ۲۵ کیلومتری جنوب غربی، در شمال ویست ارتفاع ۳۰۴۲ متر
گرموستا: در دهستان رحمت آباد گلپایگان ۳۹ کیلومتری جنوب شرقی، در شمال در ارتفاع ۲۷۲۰ متر
لومبین: واقع در حومه وانشان ۱۱ کیلومتری جنوب گلپایگان، شمال کوه ابراهیم در ۲۵۳۲ متر
موربلند: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال در ارتفاه ۲۲۶۰ متر
مورچاقدار: واقع در دهستان حومه گلپایگان، ۲۱ کیلومتری جنوب گلپایگان ارتفاع ۲۱۵۰ متر
مورهورسور: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۴۴ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال تیکن ارتفاع ۲۹۱۵ متر
هنده: واقع در دهستان پیشکوه ۲۷ کیلومتری جنوب غربی شمال هنده ارتفاع ۲۸۰۰ متر (گلپایگان در آئینه تاریخ. فیروز اشراقی)
الوند گلپایگان
در ایران چهار قله با نام الوند وجود دارد که یکی از آنها کوهستانی است واقع در شمال باختری گلپایگان که از شمال باختری به طرف جنوب خاوری کشیده شده طول آن حدود ۱۵ کیلومتر و عرض متوسط آن ۵ کیلومتر است. ارتفاع بلندترین نقطه الوند گلپایگان ۳۱۱۱ متر میباشد که در محل به نام «کلنگ سیاه» شناخته میشود. از فراز این قله شهرستان خمین در شمال باختری و شهرستان گلپایگان در جنوب خاوری دیده میشوند. در دامنههای جنوبی این قله و در ارتفاع حدود ۲۸۰۰ متری در نقطهای با نام محلی «کول خران» یک جان پناه فلزی - چوبی به همت کوهنوردان گلپایگانی بر پا گشتهاست.
از این نقطه در جهت شمال بقایای یک معدن متروکه نقره در درهای به نام «دره نقره» و در جهت خاور مزرعه و امامزادهای به نام «امامزاده گوشه» دیده میشوند. در پایین دست دامنههای جنوبی کوه نیز چشمهای زیبا و چهار فصل به نام «چشمه خضر» وجود دارد. که جادهای خاکی به طول حدود ۱۲ کیلومتر از گلپایگان تا نزدیکی آن کشیده شدهاست. ارتفاع شهر گلپایگان از سطح دریا حدود ۱۸۳۰ متر میباشد. مبدأ صعود به ارتفاع ۲۰۰۰ متر در جنوب شرقی قله قرار دارد و مسیر صعود از میان درهای است که به خط الراس اصلی «کول خران» منتهی میشود. تا پناهگاه حدود ۵/۱ ساعت راه است و از پناهگاه تا قله ۲ ساعت میباشد.
زبان و لهجه گلپایگان
در گلپایگان بجز عده محدودی از روستاهای منطقه که زبان خاص خودشان را دارند بیشتر مردم به زبان فارسی (و با لهجه گلپایگانی) صبحت میکنند.
متاسفانه در گلپایگان هم مانند هر جای دیگری لهجه و گویش محلی و فرهنگ خاص منطقه دارد از بین میرود.
رواج لهجههای فرهنگی مسلط از طریق وسایل ارتباط جمعی، آداب ورسوم و گویش مردم منطقه مخصوصا نسل جوان را متاثر و گویش مخصوص منطقه را تغییر شکل دادهاست و امروز بجز افراد مسن کمتر به گویش مخصوص گلپایگان صحبت میشود.
در چند روستای گلپایگان لهجههای خاص خود آن روستا وجود دارد. اینان مهاجرانی هستند که در زمان صفویه از دیگر نقاط به این منطقه وارد شدهاند و درعین خال زبان و لهجه خود را با کمی تغییرات حفظ کردهاند.
مردم منطقه عربستان لهجه خاص خود را دارند چون مردم این منطقه مهاجرانی از نواحی خراسان هستند که به زور در سالهای دور به این منطقه کوچانده شدهاند و هنوز به زبان مخصوص خود با تغییراتی نسبت به زبان اصلی مادری صبحت میکنند.
گویش مردم وانشان که وانشانی، ونیشونی و مردم این روستا اونشونی مینامند (و در آن واژههای اصیل فارسی کم نیست) ــ جزئی از گویشهاى ایران مرکزى و شمال غربى (از گویشهای رایج در منطقه کاشان - اصفهان) است و شباهت هایی به گویش خوانساری دارد.
مردم روستای هنده لری صبحت میکنند.اهالی حاجیله، قرغن و عباس آباد هم لهجه خاص خود را دارند که باز ماندهای است از لهجه زبان مادری محل سکونت قبل از مهاجرت و ترکیبی است از زبانهای مجاور محل سکونت.
در روستای کوچک ماکوله به زبان ترکی تکلم میشود که ترکی تغییر یافته زبان مادری آنها که همان ترکی آذری است زیرا در زمان صفویه مردمانی از آذربایجان به این نواحی کوچانده شدهاند که در روستاهایی مانند ارجنک - کهرت ( از توابع خوانسار ) ساکن میباشند.
حروف پ، چ، و گاف (که مخصوص زبان فارسی است) در زبان گلپایگانی کم نیست. (پکا بیار= کمی صبر داشته باش)، تپنه، گندم (کُر چالی)،..تپله، لهپَر، چِهپَر، گل تغنه (جوجه تیغی)، پشوه، پسین...هرچون، چمچاره، چرنگی،...چولاری، چی شی، چُم (چمدونم=نمیدانم)، په چکا (پس چرا)، زورچپون، گالش، گورون، دلنگون، دیگوله، ریگوزل، ماست گلگونی...
زنده یاد جواد غیاثی در گردآوری لغات و اصطلاحات گلپایگان تلاش بسیار نمود.
ناگفته نماند که لهجه گاپلهای که نام محلی لهجهای فارسی مردم منطقه چاپلق ازنا در دشت جاپلق در استان لرستان ایران است ـ تحت تأثیر لهجه گلپایگانی است.
گلپایگان در زیر ضربات تاریخ
در دهههای نخستین سده نخست هجری قمری، گلپایگان به دست اعراب [۱] افتاد و نام زیبایش معرب گشته و جرفادقان خوانده شد.
تنها نام گلپایگان را عوض نکردند. نامهای باستانی بسیاری از شهرهای ایران به عربی تغییر یافت که این تغییر هم در تلفظ و هم در نوشتار به انجام رسید که از آن میان میتوان به تغییر نام سپاهان یا اسپهان به اصفهان، زنگان به زنجان، دژپل به دزفول، بروگرد به بروجرد، و کرمانشاه به قرمیسین اشاره کرد.
گلپایکان از آن پس در قلمرو امویان، عباسیان، صفاریان، دیلمیان، سلجوقیان، خوارزم شاهیان، مظفریان و ایلخانیان مغول قرار داشت. در دوران بعد از اسلام به ویژه در دوران عباسیان، گلپایگان از مناطق آباد کشور بودهاست، اوج شکوفایی شهر در زمان حکومت سلجوقیان به خصوص محمد بن ملکشاه سلجوقی بوده که بناهای زیادی از جمله مناره و بازار و مسجد جامع را از خود باقی گذاشتهاست.
تیمور لنگ وقتی برای تسخیر اصفهان و شیراز خیز برداشت، خود را از گلپایگان به سده و اصفهان رسانید و کشتار فجیعی به راه انداخت. جهانشاه قراقوینلو نیز، با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، هنگامیکه برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد و حضور سپاهیانش مردم را آزار فراوان داد. گلپایگان در حمله مغولها آسیب فراوان دید. به دنبال آشوبهای اسماعیلیه و فتنه مغول این شهر از اعتبار و رونق ساقط گشت و تنها در زمان «اوزون حسن» (ابو النصر حسن بیگ بن عثمان بیگ، سرسلسله آق قویونلو) ۸۸۲- ۸۲۸ ق بار دیگر نامی از آن بر سر راه تجاری همدان به اصفهان به میان میآید. وجود کاروانسراهای متعدد در منطقه و آثار تاریخی حکایت از اهمیت و آبادانی این شهر دردورههای مختلف تاریخی دارد.
آخرین دوران طلایی رونق شهر مقارن با دوران حکومت شاه عباس کبیر و امارت امامقلی خان [۲] سردار بزرگ صفوی در گلپایگان میباشد. گلپایگان در روزگار فرمانروایی صفویان از مراکز مهم علم و ادب بودهاست. با شروع فتنه افغان، گلپایگان که مقر فرماندهی علیمردان خان بختیاری و محل تجمع نیروهای کمکی به اصفهان بود به شدت از طرف محمود افغان مورد انتقام جویی واقع گشت و نه تنها اکثر اهالی آن از دم تیغ گذشتند بلکه اغلب آثار و ابنیه و تاسیسات کشاورزی و قنوات آن هم تخریب گشت و دیگر هرگز این شهر به اعتباری که در گذشته داشت، دست نیافت. (اشراقی، ۱۳۸۳، ص۱۵۷ به نقل از تاریخ مسعودی نوشته ظل السلطان) در زمان قاجاریه خصوصاً زمان ناصرالدین شاه و حکومت ظل السلطان بر اصفهان (که «اِبْراهيمْ خانِ صَديقُ المَمالِك» به فرمانروایی گلپایگان فرستاده شد)، شهر در استانه نابودی قرار گرفت. فرستادن حکام جبار وخونریزی چون سراج الملک –حشمت الدوله –میرزا حسن خان انتظام الملک و تحمیل فوج سرباز به فرماندهی صارم الدوله باعث شد اکثر مردم سر به کوه و بیابان بگذارند. غارتگرانی چون رجبعلی لر، علي مردان خان و علقلی زلکی، هم...براستی بیداد کردند.
از ۱۳۲۰ به بعد خصوصاً در زمان مرحوم دکتر عبداله معظمی [۳] و با ساخته شدن سد گلپایگان ـ توسعه آموزش وپرورش [۴] و احداث دانشسرای مقدماتی، [۵] اقداماتی در راه توسعه گلپایگان انجام شده و بعد از انقلاب نیز با اجرای پروژههایی مانند کارخانه پنیر (که برخلاف امروز، تا ۱۵ سال قبل ۲۰ درصد کل پنیر ایران را تامین میکرد.) ـ کارخانه آرد ـ مجموعه تولید قطعات خودرو ـ توسعه کشاورزی ودامپروری ـ احداث شهرک صنعتی و مجموعه تاریخی ارگ گوگد ـ احداث سد کوچری و مراکز آموزش عالی... ــ گلپایگان چهره دیگری گرفتهاست. گلپایگان هماکنون به دنیای مجازی راه یافته و وبلاگها و سایتهای اینترنتی فعال شدهاند، ساختمان سازیها تغئیر کرده و چشم مردم مدتها است به آسانسور هم روشن شده است!
احداث ایستگاه آتش نشانی، گشایش فاز نخست میدان میوه و تره بار، رشد ارتباطات و به تکاپو افتادن موسسات و شرکتهای جدید، تا چند سال پیش هم متصور نبود.
در گذشته روزانه دو یا سه اتوبوس (از گاراژ تهران مشهد و ایران مشهد...) راهی تهران میشدند. حالا تا نیمههای شب اتوبوس پشت اتوبوس به راه است.
گویی همه چیز ازاینرو به آنرو شدهاست.
البته در حالیکه گلپایگان، بیش از ۲۱۶ مسجد و ۱۳۳ امامزاده دارد، هنوز فاقد موزه [۶] و تئاتر و سینما است و مراکز آموزشی و ورزشی کافی ندارد.
سالن چند منظوره مجتمع فرهنگی این شهرستان، سینما محسوب نمیشود.
واقعش این است که مشکل سینما (و تئاتر) گلپایگان به سالهای قبل که مراجع بزرگی مانند آیت الله صافی و آیت الله محمدی و آیت الله گلپایگانی از تاسیس سینما و حتی دیدن تلویزیون منع نمودند، برمی گردد.
تاسیس انجمن نمایش کوثر گلپایگان و یا اکران این یا آن فیلم مذهبی، کافی نیست. هنر اصیل نیاز به توجه بیشتر دارد و این واقعیت بر اهل دانش و فضل پوشیده نیست.
مذهب اکثریت مردم گلپایگان بعد از اسلام به تبع قدرتهای حاکمه، شافعی بودهاست. وقتی آل بویه به قدرت رسید، گروهی شیعه شدند ولی رویکرد اکثریت مردم به تشیع در زمان صفویه بود که عالمان و فقهای جبل عامل و امثال محقق کرکی از لبنان وارد سرزمین ما شدند و به تبلیغ شیعه پرداختند.
در گلپایگان سالیان دراز یهودیان با صلح و صفا زندگی میکردند. بازار و محله و مراسم خودشان را داشتند که پس از تشکیل دولت یهود از این منطقه کوچ کردند.
نمونه هایی مثل حسینی، شکنجه گر ساواک که صدها نفر را تا دم مرگ شلاق زد و با شوک الکتریکی و دستگاه موسوم به آپولو، شکنجه کرد در برابر مردم شریف گلپایگان کفی بیش نیست.
در زمان شاه منوچهر مختاری (فرزند هنرمند بزرگ گلپایگان استاد محمد مختاری)، فرامرز شریفی (فرزند فرج الله شریفی) و مهندس حسینجان زینلی...در مبارزه با دیکتاتوری از جان خود گذشتند. بعد از انقلاب نیز بیش از پنجاه دانشجو و دانش آموز (از شهرستان گلپایگان) اعدام شدهاند.
۳۵۶ نفر هم در جنگ هشت ساله عراق و ایران جان خود را فدا کردند. گلپایگان همچنین در این جنگ، ۸۰۰ جانباز داشته است.
آثار تاریخی گلپایگان
مسجد جامع:
از مساجد مهم تاریخی دوران سلجوقی و از مساجد بزرگ ایران زمین است که با توجه به تاریخ ساخت آن شاید بتوان گفت معماری ایرانی - اسلامی این مسجد الگویی بودهاست برای ساخت مسجدهای بزرگ دیگر بویژه مناطقی که در قلمرو حکومت سلجوقیان بودند.
مسجد جامع گلپایگان در سال ۵۰۸ هجری قمری، در دوران حکومت ابوشجاع محمدبن ملکشاه سلجوقی بنا شدهاست.
پیش از آن به استناد نام ابوشجاع که در کتیبه دور گنبد است، زمان ساخت مسجد گلپایگان را بین سالهای ۴۹۸ تا ۵۱۲ هجری قمری، یعنی دوران حکومت وی، میدانستند تا این که باستان شناسان با خواندن کتیبههای محراب دریافتند که بخشی از کتیبهها در زیر کف شبستان مسجد است و به احتمال قوی تاریخ بنا هم روی آن نوشته شدهاست.
چنین بود که تاریخ دقیق ساخت مسجد روشن شد.
مسجد جامع گلپایگان به دستور ابونصر ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بابا عبدالملک ساخته شده و نام این شخص در ۲ جای مسجد، یکی در کتیبه دور گنبد و دیگری در حاشیه محراب درج شدهاست.
دیگر این که مسجد را یک معمار قزوینی به نام ابوعمر بن محمد القزوینی (معروف به بواسار کسرار) ساخته و نام او نیز در بالای محراب در زیر کتیبه دور گنبد، در ۲ سطح نقش بستهاست.
از دیگر آثاری که نام سلطان ابوشجاع محمد بن ملکشاه سلجوقی به یادگار روی آنها نقش بستهاست، عبارتند از: منار مسجد جامع ساوه به تاریخ ۵۰۴ هجری، مسجد جامع قزوین به تاریخ ۵۰۸ هجری، ۲ حجره در مسجد جامع دیار بکر ترکیه به تاریخ ۵۱۱ هجری و دیوار روبه روی شبستان مسجد اموی در دمشق به تاریخ ۵۰۳ هجری قمری.
وقتی تاریخ ساخت مسجد گلپایگان را با تاریخ ساخت مسجدهایی دیگر که در دیار بکر، سوریه، قزوین و ساوه میسنجیم، میفهمیم که در یک دوره کوتاه چند ساله از سال ۵۰۳ تا ۵۱۱ هجری قمری چند مسجد در دوره حکومت سلجوقی و مناطق دور از هم بنا شدهاست که با توجه به این نکته از یک سو در مییابیم که حکومتها، در طول تاریخ، برای کسب مشروعیت و نشان دادن اقتدار و وسعت قلمرو خود به مسجد به عنوان یک رکن اساسی نگریستهاند.
از سوی دیگر شاید بررسیهای دقیق در شیوه معماری این مسجدها تشابهات قابل توجهی را نشان دهد.
این مسجد دارای صحن و شبستان وسیع و گنبد بزرگ آجری میباشد و متعلق به زمان محمد بن ملکشاه سلجوقی میباشد. ازخصوصیات مسجد و گنبد آن دارا بودن کتیبههای آجری متعدد و تزئینات فراوان دوره سلجوقی است.
در متن کوفی گنبد، نام محمد بن ملک شاه خوانده میشود و اطراف محراب بزرگ زیر گنبد در متن کتیبهای نام بانی آن بنای عظیم را، ابونصربن محمد بن ابراهیم آوردهاند. همچنین بر بدنههای مختلف شبستان نام بزرگان دین و جملات مذهبی را به خط کوفی آجری نوشتهاند.
در زمان فتحعلی شاه قاجار شبستانهای ساده طرفین گنبد و بناهای شرقی و غربی مسجد را احداث نموده و بر ساختمانهای گنبد عهد سلجوقی افزودهاند.
ساختمان گنبد عهد سلجوقی متعلق به اوایل قرن ششم هجری قمری است. صحن مسجد جامع گلپایگان بدون احتساب هشتیها، حجرهها و رواقها حدود یک هزار و ۶۰۰ متر مربع مساحت دارد و ارتفاع گنبد مسجد ۲۲ متر و ابعاد گنبد از داخل ۱۲ در ۱۲ متر است. یک حوض آب بزرگ و کم عمق نیز در وسط صحن مسجد قرار دارد که علاوه بر مکانی برای وضو گرفتن نمازگزاران بر زیبایی این مسجد افزودهاست.
سر در مسجد گلپایگان از سمت داخل محوطه رو به صحن با آجرهای آبی رنگ با جمله «یا علی» بصورت زیبایی مزین شده و شبستان اصلی مسجد جامع گلپایگان همچون سایر بناهای عصر سلجوقی فاقد کاشی کاری است. در کتیبه مسجد جامع که شرح نوشتهها به خط کوفی است، نام ابابکر صدیق، عمر بن خطاب، عثمان، علی ابن ابیطالب و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف...آمدهاست.
(البته بعدها عده ای خواستهاند در اصل کتیبه دست ببرند و جملاتی را در رد و لعن ابابکر و عمر و عثمان و...در کنار کتیبه افزوده اند.)
محراب مسجد از دو بخش تشکیل شدهاست که در قسمت پایینی متصل به کف محراب و در قسمت بالای محراب کلمات «الله احد» و «الله صمد» به خط کوفی مشهود است.
بازار چهار سوق
واژه سوق یا چار سوق برگرفته از کلمه چهارسو در اصل محل تقاطع دو راسته اصلی و مهم بازار بود. در برخی موارد سوق را در محل برخورد دو راسته طراحی شده بازارقرار میدادند و به شکل فضایی به صورت چهارسو میساختند که به سبب موقعیت ارتباطی آن ارزشمند به شمار میآمد.
چهار سوی بازار اصفهان، بازار لار، بازار تهران، بازار کرمان، بازار تاشکند، بازار بخارا و چار سوی بازار گلپایگان از نمونههای خوب باقیمانده، به شمار میآیند.
اعرابی (عرب منهای اسلام)، که به سرزمین ما آمدند خیلی از واژههای فارسی را تغئیر دادند و چار سو را چار سوق (سوق به عربی یعنی بازار) تلفظ میکردند که خوشبختانه چا نیافتاد و مردم از دیرباز نام درستش (چار سو)[۱۱]
را تکرار نمودند.
چارسو (سوق) از نظر معماری از جمله عناصر و فضاهای مهم شهری و ارتباطی در بازارهای سنتی ایران محسوب میشود و از آن جا که بازارهای اصلی ایران غالبا به شکل خطی و در امتداد مهمترین معبر شهری شکل میگرفت، مهمترین بخش و عنصر اصلی یک بازار، راسته اصلی آن بود. (راستا بازار) علاوه بر سوق، راسته اصلی از مهمترین عناصر معماری در بازار ایرانی بود که در سادهترین شکل آن با دکانهای واقع در دو سوی آن شکل میگرفت.
در امتداد یک راسته اصلی، اصناف گوناگونی در دکانهای دو سوی راسته مستقر میشدند، به این ترتیب که هر صنف در بخشی از راسته اصلی جا میگرفت. در بعضی از شهرهای بزرگ دو یا چند راسته اصلی به صورت موازی یا متقاطع پدید میآمد. راسته فرعی، دالان و میدان نیز از دیگر فضاهای ارتباطی در معماری بازارهای سنتی ایران هستند که گاه دارای کاروانسرا نیز بودهاند.
سادهترین و کوچکترین، اما مهمترین عنصر و فضای بازار نیز حجره یا دکان است که محل اصلی عرضه انواع کالاها هستند و معمولاً حدود ۲۰ تا ۳۰ متر وسعت دارند و بسته به شرایط مختلف کوچک تر یا گاه بزرگ تر بوده اند.
بازار سنتی گلپایگان [۱۲] با دهانهای وسیع و طاق بندی و سقف ضربی آجری سبک بناهای سلجوقی را دارد.
چهار سوق از یک طرف روبروی مناره شهر گلپایگان و از طرف دیگر به مسجد جامع شهر راه دارد.
نزدیکی بازار و مسجد و نقش آن در جامعه قابل بررسی میباشد.
امروزه بازار جدید و بزرگ گلپایگان در اطراف بازار چهار سوق گسترش یافتهاست و این بازار تاریخی را احاطه کردهاست. مجموعه بازار سنتی گلپایگان بنابر سبک معماری و موقعیت جغرافیایی و سوابق تاریخی، بیانگر موقعیت تجاری با اهمیت منطقه بودهاست. اهمیت این بنا بیشتر از جهت سبک معماری وموقعیت مکانی که پل ارتباطی بین مناره گلپایگان و مسجد جامع میباشد حائز اهمیت است.
در احداث این بنا همچون بازارهای سنتی سایر شهرهای قدیمی از طاق آجری و تناسب ترکیب، فضاها و تعبیه فضاهای جانبی مانند تیمچه، قهوه خانهها (در واقع چای خانه ها) و نور طبیعی بدون حرارت و برودت استفاده شدهاست و تاریخ ساخت آن در حدود ۴۰۰ سال پیش برآورد شدهاست.
بازار سنتی گلپایگان شامل بازار مسگرها، کوزگرها، فرش فروشان، بازار گیوه دوزان، بازار اصلی و تعداد زیادی پاساژ میباشد.
بازار سنتی گلپایگان همانند بازارهای شهرهای قدیمی ایران دارای طاقهای گنبدی ضربی آجری با گوشههای جالب است و به آجرکاریهای دوران صفوی در بازار بزرگ اصفهان شباهت دارد.[۱۳]
پیشخوانها، درهایی که به شکل تختههای ضخیم چوب ساده در دو شکاف چوبی بالا و پائین جلوی دکان به دنبال هم ردیف میشدند، قفلهای پیچی که در همان گلپایگان ساخته میشد و صاحبان مغازه بعد از بستن در به آن فوت میکردند و قل هوالله میخواندند که دزد نبرَد...همه، در خاطرهها باقی است.
سبدها، تفتهای چلواری، چولاریها و کپه ها، دستاس، ترازوهای قدیمی، حساب سیاقی و دفتر و دستک دکان، چراغانی در نیمه شعبان، نصب چراغهای روغنی با روغن کرچک، فانوس نفتی هایی که شب بپا میشد و بوق سحر جمعش میکردند، نگهبانی سگها و سر و صدای داروغه ها... همه را کهنسالان از بازار قدیم گلپایگان تعریف میکنند.
تیمچه نیز به معنی کاروانسرا به معنی تیم کوچک یا کاروانسرای کوچک بوده است. اما در دوره معاصر به کاروانسراها یا سراهای کوچک و سرپوشیده، تیمچه میگویند. تیمچه فضای مناسبی برای عرضه کالاهای گرانبها مانند فرش، دور از آسیب باد و باران و آفتاب پدید میآورد. به همین سبب فضای تیمچهها، غالبا نسبت به کاروانسراها از لحاظ اقتصادی گران تر بوده و برای عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمیشدهاست.
مناره آجری سلجوقی
مناره ۱۸ متری شهر گلپایگان که به آن «میل گلپایگان» هم گفته میشود، در زمره بلندترین منارههای قرن پنجم هجری قمری است. مناره گلپایگان در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۱۵، با شماره ۲۵۰ جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این بنا در سال ۱۳۱۷ -۱۸ مرمت شدهاست.
منار گلپایگان دارای دو در است و در درون آن پلکانی تعبیه شدهاست. قسمتهای پایین و بالای مناره مرمت گردیده و دارای کتیبه آجری است که این کتیبه به خط کوفی نوشته شده و فاقد تاریخ میباشد و متن کتیبه آن از آیات کلام الله مجید است.
این مناره با قدمتی حدود ۹۰۰ سال در برابر عوامل طبیعی (زلزله، باد، باران، سرما و گرما) سرفراز برجای ماندهاست و از جمله بلندترین منارههای ایران میباشد. دو راه پله دارد که بصورت دورانی با ۶۴ پله به بالای مناره میتوان صعود کرد.
این مناره از زمان سلجوقیان میباشد که ساختمان آن را احتمالا با ساختمان مسجد جامع و بازار چهارسوق همزمان میدانند. تا حدود چهل سال قبل، اطراف آن خرابه و چاله چوله بود که مردم گاهی از آنجا خاک میبردند و قطعههای ظروف سفالین شکسته نیز دیده میشد و آن محل را چالههای پامناره میگفتند. حول و حوش منار، خلافهای گوناگون صورت میگرفت و کلاً محل خوبی نبود...
بزهکاران که دعوا راه میانداختند ورد زبان شان این بود که «اگه راست میکی بیا پا منار»
در محل منار گلپایگان جای خندقی هم بود که یک قسمت آن را برای زمین ورزش صاف کرده بودند ولی اکنون فقط چند متری اطراف مناره را حصار نمودهاند. گفته میشود این مناره برای راهنمایی کاروانیان بوده و بالای آن چراغ نصب میکردهاند و در جنوبی چهارسوق از جلوی مناره شروع میشدهاست.
فعلاً خیابان، گودتر از سطح پای مناره و بازار چهارسوق است. در داخل منار و بالای راه پلهها در میان اشعار و یادگاریهای نوشته شده، این شعر هم دیده میشود:
منار است و نشان باستان است
چه تاجی بر سر گلپایگان است.
دریغا کاین نشان آسمانی
که «کو...»ش بر زمین و سر بر آسمان است.
زیر این شعر امضاء شده بود: «سید علی آقا ابطحی اهل گوگد و ساکن تهران»
دو شیر قبلا در محل پاشیرا نزدیک مقبره باباعبدالله در کنار جاده قافله و ابتدای کوچه حکومتی بودند. میدان پاشیرا نسبتا وسیع و دکه بازی و ورزش بچههای محل بود و براین شیرها که وسیله سرگرمی بچهها بود سوار میشدند و بازی میکردند. بعد از خیابان کشی چون خیابان چند متری از جاده قافله فاصله پیدا کرد و زمینهای اطراف پاشیرا را با قسمتی از جاده قدیم به مالکین آن حدود دادند و میدان پاشیرا را هم گودبرداری نمودند که رختشوی خانه بسازند. شیرهای سنگی را با تخته و گرده چوب و غلطک که بوسیله دو گاو نر کشیده میشد، تک تک به پای مناره منتقل کردند.
از دو شیر سنگی امروز، یکی تنها شده و در زیر سایه مناره سلجوقی در فراق دوست بسر میبرَد. یکی از شیرها را چند سال قبل در شبی دزدیدند و الان تنها یک شیر در پای منار است.
شیرهای به این سنگینی که با غلتک و ۲ گاو نر آوردند معلوم نشد چطور بردند و هنوز هم اثر آبادی از آن نیست. گویی آب شده و زیر زمین رفته است..
البته خود منار در امن و امان است، چون برای دزدیدن آن اول باید چاهش را کند !
بنای سیدالاسادات
این بنا که مربوط به دوران قرن هشتم هجری است، دارای ایوان و غرفههای دو طبقه و گلدسته و گنبدی به بلندی ۹ متر است. تزئینات سمت شمال شرقی و جنوب شرقی این بقعه از نظر ظرافت کار شایان توجه میباشد.
درسال ۱۳۵۴ شمسی یک خیابان جدید کنار این امامزاده و ساختمان مسجد جامع احداث گردیدهاست. بنا به نوشته اشعاری که برروی سنگ حک شدهاست و سنگ مزبور در طرف راست در ورودی بقعه میباشد، سه تن از فرزندان حضرت امام موسی کاظم (ع) به نامهای: امامزاده اسحاق، امامزاده منصور و امامزاده رضا در آنجا مدفون اند.
در این بقعه قبر دیگری منسوب به امامزاده یحیی فرزند حضرت امام علی النقی (ع) نیز قرار دارد. این بقعه در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار توسط مردی محتشم به نام حاج میرزا مهدی خان تعمیر و مرمت گردیدهاست.
امثال فتحعلیشاه قاجار و همه کسانیکه برای سوءاستفاده از عواطف مذهبی مردم در ظاهر به اماکن متبرکه توجه میکردند، حتی در اشعاری که برای توصیف امامزادگان سروده شده، مدح خودشان را میافزودند.
بخشی از اشعار روی سنگ (در بقعه سیدالاسادات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد