۱۳۸۹-۱۲-۲۰، ۰۵:۰۴ عصر
مصالح و معماري
علائمی كه از خانههای اولیه انسان به دست ما رسیدهاند و نیز طرحهایی كه برای ساختن فضای پذیرای انسان فعال در زمینههای گوناگون (از کارخانه تا بیمارستان، از کتابخانه تا تماشاخانه و ...) به دست ما میرسند، نشاندهنده آناند كه انسان برای تحقق بخشیدن به فضایی كه بدان نیاز دارد، ناچار به تغییر شكل، تغییر مكان و تركیب كردن ماده است. در سادهترین شکل خانهسازی، انسان نیازمند به سرپناه، حجم بزرگ و بیشکل زمین را به تناسب اندازههای خویش میکاود و مواد زاید کاویدهشده را دور میریزد؛ و برعکس هنگامی که میخواهد روی زمین مسطح سرپناهی را بنا کند، ناچار است با استفاده از مصالح برکنده از جاهای مختلف، سکونتگاه خود را شکل دهد. به بیان بهتر، تركیب مواد و مصالح ساختمانی عملی است به منظور آفریدن حجمی پایدار كه بتوان در درونش زیست.
موضوع اصلی کار معماران، در راه تولید معماری، شکل دادن به مادهای است که از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاصی برخوردار میباشد. ماده همراه با اندیشهای که به آن شکل میدهد، سنگ پایه برای آفرینش فضای معماری محسوب میشود و نخستین وسیله شکلدهنده یا عینیت بخشیدن به ایدهای است که به قلمرو هنر تعلق دارد. مصالح گوشت و پوست و استخوان معماری به شمار میآیند و در میان عناصر مختلفی که به معماری موجودیت میدهند، از اهمیت خاصی برخوردار هستند.
اگرچه در میان بسیاری از آموزگاران معماری، گرایشی گسترده و شایع وجود دارد که مصالح و جزئیات را در فرایند ایدهپردازی معماری عاملی اساسی نمیپندارند و با اینکه حتی برخی از معماران سرشناس همچون رودلف شیندلر و لوکوربوزیه که بواسطه آثار برجسته خود به اشتهار رسیدند، در پرداختن به مصالح و جزئیات معماری بسیار ضعیف بودند، اما با این حال حقیقت این است که کاربرد شایسته مصالح وجه تمایز پروژه بادوام و ماندگار از پروژه بیدوام و کمعمر میباشد. تدبیر و اهتمام به انتخاب مصالح و کاربرد مناسب آنها موضوعاتی هستند که در موفقیت پروژه اهمیت فراوانی دارند. کاربرد مصالح مناسب، یک ساختمان واقعی را از یک طرح نمایشی متمایز میکند. از اینرو کاربرد و انتخاب مناسب مصالح در طول اعصار دلمشغولی معماران بوده و نحوه کاربرد و نسبت تأکید بر آنها، معماران و معماریهای مختلف را از هم متمایز کرده است. فرانک لویدرایت و آلوار آلتو نمونههای خوبی از معمارانی هستند که کیفیت کاربرد مصالح در پروژه را تقریباً به حد کمال خود میرساندند.
برای پیمانکاران، آشنایی با ظرفیت فیزیکی و اقتصادی مواد و مصالح در امر ساختوساز کافی است، ولی چنین عملکردی برای معماران رضایتبخش نیست. معماران برای اینکه در انتخاب مواد و مصالح دست به گزینشی مدبرانه بزنند، باید آنها را با حساسیت و دقت زیاد مدنظر قرار دهند. آنان نخست باید از خود بپرسند، این مواد قرار است چه بشوند. برای این کار شخص باید ویژگیهای ذاتی مواد و مصالح از قبیل طرح ساختاری و فرم و بافت آنها را فرا گیرد و بشناسد. این ویژگیها هم به معمار تحمیل میشوند و هم در عین حال معیار و نظم دهندهای برای طراحی فضا، نور و مکان محسوب میگردند.
وقتی با دستان خود فضا را لمس میکنیم و یا با چشمانمان به آن مینگریم، فضا خود را شکننده یا مقاوم، نرم یا سخت و سرد یا معتدل نشان میدهد. بنابراین تصور اینکه مواد و مصالح کموبیش خنثی بوده یا کالبدهایی بیجنبشاند که منتظر تخیل و بکارگیری ما میباشند، تصور چندان درستی نیست. مواد نیز گرایش یا به عبارتی روح خاص خود را دارند. به عبارت دیگر مواد و مصالح دارای بار معانی نمادین نیز هستند. آنها میتوانند ثروت را القاء کنند یا تنگدستی را، زودگذر بودن را یا طولانی بودن را و خصوصی یا عمومی و سرانجام صنعتی یا پیشهورانه بودن را. بدین ترتیب مصالح ساختمانی بالقوه در بردارنده مفهوماند. بررسی نمودهای ذهنی یا فردی ناشی از مصالحی چون سنگ، سیمان، چوب، آهن یا پارچه نشان از آن دارد که این دلالتهای مفهومی با فرهنگ و فناوری تکامل یافتهاند.
چهلپنجاه سال پیش دامنه انتخاب مصالح معماران در کشورهای پیشرفته به بیش از یکصد نوع نمیرسید، در حالی که در زمان حاضر معماران باید مصالح مورد نظر خود را از میان یک میلیون ماده مختلف انتخاب کنند. همین امر انتخاب و کاربرد مناسب مصالح را با دشواریهای زیادی روبهرو میکند، زیرا هرچه تعداد مصالح بیشتر باشد، فرایند انتخاب آنها پیچیدهتر و بالطبع هزینه اولیه گزافتر خواهد بود.
در کاربرد مصالح، همیشه باید کشوری را که در آن معمار به تجربه میپردازد، فناوری ساختمانی آن کشور و معیارهایی را که مردم آنجا به کار می بندند، در نظر داشت. این واقعیت که معماران در کشورهای جهان سوم یا در کشورهای کمتر توسعه یافته به مصالح بسیار معدودی دسترسی دارند، تفاوتهای زیاد میان این دو دسته را مبرهن میسازد. با چنین نگرشی تنها در صورتی میتوان از معماری در مقیاسی جهانی سخن به میان آورد که تمام گونهها، اجزاء و تعداد و شیوههای کاربرد مصالح مدنظر قرار گیرند. بنابراین شاید در تصمیمگیری درباره قیاس، تمایز و استنتاجهای عمومی در مورد معماریهای مختلف ـ ورای کیفیتهای عام فضایی و موضوعات کلی سازه و ریتم ـ فناوری ساختمان و مصالح عاملی اساسی به حساب میآیند.
ویژگیهای ذاتی مواد و مصالح و نیز شیوه بکارگیری آنها، نقش تعیینکنندهای در تعریف فرم و فضای معماری دارند، چنانکه میتوان گفت: در شکلگیری مکان، فرمها بوسیله مواد و مصالح نقش خود را ایفا میکنند. سابقاً تا زمانی كه تكنیك مدرن همه چیز را ممكن نساخته بود، این مصالح و مواد بودند كه فرم را مشخص میكردند و به فضای معماری شكل میدادند. در همین زمینه اگوست پره چنین گفته است: با جلال و شکوه راستی است که بنا زیبایی را بدست میآورد. در اینجا منظور وی از راستی یا صداقت، تعریف فرم بر پایه مواد و مصالح و استفاده مناسب از آنها در امر ساختوساز است.
هر ماده دربردارنده توان بالقوه ساختاری خاص خود است و از نظر فرمپذیری خواص ویژهای دارد. این بدان معنی است كه هر مادهای فرم خاص خود را میطلبد و برخی فرمهای حجمی و فضایی خاص را مطرح میسازد و بدین ترتیب صورت فضای معماری را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، فرم یك گشودگی در یك دیوار تابع مصالح دیوار نیز میباشد: گشودگی در یك دیوار آجری احتیاج به قوس دارد، در حالی كه در دیواری از فولاد و شیشه، گشودگی زاویهدار مناسبتر به نظر میرسد. به دلیل همین تأثیر مصالح بر فرم است كه مشكل میتوان برج ایفل را از آجر و یا كلیسای رونشان را از فولاد و شیشه تصور كرد.
ساختمانهای آجری انستیتوی مدیریت هندوستان در احمدآباد كه توسط لویی كان ساخته شده است، از بهترین نمونههای تأثیرپذیری فرم از مصالح در معماری میباشد. در این بنا، قوس به صورت فرم و عنصر غالب در تمام فضاها به چشم میخورد، چون قوس فرمی است كه بیشترین همخوانی را با این نوع مصالح دارد.
به عنوان یك نمونه دیگر از تأثیر مصالح بر فرم فضا، میتوان به علت شكلگیری انواع بسیاری از طاقهای قوسیشكل و گنبد كه دو عنصر بسیار مهم در فضاهای معماری ایرانی محسوب میشوند، اشاره كرد. این فرمها در اصل به سبب نوع ماده و جنس مصالح ساختمانی در دسترس ابداع شدند، زیرا در نواحی مركزی ایران كه چوب و سنگ به اندازه كافی برای ساختن بنا وجود نداشت، به ناچار از خشت و آجر استفاده میكردند و از آنجا كه با این مصالح نمیتوانستند درگاهها و سقفها را بصورت مسطح بسازند، ناچار شدند دهانه درگاهها و سقف فضاها را با طاقهای قوسی شكل بپوشانند. برای فضاهای بسیار وسیع نیز از پوششهای گنبدی شكل استفاده كردند تا بتوانند فضایی وسیع را بدون ستون بپوشانند. نكته جالب اینكه انواع طاقهای قوسی شكل و گنبدها در نواحی واقع در حاشیه دریای خزر كه در گذشته در آنجا چوب به فراوانی در دسترس بود، مورد استفاده قرار نگرفتند. این امر خود دلیلی بر این مدعاست كه ابداع این فرمها وابسته به جنس مصالح خاك، خشت و آجر بوده است.
بطور کلی انواع مختلف مواد و مصالح مورد استفاده در معماری را از نظر مقیاس و نحوه کاربرد در ساختمان، میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
1. مصالح مورد استفاده در مقیاس کلان (بزرگ) معماری که ممکن است بر نظام سازهای و ساماندهی عملکردی بنا تأثیرگذار باشند.
2. مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد (کوچک) معماری که ممکن است بر جزئیات معماری و بافتهای داخلی و خارجی تأثیر بگذارند.
این دو دسته که به ترتیب ابعاد ساختاری و زیباییشناختی کاربرد مصالح در معماری را تشکیل میدهند، پیامدهایی را برای موضوعات عام معماری به دنبال دارند: مصالح دسته اول در شخصیت عمومی ساختمان تأثیر میگذارند و سازماندهی سازهای، تناسبات، کیفیت موزون ساختمان (فضاهای پر در برابر خالی) و نیز وزن ساختمان را تحت تأثیر قرار میدهند، در حالی که مصالح دسته دوم از نظر نوع و میزان کاربرد، تأثیری فوقالعاده بر هزینه کلی ساختمان دارند و از اینرو شاید از شاخصههای بینظیر معماری کمهرینه یا بالعکس پرهزینه به شمار آیند.
عموماً در انتخاب دسته اول مصالح مشکلی پیش نمیآید. برخورداری از تجربه پایهای و تجربه کار در زمینهای مشخص و نیز پژوهش بنیادی درباره گونههای مشخص ساختمانی میتواند زمینههایی را برای انتخاب بهینه مصالح فراهم کند. البته در این مورد مشاوران سازهای نیز میتوانند کمک شایان توجهی برای معمار باشند. اما در مقابل، کاربرد مصالح در مقیاس خرد، مشکلات متعددی را در مورد انتخاب بوجود میآورد، زیرا این نوع مصالح بر بافت عمومی ساختمان و لطایف بصری آن ـ چه در خارج و چه در داخل بنا ـ تأثیر میگذارند. همچنین کیفیت مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد، سازگاری میان آنها و نیز سازگاری با مصالح سختتر بکاررفته در سازه بنا، بر کیفیت بصری ساختمان در طول زمان، در قالب فرسایش و مقابله با وضعیتهای جوی نیز تأثیر خواهد گذاشت. این موضوع به کاهش هزینههای انرژی در درازمدت کمک میکند و یا برعکس باعث افزایش آن میشود.
بدینترتیب معمار بایستی در انتخاب مصالحی که در یک ساختمان مورد استفاده قرار میگیرند، خصوصاً مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد معماری، توجه و دقت فراوانی از خود نشان دهد تا بتواند به نتایجی مقبول در عرصه معماری، از جنبههای مختلف زیباییشناختی و کاربردی، دست یابد.
در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، با دو دسته از معماران روبرو میشویم: معمار/ هنرمندان و معمار/ مهندسان. معمار/ هنرمندان اساساً به جنبههای هنری معماری و اهداف کلان و فضایی توجه نشان میدهند و چندان اعتنایی به ناکارآییهای مصالح و ساخت ندارند. در مقابل معمار/ مهندسان مصالح و شیوههای ساخت را تنها از دریچه اجرای بسیار دقیق آنها و عدم توجه به چارچوب اهداف کلان و زیباییشناسانه معماری مورد توجه قرار میدهند.
با اندکی تأمل میتوان دریافت که رویکردهای اتخاذ شده توسط هر دو دسته یادشده از معماران، دربردارنده اشکالات متعدد و آثار بعضاً غیرقابل جبرانی است، بخصوص رویکردهای معمار/ مهندسان که بیشتر زیانبار بوده و باعث سترونی معماری گردیدهاند. اما بایستی توجه داشت که ارزیابی دقیق هر پروژه از نظر کیفیت کاربرد مصالح، در بستر موضوعات فنی ـ راهبردی طراحی همچون تلاش معمار برای پاسخ دادن به مسائل بودجهای و نیز با در نظر گرفتن میزان حساسیت کارفرماها نسبت به کیفیت ساختوساز، امکانپذیر است. از اینرو در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، بایستی حقایق و واقعیتهای موجود در جامعه حرفهای معماری را نیز مورد توجه قرار داد. متأسفانه در حال حاضر نادیده گرفتن تلاشهای اولیه فرایند طراحی، برای پاسخ دادن به مسائل بودجهای، به صورت نوعی روال درآمده است و در صورت بروز مشکل یا عدم موفقیت جزئیاتی مشخص یا شیوهای از ساخت، نظر نخست معمار دچار تغییر میگردد. این امر نیز واقعیت دارد که برای پایین آوردن هزینه ساخت یا برآوردن خواست کارفرما (اغلب در محل ساخت)، بدون اندیشه و دقت لازم، جایگزینیهای زیادی در طرحهای ارائهشده صورت میگیرد. واقعیتی دیگر این است که اشتیاق معماران به خشنود کردن کارفرما ممکن است به نتایجی تأسفبار بیانجامد که با فرارسیدن اولین زمستان و گذشت زمان مشکلات خود را در ساختمان نمایان کند.
با توجه به آنچه گفته شد، این سؤال مطرح میگردد که واقعیتهای یادشده در جامعه حرفهای معماری معلول چه عواملی است و با در نظر گرفتن این حقایق، معماران چه شیوهای را باید در کاربرد مصالح در پیش بگیرند تا ضمن متقاعد نمودن کارفرما و برآوردن نیازهای او، بتوانند در روند پیشرفت معماری نیز سهیم و تأثیرگذار باشند؟
علائمی كه از خانههای اولیه انسان به دست ما رسیدهاند و نیز طرحهایی كه برای ساختن فضای پذیرای انسان فعال در زمینههای گوناگون (از کارخانه تا بیمارستان، از کتابخانه تا تماشاخانه و ...) به دست ما میرسند، نشاندهنده آناند كه انسان برای تحقق بخشیدن به فضایی كه بدان نیاز دارد، ناچار به تغییر شكل، تغییر مكان و تركیب كردن ماده است. در سادهترین شکل خانهسازی، انسان نیازمند به سرپناه، حجم بزرگ و بیشکل زمین را به تناسب اندازههای خویش میکاود و مواد زاید کاویدهشده را دور میریزد؛ و برعکس هنگامی که میخواهد روی زمین مسطح سرپناهی را بنا کند، ناچار است با استفاده از مصالح برکنده از جاهای مختلف، سکونتگاه خود را شکل دهد. به بیان بهتر، تركیب مواد و مصالح ساختمانی عملی است به منظور آفریدن حجمی پایدار كه بتوان در درونش زیست.
موضوع اصلی کار معماران، در راه تولید معماری، شکل دادن به مادهای است که از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاصی برخوردار میباشد. ماده همراه با اندیشهای که به آن شکل میدهد، سنگ پایه برای آفرینش فضای معماری محسوب میشود و نخستین وسیله شکلدهنده یا عینیت بخشیدن به ایدهای است که به قلمرو هنر تعلق دارد. مصالح گوشت و پوست و استخوان معماری به شمار میآیند و در میان عناصر مختلفی که به معماری موجودیت میدهند، از اهمیت خاصی برخوردار هستند.
اگرچه در میان بسیاری از آموزگاران معماری، گرایشی گسترده و شایع وجود دارد که مصالح و جزئیات را در فرایند ایدهپردازی معماری عاملی اساسی نمیپندارند و با اینکه حتی برخی از معماران سرشناس همچون رودلف شیندلر و لوکوربوزیه که بواسطه آثار برجسته خود به اشتهار رسیدند، در پرداختن به مصالح و جزئیات معماری بسیار ضعیف بودند، اما با این حال حقیقت این است که کاربرد شایسته مصالح وجه تمایز پروژه بادوام و ماندگار از پروژه بیدوام و کمعمر میباشد. تدبیر و اهتمام به انتخاب مصالح و کاربرد مناسب آنها موضوعاتی هستند که در موفقیت پروژه اهمیت فراوانی دارند. کاربرد مصالح مناسب، یک ساختمان واقعی را از یک طرح نمایشی متمایز میکند. از اینرو کاربرد و انتخاب مناسب مصالح در طول اعصار دلمشغولی معماران بوده و نحوه کاربرد و نسبت تأکید بر آنها، معماران و معماریهای مختلف را از هم متمایز کرده است. فرانک لویدرایت و آلوار آلتو نمونههای خوبی از معمارانی هستند که کیفیت کاربرد مصالح در پروژه را تقریباً به حد کمال خود میرساندند.
برای پیمانکاران، آشنایی با ظرفیت فیزیکی و اقتصادی مواد و مصالح در امر ساختوساز کافی است، ولی چنین عملکردی برای معماران رضایتبخش نیست. معماران برای اینکه در انتخاب مواد و مصالح دست به گزینشی مدبرانه بزنند، باید آنها را با حساسیت و دقت زیاد مدنظر قرار دهند. آنان نخست باید از خود بپرسند، این مواد قرار است چه بشوند. برای این کار شخص باید ویژگیهای ذاتی مواد و مصالح از قبیل طرح ساختاری و فرم و بافت آنها را فرا گیرد و بشناسد. این ویژگیها هم به معمار تحمیل میشوند و هم در عین حال معیار و نظم دهندهای برای طراحی فضا، نور و مکان محسوب میگردند.
وقتی با دستان خود فضا را لمس میکنیم و یا با چشمانمان به آن مینگریم، فضا خود را شکننده یا مقاوم، نرم یا سخت و سرد یا معتدل نشان میدهد. بنابراین تصور اینکه مواد و مصالح کموبیش خنثی بوده یا کالبدهایی بیجنبشاند که منتظر تخیل و بکارگیری ما میباشند، تصور چندان درستی نیست. مواد نیز گرایش یا به عبارتی روح خاص خود را دارند. به عبارت دیگر مواد و مصالح دارای بار معانی نمادین نیز هستند. آنها میتوانند ثروت را القاء کنند یا تنگدستی را، زودگذر بودن را یا طولانی بودن را و خصوصی یا عمومی و سرانجام صنعتی یا پیشهورانه بودن را. بدین ترتیب مصالح ساختمانی بالقوه در بردارنده مفهوماند. بررسی نمودهای ذهنی یا فردی ناشی از مصالحی چون سنگ، سیمان، چوب، آهن یا پارچه نشان از آن دارد که این دلالتهای مفهومی با فرهنگ و فناوری تکامل یافتهاند.
چهلپنجاه سال پیش دامنه انتخاب مصالح معماران در کشورهای پیشرفته به بیش از یکصد نوع نمیرسید، در حالی که در زمان حاضر معماران باید مصالح مورد نظر خود را از میان یک میلیون ماده مختلف انتخاب کنند. همین امر انتخاب و کاربرد مناسب مصالح را با دشواریهای زیادی روبهرو میکند، زیرا هرچه تعداد مصالح بیشتر باشد، فرایند انتخاب آنها پیچیدهتر و بالطبع هزینه اولیه گزافتر خواهد بود.
در کاربرد مصالح، همیشه باید کشوری را که در آن معمار به تجربه میپردازد، فناوری ساختمانی آن کشور و معیارهایی را که مردم آنجا به کار می بندند، در نظر داشت. این واقعیت که معماران در کشورهای جهان سوم یا در کشورهای کمتر توسعه یافته به مصالح بسیار معدودی دسترسی دارند، تفاوتهای زیاد میان این دو دسته را مبرهن میسازد. با چنین نگرشی تنها در صورتی میتوان از معماری در مقیاسی جهانی سخن به میان آورد که تمام گونهها، اجزاء و تعداد و شیوههای کاربرد مصالح مدنظر قرار گیرند. بنابراین شاید در تصمیمگیری درباره قیاس، تمایز و استنتاجهای عمومی در مورد معماریهای مختلف ـ ورای کیفیتهای عام فضایی و موضوعات کلی سازه و ریتم ـ فناوری ساختمان و مصالح عاملی اساسی به حساب میآیند.
ویژگیهای ذاتی مواد و مصالح و نیز شیوه بکارگیری آنها، نقش تعیینکنندهای در تعریف فرم و فضای معماری دارند، چنانکه میتوان گفت: در شکلگیری مکان، فرمها بوسیله مواد و مصالح نقش خود را ایفا میکنند. سابقاً تا زمانی كه تكنیك مدرن همه چیز را ممكن نساخته بود، این مصالح و مواد بودند كه فرم را مشخص میكردند و به فضای معماری شكل میدادند. در همین زمینه اگوست پره چنین گفته است: با جلال و شکوه راستی است که بنا زیبایی را بدست میآورد. در اینجا منظور وی از راستی یا صداقت، تعریف فرم بر پایه مواد و مصالح و استفاده مناسب از آنها در امر ساختوساز است.
هر ماده دربردارنده توان بالقوه ساختاری خاص خود است و از نظر فرمپذیری خواص ویژهای دارد. این بدان معنی است كه هر مادهای فرم خاص خود را میطلبد و برخی فرمهای حجمی و فضایی خاص را مطرح میسازد و بدین ترتیب صورت فضای معماری را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، فرم یك گشودگی در یك دیوار تابع مصالح دیوار نیز میباشد: گشودگی در یك دیوار آجری احتیاج به قوس دارد، در حالی كه در دیواری از فولاد و شیشه، گشودگی زاویهدار مناسبتر به نظر میرسد. به دلیل همین تأثیر مصالح بر فرم است كه مشكل میتوان برج ایفل را از آجر و یا كلیسای رونشان را از فولاد و شیشه تصور كرد.
ساختمانهای آجری انستیتوی مدیریت هندوستان در احمدآباد كه توسط لویی كان ساخته شده است، از بهترین نمونههای تأثیرپذیری فرم از مصالح در معماری میباشد. در این بنا، قوس به صورت فرم و عنصر غالب در تمام فضاها به چشم میخورد، چون قوس فرمی است كه بیشترین همخوانی را با این نوع مصالح دارد.
به عنوان یك نمونه دیگر از تأثیر مصالح بر فرم فضا، میتوان به علت شكلگیری انواع بسیاری از طاقهای قوسیشكل و گنبد كه دو عنصر بسیار مهم در فضاهای معماری ایرانی محسوب میشوند، اشاره كرد. این فرمها در اصل به سبب نوع ماده و جنس مصالح ساختمانی در دسترس ابداع شدند، زیرا در نواحی مركزی ایران كه چوب و سنگ به اندازه كافی برای ساختن بنا وجود نداشت، به ناچار از خشت و آجر استفاده میكردند و از آنجا كه با این مصالح نمیتوانستند درگاهها و سقفها را بصورت مسطح بسازند، ناچار شدند دهانه درگاهها و سقف فضاها را با طاقهای قوسی شكل بپوشانند. برای فضاهای بسیار وسیع نیز از پوششهای گنبدی شكل استفاده كردند تا بتوانند فضایی وسیع را بدون ستون بپوشانند. نكته جالب اینكه انواع طاقهای قوسی شكل و گنبدها در نواحی واقع در حاشیه دریای خزر كه در گذشته در آنجا چوب به فراوانی در دسترس بود، مورد استفاده قرار نگرفتند. این امر خود دلیلی بر این مدعاست كه ابداع این فرمها وابسته به جنس مصالح خاك، خشت و آجر بوده است.
بطور کلی انواع مختلف مواد و مصالح مورد استفاده در معماری را از نظر مقیاس و نحوه کاربرد در ساختمان، میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
1. مصالح مورد استفاده در مقیاس کلان (بزرگ) معماری که ممکن است بر نظام سازهای و ساماندهی عملکردی بنا تأثیرگذار باشند.
2. مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد (کوچک) معماری که ممکن است بر جزئیات معماری و بافتهای داخلی و خارجی تأثیر بگذارند.
این دو دسته که به ترتیب ابعاد ساختاری و زیباییشناختی کاربرد مصالح در معماری را تشکیل میدهند، پیامدهایی را برای موضوعات عام معماری به دنبال دارند: مصالح دسته اول در شخصیت عمومی ساختمان تأثیر میگذارند و سازماندهی سازهای، تناسبات، کیفیت موزون ساختمان (فضاهای پر در برابر خالی) و نیز وزن ساختمان را تحت تأثیر قرار میدهند، در حالی که مصالح دسته دوم از نظر نوع و میزان کاربرد، تأثیری فوقالعاده بر هزینه کلی ساختمان دارند و از اینرو شاید از شاخصههای بینظیر معماری کمهرینه یا بالعکس پرهزینه به شمار آیند.
عموماً در انتخاب دسته اول مصالح مشکلی پیش نمیآید. برخورداری از تجربه پایهای و تجربه کار در زمینهای مشخص و نیز پژوهش بنیادی درباره گونههای مشخص ساختمانی میتواند زمینههایی را برای انتخاب بهینه مصالح فراهم کند. البته در این مورد مشاوران سازهای نیز میتوانند کمک شایان توجهی برای معمار باشند. اما در مقابل، کاربرد مصالح در مقیاس خرد، مشکلات متعددی را در مورد انتخاب بوجود میآورد، زیرا این نوع مصالح بر بافت عمومی ساختمان و لطایف بصری آن ـ چه در خارج و چه در داخل بنا ـ تأثیر میگذارند. همچنین کیفیت مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد، سازگاری میان آنها و نیز سازگاری با مصالح سختتر بکاررفته در سازه بنا، بر کیفیت بصری ساختمان در طول زمان، در قالب فرسایش و مقابله با وضعیتهای جوی نیز تأثیر خواهد گذاشت. این موضوع به کاهش هزینههای انرژی در درازمدت کمک میکند و یا برعکس باعث افزایش آن میشود.
بدینترتیب معمار بایستی در انتخاب مصالحی که در یک ساختمان مورد استفاده قرار میگیرند، خصوصاً مصالح مورد استفاده در مقیاس خرد معماری، توجه و دقت فراوانی از خود نشان دهد تا بتواند به نتایجی مقبول در عرصه معماری، از جنبههای مختلف زیباییشناختی و کاربردی، دست یابد.
در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، با دو دسته از معماران روبرو میشویم: معمار/ هنرمندان و معمار/ مهندسان. معمار/ هنرمندان اساساً به جنبههای هنری معماری و اهداف کلان و فضایی توجه نشان میدهند و چندان اعتنایی به ناکارآییهای مصالح و ساخت ندارند. در مقابل معمار/ مهندسان مصالح و شیوههای ساخت را تنها از دریچه اجرای بسیار دقیق آنها و عدم توجه به چارچوب اهداف کلان و زیباییشناسانه معماری مورد توجه قرار میدهند.
با اندکی تأمل میتوان دریافت که رویکردهای اتخاذ شده توسط هر دو دسته یادشده از معماران، دربردارنده اشکالات متعدد و آثار بعضاً غیرقابل جبرانی است، بخصوص رویکردهای معمار/ مهندسان که بیشتر زیانبار بوده و باعث سترونی معماری گردیدهاند. اما بایستی توجه داشت که ارزیابی دقیق هر پروژه از نظر کیفیت کاربرد مصالح، در بستر موضوعات فنی ـ راهبردی طراحی همچون تلاش معمار برای پاسخ دادن به مسائل بودجهای و نیز با در نظر گرفتن میزان حساسیت کارفرماها نسبت به کیفیت ساختوساز، امکانپذیر است. از اینرو در بررسی رویکردهای معماران به کاربرد مصالح، بایستی حقایق و واقعیتهای موجود در جامعه حرفهای معماری را نیز مورد توجه قرار داد. متأسفانه در حال حاضر نادیده گرفتن تلاشهای اولیه فرایند طراحی، برای پاسخ دادن به مسائل بودجهای، به صورت نوعی روال درآمده است و در صورت بروز مشکل یا عدم موفقیت جزئیاتی مشخص یا شیوهای از ساخت، نظر نخست معمار دچار تغییر میگردد. این امر نیز واقعیت دارد که برای پایین آوردن هزینه ساخت یا برآوردن خواست کارفرما (اغلب در محل ساخت)، بدون اندیشه و دقت لازم، جایگزینیهای زیادی در طرحهای ارائهشده صورت میگیرد. واقعیتی دیگر این است که اشتیاق معماران به خشنود کردن کارفرما ممکن است به نتایجی تأسفبار بیانجامد که با فرارسیدن اولین زمستان و گذشت زمان مشکلات خود را در ساختمان نمایان کند.
با توجه به آنچه گفته شد، این سؤال مطرح میگردد که واقعیتهای یادشده در جامعه حرفهای معماری معلول چه عواملی است و با در نظر گرفتن این حقایق، معماران چه شیوهای را باید در کاربرد مصالح در پیش بگیرند تا ضمن متقاعد نمودن کارفرما و برآوردن نیازهای او، بتوانند در روند پیشرفت معماری نیز سهیم و تأثیرگذار باشند؟