آرزو می کنم . . . . . . . . . . . . . . . . .

فکر می کردم چه متن زیبایی نوشتم! و توانسته ام اندکی نظر دوستان را جلب کنم، اما با دیدن آرزوهایتان دانستم همه کارم زخود کامی به بد نامی کشید آخر، در حالی که بآب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را!

آرزو می کنم هیچ کسی روزی آرزو نکند که تا در ره پیری به چه آئین روی ای دل . . . . . باری به غلط صرف شد ایام شبابت

و در سال جدید ساقیا برخیز و در ده جام را . . . . . خاک بر سر کن غم ایام را، زین سان شود تا که عاقبت روزی بیابی کام را!

ساقیا آمدن عید مبارک بادت . . . . . وان مواعید که کردی مرواد از یادت

از طرف همتون یه فال حافظ باز کردم، اول این اومد که ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد....، گفتم حافظ جان بی خیال! الان فکر می کنن باهم ساخت و پاخت کردیم!:D

گفتم یه فال دیگه باز می کنم به این شرط که شعر گمنام واسم بیاریا:angel:
ولی گوش نکرد!! گفتم بی خیال ، الانه که آه حافظ مارو بگیره:D
تقدیم به شما:

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد بجانان یا جان ز تن برآید
.
.
.