۱۳۹۱-۱-۲۷، ۱۱:۱۵ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۳۹۱-۱-۲۷، ۰۱:۵۴ عصر، توسط Shahrsaz67.)
سلام دوستان.راستش پرسه زدن در تالارها و انجمن های مختلف و ارسالها و نظر دادن ها و ... در کل ایران شهرساز گردی یخورده غبار رو سر و تن ما انداخته بود(البته خوشا به این غبارها) که گفتم برای اینکه یه حال و هوایی عوض بشه و تنوعی تو کار باشه یه میزگرد خاطره نویسی اینجا راه بندازیم دور همی یکم بگیم و خاطرات دوران دانشجویی و حتی بودن در ایران شهرساز رو ورق بزنیم و خلاصه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله:D:D
برای شروع اولیش رو خودم میگمD:
یادمه بحثمون روی طرح جامع بود.استادمون یخورده سختگیرم بود طرح جامع رو به چند بخش تقسیمش کرده بود و هرکی یه قسمت بهش رسیده بود تا جلسه ی بعدی روی اون قسمت هم توضیح بده و هم نقدش کنه.طبق معمول سر کلاس اون استاد این کار رو انجام ندادم ولی یکی از دوستام بنده ی خدا روز قبل رو نشسته بود اون کار رو انجام داد و کلی خط و نقد و نوشته و خلاصه ترکونده بود.روز کلاس سر جلسه گفتم اوه اوه داره نوبت من میشه چیکا کنم چیکا نکنم همون سر کلاس اون قسمت رو از کیفم درآوردم شروع کردم تیتراشو خوندن...دوستم که خوب انجام داده بود قبل من بود.بنده ی خدا با اینکه کلی کار کرده بود استاد کلی ایراد ازش گرفت و به نوعی تو کلاس قرمزش کرد.حالا شد نوبت من.منم کم نیاوردم شروع کردم تیترارو بالا پایین کردن و بسط دادن و از در و دیوار کمک گرفتن و خلاصه انگاری که چند روزه دارم درمورد اونا تحقیق میکنم.استاد رو داری خوشحاااااال و کلی هم تعریف و آفرین ...حالا دوستم عصبانی که ای بابا این هیچی نخونده اینجور ما اونجور! یکی دوتا دیگه از دوستام که فهمیدن خندمون قطع نمی شد و ...
هی یادش بخیر...
برای شروع اولیش رو خودم میگمD:
یادمه بحثمون روی طرح جامع بود.استادمون یخورده سختگیرم بود طرح جامع رو به چند بخش تقسیمش کرده بود و هرکی یه قسمت بهش رسیده بود تا جلسه ی بعدی روی اون قسمت هم توضیح بده و هم نقدش کنه.طبق معمول سر کلاس اون استاد این کار رو انجام ندادم ولی یکی از دوستام بنده ی خدا روز قبل رو نشسته بود اون کار رو انجام داد و کلی خط و نقد و نوشته و خلاصه ترکونده بود.روز کلاس سر جلسه گفتم اوه اوه داره نوبت من میشه چیکا کنم چیکا نکنم همون سر کلاس اون قسمت رو از کیفم درآوردم شروع کردم تیتراشو خوندن...دوستم که خوب انجام داده بود قبل من بود.بنده ی خدا با اینکه کلی کار کرده بود استاد کلی ایراد ازش گرفت و به نوعی تو کلاس قرمزش کرد.حالا شد نوبت من.منم کم نیاوردم شروع کردم تیترارو بالا پایین کردن و بسط دادن و از در و دیوار کمک گرفتن و خلاصه انگاری که چند روزه دارم درمورد اونا تحقیق میکنم.استاد رو داری خوشحاااااال و کلی هم تعریف و آفرین ...حالا دوستم عصبانی که ای بابا این هیچی نخونده اینجور ما اونجور! یکی دوتا دیگه از دوستام که فهمیدن خندمون قطع نمی شد و ...
هی یادش بخیر...