ایران شهرساز
بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - نسخه‌ی قابل چاپ

+- ایران شهرساز (https://www.iranshahrsaz.com)
+-- انجمن: چیدمان قدیمی ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1591)
+--- انجمن: تالار ویژه سایت ایران شهرساز (رایگان) (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=1)
+---- انجمن: گفت و گوی آنلاین (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=115)
+----- انجمن: تالار گفتگوی آزاد شهرسازی و معماری (https://www.iranshahrsaz.com/forumdisplay.php?fid=427)
+----- موضوع: بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... (/showthread.php?tid=9476)

صفحه‌ها: 1 2 3 4


بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - Shahrsaz67 - ۱۳۹۱-۱-۲۷

سلام دوستان.راستش پرسه زدن در تالارها و انجمن های مختلف و ارسالها و نظر دادن ها و ... در کل ایران شهرساز گردی یخورده غبار رو سر و تن ما انداخته بود(البته خوشا به این غبارها) که گفتم برای اینکه یه حال و هوایی عوض بشه و تنوعی تو کار باشه یه میزگرد خاطره نویسی3 اینجا راه بندازیم دور همی یکم بگیم و خاطرات دوران دانشجویی و حتی بودن در ایران شهرساز رو ورق بزنیم و خلاصه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله13:D:D
برای شروع اولیش رو خودم میگمD:

یادمه بحثمون روی طرح جامع بود.استادمون یخورده سختگیرم بود طرح جامع رو به چند بخش تقسیمش کرده بود و هرکی یه قسمت بهش رسیده بود تا جلسه ی بعدی روی اون قسمت هم توضیح بده و هم نقدش کنه.طبق معمول سر کلاس اون استاد این کار رو انجام ندادم ولی یکی از دوستام بنده ی خدا روز قبل رو نشسته بود اون کار رو انجام داد و کلی خط و نقد و نوشته و خلاصه ترکونده بود.روز کلاس سر جلسه گفتم اوه اوه داره نوبت من میشه چیکا کنم چیکا نکنم همون سر کلاس اون قسمت رو از کیفم درآوردم شروع کردم تیتراشو خوندن...دوستم که خوب انجام داده بود قبل من بود.بنده ی خدا با اینکه کلی کار کرده بود استاد کلی ایراد ازش گرفت و به نوعی تو کلاس قرمزش کرد78.حالا شد نوبت من.منم کم نیاوردم3 شروع کردم تیترارو بالا پایین کردن و بسط دادن و از در و دیوار کمک گرفتن و خلاصه انگاری که چند روزه دارم درمورد اونا تحقیق میکنم.استاد رو داری خوشحاااااال و کلی هم تعریف و آفرین ...578حالا دوستم عصبانی که ای بابا این هیچی نخونده اینجور ما اونجور! یکی دوتا دیگه از دوستام که فهمیدن خندمون قطع نمی شد و ...
هی یادش بخیر...1


RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - FaTyJo0oN - ۱۳۹۱-۱-۲۷

خیلی ایده جالب و بامزه ای می باشد113
لایک مهندس16


RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - Shahrsaz67 - ۱۳۹۱-۱-۲۷

(۱۳۹۱-۱-۲۷، ۱۱:۱۸ صبح)fatyjo0on نوشته است: خیلی ایده جالب و بامزه ای می باشد113
لایک مهندس16
مرسی ولی خاطره رو باید بگیD:31


RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - 0RKIDEH - ۱۳۹۱-۱-۲۷

عالییییییییییییییییییییییییییییییی
ممنون از شما


RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - FaTyJo0oN - ۱۳۹۱-۱-۲۷

اول بگم من بسیار دانشجوی منظم، با مسئولیت65 و شب امتحانی بودم78
یه روز دو تا امتحان کمر شکن داشتم
و طبق معمول شب قبل از امتحان نخوابیده بودم و شب قبل ترش هم کم خوابیده بودم.... امتحان اول رو که صبح بود به سلامت دادم و اما امتحان دوم که امتحانی بود تحلیلی و طراحی و کلی فرمول وحشتناک ....با نگاه کردن به فرمولا سه سکته رو پشت هم میزدم.....
خلاصه امتحان دوم شروع شد
احساس کردم کمی تمرکزم به هم ریخته ....... سوال هم که قربونش برم بسیار سخت
به خاطر این که تمرکزم رو به دست بیارم چند ثانیه چشامو بستم .....بستن چشما همان و خوابیدن ما همان.........2865
جایمان هم در دید مراقب جلسه نبود که ببیند و بیدارمان کند.......امتحان هم بسیار سخت بود و همه محو تحلیل.....و کسی ما را ندید که بیدار کند.....65
بالاخره رضایت دادیم و از خواب بیدار شدیم21


برق از کله مان پرید.........با برگه سفید مواجه شدیم و دیدم نصف تایم امتحان رفته و من در خواب ناز بوده ام...( ولی خداییش عجب خوابی بود...در عمرمان همچین خواب لذت بخشی نرفته بودیم......توصیه اکید به تمام دانشجویان....همچین خوابی را تجربه کنید78)
تایم امتحان 2:30 بود که من 1:15 رو خوابیده بودم.......
امتحان 3 تا سوال بود........فقط نوشتماااااااااااااااااا.....وقت فکر کردن واشتباه کردنم نداشتم
بالاخره امتحان تموم شد.
با کلی نذر و نیاز به درگاه خداوند امتحان را پاسیدم با نمره 2611


ولی خداییش خوابی شد به یاد ماندنی...65


RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - 0RKIDEH - ۱۳۹۱-۱-۲۷

جایی خوندم که نوشته بود:

خاطرمان باشد شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...



RE: میزگرد **خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - Shahrsaz67 - ۱۳۹۱-۱-۲۷

(۱۳۹۱-۱-۲۷، ۱۱:۴۲ صبح)fatyjo0on نوشته است: اول بگم من بسیار دانشجوی منظم، با مسئولیت65 و شب امتحانی بودم78
یه روز دو تا امتحان کمر شکن داشتم
و طبق معمول شب قبل از امتحان نخوابیده بودم و شب قبل ترش هم کم خوابیده بودم.... امتحان اول رو که صبح بود به سلامت دادم و اما امتحان دوم که امتحانی بود تحلیلی و طراحی و کلی فرمول وحشتناک ....با نگاه کردن به فرمولا سه سکته رو پشت هم میزدم.....
خلاصه امتحان دوم شروع شد
احساس کردم کمی تمرکزم به هم ریخته ....... سوال هم که قربونش برم بسیار سخت
.
.
.
35اینجورشو ندیده بودم تا حالا21گفتید امتحان یادم باشه التماس کردن از استادم که منو انداخته بود رو تعریف کنم78


RE: بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - alireza - ۱۳۹۱-۱-۲۷

از ایران شهرساز را هم من میگم

واقعیتش بعد از کنکور پارسال جمعه بود و داشتم در نت پرسه میزدم و به یک سایت فروش دامین رسیدم و شروع کردم به تمرین اسم تا به این اسم رسیدم و بعد میخواستم در حد خودم و 40 تا شاگردم باشه که شد این.....


RE: بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - Shahrsaz67 - ۱۳۹۱-۱-۲۷

(۱۳۹۱-۱-۲۷، ۰۲:۰۸ عصر)AliReza نوشته است: از ایران شهرساز را هم من میگم

واقعیتش بعد از کنکور پارسال جمعه بود و داشتم در نت پرسه میزدم و به یک سایت فروش دامین رسیدم و شروع کردم به تمرین اسم تا به این اسم رسیدم و بعد میخواستم در حد خودم و 40 تا شاگردم باشه که شد این.....
مهندس اینجوری میگی منم میرم پرسه میزنما783


RE: بیا**خاطره نویسی**D: هی یادش بخیر... - alireza - ۱۳۹۱-۱-۲۷

یکی دیگه:

از قبولی دانشگاه:

دیپلم بودم و نتایج کنکور اومد و من نتونستم نتایج را بگیرم بهمین دلیل شب که به خونه رسیدم پیش یکی از دوستان رفتم و نتایج را ازش گرفتم(اون موقع اینترنتی نبود)اسمم نبود و فرداش بابام کار سختی داد بهم که فکر نمیکنم هر کسی بتونه انجام بده تا اینکه حدود 2 روز بعدددددددددد..........داشتم نتایج را ورق میزدم (من همیشه کنجکاو هستم و دنبال اعداد روند و ....) تا اینکه یک لحظه شماره داوطلبی ام را دیدم خیلی جا خوردم ولی به روی خودم نیاوردم چون مطمئن نبودم خوب نگاه کردم دیدم خودشه بعد اومدم به اسم کنارش میدونید چی بود؟؟؟؟

درسته علیرضا ذهقان3

قبول شدم ......113

میخواید نتایج مرحله 2 را هم براتون بنویسم اونم جالبه....15