۱۳۸۹-۱۲-۱۴، ۰۶:۵۶ عصر
گر بخواهیم تعریفی ساده و گویا از طراحی داخلی ارائه دهیم که روند انجام آن را برای ما روشن سازد، میتوانیم بگوییم طراحی داخلی شامل انتخاب عناصر تشکیلدهنده طرح و تنظیم و ترکیب آنها برای ایجاد فضا و کیفیات کارکردی ـ زیباییشناختی مورد نظر طراح و در نهایت دستیابی به کارکرد مناسب، زیبایی و انتقال مفاهیم و معانی است. در طراحی داخلی، وقتی طراح از عناصر مختلف با توجه به رنگ، فرم، بافت، کیفیت و کارآیی هرکدام بهره میگیرد و آنها را در کارش به یکدیگر مربوط میسازد، در واقع بوسیله این ترکیب میخواهد به اهداف مورد نظر خود در طراحی آن فضا دست یابد. به عبارت دیگر، دستیابی به اهدافی همچون کارکرد مناسب، زیبایی بصری و تأثیر محیطی و روانی مؤثر و مثبت در طراحی داخلی، مستلزم استفاده هماهنگ، منسجم، معنیدار و زیبا از عناصر طراحی است. در یک طرح مطلوب همه عناصر و اجزاء ترکیب در کارکرد و تأثیر کیفی و معنایی که دارند، به هم متکی و وابسته هستند. بر این اساس، موفقیت هر طرح بستگی کامل به چگونگی ترکیب عناصر و الگوهای سهبعدی فضا دارد.
گرچه روند کار طراح در ترکیب عناصر طراحی داخلی تا حدی با تعابیر ذهنی و احساسی آمیخته است، لکن این بدان معنی نیست که تعقل و تفکر آگاهانه در این زمینه نقش چندان مهمی ندارد. ترکیب اجزای هر چیزی هم از جنبه ساختاری و مفهومی برخوردار است و هم از جنبه بصری و احساسی. ترکیب عناصر مختلف در یک فضا مستلزم سازماندهی آنها بر اساس الگوهایی است که این عناصر را به صورتی معنیدار و هدفمند به هم مرتبط کند و زمینه لازم را برای ایجاد یک کل واحد، مطابق با اهداف و خواستههای طراح، فراهم آورد، زیرا هیچ عنصر طراحی داخلی نمیتواند بدون ارتباط با عناصر دیگر و ترکیب مناسب با آنها در طرح و فضای معماری حضور یابد و مقاصد طراح را برآورده سازد.
انتخاب بجای عناصر طرح و ترکیب آنها در قالب فرمها و فضاهای مناسب مستلزم قواعدی است که باید در ترکیببندی و طراحی مورد توجه قرار گیرد. طراحان برای آنکه عناصر طراحی با اهداف و خصوصیات آنچه طرح میشود، تناسب لازم را بیابند، آنها را به کمک قواعد یا تکنیکهای مختلف بکار میگیرند. در واقع ارتباطی که بین عناصر طراحی داخلی در طرح نهایی برقرار میشود، از قواعدی پیروی میکند که با توجه به فیزیولوژی دستگاه بینایی انسان استنتاج شدهاند و میتوانیم به آنها قواعد ادراکی و بصری یا قواعد ترکیببندی یا تکنیکهای بصری بگوییم. وحدت و تضاد، تناسب، تعادل و ناپایداری، هماهنگی، تنوع و یکنواختی، ریتم، حرکت و سکون از جمله این قواعد و تکنیکها هستند. شناخت و بکارگیری این قواعد مستلزم برخورداری از دانشی است که به آن سواد بصری اطلاق میشود. هدف از یادگیری سواد بصری ایجاد یک سیستم ابتدایی برای فهم و ساخت ترکیببندیهای بصری است. بایستی توجه داشت که یک طراح با دانستن و بکار بردن قواعد مربوط به شیوه بیان بصری دچار محدودیت نمیشود، چرا که این اصول، قواعد مطلق و انعطافناپذیر نیستند، بلکه اصولی هستند که روشهای مختلف و ممکن را برای طراحی عناصر و فضاهای معماری و نحوه احتمالی ترکیب آنها در قالب الگوهای معنیدار و قابل بازشناسی ارائه میدهند. از طریق یاد گرفتن این اصول میتوانیم درباره نقش بصری هر عنصر یا الگو در فضای معماری و معنای آن برای استفادهکننده بطور سنجیده قضاوت کنیم. در مجموع آشنایی با این قواعد دانش و بصیرت ما را توسعه و میدان عمل و امکان گزینش ما را افزایش میدهد و ما را قادر به طراحی گزینههای بهتر و ارزیابی آنها میکند.
ما همواره در طراحی داخلی بایستی بکوشیم تا خصوصیات ویژه بصری عناصر طرح و چگونگی ارتباط متقابل آنها را که در نهایت کیفیت زیباییشناسانه محیط بصری ما را شکل میدهند، با اتکاء به سواد بصری ببینیم و دریابیم تا در ارائه شیوههای متنوعی از ترکیببندی در طراحی، با توجه به مفاهیم فیزیولوژیکی و روانشناسانه، و بوجود آوردن گزینههای مختلف طراحی موفق عمل کنیم.
گرچه روند کار طراح در ترکیب عناصر طراحی داخلی تا حدی با تعابیر ذهنی و احساسی آمیخته است، لکن این بدان معنی نیست که تعقل و تفکر آگاهانه در این زمینه نقش چندان مهمی ندارد. ترکیب اجزای هر چیزی هم از جنبه ساختاری و مفهومی برخوردار است و هم از جنبه بصری و احساسی. ترکیب عناصر مختلف در یک فضا مستلزم سازماندهی آنها بر اساس الگوهایی است که این عناصر را به صورتی معنیدار و هدفمند به هم مرتبط کند و زمینه لازم را برای ایجاد یک کل واحد، مطابق با اهداف و خواستههای طراح، فراهم آورد، زیرا هیچ عنصر طراحی داخلی نمیتواند بدون ارتباط با عناصر دیگر و ترکیب مناسب با آنها در طرح و فضای معماری حضور یابد و مقاصد طراح را برآورده سازد.
انتخاب بجای عناصر طرح و ترکیب آنها در قالب فرمها و فضاهای مناسب مستلزم قواعدی است که باید در ترکیببندی و طراحی مورد توجه قرار گیرد. طراحان برای آنکه عناصر طراحی با اهداف و خصوصیات آنچه طرح میشود، تناسب لازم را بیابند، آنها را به کمک قواعد یا تکنیکهای مختلف بکار میگیرند. در واقع ارتباطی که بین عناصر طراحی داخلی در طرح نهایی برقرار میشود، از قواعدی پیروی میکند که با توجه به فیزیولوژی دستگاه بینایی انسان استنتاج شدهاند و میتوانیم به آنها قواعد ادراکی و بصری یا قواعد ترکیببندی یا تکنیکهای بصری بگوییم. وحدت و تضاد، تناسب، تعادل و ناپایداری، هماهنگی، تنوع و یکنواختی، ریتم، حرکت و سکون از جمله این قواعد و تکنیکها هستند. شناخت و بکارگیری این قواعد مستلزم برخورداری از دانشی است که به آن سواد بصری اطلاق میشود. هدف از یادگیری سواد بصری ایجاد یک سیستم ابتدایی برای فهم و ساخت ترکیببندیهای بصری است. بایستی توجه داشت که یک طراح با دانستن و بکار بردن قواعد مربوط به شیوه بیان بصری دچار محدودیت نمیشود، چرا که این اصول، قواعد مطلق و انعطافناپذیر نیستند، بلکه اصولی هستند که روشهای مختلف و ممکن را برای طراحی عناصر و فضاهای معماری و نحوه احتمالی ترکیب آنها در قالب الگوهای معنیدار و قابل بازشناسی ارائه میدهند. از طریق یاد گرفتن این اصول میتوانیم درباره نقش بصری هر عنصر یا الگو در فضای معماری و معنای آن برای استفادهکننده بطور سنجیده قضاوت کنیم. در مجموع آشنایی با این قواعد دانش و بصیرت ما را توسعه و میدان عمل و امکان گزینش ما را افزایش میدهد و ما را قادر به طراحی گزینههای بهتر و ارزیابی آنها میکند.
ما همواره در طراحی داخلی بایستی بکوشیم تا خصوصیات ویژه بصری عناصر طرح و چگونگی ارتباط متقابل آنها را که در نهایت کیفیت زیباییشناسانه محیط بصری ما را شکل میدهند، با اتکاء به سواد بصری ببینیم و دریابیم تا در ارائه شیوههای متنوعی از ترکیببندی در طراحی، با توجه به مفاهیم فیزیولوژیکی و روانشناسانه، و بوجود آوردن گزینههای مختلف طراحی موفق عمل کنیم.