۱۳۸۹-۱۲-۱۵، ۰۷:۲۳ عصر
در سازمانهای امروزی که اغلب دارای ابعاد و ساختارهای پیچیده و از نظر فیزیکی توزیع شده هستند تنها ذکر اینکه چه کارهایی باید توسط چه کسانی (شرح وظایف) انجام شود کافی نیست، بلکه فرآیندها، دادهها، اهداف و نقش افرادی که در سازمان انجام وظیفه میکنند باید با اهداف و راهبردهای سازمان که در قالب برنامهریزی راهبردی ارائه میشوند، همخوانی داشته باشد. چنین امری مستلزم آن است که سازمان دارای یک نقشه از تمام ابعاد خود باشد تا بتواند با استفاده از این نقشه، روابط بین ابعاد سازمان را درک نموده و در صورت نیاز با تغییرات هماهنگ نماید. این نقشه از سازمان، که حاوی اطلاعات افراد، فرآیندها، مکانها و دیگر ابعاد و خصوصیات سازمان است، معماری سازمانی نامیده میشود.
مقدمه
معماری سازمانی چارچوبی برای تببین، هماهنگسازی و همسوسازی کلیه فعالیتها و عناصر سازمان در جهت نیل به اهداف راهبردی سازمان است. معمار سازمانی همانند دیگر معماران با بخشهای مختلف سیستم درگیر میشود، اما برخلاف دیگر معماریها، معمار با سیستمی مواجهاست که اجزای آن اغلب غیرفیزیکی، غیرقابل لمس و مفهومی بوده و روابط حاکم بر آنها منبعث از روابط و فرهنگ کاری و (یا) انسانی است. جهت توصیف چنین سیستمی، او نمیتواند از روشهای رایج برای دیگر معماریها استفاده نماید و نیاز به استفاده از مدلهای مختلف دارد. میتوان معماری سازمانی را با مجموعهای از مدلهای بهم پیوسته و مرتبط نمایش داد که انتخاب بین انواع مدلهای مناسب بر عهده معمار است. معماری سازمانی ریشه گرفته از بحث «معماری سیستمهای اطلاعاتی» و به خصوص «معماری اطلاعات» و ادامه این نوع از معماریها بطور خاص در سازمان است. تفاوت معماری سازمانی و معماری سیستمهای اطلاعاتی در این است که معماری سازمانی تمام جنبههای سازمان نظیر کاربران، موقعیت جغرافیایی سیستمها، نحوه توزیع آنها، فرآیندهای حرفه، انگیزه کارها، راهبردها، ماموریتهای سازمان و غیره را در نظر میگیرد، در حالیکه معماری اطلاعات، تنها بر اطلاعات متمرکز شدهاست. در واقع، در معماری سازمانی با یک نوع مهندسی مجدد در کل سازمان، از منظر سیستمهای اطلاعاتی روبرو هستیم که سعی در بهبود فرآیندهای کاری سازمان از طریق به کارگیری فناوری اطلاعات دارد. این روش از لحاظ تاریخی پیشینة طولانی ندارد و در بین بقیه روشها از تازهترینهاست و در طبقهبندی آنها از گونه سازمانگرا و دادهگراست و ناشی از گسترش بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمانها و افزایش تعاملات درون و برون سازمانی و همچنین شتاب روز افزون تغییرات است که بحران فناوری را ایجاد نمودهاست.
سابقه و تاریخچه
زمینه معماری سازمانی (معماری فناوری اطلاعات سازمانی) در سال ۱۹۸۷ با انتشار مقالهای با نام «چارچوبی برای معماری سیستمهای اطلاعاتی» توسط جان زکمن پایهگذاری گردید. در این مقاله زکمن به چالش و چشمانداز معماریهای سیستمهای اطلاعاتی اشاره میکند. چالش به مدیریت سیستمهای توزیع شده همراه با پیچیدگی در حال افزایش، مربوط است. زکمن میگوید:
«هزینه و موفقیت کسب و کار، به طور روزافزون به سیستمهای اطلاعاتی کسب و کار و رویکرد نظاممند برای مدیریت این سیستمها، بستگی دارد»
چشمانداز زکمن آن بود که ارزش و چالاکی کسب و کار میتواند بوسیلهٔ رویکرد همه جانبه برای معماری سیستمها بهتر درک شود. یعنی هر موضوع از هر منظری نگاه گردد. رویکردهای چند بعدی برای معماری سیستمهایی که زکمن توضیح میدهد ابتدا «چارچوب معماری سیستمهای اطلاعاتی» نام گرفت و به سرعت به «چارچوب معماری سازمانی» تغییر نام یافت.
زکمن در یکی از نخستین تلاشهای خود تاثیر عمیقی در معماری سازمانی وزارت دفاع ایالات متحده گذارد. این فعالیت بنام «چارچوب معماری فنی برای مدیریت اطلاعات» شناخته میشود و در سال ۱۹۹۴ معرفی گردید.
در سال ۱۹۹۲ وزارت دفاع آمریکا پروژهای تحقیقاتی TAFIM را با هدف تهیه یک طرح جامع برای انسجام و هماهنگی کلیة منابع اطلاعاتی در داخل مجموعه وزارت آغاز نمود. در سال ۱۹۹۴ این وزارت با انتشار بیانیهای کلیة واحدهای تابعه خود را ملزم به اجرای نتایج TAFIM و انطباق سیستمهای اطلاعاتی خود با آن نمود. TAFIM از آن تاریخ تاکنون همواره در حال بازنگری و اصلاح بوده و در حال حاضر نسخه ۳ آن توسط وزارت دفاع آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. این تجربه وزارت دفاع، مورد استقبال سایر وزارتخانهها و موسسات دولتی قرار گرفت و روشها و الگوهای بکار رفته در TAFIM در سایر سازمانها نیز به کار گرفته شد. براساس تجربیات بدست آمده از پروژه TAFIM، در سال ۱۹۹۶ قانونی بنام «کلینگر- کوهن» در کنگره آمریکا به تصویب رسید که بر طبق این قانون و بر پایة نتایج TAFIM همه وزارتخانهها و سازمانهای دولتی آمریکا ملزم به تنظیم معماری فناوری اطلاعات سازمانی خود شدند. همچنین مسئولیت تدوین، اصلاح و اجرای معماری فناوری اطلاعات در هر سازمان برطبق این قانون برعهدة مدیر ارشد فناوری اطلاعات سازمان قرار گرفت. به دنبال تصویب قانون کلینگر-کوهن که مهمترین سند قانونی در مورد الزام تنظیم معماری اطلاعاتی در سازمانهای دولتی آمریکاست، سازمان برنامه و بودجه آمریکا نیز در رهنمودی که در سال ۱۹۹۶ منتشر ساخت بر لزوم هماهنگی طرحها و هزینههای انجام شده توسط موسسات دولتی آمریکا با معماری فناوری اطلاعات سازمان تاکید نمود. پس از آن تاریخ اغلب موسسات دولتی آمریکا از جمله وزارتخانهها، سازمانها، نیروی انتظامی و دانشگاههایی که از بودجه دولتی استفاده میکنند، پروژههایی را برای تنظیم و تدوین معماری فناوری اطلاعات خود آغاز نمودند. سپس شورای مدیران ارشد فناوری اطلاعات آمریکا سندی را منتشر ساخت که حاوی چارچوب معماری سازمانی دولت فدرال بود که سند معماری اطلاعات دولت فدرال محسوب میشد و مستمراً در حال بازنگری و اصلاح است. این سند الگویی برای سازمانهای بزرگ و مشتری مدار است.
در ایران معماری سازمانی ابتدا با نام معماری اطلاعات توسط دکتر فریدون شمس و همکارانش تبلیغ شد. این گروه سپس کمیته فنی معماری اطلاعات ایران را راهاندازی نمودند (http://enterprisearchitecture.ir). در سال ۱۳۸۵ برای اولین بار معماری سازمانی در دوازدهمین کنفرانس بینالمللی انجمن کامپیوتر ایران به عنوان یک زمینه مستقل ارائه شد. سپس با تلاشهای دکتر فریدون شمس مجوز ایجاد دوره کارشناسی ارشد معماری سازمانی در دانشگاه شهید بهشتی صادر شد. هسته پژوهشی معماری سیستمهای اطلاعاتی از دیگر تلاشهای علمی و کاربردی نمودن معماری سازمانی در ایران است. در حال حاضر شرکتها و سازمانهای بسیاری برای توسعه فناوری اطلاعات خود به این رویکرد روی آوردهاند.
فاوت محصولات معماری سازمانی با روشهای دیگر
طراحی و تولید سیستمهای اطلاعاتی کوچک و محلی دارای پیشینه و تجربه زیادی بوده و روشهای بسیاری برای آن ارائه شدهاست که آخرین آنها طراحی و توسعه براساس روشهای شیگرا و برپایة مولفهاست که کمک بسیاری به انعطافپذیری سیستمهای اطلاعاتی نمودهاست. با این وجود روشهای فوق نمیتوانند در مورد سیستمهای بزرگتری که حاوی چندین زیر سیستم کوچکتر هستند مفید واقع شوند. نگرشی که در طراحی و تولید یک سیستم اطلاعاتی مستقل وجود دارد مبتنی بر شناخت نیازمندیها و موجودیتهای اطلاعاتی محلی بوده و در نهایت منجر به ایجاد سیستمی برای مدیریت اطلاعات فوق میشود. سیستمهای اطلاعاتی بزرگتر که خود از چندین زیر سیستم کوچکتر تشکیل میشوند، محتاج نگرشی کلیتر و همه جانبهتر به مسئله هستند تا بتوانند این جزایر اطلاعاتی را با هم مرتبط سازند. شباهتهای زیادی که بین محصولات معماری سازمانی با خروجیهای متدولوژیهای تحلیل و طراحی سیستمها نظیر SSADM و RUP و غیره دارد، اغلب گیج کننده بوده و این سوال را مطرح میسازد که اساساً چه تفاوتی بین معماری سازمانی با روشهای فوق وجود دارد. نکته کلیدی در پاسخ به این سوال، توجه به مفهوم «عناصر پایه» است. همانطور که در بخش قبل نیز اشاره شد، هدف از معماری سازمانی ارائه توصیفهایی از جنبههای مختلف این عناصر پایهاست. در این مورد معمولاً از تکنیکهایی استفاده میشود که در متدولوژیهای تحلیل و طراحی نیز رایج است. به عنوان نمونه اغلب تکنیکهای ساخت یافتهای که برای مدلهای داده یا فرآیند معماری سازمانی به کار میروند، عیناً برداشت شده از تکنیکهای تحلیل و طراحی ساختیافته یا شیگراست. در واقع، میتوان گفت تفاوت اساسی در محصولاتی است که در معماری سازمانی ایجاد میشود. محصولات معماری سازمانی کاملاً نرمال بوده و طراحی آنها به گونهای صورت گرفته که قادر به ایجاد «زیر ساخت» باشند. مهمترین نکته در رابطه با اجزائی که برای استفاده به عنوان زیر ساخت در نظر گرفته میشوند، قابلیت استفاده مجدد آنهاست. در صورتیکه این موضوع ممکن است در مورد محصولات متدولوژیهای تحلیل و طراحی صادق نباشد. محصولات معماری سازمانی ابتدائی و ساده بوده و این قابلیت را دارند که بصورت دیگری ساخته شوند که این همان انعطافپذیری است که بهدنبال آن در معماری سازمانی هستیم. در مقایسه، سیستمهای اطلاعاتی عموماً محصولاتی قابل انعطاف تولید نمیکنند و با هدف کاملاً روشنی تولید میشوند. به عبارت بهتر، با استفاده از توصیفهای معماری سازمانی این امکان برای مدیران ارشد بوجود میآید که در صورت لزوم اقدام به ایجاد ترکیبی جدید از عناصر پایه و ارتباطات بین آنها نمایند.
کاربرد معماری سازمانی
افراد مختلف سازمان میتوانند کاربردهای مختلفی از معماری سازمانی داشته باشند. پس از تولید محصولات معماری، محصولات فوق در اختیار ذینفعان سازمان قرار داده میشوند. توصیفهای موجود در محصولات فوق که عمدتاً به صورت گرافیکی ارائه میشوند کمک زیادی به تصمیمگیریها، تحلیلهای راهبردی، ارزیابی و اصلاح فرآیندهای حرفه، ارزیابی و سنجش کارائی، پیش بینی و برنامهریزی تغییرات، ارزیابی هزینهها و غیره مینماید. هر کدام از افراد فوق، بسته به جایگاه خودشان میتوانند روی دیدگاه خاصی از معماری متمرکز شوند. بعنوان نمونه، دیدگاههای سطح بالایی چون «دیدگاه برنامهریز» و «دیدگاه مالک» مناسب هیئت مدیره و مدیر ارشد سازمان است چرا که این دو دیدگاه توصیف کننده سرفصلهای اطلاعاتی، ماموریتها، فرآیندهای کاری، توزیع جغرافیایی مکانهای سازمانی، ساختار سازمانی، رویدادهای مهم و راهبردهای ماموریتی سازمان هستند. از طرف دیگر، افرادی چون «کارشناسان فناوری اطلاعات»، «طراحان سیستم»، «تحلیلگران» و غیره میتوانند توجه خود را روی محصولات «دیدگاه طراح» متمرکز کرده و به بررسی مواردی چون مدل مفهومی و منطقی دادهها، نمودارهای فعالیت، مدل مفهومی شبکه، سلسله مراتب سازمانی، نمودارهای ترتیبی و قواعد کار بپردازند. در هر صورت یکی از مواردی که لازم است قبل از شروع هر نوع معماری مشخص شود، هدف و منظور معماری است که نوع محصولات و چگونگی آنها را مشخص مینماید و کمک شایانی به همگرائی محصولات میکند. علاوه بر اینها، معماری سازمانی یک مخزن اطلاعاتی کامل از کل سازمان در اختیار میگذارد که مطالب آن به صورت اصولی طبقه بندی شده و قابل استفاده برای همه سازمان است. از لحاظ ماهیت، معماری سازمانی فرآیندی است که پیش از آنکه جنبه فنی داشته باشد، جنبه مدیریتی و عملیاتی دارد. این نسبت بعضاً ۸۰ به ۲۰ عنوان میشود.
فرآیند معماری سازمانی
هدف از فرآیند معماری سازمانی ایجاد و اجرای معماری و ارائه خروجیهای معماری در سازمان است. این فرآیند در کنار دیگر فرآیندهای اصلی سازمان قرار گرفته و بصورت پیوسته اجرا میشود. بطور کلی، این فرآیند شامل سه مرحله اصلی است که عبارتند از: ۱) برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات، ۲) برنامهریزی معماری سازمانی، ۳) اجرای معماری سازمانی. هر کدام از این سه مرحله اصلی، به زیر مراحلی تقسیم میشوند که بررسی هر یک از آنها خارج از حیطه این تحقیق است، به همین دلیل تنها به توضیح «فرآیند برنامهریزی معماری سازمانی» خواهیم پرداخت. در واقع، برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات پایهای برای برنامهریزی معماری سازمانی است. برنامهریزی معماری سازمانی، عبارتست از فرآیندی که به منظور تعریف معماریهای لازم و برنامهریزی جهت پیادهسازی معماریهای فوق انجام شده و هدف از آن فراهم ساختن زمینههای استفاده موثر از اطلاعات جهت پشتیبانی از ماموریتهای سازمانی است. این برنامهریزی بر روی سه نوع زیر معماری انجام میشود که عبارتند از: معماری وضع موجود، معماری گذار و معماری وضع مطلوب. بهمراه تعریف معماریها، برنامة اجرایی نیز برای اجرای آن ارائه خواهد شد تا معماری را به شکل عملی تبدیل نماید. اولین کاری که باید قبل از شروع مراحل «برنامهریزی معماری سازمانی» انجام شود، تعیین مواردی چون چشمانداز، اهداف و اصول معماری سازمانی است. بعبارت بهتر، باید منظور معماری سازمانی بیان شود که همان خروجیهای مرحله برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات را تشکیل میدهند. همچنین، باید در نظر داشت که این فرآیند باید با همکاری تمام قسمتهای سازمان انجام شود، بنابراین مستلزم حمایت مدیریت و اختصاص به موقع منابع و همکاری مدیران قسمتهای مختلف سازمان است.
چارچوبهای معماری سازمانی:
نیاز به ارائه تفکرهای سازماندهی شده وساختارهای منطقی طبقه بندی اطلاعات پیچیده و توصیف ومفهوم کارهای معمار پیشگامان معماری را بر آن داشت تا روشها والگوهای مختلفی را ابداع و به جامعه معماری این امکان را بدهند تا اطلاعات کار معماری را تبدیل به یک چارچوب نموده و به روش علمی و مدون نموده و بدین طریق هنر و علم خود را در اختیار دیگران بگذارد.
* چارچوب معماری زکمن Zachman: را جان زکمن درسال ۱۹۸۷ برای صنعت و تجارت ارائه کردهاست. وی در ابتدا این کار را با ارائه یک الگوی جامع در زمینه معماری اطلاعات شروع نمود و چون معتقد به تحلیل سازمان با استفاده از چارچوب معماری بود جنبههای مختلف طراحی یک سیستم از نظر محتوی، مفهوم، منطق، فیزیک و توصیفهای دقیق غیر محتوائی را به صورت یک سری سئوال از نقطه نظر داده، وظیفه، شبکه، افراد، زمان وانگیزه در یک جدول که تکمیل آن توصیف معماری انجام شده و پاسخ چه چیز، چطور، کجا، چه کسی، کی و چرا ی آینده سازمانی پویا میباشد.
* چارچوب معماری C۴ISR/DoDAF: که وزارت دفاع آمریکا درسال ۱۹۹۶ آن را در ابتدا برای توصیف معماری سیستمهای نظامیعملیات مشترک طراحی نموده بود دارای چارچوبی بسیار جامع برای بیان سطوح مختلف یک سِستم میباشد و محصول نهائی آن تعدادی مستند معین گویای سه دیدگاه عملیاتی، سیستم و تکنیکی معماری انجام یافته بوده ودر نهایت آن را توصیف مینماید.
* چارچوب معماریTOGAF: Open Group آن را در سال ۱۹۹۵ ارائه کردهاست.
* چارچوب معماری FEAF: شورای مدیران (CIO Council) دولت فدرال آمریکا آن را درسال ۱۹۹۹ برای افزایش تعامل در سطوح دولتی ارائه کردهاست. این معماری شامل رهنمودهائی برای معماران سیستمهای اطلاعاتی در توصیف ماموریت هائی که در اجراء آن چندین سازمان به صورت مشترک در دولت فعالیت دارند مورد استفاده قرار میگیرد. این چارچوب معماری سازمانی یک سازوکار سازماندهی مدیریت توسعه ونگهداری و همچنین ساختاری برای ساماندهی منابع اطلاعاتی وتشریح فعالیتهای معماری سازمانی فدرال ارائه مینماید. مدل دارای هشت مولفه اساسی است.
* چارچوب معماری سازمانی ( TEAF)خزانه داری آمریکا براساس معماری زکمن و چارچوب معماری FEAF درسال ۲۰۰۰ ارائه کردهاست.
منابع :
* www.EnterpriseArchitecture.ir : منابع منتشره کمیته ملی معماری اطلاعات در شورایعالی اطلاع رسانی
* http://isa.sbu.ac.ir هسته پژوهشی معماری سیستمهای اطلاعاتی، دانشگاه شهید بهشتی
* “Enterprise Architecture Planning, Developing a Blueprint for Data, Application, and Technology”, By Steven H. Speawak, Steven C.Hill,John Wiley & Sons.
* A framework for information systems architecture, by john A Zachman, IBM System Journal, VOL ۳۸, NOS۲&۳, ۱۹۹۹
* Federal Enterprise Architecture Framwork, Version ۱٫۱, September۱۹۹۹, Published by the Chief Information Officers Council of (USA)
* C۴ISR Architecture Framwork,Version ۲٫۰,December ۱۹۹۷,Published by DOD Architectures Working Group(AWG)
مقدمه
معماری سازمانی چارچوبی برای تببین، هماهنگسازی و همسوسازی کلیه فعالیتها و عناصر سازمان در جهت نیل به اهداف راهبردی سازمان است. معمار سازمانی همانند دیگر معماران با بخشهای مختلف سیستم درگیر میشود، اما برخلاف دیگر معماریها، معمار با سیستمی مواجهاست که اجزای آن اغلب غیرفیزیکی، غیرقابل لمس و مفهومی بوده و روابط حاکم بر آنها منبعث از روابط و فرهنگ کاری و (یا) انسانی است. جهت توصیف چنین سیستمی، او نمیتواند از روشهای رایج برای دیگر معماریها استفاده نماید و نیاز به استفاده از مدلهای مختلف دارد. میتوان معماری سازمانی را با مجموعهای از مدلهای بهم پیوسته و مرتبط نمایش داد که انتخاب بین انواع مدلهای مناسب بر عهده معمار است. معماری سازمانی ریشه گرفته از بحث «معماری سیستمهای اطلاعاتی» و به خصوص «معماری اطلاعات» و ادامه این نوع از معماریها بطور خاص در سازمان است. تفاوت معماری سازمانی و معماری سیستمهای اطلاعاتی در این است که معماری سازمانی تمام جنبههای سازمان نظیر کاربران، موقعیت جغرافیایی سیستمها، نحوه توزیع آنها، فرآیندهای حرفه، انگیزه کارها، راهبردها، ماموریتهای سازمان و غیره را در نظر میگیرد، در حالیکه معماری اطلاعات، تنها بر اطلاعات متمرکز شدهاست. در واقع، در معماری سازمانی با یک نوع مهندسی مجدد در کل سازمان، از منظر سیستمهای اطلاعاتی روبرو هستیم که سعی در بهبود فرآیندهای کاری سازمان از طریق به کارگیری فناوری اطلاعات دارد. این روش از لحاظ تاریخی پیشینة طولانی ندارد و در بین بقیه روشها از تازهترینهاست و در طبقهبندی آنها از گونه سازمانگرا و دادهگراست و ناشی از گسترش بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمانها و افزایش تعاملات درون و برون سازمانی و همچنین شتاب روز افزون تغییرات است که بحران فناوری را ایجاد نمودهاست.
سابقه و تاریخچه
زمینه معماری سازمانی (معماری فناوری اطلاعات سازمانی) در سال ۱۹۸۷ با انتشار مقالهای با نام «چارچوبی برای معماری سیستمهای اطلاعاتی» توسط جان زکمن پایهگذاری گردید. در این مقاله زکمن به چالش و چشمانداز معماریهای سیستمهای اطلاعاتی اشاره میکند. چالش به مدیریت سیستمهای توزیع شده همراه با پیچیدگی در حال افزایش، مربوط است. زکمن میگوید:
«هزینه و موفقیت کسب و کار، به طور روزافزون به سیستمهای اطلاعاتی کسب و کار و رویکرد نظاممند برای مدیریت این سیستمها، بستگی دارد»
چشمانداز زکمن آن بود که ارزش و چالاکی کسب و کار میتواند بوسیلهٔ رویکرد همه جانبه برای معماری سیستمها بهتر درک شود. یعنی هر موضوع از هر منظری نگاه گردد. رویکردهای چند بعدی برای معماری سیستمهایی که زکمن توضیح میدهد ابتدا «چارچوب معماری سیستمهای اطلاعاتی» نام گرفت و به سرعت به «چارچوب معماری سازمانی» تغییر نام یافت.
زکمن در یکی از نخستین تلاشهای خود تاثیر عمیقی در معماری سازمانی وزارت دفاع ایالات متحده گذارد. این فعالیت بنام «چارچوب معماری فنی برای مدیریت اطلاعات» شناخته میشود و در سال ۱۹۹۴ معرفی گردید.
در سال ۱۹۹۲ وزارت دفاع آمریکا پروژهای تحقیقاتی TAFIM را با هدف تهیه یک طرح جامع برای انسجام و هماهنگی کلیة منابع اطلاعاتی در داخل مجموعه وزارت آغاز نمود. در سال ۱۹۹۴ این وزارت با انتشار بیانیهای کلیة واحدهای تابعه خود را ملزم به اجرای نتایج TAFIM و انطباق سیستمهای اطلاعاتی خود با آن نمود. TAFIM از آن تاریخ تاکنون همواره در حال بازنگری و اصلاح بوده و در حال حاضر نسخه ۳ آن توسط وزارت دفاع آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. این تجربه وزارت دفاع، مورد استقبال سایر وزارتخانهها و موسسات دولتی قرار گرفت و روشها و الگوهای بکار رفته در TAFIM در سایر سازمانها نیز به کار گرفته شد. براساس تجربیات بدست آمده از پروژه TAFIM، در سال ۱۹۹۶ قانونی بنام «کلینگر- کوهن» در کنگره آمریکا به تصویب رسید که بر طبق این قانون و بر پایة نتایج TAFIM همه وزارتخانهها و سازمانهای دولتی آمریکا ملزم به تنظیم معماری فناوری اطلاعات سازمانی خود شدند. همچنین مسئولیت تدوین، اصلاح و اجرای معماری فناوری اطلاعات در هر سازمان برطبق این قانون برعهدة مدیر ارشد فناوری اطلاعات سازمان قرار گرفت. به دنبال تصویب قانون کلینگر-کوهن که مهمترین سند قانونی در مورد الزام تنظیم معماری اطلاعاتی در سازمانهای دولتی آمریکاست، سازمان برنامه و بودجه آمریکا نیز در رهنمودی که در سال ۱۹۹۶ منتشر ساخت بر لزوم هماهنگی طرحها و هزینههای انجام شده توسط موسسات دولتی آمریکا با معماری فناوری اطلاعات سازمان تاکید نمود. پس از آن تاریخ اغلب موسسات دولتی آمریکا از جمله وزارتخانهها، سازمانها، نیروی انتظامی و دانشگاههایی که از بودجه دولتی استفاده میکنند، پروژههایی را برای تنظیم و تدوین معماری فناوری اطلاعات خود آغاز نمودند. سپس شورای مدیران ارشد فناوری اطلاعات آمریکا سندی را منتشر ساخت که حاوی چارچوب معماری سازمانی دولت فدرال بود که سند معماری اطلاعات دولت فدرال محسوب میشد و مستمراً در حال بازنگری و اصلاح است. این سند الگویی برای سازمانهای بزرگ و مشتری مدار است.
در ایران معماری سازمانی ابتدا با نام معماری اطلاعات توسط دکتر فریدون شمس و همکارانش تبلیغ شد. این گروه سپس کمیته فنی معماری اطلاعات ایران را راهاندازی نمودند (http://enterprisearchitecture.ir). در سال ۱۳۸۵ برای اولین بار معماری سازمانی در دوازدهمین کنفرانس بینالمللی انجمن کامپیوتر ایران به عنوان یک زمینه مستقل ارائه شد. سپس با تلاشهای دکتر فریدون شمس مجوز ایجاد دوره کارشناسی ارشد معماری سازمانی در دانشگاه شهید بهشتی صادر شد. هسته پژوهشی معماری سیستمهای اطلاعاتی از دیگر تلاشهای علمی و کاربردی نمودن معماری سازمانی در ایران است. در حال حاضر شرکتها و سازمانهای بسیاری برای توسعه فناوری اطلاعات خود به این رویکرد روی آوردهاند.
فاوت محصولات معماری سازمانی با روشهای دیگر
طراحی و تولید سیستمهای اطلاعاتی کوچک و محلی دارای پیشینه و تجربه زیادی بوده و روشهای بسیاری برای آن ارائه شدهاست که آخرین آنها طراحی و توسعه براساس روشهای شیگرا و برپایة مولفهاست که کمک بسیاری به انعطافپذیری سیستمهای اطلاعاتی نمودهاست. با این وجود روشهای فوق نمیتوانند در مورد سیستمهای بزرگتری که حاوی چندین زیر سیستم کوچکتر هستند مفید واقع شوند. نگرشی که در طراحی و تولید یک سیستم اطلاعاتی مستقل وجود دارد مبتنی بر شناخت نیازمندیها و موجودیتهای اطلاعاتی محلی بوده و در نهایت منجر به ایجاد سیستمی برای مدیریت اطلاعات فوق میشود. سیستمهای اطلاعاتی بزرگتر که خود از چندین زیر سیستم کوچکتر تشکیل میشوند، محتاج نگرشی کلیتر و همه جانبهتر به مسئله هستند تا بتوانند این جزایر اطلاعاتی را با هم مرتبط سازند. شباهتهای زیادی که بین محصولات معماری سازمانی با خروجیهای متدولوژیهای تحلیل و طراحی سیستمها نظیر SSADM و RUP و غیره دارد، اغلب گیج کننده بوده و این سوال را مطرح میسازد که اساساً چه تفاوتی بین معماری سازمانی با روشهای فوق وجود دارد. نکته کلیدی در پاسخ به این سوال، توجه به مفهوم «عناصر پایه» است. همانطور که در بخش قبل نیز اشاره شد، هدف از معماری سازمانی ارائه توصیفهایی از جنبههای مختلف این عناصر پایهاست. در این مورد معمولاً از تکنیکهایی استفاده میشود که در متدولوژیهای تحلیل و طراحی نیز رایج است. به عنوان نمونه اغلب تکنیکهای ساخت یافتهای که برای مدلهای داده یا فرآیند معماری سازمانی به کار میروند، عیناً برداشت شده از تکنیکهای تحلیل و طراحی ساختیافته یا شیگراست. در واقع، میتوان گفت تفاوت اساسی در محصولاتی است که در معماری سازمانی ایجاد میشود. محصولات معماری سازمانی کاملاً نرمال بوده و طراحی آنها به گونهای صورت گرفته که قادر به ایجاد «زیر ساخت» باشند. مهمترین نکته در رابطه با اجزائی که برای استفاده به عنوان زیر ساخت در نظر گرفته میشوند، قابلیت استفاده مجدد آنهاست. در صورتیکه این موضوع ممکن است در مورد محصولات متدولوژیهای تحلیل و طراحی صادق نباشد. محصولات معماری سازمانی ابتدائی و ساده بوده و این قابلیت را دارند که بصورت دیگری ساخته شوند که این همان انعطافپذیری است که بهدنبال آن در معماری سازمانی هستیم. در مقایسه، سیستمهای اطلاعاتی عموماً محصولاتی قابل انعطاف تولید نمیکنند و با هدف کاملاً روشنی تولید میشوند. به عبارت بهتر، با استفاده از توصیفهای معماری سازمانی این امکان برای مدیران ارشد بوجود میآید که در صورت لزوم اقدام به ایجاد ترکیبی جدید از عناصر پایه و ارتباطات بین آنها نمایند.
کاربرد معماری سازمانی
افراد مختلف سازمان میتوانند کاربردهای مختلفی از معماری سازمانی داشته باشند. پس از تولید محصولات معماری، محصولات فوق در اختیار ذینفعان سازمان قرار داده میشوند. توصیفهای موجود در محصولات فوق که عمدتاً به صورت گرافیکی ارائه میشوند کمک زیادی به تصمیمگیریها، تحلیلهای راهبردی، ارزیابی و اصلاح فرآیندهای حرفه، ارزیابی و سنجش کارائی، پیش بینی و برنامهریزی تغییرات، ارزیابی هزینهها و غیره مینماید. هر کدام از افراد فوق، بسته به جایگاه خودشان میتوانند روی دیدگاه خاصی از معماری متمرکز شوند. بعنوان نمونه، دیدگاههای سطح بالایی چون «دیدگاه برنامهریز» و «دیدگاه مالک» مناسب هیئت مدیره و مدیر ارشد سازمان است چرا که این دو دیدگاه توصیف کننده سرفصلهای اطلاعاتی، ماموریتها، فرآیندهای کاری، توزیع جغرافیایی مکانهای سازمانی، ساختار سازمانی، رویدادهای مهم و راهبردهای ماموریتی سازمان هستند. از طرف دیگر، افرادی چون «کارشناسان فناوری اطلاعات»، «طراحان سیستم»، «تحلیلگران» و غیره میتوانند توجه خود را روی محصولات «دیدگاه طراح» متمرکز کرده و به بررسی مواردی چون مدل مفهومی و منطقی دادهها، نمودارهای فعالیت، مدل مفهومی شبکه، سلسله مراتب سازمانی، نمودارهای ترتیبی و قواعد کار بپردازند. در هر صورت یکی از مواردی که لازم است قبل از شروع هر نوع معماری مشخص شود، هدف و منظور معماری است که نوع محصولات و چگونگی آنها را مشخص مینماید و کمک شایانی به همگرائی محصولات میکند. علاوه بر اینها، معماری سازمانی یک مخزن اطلاعاتی کامل از کل سازمان در اختیار میگذارد که مطالب آن به صورت اصولی طبقه بندی شده و قابل استفاده برای همه سازمان است. از لحاظ ماهیت، معماری سازمانی فرآیندی است که پیش از آنکه جنبه فنی داشته باشد، جنبه مدیریتی و عملیاتی دارد. این نسبت بعضاً ۸۰ به ۲۰ عنوان میشود.
فرآیند معماری سازمانی
هدف از فرآیند معماری سازمانی ایجاد و اجرای معماری و ارائه خروجیهای معماری در سازمان است. این فرآیند در کنار دیگر فرآیندهای اصلی سازمان قرار گرفته و بصورت پیوسته اجرا میشود. بطور کلی، این فرآیند شامل سه مرحله اصلی است که عبارتند از: ۱) برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات، ۲) برنامهریزی معماری سازمانی، ۳) اجرای معماری سازمانی. هر کدام از این سه مرحله اصلی، به زیر مراحلی تقسیم میشوند که بررسی هر یک از آنها خارج از حیطه این تحقیق است، به همین دلیل تنها به توضیح «فرآیند برنامهریزی معماری سازمانی» خواهیم پرداخت. در واقع، برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات پایهای برای برنامهریزی معماری سازمانی است. برنامهریزی معماری سازمانی، عبارتست از فرآیندی که به منظور تعریف معماریهای لازم و برنامهریزی جهت پیادهسازی معماریهای فوق انجام شده و هدف از آن فراهم ساختن زمینههای استفاده موثر از اطلاعات جهت پشتیبانی از ماموریتهای سازمانی است. این برنامهریزی بر روی سه نوع زیر معماری انجام میشود که عبارتند از: معماری وضع موجود، معماری گذار و معماری وضع مطلوب. بهمراه تعریف معماریها، برنامة اجرایی نیز برای اجرای آن ارائه خواهد شد تا معماری را به شکل عملی تبدیل نماید. اولین کاری که باید قبل از شروع مراحل «برنامهریزی معماری سازمانی» انجام شود، تعیین مواردی چون چشمانداز، اهداف و اصول معماری سازمانی است. بعبارت بهتر، باید منظور معماری سازمانی بیان شود که همان خروجیهای مرحله برنامهریزی راهبردی فناوری اطلاعات را تشکیل میدهند. همچنین، باید در نظر داشت که این فرآیند باید با همکاری تمام قسمتهای سازمان انجام شود، بنابراین مستلزم حمایت مدیریت و اختصاص به موقع منابع و همکاری مدیران قسمتهای مختلف سازمان است.
چارچوبهای معماری سازمانی:
نیاز به ارائه تفکرهای سازماندهی شده وساختارهای منطقی طبقه بندی اطلاعات پیچیده و توصیف ومفهوم کارهای معمار پیشگامان معماری را بر آن داشت تا روشها والگوهای مختلفی را ابداع و به جامعه معماری این امکان را بدهند تا اطلاعات کار معماری را تبدیل به یک چارچوب نموده و به روش علمی و مدون نموده و بدین طریق هنر و علم خود را در اختیار دیگران بگذارد.
* چارچوب معماری زکمن Zachman: را جان زکمن درسال ۱۹۸۷ برای صنعت و تجارت ارائه کردهاست. وی در ابتدا این کار را با ارائه یک الگوی جامع در زمینه معماری اطلاعات شروع نمود و چون معتقد به تحلیل سازمان با استفاده از چارچوب معماری بود جنبههای مختلف طراحی یک سیستم از نظر محتوی، مفهوم، منطق، فیزیک و توصیفهای دقیق غیر محتوائی را به صورت یک سری سئوال از نقطه نظر داده، وظیفه، شبکه، افراد، زمان وانگیزه در یک جدول که تکمیل آن توصیف معماری انجام شده و پاسخ چه چیز، چطور، کجا، چه کسی، کی و چرا ی آینده سازمانی پویا میباشد.
* چارچوب معماری C۴ISR/DoDAF: که وزارت دفاع آمریکا درسال ۱۹۹۶ آن را در ابتدا برای توصیف معماری سیستمهای نظامیعملیات مشترک طراحی نموده بود دارای چارچوبی بسیار جامع برای بیان سطوح مختلف یک سِستم میباشد و محصول نهائی آن تعدادی مستند معین گویای سه دیدگاه عملیاتی، سیستم و تکنیکی معماری انجام یافته بوده ودر نهایت آن را توصیف مینماید.
* چارچوب معماریTOGAF: Open Group آن را در سال ۱۹۹۵ ارائه کردهاست.
* چارچوب معماری FEAF: شورای مدیران (CIO Council) دولت فدرال آمریکا آن را درسال ۱۹۹۹ برای افزایش تعامل در سطوح دولتی ارائه کردهاست. این معماری شامل رهنمودهائی برای معماران سیستمهای اطلاعاتی در توصیف ماموریت هائی که در اجراء آن چندین سازمان به صورت مشترک در دولت فعالیت دارند مورد استفاده قرار میگیرد. این چارچوب معماری سازمانی یک سازوکار سازماندهی مدیریت توسعه ونگهداری و همچنین ساختاری برای ساماندهی منابع اطلاعاتی وتشریح فعالیتهای معماری سازمانی فدرال ارائه مینماید. مدل دارای هشت مولفه اساسی است.
* چارچوب معماری سازمانی ( TEAF)خزانه داری آمریکا براساس معماری زکمن و چارچوب معماری FEAF درسال ۲۰۰۰ ارائه کردهاست.
منابع :
* www.EnterpriseArchitecture.ir : منابع منتشره کمیته ملی معماری اطلاعات در شورایعالی اطلاع رسانی
* http://isa.sbu.ac.ir هسته پژوهشی معماری سیستمهای اطلاعاتی، دانشگاه شهید بهشتی
* “Enterprise Architecture Planning, Developing a Blueprint for Data, Application, and Technology”, By Steven H. Speawak, Steven C.Hill,John Wiley & Sons.
* A framework for information systems architecture, by john A Zachman, IBM System Journal, VOL ۳۸, NOS۲&۳, ۱۹۹۹
* Federal Enterprise Architecture Framwork, Version ۱٫۱, September۱۹۹۹, Published by the Chief Information Officers Council of (USA)
* C۴ISR Architecture Framwork,Version ۲٫۰,December ۱۹۹۷,Published by DOD Architectures Working Group(AWG)