۱۳۹۳-۸-۱۱، ۱۰:۵۷ صبح
نوسازی بافت فرسوده در گذر تاریخ
شنیده اید تاریخ همیشه تکرار می شود؟ درست است دیگر؛ در واقع ما امروز هر چه داریم ورژن جدید همان دیروز است.
for example همین بافت فرسوده را در نظر بگیرید. در زمان های قدیم که از بین ما ایرانی ها هیچ کس زنده نبود (البته یکی بود)، بافت شهرها و روستاها که فرسوده می شد، مثلا یک آقایی مثل چنگیزخان مغول تشریف می آورد و تمام بافت شهر و روستا و کشور و بیابان و جنگل را تخریب می کرد. چرا؟ چون احساس می کرد که این بافت ها فرسوده است و نیاز به بازسازی دارد. بعد مردم دوباره شروع به بازسازی این بافت ها می کردند. حالا چقدر طول می کشید تا این بافت ها ساخته شود، یا در این مدت پدر مردم کجا بود و چه بلایی سرش می آمد، یک بحث دیگری است و اصلا ربطی به بافت فرسوده ندارد. مهم این است که مردم دوباره این بافت ها را می ساختند، حالا به هر قیمتی.
همین کار را هم نادرخان افشار خودمان برای کشور هند انجام می داد و بافت های فرسوده آنجا را تخریب می کرد و آنها هم در عوض الماس کوه نور و دریای نور را به ایشان به عنوان دست مزد می دادند و خودشان شروع به بازسازی بافت های تخریبی می کردند.
نمونه دیگرش همین عراق خودمان است که چون کسی نبود بافت فرسوده شان را تخریب کند، خودشان در محله های دارای بافت فرسوده بمب گذاری می کنند و آنجا را تخریب می کنند تا بتوانند بازسازی کنند. همه این ها نشان می دهد که بازسازی بافت فرسوده یک تاریخی دارد به اندازه خود تاریخ.
اما امروز و در ورژن جدید قرن بیست و یکم، این تخریب بافت فرسوده از عهده آن آقایانی که نام بردم خارج شده و به عهده دولت و شهرداری افتاده که اتفاقا تاریخ نشان داده که این دو می توانند به هم تبدیل شوند؛ یعنی شهرداری می تواند دولت شود و دولت هم می تواند شهرداری شود. داشتم می گفتم. حالا که دیگر ورژن جدید تخریب و بازسازی بافت فرسوده آمده، دولت طی یک مصوبه ای می گوید این قسمت که بافت فرسوده دارد باید تخریب شود و شما می روید شهرداری پول می دهید و جواز تخریب بافت فرسوده تان را می گیرید. بعد می گویند باید نصف خانه تان را عقب نشینی کنید و به کوچه اضافه کنید که اتومبیل هایی که دولت تولید می کند بتوانند تردد کنند. پس شما خانه مستقر در بافت فرسوده تان را تخریب می کنید و خودتان هم با اهل و عیال بر سر خانواده همسر آوار می شوید و می گویید ما مدتی اینجا مهمان باشیم تا خانه خود را بسازیم.حالا دوباره باید به سراغ شهرداری بروید و پول بدهید تا به شما جواز بدهند که ساختمان را بسازید. در ضمن طبق قانون تجمیع، چون بافت فرسوده شما پس از عقب نشینی کوچک شده، دیگر نمی توانید به تنهایی بسازید و باید خانه همسایه تان را هم تخریب کنید و با هم تجمیع کنید، بعد بسازید. القصه، با هر زور و زحمتی که هست همسایه خود را راضی به تجمیع می کنید؛ اما همسایه بیچاره، بافت فرسوده تنش دوام نمی آورد و دار فانی را وداع می گوید و بافت فرسوده خانه اش به دست وراث می افتد و حالا یک اتومبیلی، چارپایی چیزی بیاور و باقالی بار کن. فقط جای شکرش باقی است که طبق ورژن جدید تاریخ، قبل از اینکه متوفی را به خاک بسپارند به فکر تقسیم اموال و ارث و میراث می افتند و همین بافت فرسوده را چنان بین 10 نفر اولاد و همسر مکرمه تقسیم می کنند که دیگر تجمیع این بافت فرسوده برای همیشه منتفی می شود و شما مجبورید به سراغ آن یکی همسایه بروید و از او بخواهید که بیاید بافت فرسوده اش را با بافت فرسوده شما تجمیع کند. البته به این امید که این بار دیگر تاریخ تکرار نشود.
منبع: ماهنامه ساختمان و پلیمر
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،
چون من که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو !
چون من که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو !