(۱۳۹۳-۱۰-۱۳، ۰۸:۲۹ عصر)homayoon.d نوشته است: ناپسند بودن عقاید شما از منظر من، مطمئنن نه برا شما مهمه نه برا من نه برا کسایی که این پستا رو میخونین ....باورهایی که وارد عرصه های آکادمیک میشه نباید رنگ و بویه حزبی_جناحی،سیاسی_مذهبی داشته باشه....زبان آکادمیک زبان روشنیه....که مطمئنن باهاش آشنایین.....
شما چیزیو نقد میکنن و مردمو ازش به برائت و مراقبت دعوت میکنین که مبانی نظری و داده هایی که در دست دارین داده هایی پرشبهه و در غالب موارد باورهایه غلطین......
در ضمن باور، خاصیتش نماد آفرینیه به ویژه اگه این باور تبدیل به هنجاری جهان شمول شده باشه .... و در دنیای عدم قطعیت های امروزی که پلورالیسم مرزهای حماقت جزم گرایانه رو از میون برداشته نمیدونم چرا به باورها هنوز هم هتاکی میشه....و اگر این هتاکی ها از سره اینه که این باور ها تهدیدی بر عرفها و هنجارهای داخلیست این ضعف هنجاری داخلیو میرسونه و شما به عنوان فردی که مدعی آشنایی با مبانی هنرهای تجسمی هستین میتونن به جای نقد نماد سازی کنین تا از مرزهای عقاید و باورهاتون صیانت کنین....
هرچند باور من اینه که شما هم مثله من به چیزی که نوشتین باور ندارین
سلام
پارگراف اول صحبت هاتون به نظرم جالب اومد
گویا اینجا اصالت به مباحث آکادمیک داده شده ولیکن این فضا صرفا فضایی منطقی-تجربیه که میتونه در حالتی نیمه خلا نتایجی اولیه داشته باشه. بنابراین برای آزمون نهایی باید در متن زندگی پیاده بشه
زندگی هم ترکیبی از شوون مختلفه از مذهب و فرهنگ و سیاست و احساس و عقل و علم و تجربه و ... و برای بررسی جامع نمیشه این محورهای کلیدی رو در نظر نگرفت وگرنه داستان همان شناخت فیل هست در یک اتاق تاریک!
پاراگراف آخرتون نکته درستی داره که باید نماد سازی بشه و قطعا هم این یکی از موارد مهمه . صرفا انتقاد گرایی نتیجه خاصی در بر نداره بلکه گام اوله، ولیکن گامل اوله یعنی لزوما این گام باید وجود داشته باشه.
به هر حال این یکی از حقایقی هست که برعکس مطالب پاراگراف دوم شما، خیلی هم پر از شبهه و این مسائل نیست. شاید محدوده و وسعت و عمق عملکردشو نشه به خوبی مشخص کرد ولیکن در اصل وجود اون میتونید مطالعه بیشتری داشته باشید.
سعی میکنم به زبون ساده حرفمو بزنم چون کلا از تکلف در حرف زدن احساس خوبی ندارم
مطلب اخر اینکه تعجب میکنم از کسانی که طرح های معماری فولدینگ و نظریه بی نظمیو میخونن و باور عمیق به وجود نظمی دقیق در اونها دارن درحالیکه این مطالب ریشه ای داره بسیار قدیمی و عمیق تر ولیکن در این ریشه ها نه تنها تامل نمیکنند، بلکه اوهارو دارای شبهه میخونن! و خیلی تامل برانگیز تر اینه که مباحث کلیدی مثل این مورد که اتفاقا روشن کننده خیلی از رویکردهای جاری نه تنها در کشورهای توسعه یافته یا کشورهای تحت نفوذ مستقیم اونهاست( درباب معماری و شهرسازی عرض میکنم)، بلکه در همین ایران خودمون نمونه کم نداریم.
میدان انقلاب، مسجد تئاتر شهر، خیابان ولیعصر، مسجدی در تهرانپارس و ساختمان یافت اباد و ... که اغلب هم در تهران هستند اگر فرض بگیریم بر اثر اتفاق یا سادگی یا صرفا تقلید از معماری غربی طراحی و اجرا شده بسیار ساده انگارانه است.
حرف برای گفتن زیاده ولیکن امر مسلم مطلب کلیدی همون نمادسازی هست که تا وقتی این امر اتفاق نیفته همیشه با این مسائل درگیر خواهیم بود