۱۳۸۹-۱۲-۴، ۱۰:۲۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۳۸۹-۱۲-۴، ۱۰:۲۹ عصر، توسط Royal Falcon.)
آنچه كه براي ما جالب است، رابطه بين تصاوير مرئي ونامرئي جهان هستي است... ژاکوب هرتزوک
در تداوم اتفاقاتي كه در تاريخ هنر قرن بيستم روي داده است در دهة 60 شاهد رويكردي از هنر موسوم به مينيماليسم هستیم مبتني بر خلوص و سادگي در احجام و جلوگيري از هرگونه تزئين و...، مفاهيمی نو را القا می کند. در این بین نیز گروهی از معماران با استفاده از اتفاقات اين دهه سعي در تبیین ایده ها ونظریات نو با نیم نگاهی به معماری به مثابه یک هنر کاربردی در کنار تجسمی سه بعدی از ذهنیات خویش دارند.
بيشك، معماري هرتزوگ و دمورن را از جنبه هاي مختلف من جمله بناهاي تكميل شده، فرآيند ابداع و تم هاي مكرر يك زبان معمارانه در حال تكامل ميتوان مورد بررسي قرار داد؛ اين پيكره از كارها، در فرهنگ معماري معاصر با آثار مهمي از جمله بناي RICALA STARAGE در لوفن (1987)، PRADA AOYAMA در ژاپن، گالري هنري GAETZ در مونيخ (1991)، ساختمان SIGNAL BOX 4 AUF WALF در باسل (1994) و مرکز حرکات موزون معاصرLABAN 2003 به عنوان نمادهایي از معماري اواخر قرن بيستم مطرح شده اند. اين بناها، به عنوان اشيايي فريبنده، باعث افزايش شهرت واعتبار آن محل شده و به عنوان تصاويري مطلوب پر از تداعيهاي پنهان، خويشتن را در ذهن انسان، جا مي دهند. مواد، سطوح و تناسبهاي موجود در آنها و فضايي از صندوقچهها يا خانههاي پر از جواهرات را ايجاد كرده و از طريق انتراع موجود در درك كلي بنا، يك تنش بصري شديد را القاء ميكنند.
دو معمار پیشرو، هرتزوگ و دمورن، بر يگانگي تجربه معماري و جايگيري هر عنصر در محل خاص خود، تاكيد مي ورزند. آثار اين دو، براي بسياري، تنها با استفاده از تصاوير كنترل شده و قالب دار، شناخته شده ميباشد. به عبارت ديگر، اين نوع معماري بسيار فوتوژنيك بوده، علایق ايشان به قدرت دوربين در خلق يك واقعيت را بيان ميكند.
چه كسي است كه بتواند منظره بناي RICALA STARAGE را از ياد ببرد؟ يا تصاوير بناي dominus winery كه گويي ديوار ناهموار بلندي را در حال برخاستن از ميان رديف درختان تاك، نشان مي دهد؟ همچنين تصاوير بناي gaetz در عصر زمستان، زمانیکه روي زمين، تعداد كمي برگ ريخته و چراغ هاي درون ساختمان از ميان رديف هاي افقي شيشههاي دودي، مي درخشد.
هرتزوگ و دمورن زبان و هنر خود را در تعامل با بسياري از منابع مختلفی در کنار جهان ساختمان همچون نقاشی، مجسمه سازی، هنر مفهومی، عکاسی، فيلم، تبليغات و مد به دست آوردهاند؛ اين منابع مختلف قبل از اينکه به صورت اشکالي در متن معماري درآيند از *****ی مفهومی و تصويری عبور کرده، در نهايت به پديدهای واحد دست یازیده، شيوه ای غيرقابل جايگزين را در طراحي پروژه ها اجرا مي كنند.
يکی از ابزارهای به کار رفته در ايده های اين دو معمار تركيب مصالح و ساختارهاي مختلف با هم است؛ از نظر آنها، تكنولوژي يك وسيله است نه هدف. اين دو از بحث هاي تكراري و ساختاري تكنولوژي مدرن دوري كرده، در عوض طرفدار راه حل هايي هستند كه با فرهنگ ساختماني محل قرارگيري پروژه تناسب داشته باشند، مخصوصا بازیافت و تغییر شکل دهی دوباره مصالحی که غیر قابل استفاده هستند. به عنوان مثال، در سوئيس ميتوان ساختمانهايي يافت كه از بتن مسلح با پوشش چوب يا مواد ديگر ساخته شدهاند. هرتزوگ و دمورن نيز از چنين سيستمهاي دوگانه اي استفاده مي كنند. آنها هميشه از ساختارهاي فولادي بهره مي برند كه داراي نماهاي آزاد بوده، با نواع مختلفي از صفحات شيشه اي قابل تنظيم پر ميشوند.
امروزه با بيشتر شدن زمينههاي الهام مابين تصوير و زمين، فضاهاي مثبت ومنفي و نيز بين هندسه هاي مختلف، ديوارهاي مورب و كف هاي ناهموار و شيب راههاي كج به وفور ديده مي شوند. در برخي موارد در طراحي بناهاي قبلي، توجه زيادي به نماي ساختمان معطوف ميشد در حالي كه اخيرا، پتانسيل بيان كنندگي، پلان، كف و سقف هاي متحرك را مورد كنكاش قرار مي دهند. هرتزوگ و دمورن در پاسخ به موضوعات مربوط به تناسبات بنا، طبيعت و توپوگرافي هر چه بيشتر به سمت مفهوم ساختمان به عنوان يك «منظر مصنوع» روي آوردهاند. اين دو در تلاشند تا در استفاده از شباهتهای زمين شناختی و بيولوژيکی با همه خطرات موجود، هر چه بيشتر آزاد و بدون قيد و بند عمل كنند. طرح کتابخانه دانشگاه کمپوس در آلمان (1998) در شکل پلان خود تصويری آميب گونه را ارائه ميدهد، اين در حالی است که طرح اقامتگاه کرامليج در کاليفرنيا (1999-1997)يک هندسه پيچ در پيچ را با سقف برجسته زاويه دار اجرا كرده است و بدين ترتيب تجربه منظره بيرون به درون ساختمان انتقال مييابد.
از همان ابتدا آنها بر اين باور بودند که يکی از اهداف معماری افزايش ميزان ادراك ما از جهان هستي است. ساختمانها به منزله قالب ها يا فيلترهايی هستند که ديدگاه ما را بر روی شهر يا کشور متمرکز ميکنند. با استفاده از مصالح مختلف، انعکاس، هندسه و خطوط بنيادين می توان تجربه واقعيت های مختلف مصنوعی، هنری، صنعتی و... را تشديد کرد.
منتقدین چه می گویند...
نويسندگاني كه سعي در طبقه بندي آثار هرتزوگ ودمورن دارند، اصطلاحاتي نظير «ميني ماليسم تزیيني» را ابداع كردهاند، از نبود اتحاد ساختاري در كارهاي هرتزوگ ودمورن بسیار گفته اند، گلايه ها كرده و آن دو را به خلق مجدد شيوه «انبار تزیين شده ونتوري» متهم ساخته اند: «كار اين دو، چيزي بيش از اينكه يك جعبه تميز سويسي را در يك پارچه زيباتر ومدرن تر بپيچيم، نیست. در قسمت هاي درونی، حس ادراک فضايي وجود ندارد و لذا اين بخشها در مقايسه با بخشهای شفاف بيرونی دلتنگ کننده به نظر ميرسند...!».
منتقدان بر اين باورند كه بايد از چنين سهل انگاري هايی پرهيز شود؛ آگاهي از اين موارد در درک شيوه ارزيابی کارهای آن دو توسط ديگران ميتواند بسيار مهم باشد. برای فرار از عقايد سطحی، هيچ پادزهری بهتر از نگاه دقيق به اين آثار و تلاش برای يافتن ايدههای نهفته در آنها نیست! اصطلاحی چون «مينيماليسم»، «ماترياليته»، يا حتی «تکتونيک» تنها شعاری توخالی است! نميتوان تظاهر کرد که يک نمای واحد وجود داردکه همگان درباره مزايای سادگی آن اتفاق نظر داشته باشند. بسياری از آثاری که تحت اين عنوان ارائه شده، کسل کنندهاند، زيرا که بر مبنای نقشههای دياگرامی و نقل قول های خشک وخالی نئومدرنيستی مطرح شدهاند، «اتحادی از حداقل اجزايی که در جای صحيح خود قرار دارند».
«بر فرض اینکه هرتزوگ و دمورن به دنبال نوعی سادگی هم باشند، اين سادگی نتيجه يک فرايند پيچيده فکری است. در حال حاضر که مسولان موزه ها و تاريخ نويسان هنر، آثار هرتزوگ و دمورن را طبقه بندی ميکنند، همان داستانهای تکراری را درباره تاثير «ژوزف بئوس» و «آلدو روسی» مطرح كرده، برای صدمين بار ما را متوجه نقش دونالد جاد يا فرايند پديدارشناسی ميكنند!».
مرکز حرکات موزون «لابان»Laban Contemporary Dance center
«لابان» با سيمايي ساده از يك مكعب رنگي، به عنوان مجموعهاي از استوديوهاي هنري، كارگاه ها، تئاتر و کتابخانه سعي در برقراري ارتباطي متفاوت تر از شرايط معمول بين مخاطب و رشته هنري مورد نظر دارد. توناليته رنگي موجود در فضاهاي داخلي و خارجي، فرمهاي نرم و منحني ديوارههاي داخلي، تلاشي براي برانگيختن احساسات افراد و هدايت و سرمايه گذاري انرژيهاي ايجاد شده بر روي زمينه فعاليتي آنها است. لابان داراي 13 استوديوي رقص، با ابعاد و رنگهاي متفاوت است؛ بدنه هر كدام، از آينهها و پنجرههاي بزرگ رو به سايت و راهروهاي اصلي طراحي شده است. دو پلكان مارپيچي واقع در محورهای ورودي به گونهاي تنديس وار ارتباطات عمودي بين طبقات را ايجاد مي كنند. ارتباط افقي بنا به وسيلة راهروهايي با مفصل بندي هاي دقيق در اطراف سالن تئاتر 300 نفر تمركز يافتهاند، با فرمي آزاد، انعکاسی از خطوط نرم و آلی طراحي شدة سايت است. كشيدگي پوستة منحني داخل بنا بر سازماندهي سيركولاسيون مجموعه در جهات عمودي و افقي، بخصوص از لحاظ بصري مي افزايد. نماي بنا از ورقهاي روكش دار فلزي پلی کربنات با توناليته رنگهاي مختلف پوشيده شده است. به هنگام روز در زير نور خورشيد با نمايشي از رنگهاي مختلف ميدرخشد و در شب نيز به گونهاي جذاب پرتو افشاني ميكند.
Main Signal Box
اين بنا به مقياس های چندگانه محيط شهري خود جواب داده، در وراي رويكرد به ظاهری كاهش گرايانه، لايه هاي مختلف نظم نامرئي وجوددارد که همانند صفحاتي از ايدهها، به صورتهاي مرئي حالتي تنش گونه ايجاد ميكنند. در تصاويري كه از بناي main signal box در باسل وجود دارد، ساختمان در نور منعكس شده روز، به رنگ قهوه اي و زرد ميدرخشد. شيار هاي افقي آن، با شدت هاي مختلف، نور را جذب يا منعكس ميكنند. خطوط سايهها در درون شكل كلي بنا، در حال ارتعاش بوده، رگهها و لكههاي آن، يادآور يك نقاشي آبستره مي باشند. چنين مهارتي در كنترل ظواهر سطحي ،در شكل دادن به جزئيات و نشان دادن مواد در بيرون بنا طبيعتا، موضوع بحث و جدلهاي فراوان در طراحي بوده است.
در ساختمانهاي هرتزوگ و دمورن، اغلب لايه هاي عمودي وافقي با هم تركيب ميشوند؛ نماهاي ساختمان ها با بخش هاي شفاف و پوسته هاي طراحي شده موجبات پيدايش نوعي ابهام در ادراك موقعيت دقيق صفحات را ايجاد ميكنند، خواه اين صفحات از بتن، مس، شيشه، ريگ يا شبكههاي فولادي باشند. پوششها معمولا براي پنهان ساختن ساختار واقعي زيرين به كار مي روند، خواه اين امر آشكار باشد يا به صورت ضمني مورد توجه قرار گيرد، معمولا به جاي احساس تودگي , يك نوع احساس بي وزني را القا ميكنند.
A Crystalline, Kaleidoscopic Universe - Prada Aoyama
مرکز تجاری PRADA با مساحتی حدود 10000 مترمربع با برگزاری کلکسیون ها و نمایشگاه ها از گروه های مختلف در پاییز 1999 در توکیو افتتاح شد. ایده اصلی در طراحی این بنا فرم قسمت هاي خارجي، پوسته و فضاهاي داخلي با همديگر تلاش مي كنند به هويت بنا يك شخصيت متغير بدهند. پروفيلهاي شيشهاي بيروني، ارتباط بيننده با لولههاي افقي، پشتيبان هاي عمودي داخلي و چشم انداز سايت اطراف از ميان پنجره سعي در القا شخصيت دهي مورد بحث ميباشد. اين شيشه به مانند چشمی بين شهر و فروشگاه و بالعكس با انكسار و تمركز زواياي ديد عمل ميكند. تغيير زاويه ديد از ميان طاق هاي دروني و بيروني روشي است كه هر كدام تاثير متفاوتتر از شيشههاي معمولي ايجاد ميكنند. اين مسئله دليلي بر تصادفي نبودن تركيب ناهمگن فرم ساختمان و نماي آن ميباشد.
هرتزوگ و دمورن خلاقيت جالبي را در استفاده از مواد معمولي و در دسترس ارایه مي كنند؛ استفاده از گابيونهايي كه با ريگ پر ميشوند و اغلب در خاكريزهاي كنار بزرگراهها ميتوان يافت يا صفحات آهنين پيچ در پيچ كه ياد آور شبكههاي فاضلاب ميباشند. كاركردهاي معمول مصالح اغلب تغيير داده مي شوند: به طور مثال در پوستة شيشهاي مركز ورزشي فافن هولتس در سنت لوئيس سوئيس كه درمقابل بتن از پيش ريخته وروزنه هاي شيشه اي پشتي در حال حركت مي باشند. شيشه بيروني به رنگ سبز خاكستري بوده و داراي يك نشان چاپ اسكرين است كه از عكس هاي چوب فيبري به كاررفته در عايق بندي ساختمان ساخته شده است. به اين ترتيب، لايه هاي مختلف واقعيت و خيال در هم آميختهاند. پوستة شيشه اي جائي بين مرز طبيعي وفراطبيعي قرار مي گيرد.
حتي امروزه نيز بحث درباره تزئين بدون تأثير پذيرفتن از دو مفهوم اسطورهاي كه در نظريه هاي مدرنيسم از اهميت ويژهاي برخوردار بودند، امكانپذير نيست؛ يعني همان مفهوم فرم خالص و صداقت ساختاري. در واقع، معمار هر دوره، از ابزارهاي جزئي چه ساختاري وچه غير ساختاري استفاده مي كند تا فرم را بيان كرده، بر چيزي تأكيد نموده يا آن را انتقال دهد. ديدگاه اين دو معمار درباره جزئيات تزئيني ساختمان هايشان حاكي از اين مطلب است كه هر گونه كاهش در تزئين به مفهوم كل اثر آسيب مي رساند . حتي كنكاشگرترين كارهاي آنها كه شامل الگوهاي گياهي چاپ شده روي شيشه است در ارائه ايدههاي معماري آنها نقش اساسي دارد.
طراحیهای حیرتانگیز شرکت «هرزوگ و دو مورون» : 283
حتما در طی برگزاری المپیک تابستانی پکن، استادیوم ملی پکن که به ورزشگاه آشیانه پرنده هم موسوم است، دیدهاید. شاید از خود پرسیده باشید که کار طراحی و ساخت این استادیوم را چه اشخاص و شرکتهایی انجام دادهاند.
کار طراحی این استادیوم را Herzog_&_de_Meuron Herzog_&_de_Meuron Herzog & de Meuron انجام داده است. این شرکت در سال ۱۹۷۸ به وسیله پییر دو مورون و ژاک هرزوگ در بازل تأسیس شد. این شرکت تا به حال برنده جوایز متعدد معماری شده است و طراحیهای منحصر به فردی انجام داده است. در سال ۲۰۰۶، مجله نیویورک تایمز این شرکت را تحسینشدهترین شرکت معماری دنیا دانست.
علاوه بر ورزشگاه آشیانه پرنده، علاقهمندان ورزش حتما یکی دیگر از شاهکارهای این شرکت را میشناسند: ورزشگاه مشترک تیمهای بایرن مونیخ و مونیخ ۱۸۶۰ موسوم به «آلیانز آرنا» Allianz Arena:
اما کارهای این شرکت مهندسی منحصر به ساخت ورزشگاههای مدرن زیبا نیست، شماری دیگر از طراحیهای زیبای این شرکت شامل موارد زیر است:
موزه M. H. de Young Memorial در پارک گلدن گیت سانفرانسیسکو:
Walker Art Center در میناپلولیس مینهسوتای آمریکا:
Forum Building بارسلونای اسپانیا: این ساختمان را سمبل بارسلون جدید میدانند:
شرکت «هرزوگ و دو مورون» پروژههای جالب زیادی در دست ساخت دارد. یکی از این پروژهها که این روزها در اینترنت سرو صدای زیادی به پا کرده است، پروژه ساخت یک ساختمان مسکونی ۵۷ طبقه در نیویورک است که معماری منحصر به فردی دارد. این ساختمان شامل ۱۴۵ آپارتمان دو تا پنح اتاق خوابه خواهد بود. قیمت این آپارتمانها از ۳/۵ میلون تا ۳۳ میلیون دلار متغییر است.
نیویورک شهر آسمانخراشهاست و در شهر آسمانخراشها، برای شاخص شدن، قطعا باید طراحیهای غیرمعمولی با استفاده از تخیل انجام داد.
ساخت این ساختمان در سال ۲۰۱۰ به پایان خواهد رسید.
سالن کنسرت فیلارمونیک هامبورگ و طرح جاهطلبانه استادیوم تیم فوتبال پورتموث، از پروژههای در حال ساخت و طراحی دیگر این شرکت هستند