۱۳۹۱-۱-۳۱، ۰۳:۰۳ عصر
رئیس جمهور و باز هم یكی از آن طرح ها...!
صرف میلیاردها تومان برای پروژه ای كه اما و اگرهای فراوانی برای تحقق آن وجود دارد و تحقق احتمالی آن هم تبعات جبران ناپذیری برای كشور به همراه خواهد داشت، چه توجیهی دارد؟
الف - كدام ایرانی است كه دلش نخواهد كشاورزی كشورش پر رونق باشد و یا شهرها و روستاهای كم آب، دیگر با این مشكل جانكاه، دست و پنجه نرم نكنند؟ كدام ایرانی است كه از سرسبزی و طراوت بدش بیاید و یا دلش بخواهد كه بیابان ها، روز به روز گسترده تر شوند؟ كدام ایرانی است كه حرمت آب را نشناسد و نسبت به آن- لااقل در دل خود- ناسپاس باشد؟
هیچ كس. باور كنید اگر همه ایران را بگردید هیچ آدمی را پیدا نمی كنید كه به یكی از این پرسش ها پاسخ مثبت بدهد.
اما آیا با طرح های تبلیغاتی می توان رونق را به كشاورزی برگرداند و سرسبزی و طراوت را به همه جغرافیای ایران هدیه كرد؟ آیا با پروژه های تخیلی می توان آب آشامیدنی را به شهرهای در دل كویر رساند؟ دولت روز دوشنبه با وجود همه مخالفت هایی كه پیش از این سوی كارشناسان زیست محیطی و مهندسان كاركشته بیان شده بود، طرح عظیم انتقال آب خزر به كویر را كلید زد تا باز هم این عنوان را برای خودش حفظ كند كه تنها دولتی است كه می تواند دست به انجام كارهای نشدنی بزند. اما این اعتبار قرار است به چه قیمتی حاصل شود؟ دصرف میلیاردها تومان برای پروژه ای كه اما و اگرهای فراوانی برای تحقق آن وجود دارد و تحقق احتمالی آن هم تبعات جبران ناپذیری برای كشور به همراه خواهد داشت، چه توجیهی دارد؟
انتقال حجم عظیمی از آب از یك بافت جغرافیایی به بافتی دیگر حتی اگر محقق هم بشود، تبعات فراوانی برای كویر خواهد داشت. كویر ایران یك اكوسیستم گسترده با ویژگی های منحصر بفرد است كه هر نوع دستكاری مصنوعی در آن اولا بطور قطع، محكوم به شكست است و ثانیا تبعات زیانباری به همراه خواهد داشت.
حتماً می گویید طرحی با این عظمت، هزاران ساعت مطالعات كارشناسی به همراه داشته و كارشناسان طرح بهتر از من خبرنگار، به این چیزها اشراف دارند؛ اما آیا طرح «باغ شهر» ها كارشناسی شده نبود؟ «آزادسازی سواحل خزر» چطور؟ طرح «هر ایرانی هزار متر زمین» را كه خاطرتان هست. طرح «هر نوزاد یك میلیون تومان» را چطور؟ راستی ماجرای «سهام عدالت» به كجا كشید؟ می بینید هر كدام از این طرح ها كه با طمطراق در بوق و كرنا شدند، لابد ساعت ها كار كارشناسی به همراه داشتند. كدام عقل سلیم می پذیرد كه كویر مركزی ایران صرفا با انتقال آب، به منطقه ای حاصلخیز تبدیل شود؟ چه كسی قبول می كند كه صرفا با تأمین آب، كشاورزی در همه جغرافیای ایران بهبود پیدا می كند؟ پس تكلیف سایر مولفه ها چه می شود؟
گیرم كه برداشت بیرون از ضابطه از دریاچه ای كه بین ۵ كشور مشترك است- دقت كنید: دریاچه و نه دریایی كه به آبهای آزاد راه دارد- هیچ بار حقوقی به همراه نداشته باشد، گیرم كه پمپ های بكار رفته در طرح، بتواند آب را تا بالای ارتفاعات البرز برساند، گیرم كه جاذبه زمین به كمك بیاید و آب را از ارتفاعات البرز تا پایین دست برساند، كدام كانال و لوله ای می تواند آب را از این طرف كویر لوت به آن طرف كویر برساند؟ كویر لوت یك دهم جغرافیای كشور است.
اصلاً گیرم كه توانستیم آب خزر را به كویر برسانیم آن وقت چه سرنوشتی در انتظار خزر است؟ این دریاچه همین طوری هم با هزار درد بی درمان دارد دست و پنجه نرم می كند. اصلاً ما كه «می توانیم» را شعار خودمان قرار داده ایم؛ پس چرا نتوانستیم جلوی خشك شدن دریاچه پریشان را بگیریم؟ چرا نمی توانیم اوضاع نابسامان دریاچه ارومیه را بسامان كنیم؟ ما كه بخوبی می دانیم «اگر تحولات زیست محیطی با روند فعلی ادامه داشته باشد تا ۵۰ سال دیگر جنگلی نخواهیم داشت» چرا نتوانسته ایم همین لكه های باقیمانده از جنگل های شمال را از چنگال زمینخوارها دربیاوریم؟ ... و هزار و یك پرسش دیگر كه صف بولدوزر های ردیف شده در ساحل خزر، به ذهن آدم می دواند.
هیچ كس. باور كنید اگر همه ایران را بگردید هیچ آدمی را پیدا نمی كنید كه به یكی از این پرسش ها پاسخ مثبت بدهد.
اما آیا با طرح های تبلیغاتی می توان رونق را به كشاورزی برگرداند و سرسبزی و طراوت را به همه جغرافیای ایران هدیه كرد؟ آیا با پروژه های تخیلی می توان آب آشامیدنی را به شهرهای در دل كویر رساند؟ دولت روز دوشنبه با وجود همه مخالفت هایی كه پیش از این سوی كارشناسان زیست محیطی و مهندسان كاركشته بیان شده بود، طرح عظیم انتقال آب خزر به كویر را كلید زد تا باز هم این عنوان را برای خودش حفظ كند كه تنها دولتی است كه می تواند دست به انجام كارهای نشدنی بزند. اما این اعتبار قرار است به چه قیمتی حاصل شود؟ دصرف میلیاردها تومان برای پروژه ای كه اما و اگرهای فراوانی برای تحقق آن وجود دارد و تحقق احتمالی آن هم تبعات جبران ناپذیری برای كشور به همراه خواهد داشت، چه توجیهی دارد؟
انتقال حجم عظیمی از آب از یك بافت جغرافیایی به بافتی دیگر حتی اگر محقق هم بشود، تبعات فراوانی برای كویر خواهد داشت. كویر ایران یك اكوسیستم گسترده با ویژگی های منحصر بفرد است كه هر نوع دستكاری مصنوعی در آن اولا بطور قطع، محكوم به شكست است و ثانیا تبعات زیانباری به همراه خواهد داشت.
حتماً می گویید طرحی با این عظمت، هزاران ساعت مطالعات كارشناسی به همراه داشته و كارشناسان طرح بهتر از من خبرنگار، به این چیزها اشراف دارند؛ اما آیا طرح «باغ شهر» ها كارشناسی شده نبود؟ «آزادسازی سواحل خزر» چطور؟ طرح «هر ایرانی هزار متر زمین» را كه خاطرتان هست. طرح «هر نوزاد یك میلیون تومان» را چطور؟ راستی ماجرای «سهام عدالت» به كجا كشید؟ می بینید هر كدام از این طرح ها كه با طمطراق در بوق و كرنا شدند، لابد ساعت ها كار كارشناسی به همراه داشتند. كدام عقل سلیم می پذیرد كه كویر مركزی ایران صرفا با انتقال آب، به منطقه ای حاصلخیز تبدیل شود؟ چه كسی قبول می كند كه صرفا با تأمین آب، كشاورزی در همه جغرافیای ایران بهبود پیدا می كند؟ پس تكلیف سایر مولفه ها چه می شود؟
گیرم كه برداشت بیرون از ضابطه از دریاچه ای كه بین ۵ كشور مشترك است- دقت كنید: دریاچه و نه دریایی كه به آبهای آزاد راه دارد- هیچ بار حقوقی به همراه نداشته باشد، گیرم كه پمپ های بكار رفته در طرح، بتواند آب را تا بالای ارتفاعات البرز برساند، گیرم كه جاذبه زمین به كمك بیاید و آب را از ارتفاعات البرز تا پایین دست برساند، كدام كانال و لوله ای می تواند آب را از این طرف كویر لوت به آن طرف كویر برساند؟ كویر لوت یك دهم جغرافیای كشور است.
اصلاً گیرم كه توانستیم آب خزر را به كویر برسانیم آن وقت چه سرنوشتی در انتظار خزر است؟ این دریاچه همین طوری هم با هزار درد بی درمان دارد دست و پنجه نرم می كند. اصلاً ما كه «می توانیم» را شعار خودمان قرار داده ایم؛ پس چرا نتوانستیم جلوی خشك شدن دریاچه پریشان را بگیریم؟ چرا نمی توانیم اوضاع نابسامان دریاچه ارومیه را بسامان كنیم؟ ما كه بخوبی می دانیم «اگر تحولات زیست محیطی با روند فعلی ادامه داشته باشد تا ۵۰ سال دیگر جنگلی نخواهیم داشت» چرا نتوانسته ایم همین لكه های باقیمانده از جنگل های شمال را از چنگال زمینخوارها دربیاوریم؟ ... و هزار و یك پرسش دیگر كه صف بولدوزر های ردیف شده در ساحل خزر، به ذهن آدم می دواند.