امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 2.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انسانشناسی معماری
#1
نولد ایگنتر که خود معمار قوم شناس و انسان شناس است
و سالها در ژاپن صد روستا را از لحاظ معماری ِ نمادین معناشناختی بررسی کرده است، کتابی در زمینۀ انسان شناسی معماری نوشته که شامل 8 جلد است و در اینجا مباحثی از جلد نخست آن، که در معماری ما میتوانند تازه باشند، معرفی می شود. در این جلد نویسنده منظری کلی از تحقیق در انسانشناسی معماری به دست میدهد. او در مقدمه نمونه هایی از نظریه های خرد و کلان دربارۀ معماری را معرفی می کند، تعریف ساده ای از انسان شناسی معماری را نگریستن به معماری از دیدگاه انسان شناسانه می داند، خطوط کلی آن را از دیدگاه روش شناسی و نظری ترسیم می کند و به عنوان نگرشی تازه ارائه می دهد. برای رسیدن به چنین هدفی به گمان او، ما از سویی نیاز به دانش تاریخی از انسان شناسی داریم و از سوی دیگر کوشش های اخیر در زمینۀ نظریه های معماری بایستی مد نظر قرار گیرند. تا همین اواخر، معماری در ابعاد انسانشناسانهاش مورد بررسی قرارنگرفته است، انسانشناسی معماری میتواند نوعی نظریۀ کلان تلقی شود و منظرهای تازهای را در رشتههای مختلف انسانشناسی فرهنگی بگشاید. بحث کتاب در مورد تاریخ انسانشناسی و مسئلهی پیداکردن اساس نظریه ای پدیرفتنی برای معماری است.


او در تعریف نظریه های خرد و کلان با توجه به نظر ورنر لاین فلنر (Werner Leinfellner) می نویسد که هر نظریه به پایهای تعریف شده نیاز دارد و بر این اساس نظریه ها می توانند با توجه به اندازۀ نسبی شان با هم مقایسه شوند. نظریه ای که محدود به پایۀ کوچک باشد، خود می تواند بخشی از ساختار نظری بزرگتری باشد که بر پایۀ وسیع تری استوار است. این ارتباط میان نظریۀ بزرگتر و کوچک تر به نظریۀ کلان (Macro) و نظریۀ خرد (Micro) موسوم است.

در تاریخ انسان شناسی نظریه های مختلفی وجود دارد که پژوهشگر امروزی نباید یکی را درست و دیگری را نادرست بداند، بلکه بایستی میان تمامی این نظریه ها نوعی توازن ایجاد کند. یکی از مسائل بسیار نو در دانش امروز، آشنایی با پدیدۀ انسان است. متاسفانه علوم طبیعی و تکنیک، خود را با اقتصاد پیوند داده اند. این هر سه فاقد ارزش های اخلاقی روشنگرانه اند و هر یک در برابر یافتن پاسخی به پرسش انسان چیست و یا به چه چیز معناداری برای زندگی نیاز دارد، روز به روز، بی هیچ محدودیتی، گسترش می یابند. امروزه با آنکه به شدت با مشکل رابطۀ انسان با محیط زیست روبه رو هستیم، اما هنوز خود انسان را نمی شناسیم.

داروین حدود 100 سال پیش تنها بخشی از تاریخ حیات را بازسازی کرد و بخش دیگری که با تاریخ و نظریه تضاد داشت در تاریکی ماند. هنوز هم کمتر محققی از حوزۀ علوم انسانی درک مناسبی از رابطه میان نظریۀ خرد و نظریۀ کلان دارد. تاریخ انسان شناسی مثال خوبی از این دست است.
ا توجه به نظریۀ کلان، انسان شناسی از نظر مولمان Muhlmann (Geschichte der Antropologie, 1968)
کوشش بشر برای تسلط بر جهان است.
او در این کتاب با نظریه های خرد بی پایان دست آخر کاری متناقض ارائه داده است. کوشش مورد نظر مولمان از عصری ریشه می گیرد که در آن به محقق مسئول و آزاد بسیار ارج نهاده می شد. برای او این محقق روشنگر و انسان مدار، متعلق به جهان غرب است. کار او شدیدا تحت تاثیر قوم شناسی ، یعنی پژوهش هایی که در غرب نسبت به سرزمین های بیگانه صورت گرفته است، قرار دارد. او تحت تاثیر گفتۀ بورکارت (Jacob Burckardt) دربارۀ هلنیها : « آنچه که توانست خودآگاهی یونانیان را کامل کند، تقابلی است که آنها با غیر یونانی، یعنی بربرها پیدا کردند»، به این موضوع می پردازد. این نگرش در گسترش پژوهشهای قوم شناسی تاثیر به سزایی داشت و رو به رو شدن با فرهنگهای دیگر، زبانهای دیگر و رفتارهای دیگر را مطرح کرد که سرآخر به جریان مقایسه انجامید و از این کنجکاوی مشتاقانه، پرسشهایی چون، آغاز فرهنگ و زبان و جامعه از کجاست، سر برآورد.

دریافت یونانیان از غیر یونانی به عنوان بربر با دریافت انسان شناسانۀ مدرن برابر است. در عصر میانه گرچه این انسان شناسیِ قوم شناسانه با جریان هایی چون سفرهای مارکوپولو ادامه یافت، اما با سنت مسیحی تصور انسان شناسی کهن یونانی قطع می شود و مسیحیت به جای بها دادن به سنت انسان شناسی باستان به فضای دینی مرزدار خود محدود می شود. سنت کلیسا جهان را در چهارچوب مشخصی می شناسد. انسانهای غیر مسیحی خارج از این جهان قرار دارند و به عنوان مخلوقات شیطانی شناخته می شوند و کمتر شایستۀ شناختند. همه چیز در کتاب مقدس نوشته شده است و هر چیزی خارج از آن رفض است. درواقع جهان انسان شناختی عصرمیانۀ اروپا نوعی تصور افسانهای است. با این حال عصر میانۀ اروپا پژوهش های تاریخی بسیار و مجادلات مکتبی زیادی با خود به همراه داشت که در دوران نو موثر واقع شد.


نظریۀ معماری:

برای انسان شناسی معماری نیاز به تئوری های معماری داریم. این ترکیب از دهۀ 70 مطرح شد و در اصل واکنشی به بحران معماری و شهرسازی ناشی از روانشناسی جامعه شناختی در پایان دهۀ 60 است که بخشی تحت نفوذ محققان تاریخ هنر و بخشی با تاثیر از عقلانی گرایی ایتالیایی با انتقاد شدید از شهر و معماری نامناسبش به گسترش نظریههای معماری انجامید.

در اصطلاحات کلان نظریه ای در نگاه نخست، اصطلاح ترکیبی نظریۀ معماری حوزهای علمی را پیشنهاد می کند که میبایستی به صورت خلاصه و فشرده با معماری برخورد کند. فرض بر این بود که این نگرش افق تازه ای برای معماری باز می کند، زیرا این نگرش در معماری نگاهی علمی به اشیاء داشت و انتظار می رفت که پایۀ نظری استواری برای معماری فراهم کند. بر خلاف این انتظار در دوران بحران معماری مدرن در دهۀ 60 این اصطلاح کلان نظریه علی رغم اینکه شماری از فلاسفه، روانشانسان، جامعه شناسان، قوم شناسان، انسان شناسان و معماران را به خود جذب کرد، (چراکه در آغاز بحث هایی با افق های گستردۀ میان رشته ای گشوده شده بود)، اما بزودی به صورت خشکی تقلیل یافت و به یک زاویۀ خرد نظریهای ِ محض تبدیل شد. در معنایی دقیق تر، نظریۀ معماری به تاریخ نوشتاری معمول معماری محدود شد.

به این ترتیب هرچه محتوای اصطلاح نظریۀ معماری محدود به موضع تاریخ هنردانان شد، بیش از پیش این اصطلاح که زمانی به طرفدارانی دست یافته بود، خالی از معنا گشت. آنچه که باقی ماند تنها جر و بحث دربارۀ عقاید تاریخی انباشته شده بود که به مقام «نظام خاص نوشته شدۀ معماری» ترفیع یافت و به عنوان «نظریۀ معماری» کارکرد پیدا کرد. گاه گاهی نقد معماری مدرن و یا معرفی اندیشه های نو نیز به آن، با هر معنایی، افزوده می شود که عملا راه به جایی ندارد.
معماری در اصل دارای ویژگی فرازبانی است.
آنچه که دربارۀ آن نوشته شده حاشیه ای و بیشتر نامربوط است. به علاوه، معماری، معمار و منابع (برای نمونه کتاب هاب مصوری که مانند کاتالوگ به کار می روند)، هیچ یک نمیتوانند خود را به جنبۀ نظری محدودسازند. معماری و معمار همواره به دوره هایی با ارزشهای کلی هنری، اعتقادی و فلسفی مخصوص آن دوره مربوط می شوند. کروفت (Kruft) این دشواری را به خوبی دیده است و بر این باور است که نظریه نمی تواند در اصطلاح تاریخ هنر و یا تاریخ اندیشه ها محدود شود. پس نظریۀ معماری هنوز تفاوتی با تاریخ هنر و تاریخ سبک ها ندارد.

تعریف نظریۀ:

«نظریه در اصل خلاصه کردن علمی آموزهای به منظور توضیح پیچیدگی پدیده ها با هدف قراردادن موضوعات مرتبط در نظمی معین است». اینکه تعریف نظریه هنوز بسیار پیچیده است، از آنجا ناشی می شود که نظریه با دو شیوۀ فکری کاملا متفاوت همراه است، 1. استقرایی یا القایی (Induktive) 2. قیاسی (Deduktive). هم علوم تجربی و هم علوم انسانی با این هر دو شیوه کار می کنند.

شیوۀ القایی اساسا بر پایۀ مشاهدۀ پدیده های ملموس قرار دارد، بر پایۀ این مشاهدات واقعی میکوشد مسائل کلی و فرضیات علمی قابل اثبات را از آنها بیرون بکشد. مثلا نیوتن با توجه به افتادن یک سیب از درخت به مسئلۀ جذب زمین و سیب رسید و از آنجا به صورت القایی به نیروی جاذبه. مثال دیگر برای این شیوه در نظر گرفتن این فرض است که همۀ قوها سفیدند، اما اگر درجایی قویِ سیاهی یافت شد، بایستی این فرضیه کنار رود یا تغیر یابد. بر این اساس تمامی فرضیههایی که برپایۀ شیوۀ القاییاند، امکان اثبات یا رد شدن دارند.

شیوۀ قیاسی برای بسیاری عکس شیوۀ القایی است. قیاس گراها با تصورات بدیهی کلی و قضایای بدیهی که بر هر کس روشن است، آغاز میکنند و از آن با منطق به نتایج خاص و فردی می رسند. این شیوه از لحاظ تاریخی از متافیزیک نشات می گیرد و دلایل قضایای بدیهی کلی کیهانی خلقت و طبیعت را بر اساس متافیزیک بیان می کند.
انسا ن شناسی معماری تعلق به شیوۀ القایی دارد.

در قرن نوزدهم، مفهوم معماری (به جز یکی دو مورد ستودنی مثل Semper و Kugler) محدود به حوزۀ اروپا و مدیترانه بود و معماری اقوام سرخپوست و یا هند و چین و ژاپن تنها به صورت جنبی بررسی می شد. این قضیه بعد از جنگ جهانی تغییر کرد و با پژوهشهای جدید در معماری هند و چین و اسلام تغییرات زیادی در نظریهها ایجاد شد.

از 20 سال گذشته علاقۀ زیادی به معماری فرهنگ های مختلف به وجود آمده است. شکل بناهای متعلق به فرهنگهای مختلف و مردمانی که مردم شناسان به آن ها توجه نشان دادند، سبب گسترش این رویکرد شده است. برخی به haus-scape توجه نشان دادند و برخی به نوع و نظم ساختمان. این اواخر توجۀ زیادی به معماری- انسان شناسی شده است. برای نمونه، این که حتی جوامع بسیار سنتی تکامل زیباشناختی بسیاری از خود نشان می دهند. مثلا قبایل جنوب آسیا، گرچه معیار زیباشناختی آنها سوای چیزی است که در اروپا شناخته می شود، از موضوعات مورد توجۀ انسان شناسان است .

در اینجا دیگر اصول زیبایی مهم نیست، بلکه اعمال آیینی و مرسوم و جنبههای اسطورهای و سنت خانه یا اتاقسازی است که مطرح است. بر این اساس نظریه های جدید معماری مفهوم متقابل ساخت عالی و یا پایین را رد می کنند. این پژوهشها که هر ساله تعدادی پژوهشگر معماری را با دیدگاههای تازه از سراسر دنیا را دور هم گرد می آورد تا نتایج کارهای پژوهشی خود را ارائه دهند، هم در امر پژوهش های معماری و هم برای انسان اهمیت دارند و به او ارزش دیگری می بخشند.
آخرین ارسال های من :

If you don't like where you are,change it! you're not a tree
Jim Rohon
پاسخ


پیام‌های داخل این موضوع
انسانشناسی معماری - توسط m.marziye - ۱۳۹۲-۶-۴، ۰۹:۳۳ عصر
RE: انسانشناسی معماری - توسط m.marziye - ۱۳۹۲-۶-۴، ۰۹:۵۴ عصر
RE: انسانشناسی معماری - توسط m.marziye - ۱۳۹۲-۶-۴، ۰۹:۵۸ عصر

موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شناخت معماری منظر مدرن MHAKBARI 0 1,828 ۱۳۹۳-۸-۲۸، ۰۷:۴۷ عصر
آخرین ارسال: MHAKBARI
  دانلود کانسپت و معماری atelieahjam 0 2,196 ۱۳۹۳-۸-۲۸، ۰۲:۲۲ عصر
آخرین ارسال: atelieahjam
  مشاوره معرفی رشته مهندسی معماری atelieahjam 0 1,531 ۱۳۹۳-۷-۱۷، ۰۵:۳۷ عصر
آخرین ارسال: atelieahjam
  معماری داخلی anita30 0 1,581 ۱۳۹۳-۶-۲۱، ۱۰:۲۶ عصر
آخرین ارسال: anita30
  پارامتر چیست؟ و در سبک معماری چه نقشی دارد leila 0 2,263 ۱۳۹۳-۵-۲۵، ۱۰:۲۸ عصر
آخرین ارسال: leila
  معماری داخلی مراکز درمانی leila 0 1,881 ۱۳۹۳-۵-۲۰، ۰۴:۲۵ عصر
آخرین ارسال: leila
  هنر معماری با کاغذ atelieahjam 0 1,706 ۱۳۹۳-۳-۱۰، ۰۸:۵۸ عصر
آخرین ارسال: atelieahjam
  معماری و المپیک 2012 MHAKBARI 2 2,560 ۱۳۹۲-۱۰-۱۲، ۰۹:۱۰ عصر
آخرین ارسال: kazhalbonita
Smile معماری های داخلی و بیرونی ساختمان vahddoIati8 0 1,732 ۱۳۹۲-۹-۱۹، ۰۴:۱۸ عصر
آخرین ارسال: vahddoIati8
Smile معماری های داخلی و بیرونی ساختمان vahddoIati8 0 1,473 ۱۳۹۲-۹-۱۹، ۰۳:۵۹ عصر
آخرین ارسال: vahddoIati8

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان