۱۳۹۰-۱۰-۱۹، ۰۱:۳۸ عصر (آخرین ویرایش: ۱۳۹۱-۲-۱۳، ۱۰:۳۴ صبح، توسط 0RKIDEH.)
لطفا هر کس چیزی در این مورد میدونه یا نظری داره مطرح کنه تا در این مورد از هم چیزهای بیشتری یاد بگیریم یا اگه منبعی میشناسید معرفی کنید یا ..... در نهایت یه جمع بندی خوب ازش دربیاریم و در سایت قرار بدیم
این مطلبی هست که خودم چند وقت پیش در مورد جهانی شدن خوندم:
واژه جهانیشدن غالبا مترادف با یک یا چند پدیده از پدیدههای زیر به کار میرود:
1- دنباله روشهای لیبرالی کلاسیک (یا بازار آزاد) در اقتصاد جهانی (جهانیشدن اقتصاد)
2- گسترش تکنولوژیهای خبررسانی جدید (انقلاب اینترنتی)
3- یک جامعه واحد متحدالشکل که در حال تحقق است (یکپارچگی جهانی)
4- حاکمیت رو به رشد قالبهای غربی (یا حتی آمریکایی) زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سایر نقاط جهان (غربی شدن یا آمریکایی شدن). با وجود اختلافاتی که بین صاحبنظران در مورد مقوله جهانیشدن وجود دارد، همگی در این امر اتفاق نظر دارند که جهانیشدن با تغییرات اساسی ایجاد شده در وضعیتهای مکانی و زمانی مرتبط است؛ هرچند در مورد علل این تغییرات نیز اختلاف نظر وجود دارد. با این حال عموم اندیشمندان براین باورند که تغییرات موجود در تجربههای انسان از زمان و مکان باعث میشود که مرزهای مکانی و حتی مرزهای ملی موجود در بسیاری از حوزههای فعالیت بشری اهمیت خود را به تدریج از دست بدهند.بسیاری براین باورند که مرززدایی مهمترین جنبه جهانیشدن محسوب میشود زیرا رشد چشمگیر رسانههای ارتباطی، موجب شده که رویدادهای جهانی بتواند تقریبا در هر جا و هر نقطهای از جهان، رخ دهد. برداشتها و نگرشها براساس تحقیقات انجام شده، میتوان گفت که حداقل بیش از 12گونه نگرش در باب جهانیشدن وجود دارد. بدیهی است که این نگرشها با درجات کم یا زیاد، در فاصله و تفاوت و تشابه نسبت به یکدیگر قرار دارند. یک دسته از این نظریات قائل به این تعبیر هستند که جهانیشدن بهعنوان یک فرایند اجتماعی، تداوم جریانات (پروژه) مدرنیته است. آنتونی گیدنز، نماینده اصلی اینگونه تفکر است و عموما کسانی که قائل به چنین مفروضی هستند به وی ارجاع میدهند. از سویی دیگر، برخی محققان و نظریهپردازان مقوله جهانیشدن را از انواع مقولاتی میدانند که در حوزه پستمدرن قرار میگیرد؛ زیگموند باومن، نماینده این جریان است. اما آلبرو، جامعهشناس نامی، اصرار دارد که عصر جهانی نه تداوم مدرنیته است و نه بیانگر آنچه پستمدرنها برآن تأکید دارند. منظر چهارمی نیز مطرح است که معتقد است: اگرچه جریان جهانیشدن از ابتدای تاریخ در جریان بوده اما در عصر مدرنیته قطعا تسریع شده است. واترز در کتاب معروف خود Globalization جهانیشدن را گونهای از تبادلات میشناسد که پس از 2نوع تبادل دیگر، یعنی تبادل اقتصادی و تبادل سیاسی شکل گرفته است. برخی از محققان بر ارادی بودن جریان جهانیشدن تأکید دارند وبا اشاره به آراپولانی به این جریان بهعنوان پروژه سیاسی نئولیبرالیسم مینگرند. اسکات، گری، هوتن و فر کلا از جمله این محققان هستند. علاوه بر دیدگاههای فوق، در تفسیری فلسفی- اخلاقی، انریکو داسل به جهانیشدن همچون فرایند انحصار که دنیای استعمارزده را چونان قربانی در یک بازار تام نگه میدارد، اشاره میکند. وی این فرایند را فاقد هرگونه ویژگی اخلاقی و انسانی میداند که بخشهایی از جامعه بشری را به حاشیه رانده و همچنان مورد بهرهگیری ناعادلانه قرار میدهد. لذا این فرایند تداوم مدرنیته به حساب میآید؛ اگرچه تاریخی طولانیتر از آن دارد. اولریچ بک از طرف دیگر مدرن بودن جهانیشدن را بهدلیل دربرداشتن مخاطراتی برای جامعه بشری میداند. به گفته وی، مخاطره اکنون جهانی و همگام میشود. در تفسیر اقتصادی جهانی شدن، این فرایند همچون وجه خاصی از گسترش سرمایه و سرمایهداری در نظر گرفته شده است. والراشتاین، وان درپیج ولش. اوری معتقدند که با جهانیشدن تجارت سرمایه و تولید، جهان به 2بخش استثمارگر و استثمارشونده تبدیل شده است. در مقابل مستعمره فرهنگی دیده میشود که حاصل فشرده شدن دنیا و نفوذ متقابل فرهنگ و اقتصاد است. رونالد رابرتسون که واضع این نظریه است به همراه اولف هایرز حوزه جهانی را حاصل پیوند 4 عنصر فرد، جامعه ملی، نظام بینالمللی جوامع و بشریت در کل میبینند. تعابیر دیگری درباره جهانیشدن ارائه شده است که آن را در قالبی تاریخی یا تئوریک شناسایی میکند. ریچارد هیگوت به 3موج جهانیشدن در 50 سال قبل از جنگ اول، در دهههای 50 و 60 میلادی و حال حاضر اشاره میکند. فیلیپ مک مایکل نیز پروژه جهانیشدن را تداوم نظریه مدرنیزاسیون در مباحث پروژه توسعه میشناسد و آن را مقابل رویکرد رادیکال در سیاستهای توسعه برمیشمارد. این پروژه بهنظر وی تأکید را بر بازار خودنظمبخشیده و مشارکت در بازار جهانی میگذارد.
۱۳۹۰-۱۰-۲۰، ۱۱:۲۸ صبح (آخرین ویرایش: ۱۳۹۰-۱۰-۲۰، ۱۱:۲۸ صبح، توسط FaTyJo0oN.)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
یک شعبهٔ رستوران کی.اف.سی در کویت به عنوان نمونهای از یکپارچگی بینالمللی.
جهانیسازی اصطلاحی است که برای توصیف تغییراتی که در فرهنگ جوامع و اقتصاد جهانی بر اثر افزایش روزافزون تجارت بینالمللی و مبادلات فرهنگی بوجود میآیند. در مفهوم تخصصی اقتصادی که یکی از شقوق آن است این اصطلاح بیشتر مواقع برای توصیف آثار اقتصاد بازار و بهویژه آزادی اقتصاد بازار است.
یکی از جنبه های تعیینکننده، و شاید تعیینکننده ترین جنبهی جهانسازی، آزادسازی مالی باشد.محتویات
۱ تاریخچه
۲ سازوکار جهانیسازی
۳ جهانیسازی و دولت
۴ نظریه پردازان جهانیسازی
۵ جستارهای وابسته
۶ منابع
۷ پیوند به بیرون
تاریخچه
میان سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۵۰ میلادی مجموعهای از اختلالات اقتصادی باعث کاهش چشمگیر حجم و اهمیت جریان مبادلات در عرصهی بازارهای بینالمللی شدند. اما با آغاز جنگ جهانی و پس از جنگ جهانی دوم، در کنفرانس برتون وودز، جریان جهانی شدن معکوس شد.
در مناسبات و محیط پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد جهانی بطور چشمگیری با کمک موسسات اقتصادی بینالمللی (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT)) و برنامههای بازسازی، گسترش یافت. در دههٔ هفتاد میلادی، آثار و نتایج این نوع بازار - چه آثار مثبت و سودمند و چه آثار منفی و مخرب - رُخنمون شد.
سازوکار جهانیسازی
جهانیسازی با سازوکار دادوستد بازرگانیاش، به هموابستگی بیش از پیش تنگاتنگ اقتصادهای بسیاری از کشورها دامن میزند. جهانیسازی به ویژه شامل مبادلات مالی میشود، زیرا که آزادی گردش جریان پول در آن تمام و کمال است. و بنا بر این، بخش مالی بر طیف اقتصاد چیره میشود. شرکتهای جهانیشده دست به پیمانکاری و فروش در سراسر دنیا میزنند و خود را دارای ویژگی فراملیتی میدانند که رفتار آنها از کنترل کمی برخوردار است. از این رو، جهانی سازی، گسست عظیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شمار میرود. جهانیسازی، شهروندان را تحت سلطه فرمانی واحد قرار میدهد: «تطبیق خود با شرایط جدید».
جهانی سازی واژهای است که از حدود سال ۱۹۶۰ رواج یافتهاست و فرهنگ وبستر اولین فرهنگ معتبری بود که در سال ۱۹۶۱ میلادی تعاریفی برای این اصطلاح ارائه کرد. هنگامی که از جهانیسازی و جهانی شدن سخن به میان میآید، نام هربرت مارشال مکلوهان، دانشمند علوم ارتباطات و جامعهشناس کانادایی که این نظریه را برای نخستین بار به شکل کنونی ارائه کرد نیز مطرح میشود.
جهانیسازی و دولت
در روند جهانیسازی، نقش اقتصادی دولت از نو باید تعریف می شد. کارکردهای یکپارچهی بسیاری از دولتها دیگر تعیین کننده نیست، زیرا جوامع کنونی بر مبنای روابط با نظام جهانی تجدید سازمان میشوند. آن دسته از افراد و گروهها که نقشی در نظم جهانی ندارند و یا نفوذ سیاسی خود را از دست دادهاند، با این موضوع روبرو میشوند که حقوق شهروندیشان به چالش طلبیده شده و سایر حقوق شان از بین رفته و یا نادیده گرفته میشود. «ظرف» دولت باقی است اما کارکرد آن بیش از پیش «انضباطی» می شود چرا که سیاست های دولت ها برای خدمت به کارکردهای جهانی شدن از طرف سرمایه فراملیتی تجدید سازمان یافته است.
نظریه پردازان جهانیسازی
واندانا شیوا
نائومی کلاین
آلکس کالینیکوس
خدایا: مرا ببخش ، به خاطر تمام درهایی که کوبیدم
و خانه تو نبود....!!!!
كتاب جهاني شده و شهر نوشته جان رناي شورت- يونگ هيوم كيم ترجمه: دكتر احمد پور احمد - شايان رستمي پژوهشكده فرهنگ و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي اين كتاب ميتونه در اين زمينه كمك كنه بخش هاي اين كتاب شامل بخش اول: مباحث جهاني: جهاني شدن اقتصادي [b]جهاني شدن فرهنگي[/b] [b]جهاني شدن سياسي[/b] فصل هاي بعدي هم در مورد ارتباط جهاني شدن با شهر يا تاثيرات جهاني شدن بر شهرهاست من اين كتاب رو دارم ولي راستشو بخواين وقتش برا گذاشتن توي سايت رو ندارم
۱۳۹۰-۱۰-۲۰، ۰۹:۵۰ عصر (آخرین ویرایش: ۱۳۹۰-۱۰-۲۰، ۰۹:۵۰ عصر، توسط parasto_gh.)
راستش اول قرار بود من پایان ناممو در رابطه با جهانی شدن بردارم، خیلی هم موضوش عالی و خوب بود. اما متاسفانه برنداشتم.
فرای نظر دوستان، باید بگم، دنیا داره به سمت جهانی شدن پیش می ره، یعنی تو مایه های جهان وطنی، دهکده جهانی و ....
در این راستا، کشورها سعی میکنند خودشون روبه یه سری استانداردها نزدیک کنن که عقب نمونن
مثلاً یه سری شهرهاشون رو به دنیا معرفی می کنن که حرفی برای گفتن داشته باشن.
این شهرها باید معیارهای زیادی داشته باشن، از جمله اینکه شرکت های چند ملیتی توش فعالیت اقتصادی وسیعی داشته باشن، دانشگاه بین المللی داشته باشن، مراکز تحقیق داشته باشن و خیلی معیارهای دیگه.
من این بحث رو خیلی دوست دارم
ممنون از دوستای که در بحث شرکت کردن منتظر بقیه هم هستم ضمنا من کتاب یا مطالب رو برای خودم نمیخوام کلا هدفم این بود که راجع بهش در سایت بحث بشه و مطالبی در این زمینه در سایت به وجود بیاد خیلی خیلی متشکر